برای واکاوی حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری 88 برآنیم که ساختار، شاکله و اهداف مسببین این غائله که هزینههای گزاف مادی و معنوی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی در بر داشتهاند را مورد بررسی قرار دهیم. از همین رو پس از بررسی " شکلگیری و برخی مؤلفههای ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان "، "راهبرد تبلیغاتی و گفتمان انتخاباتی میرحسین موسوی "، "گفتمان محمود احمدینژاد از انتخابات نهم تا دهم ریاستجمهوری "، "بررسی نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری با روش "تحلیل گفتمانی "، "شواهد آگاهی جبهه دوم خرداد از سلامت انتخابات " و "شورش بر جمهوریت " به فصل هشتم یعنی "نقش و تلاش دولتهای بیگانه و اپوزیسیون " میپردازیم:
* رفتارشناسی اپوزیسیون و ضدانقلاب در انتخابات دهم ریاست جمهوری و آشوبهای پس از آن
از تفاوتهای دیگر انتخابات دهم ریاستجمهوری با دورههای گذشته تغییر در رویکرد و سیاست اپوزیسیون بود. در این دوره گروههای مختلف اپوزیسیون گرچه به ظاهر اساس انتخابات در ایران را مورد پرسش قرار دادند، اما در نهایت با نقد و تخریب افراطی احمدینژاد برای انتخاب شخص موردنظر خویش علامت میدادند.
در واقع این موضعگیری جریان اپوزیسیون مقیم خارج این فرضیه را تقویت میکرد که آنها بر اساس راهبرد دولتهای استعماری پشتیبان خویش سعی کردهاند ائتلافی مثلثی شکل را بین دولتهای استعماری از یک سو و جریان تجدیدنظرطلب در ایران ایجاد کنند. اپوزیسیون، ضلع سوم از مثلث ائتلاف انقلاب مخملی برای سرنگونی دولت احمدینژاد را تشکیل میداد.
در واقع تجربه انقلاب اسلامی سال 1357 به تمامی جریانهای مخالف جمهوری اسلامی و مخالفان دولت احمدینژاد آموخته بود که برای دستیابی به هدف بزرگ سیاسی باید ائتلافی هر چند شکننده و نانوشته میان طیفهای مختلف سیاسی تا آستانة سقوط دولت مردمی احمدینژاد شکل بگیرد. البته در میان جریانهای اپوزیسیون گروههایی نیز بودند که همچنان با پیشنهاد سیاست "تحریم " تنها از سرنگونی جمهوری اسلامی سخن میگفتند. این گروهها که در حاشیه قرار داشتند، پس از آغاز آشوبها با گرفتن چهره حقبه جانب به استقبال از این رفتارهای آنارشیستی برآمدند.(1)
در پیش از انتخابات حجم انبوهی از نوشتههای مختلف درباره چرایی شرکت در انتخابات و رأی به نامزد تجدیدنظرطلبان از سوی اپوزیسیون انتشار یافت. در 8 اردیبهشت 1388 گروهی با نام حزب دمکراتیک مردم ایران با دعوت ایرانیان به شرکت در انتخابات رأی به نامزدهای اصلاحطلب را رأی به "دگرخواهی " عنوان کرد. در بیانیه آن گروه اصلیترین چالش این دوره از انتخابات پایان دادن به دولت احمدینژاد اعلام شده بود.
این گروه همچنین در روزهای نزدیک به انتخابات نوشت: "به باور ما کارزار انتخاباتی نامزدهای اصلاحطلب دهمین دوره ریاست جمهوری از طریق تمرکز بر احیاء و استمرار اصلاحات، تحقق حقوق مدنی و شهروندی بر اساس گفتمان مطالبه محوری و پایفشاری بر اجرای آن از طریق مشارکت فعال و انتقادی، موفق به فراهم کردن یک جنبش گسترده ضدبنیادگرایی پرتحرک و پویا در صحنه سیاسی ایران شده است. به جرأت میتوان گفت که کارزار انتخاباتی این دوره، برای نخستین بار گفتار و مطالباتی را به پیش صحنه سیاسی کشور کشانده است که پیوند روشنی با خواست مستمر و یک صد ساله آزادیخواهان ایران برای دستیابی به آزادی، حقوق شهروندی، قانونگرایی، رفع تبعیض علیه زنان و برقراری دمکراسی و حقوق بشر دارد... شایان توجه و امید آفرین است که با پیشرفت کارزار انتخابات، قاطبه آزادیخواهان ایران، سیاست عدم مشارکت را تحریم به هر بهانهای را؛ کنار گذاشته و با عزم راسخ، به اردوی رأیدهندگان بپیوندند... در شرایط کنونی چالش اصلی در صحنه سیاست ایران میان نامزد اصلی جناح راست: احمدینژاد با دو نامزد اصلاحطلب حاضر در صحنه، آقایان موسوی و کروبی است.
در رقابتهای انتخاباتی شکست یا پیروزی اصلاحطلبان به مقدار زیاد، در گروه مشارکت یا عدم مشارکت گسترده و فعال آزادیخواهان ایران است. زیرا هر چه میزان مشارکت مردم آزادیخواه در انتخابات بیشتر باشد، شانس پیروزی محمود احمدینژاد کمتر خواهد بود... به نظر حزب دمکراتیک مردم ایران خواستها و برنامههای آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دربرگیرنده بخش قابلتوجهی از مطالبات آزادیخواهان (اپوزیسیون سکولار) است که میتوان در چارچوب انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرد؛ و این واقعیت که آنها در حال حاضر تنها بدیل موجود در برابر حکومت احمدینژاد و راستبنیادگرا میباشند و نیز این مهم که پیروزی آنها، میتواند بسترساز هر تغییر و تحول در آینده باشد؛ حمایت از هر دو نامزد را، همچون دو پای پیکر واحد اصلاحطلبی، وظیفه خود میداند. "(2)
در واقع، همین نگرش را در بیانیه برخی اپوزیسیونهای قومی-مذهبی نیز میتوان مشاهده کرد. به طور نمونه، در بیانیهای که از سوی گروهی موسوم به فعالان جامعه مدنی عرب احوازی در آستانه انتخابات منتشر شد چنین آمده است: "انتخابات در ایران طی سی سال گذشته هیچگاه بر اساس آزادی و دمکراسی واقعی صورت نگرفتهاست... ما گرچه با اصلاحطلبان ایرانی و حکومتی اختلافات فکری و سیاسی داریم اما معتقدیم ... مطرح شدن مسئله ما و سایر قومیتها در رسانههای فارسی و عربی داخل و خارج و باز شدن نسبی فضای سیاسی، یادآور آن دوران است... همانگونه که دوستان عرب اهوازی امضاکننده بیانیه "گفتمان مطالبه محور " همراه با شمار فراوانی از شخصیتهای دمکرات ایرانی گفتند، ما با هرگونه تحریم و یا مشارکت بیقید و شرط در انتخابات ریاستجمهوری مخالفیم و کف مطالبات ما همان است که در آن بیانیه آمد که البته بخشهایی از آنها در بیانیههای آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی ذکر شدهاند... ما معتقدیم کاندیداهای دوره دهم ریاست جمهوری ایدهآل نیستند، اما برای گذر از شرایط اضطراری کشور... به نظر میرسد که مهمترین مسئله در انتخابات دهم ریاست جمهوری گفتن "نه به احمدینژاد " و رأی دادن به یکی از دو کاندیدای اصلاحطلب، مهدی کروبی یا میرحسین موسوی، است.(3)
* دست "رد " عربنشینان ایرانی به توطئههای دشمنان
گذشته از ادعاهای مطرح شده در این بیانیه که دست کم مردم استانهای عربنشین ایرانی خلاف آن را به اثبات رسانیدند و با رأی بالا به احمدینژاد نشان دادند که در باور آنها تداوم توسعه استانی در آن مناطق در چهار سال گذشته تقویت و تشدید شده است، اما این بیانیه و بیانیه قبلی به طور آشکار دلیل حمایت اپوزیسیون از نماینده جریان تجدیدنظرطلب را مشخص میکند.
این دلیل در یک جمله عبارت است از: امید به عبور از جمهوری اسلامی در صورت رأی آوردن نماینده جریان تجدیدنظرطلب. حال این اپوزیسیون میخواهد یک گروه مدنی باشد یا یک گروه قومگرای افراطی یا یک گروه تروریستی و سلطنتطلب دیگر تفاوتی ندارد، همگی در یک هدف مشترک هستند: عبور از جمهوری اسلامی با کمترین هزینه. در این میان رویکرد مطالبه محور جریان اپوزیسیون میتوانست با گذر از دو رویکرد "تحریم " و "مشارکت بی شرط و منفعلانه " بسترهای این هدف را برای جریان تجدیدنظرطلب فراهم سازد.
* مقابله با ماهیت جمهوری اسلامی، مخالفت با اصول ولایت فقیه و سیاهنمایی دولت نهم؛ سهگانه اپوزیسیون
به هر طریق، پیش از انتخابات جریانهای مختلف اپوزیسیون چه آنهایی که به "حضور مطالبه محور " اعتقاد داشتند و چه آنهایی که به "تحریم فعالانه " دعوت میکردند در پیگیری سه سیاست اصرار داشتند: مقابله با ماهیت دینی جمهوری اسلامی، مخالفت با اصول ولایت فقیه و سیاهنمایی شدید از وضعیت دولت نهم. با وجود اختلاف راهبردی که برای مقابله با جمهوری اسلامی در پیش از انتخابات وجود داشت اما همه آنان در ایجاد نوعی جنبش سیاسی و نافرمانی مدنی برای براندازی جمهوری اسلامی اتفاق نظر داشتند. به همین دلیل بود که همه آنها بلافاصله پس از آغاز آشوبهای تهران، بر آن نام عام "جنبش سبز " نامیدند و همه دشمنان سرسخت دیروز خود را عضوی از آن دانستند.
* آشوبآفرینی در ایران؛ طمعورزی سلطنتطلبان
تلویزیون آریامهر وابسته به سلطنتطلبان با استناد به ایده رضا پهلوی مردم را دعوت میکند تا دو روز پیش از انتخابات به یک نافرمانی مدنی دست بزنند و رأی خود در برابر انتخابات پیش رو را چنین نشان بدهند. در واقع آنان از مردم میخواستند که از فرصت انتخابات و حضور خبرنگاران خارجی برای انجام چنین رفتاری استفاده کنند.(4)
رضا پهلوی با انتقاد از انتخابات ایران، که وی آن را انتخاباتی واقعی نمیدانست، به طور تلویحی از دولتهای غربی نیز که عملاً انتخابات ایران را به رسمیت شناختهاند انتقاد میکند. رضا پهلوی در مصاحبه با روزنامه فرانسوی "ژورنال دودیمانش " گفته بود: وی هیچ انتظاری از انتخابات ریاست جمهوری ایران ندارد و به همین دلیل از کشورهای غربی خواسته بود که برای سرنگونی جمهوری اسلامی به جای رابطه با دولت با گروههای اپوزیسیون که وی آنها را "مردم " مینامید رابطه برقرار کند و از آنها حمایت کند. رضا پهلوی در پایان این مصاحبه ضمن مخالفت باحمله نظامی به ایران به صراحت از روش انقلاب مخملی حمایت میکند. او گفته بود حمله نظامی تنها به تقویت رژیم اسلامی منجر میشود و لذا باید به مبارزه مردم ایران با رژیم اسلامی اعتماد کرد که، به گمان او، رژیمی نااستوار است که در نهایت به سرنوشت رژیمهای سابق اروپای شرقی دچار خواهد شد.(5)
*همسویی خاندان "شاه معدوم " با متحدان داخلی خود
لذا با این رویکرد بعید نبود که بعد از انتخابات و وقوع آشوبها رضا پهلوی و جریان سلطنتطلب از این حوادث استقبال کنند. در همان روزهای نخست رضا پهلوی با حضور در یک برنامه تلویزیونی و ضمن تقویت ادعای تقلب خطاب به مأموران دولتی ایران میگوید: با هموطنان خود خشونت نداشته باشید! در واقع موسوی و جریان دوم خرداد با افراطگریهای خود کار را به جایی رسانیدند که پسر شاه مخلوع که انقلاب اسلامی در پی استبداد حکومت آنها اتفاق افتاد به این جرأت دست یابند تا منتخبان مردم را چنین مورد خطاب قرار دهند.(6)
در واقع، این آشوبها فرصتی را به رضا پهلوی داد تا با انجام برخی مصاحبهها و صدور بیانیهها جمهوری اسلامی را به خشونت متهم و خود را حامی مردم ایران معرفی کند. در روزهای آشوب، فرح دیبا همسر محمدرضا پهلوی نیز با ارسال پیامی که در روزنامه "بیلد " آلمان چاپ شد ضمن حمایت از آشوبگران و ابراز همدردی با آنان نوشت: "من با افرادی که توسط پلیس کتک میخورند، اظهار همدردی میکنم. "(7) امیر سپهر، از نیروهای سلطنتطلب، درباره حوادث مربوط به انتخابات دهم ریاست جمهوری در سایت ضدانقلابی "سکولاریسم نو " مینویسد: "موسوی اکنون بر سر یک دو راهی است.
یک راه این است که او هم خواستار سرنگونی تام و تمام نظام شود و با شرافت بمیرد و راه دیگر سازش است. آنچه ما میخواهیم یک سیستم سکولار تمامعیار پس از 14 قرن اسلام و راهبندان 1400 ساله است. " "نباید خیال کرد غایت مطلوب مخالفان، تجدید انتخابات مسخره و نشاندن موسوی بر جای احمدینژاد است. این حرکت، نه محصول سیسال، بلکه 1400 سال مبارزه ما با جهل و خرافه است. " موسوی به راستی در محاصره است و حتی اگر از او پشتیبانی نمیکنیم نباید تضعیفش کنیم تا روشن شود اوضاع از چه قرار است. اصولاً در حال حاضر باید گام به گام و بسیار هوشیارانه پیش برویم و سخن بگوییم چون این نهال کوچک و کمجانی است که کوچکترین تندبادی، یعنی هرگونه تندروی، آن را از جای کنده و ریشهاش را خشک خواهد کرد. برای مثال کافی است در تجمع بعدی فقط صد نفر به یکباره شعار سرنگونی بدهند، در این صورت تردید نداشته باشید که حرکت سرکوب و جنین در نطفه خفه خواهد شد و امیدها بر باد خواهد رفت. ما خواهان سرنگونی کامل هستیم اما فعلاً چارهای نیست جز دست به عصا راه رفتن. باید اجازه داد این نهال ریشهدار شود. "(8)
در واقع چنان که از عبارات بالا مشخص است بسیاری از گروههای اپوزیسیون دلیل حمایت خود از موسوی و جریان تجدیدنظرطلب را از روی ناچاری و قاعده ضرورت بیان میکردند. در مثال دیگر، سایت "اخبار روز " وابسته به فداییان خلق مینویسد: افرادی همچون کروبی و موسوی برای این جریانهای اپوزیسیون نامزد ایدهآل نیستند، اما وجودشان برای تغییرات بنیادی در نظام جمهوری اسلامی ضروری است. در این پایگاه اینترنتی آمده است: شکی نیست که نه آقای موسوی و نه آقای کروبی کاندیدای ایدهآل برای ایجاد تغییرات بنیادی نیستند، اما شرایط سیاسی فعلی و جنبش برآمده از آن، میطلبد با پرهیز از حداکثرخواهی، همدلی و همراهی داشته باشیم. اگر جنبش بتواند انتخاباتی با حضور ناظران خارجی را به کرسی بنشاند آن وقت گام اساسی برای تغییرات جدی ساختار حاکمیت برداشته شده است.(9)
اما در انتخابات دهم ریاست جمهوری ابوالحسن بنیصدر نیز که همانند برخی سلطنتطلبان از "تحریم فعال " و ایجاد "جنبش " به جای شرکت در انتخابات سخن گفته بود،(10) وقتی آشوبهای پس از انتخابات را با نظریه خود مبنی بر براندازی نرم متناسب یافت به حمایت از رادیکالیسم سبز پرداخت. او در نخستین قدم و در 23 خرداد بدون اطلاع کافی از مسائل ایران به طور جزمی سخن از وقوع تقلب بر زبان آورد.(11)
* مرد زن نما هم حمایت کرد
بنیصدر به خیل بیانیهنویسان پیوست و بیانیهای در جهت کمک به انقلاب مخملی و بسیج اجتماعی نوشت. بنیصدر که در شناخت موسوی واقعبینانه به نظر نمیرسید، مدعی بود این نامزدها حداقل مانند افراد در گرجستان و اوکراین نیستند که مردم را برای اعتراض به خیابانها بریزند و ایستادگی کنند؛ فاجعه هم همین است که نامزدها کسانی هستند که خود را در درون رژیم میدانند، بنابراین مردم ایران خود باید بیندیشند برای این که اینها خود را نه در درون مردم بلکه در درون رژیم میدانند.(12)
بر همین اساس است که او در بیانیه خود با ابراز رضایت از وضعیت به وجود آمده مینویسد: نه وقت ناامیدی و غم بلکه وقت شادی است؛ چرا که اینک فهمیدهاید ولایت مطلق فقیه نمیخواهید... امروز روزی است که میبایست مرزها را از میان خود بردارید و حق خود را بخواهید و بستانید.(13)
البته بنیصدر مدتی بعد سخن خود دربارة موسوی و کروبی را پس میگیرد و میگوید: "من در مناسبتهای دیگری استقامت ایشان را ستایش کردم و میل ندارم پای استقامت این آقایان بشکند. "(14)
بنیصدر نیز مانند مهاجرانی و بسیاری از وابستگان به رادیکالیسم سبز معتقد بود که در 22 بهمن باید به مقابله با جمهوری اسلامی رفت.(15)
در واقع آشوبهای سیاسی پس از انتخابات موجب شد بسیاری از گروههای اپوزیسیون که مدتهای طولانی به انزوا فرو رفته بودند، اظهارات خود را از سر بگیرند. مریم رجوی از سران سازمان منافقین که از بزرگترین سازمانهای تروریستی به شمار میآید، "جهش در سرکوب مخالفان و تصفیه جراحیهای گسترده داخلی را از عوارض انتصاب مجدد احمدینژاد به ریاستجمهوری توصیف کرد و خواستار محکوم کردن این سرکوب وحشیانه از سوی مراجع بینالمللی مدافع حقوق بشر شد. "(16)
در واقع همسویی جدید این گروههای تروریستی با موسوی و جریان تجدیدنظرطلب به جایی رسید که مسعود رجوی سر کرده این سازمان نامهای دوستانه خطاب به آیتالله منتظری نوشت. مسعود رجوی ضمن تقدیر و تشکر از منتظری که او نیز در رادیکالیسم سبز نقشهایی را ایفا کرد، خواستار "افشاگری او علیه نظام جمهوری اسلامی ایران " قبل از فرارسیدن "اجل وی " شد. رجوی در این بیانیه منتظری را فردی دانست که "بالاترین سرمایه دنیوی و اخرویاش " در پیشگاه "خلق "، "عزل وی از سوی (امام) خمینی " است. رجوی همچنین ابراز امیدواری کرد که منتظری "افشاگریهایش " را ادامه دهد و برای تداوم آن ترس از احمدینژاد را کنار بگذارد و دِین خود به "اسلام " را ادا کند.(17)
* ادعاهای کروبی و ذوقزدگی گروهک نفاق
همچنین پس از اتهاماتی که کروبی بر جمهوری اسلامی وارد میکند، رجوی در پیامی به وی نیز مینویسد: "تا همینجا هم که کروبی قدم برداشته بهای سنگینی دارد. تا همین جا هم شایسته و ارزشمند است. آنچه من میخواهم با آرزوی در امان ماندن کروبی از گزند رژیم بگویم، تنها یک نکته است: چه خوب که بخشی از حقیقت تکاندهنده را بیان میکنید و به همین میزان نزد خلق و خالق مأجورید. "(18)
* هماهنگی اپوزیسیون برای مقابله با نظام
در این میان مریم رجوی نیز در برخی مجالس رسمی با پوشش نمادین سبز ظاهر میشد. (19) البته از سوی دیگر جریان اپوزیسیون، تجدیدنظرطلبان را تهدید میکردند که اگر بخواهند آنان را از جبهه خود کنار بگذارند سرانجامی جز شکست نخواهند داشت. حسین باقرزاده، عضو مرکزی گروهک منافقین، در سایت ایران امروز نوشت: تشکیل یک جبهه سیاسی وسیع که همه نیروهای فعال در جنبش سبز را دربر گیرد بهترین راهکار در برابر موسوی است و به جز این، هر حرکتی که بخواهد بخشی از نیروها را کنار بزند موجب انهدام و شکست خواهد شد. تشکیل "جبهه دمکراسی و حقوق بشرخواهی " هم دقیقاً به همین دلیل سرانجامی جز شکست نداشت.
باقرزاده نوشت: موسوی باید توجه داشته باشد که "بخش عمدهای " از فعالان در جنبش سبز کسانی هستند که در رأیگیریهای جمهوری اسلامی شرکت نکردهاند و در نتیجه به موسوی نیز رأی ندادهاند. علاوه بر این، بسیاری از این افراد و حتی بخشی از کسانی که در رأیگیری اخیر شرکت کردهاند و به آقای موسوی رأی دادهاند ایشان را در سرکوبهای خونین دهه اول انقلاب مقصر و مسئول میدانند. در عین حال، این بخش از جامعه نه فقط در شرایط حاضر طرح این سابقه را لازم نمیداند، بلکه به دلیل مواضع نسبتاً دمکراتیک موسوی در تبلیغات انتخاباتی و همچنین مقاومت وی در برابر نظام به حمایت از او برخاسته است.
متقابلاً آنها انتظار دارند که موسوی اولاً در برابر فشار کوتاه نیاید و تسلیم نشود و ثانیاً فرهنگ خودی و غیرخودی را کنار بگذارد. موسوی باید به کسانی که عقیدهای جز او دارند و نظام سیاسی دیگری را میطلبند احترام بگذارد.(20) در این باره گروهک فدائیان خلق نیز خواستار همبستگی "تمام نیروها اعم از مسلمان و غیرمسلمان، اصلاحطلبان حکومتی و اپوزیسیون متحد شد و بر لزوم دامن زدن به اعتصاب و ایجاد ستادهای مشترک هماهنگی در راستای تداوم تنشها و تشنجها تأکید کرد. "(21)
همچنین برخی رسانههای وابسته به اپوزیسیون حتی به ارائه راهکارهایی برای گسترش آشوبها با هدف براندازی نرم پرداختند. برای مثال برخی از آنان به استفاده از نمادهای مذهبی مانند برداشتن قرآن و سر دادن شعار "الله اکبر " اصرار داشتند. به عبارت دیگر، بر اثر اتخاذ راهبرد "مطالبه محور " از سوی اپوزیسیون و پیوند آنها با بخشی از جریان تجدیدنظرطلب نامزدهای شکستخورده در انتخابات خواسته یا ناخواسته وارد شرایط جدیدی شدند که بیشتر با احساسات و هیجانات آمیخته بود تا عقلانیت و عاقبتاندیشی.
به طور مثال به این عبارات "خانبابا تهرانی " از نیروهای اپوزیسیون مقیم خارج و از اعضای قدیم گروهک منافقین بنگریم که در مصاحبه با دُیچه وله آلمان گفت: "باور من این است که موسوی و کروبی نه تنها از خودشان شخصیت نشان دادند، بلکه یک نوع هوشمندی سیاسی را بروز دادند. آنها در برنامههای انتخاباتی و در کارزار مقابله با احمدینژاد، بیشتر مطالب مطرح شده از سوی اپوزیسیون و مطالبات اپوزیسیون را در برنامهشان گنجاندند. کارنامة تاکنونِ موسوی و کروبی، ایستادگی و پایداری در کنار آزادیخواهان است. اگر آنها به همراهی و پایداری ادامه دهند، میتوانند به چهرههای تاریخساز تبدیل شوند.
در غیر این صورت و با به خرج دادن سستی به کنار گذاشته خواهند شد. "اپوزیسیون به خاطر محدودیت رسانهای از واقعیتهای درون جامعه و حاکمیت دور و پرت افتاد. در دوم خرداد، اپوزیسیون بدون توجه به واقعیتها، بر اساس برداشت ایدئولوژیکی به جامعه مینگریستند و از واقعیتها فاصله داشتند. بگذریم از این که خاتمی بذری را که کاشته شد، درست به عمل نیاورد. من امیدوارم با این فضایی که ایجاد شده، نیروهای اپوزیسیون بتوانند جان بگیرند و باید بدانیم ما در کنار همین نیروهای حاضر و در میدان و در پرتو یک سیاست کلان میتوانیم به هدف برسیم، نه در پرتو سیاستهای کوچک و بسته. " (22)
* از گروههای کمونیستی و تروریستی بگیر تا دفاع فدائیان خلق از موسوی
اگر در حوادث و آشوبهای پس از انتخابات بسیاری از گروههای کمونیستی و تروریستی نظیر حزب توده، پژاک، منافقین (مجاهدین خلق)، فدائیان خلق و راه کارگر، از موسوی و تجدیدنظرطلبان تمامقد حمایت میکردند، جای تعجب نداشت. در واقع آنها به امید همین تحولات در پیش از انتخابات نیز از موسوی و جریان تجدیدنظرطلب حمایت کرده بودند. در بیانیه کمیته مرکزی حزب توده در پیش از انتخابات آمده بود: "نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1384، در شرایط بسیار متفاوتی از اوضاع کنونی برگزار شد.
کمبودهای جدی دوران هشت ساله دولت خاتمی، عدم توانایی این دولت در تحقق قولهای داده شده و پیشبرد امر اصلاحات، بیعملی در زمینه رسیدگی به وضعیت قشرهای محروم، خصوصاً کارگران و زحمتکشان، سبب شد که بخشهای وسیعی از نیروهای اجتماعی دلسرد و مأیوس از روند اصلاحات از شرکت در انتخابات خودداری کنند... پس از گذشت چهار سال از دولت احمدینژاد، بخشهای وسیعی از مردم، نیروهای اجتماعی و نیروهای دگراندیش و آزادیخواه جامعه با دید متفاوتی از خرداد 84... به استقبال انتخابات میروند و نشانههای موجود حاکی از خواست عموم مردم برای شرکت در انتخابات و رهایی یافتن از دولت احمدینژاد است... در عین حال انتخابات فرصتی است برای بسیج نیروهای اجتماعی کشور، برای همکاری و تلاش مشترک نیروهای مترقی و آزادیخواه، و همچنین برای بسیج و سازماندهی نیرو و گسترش امکانات جنبش برای مقابله با برنامههای ارتجاع.
تشویق مردم به خانهنشینی و تحریم انتخابات به بهانه "مشروعیت بخشیدن " به رژیم ولایت فقیه، نه تنها معضلی را از معضلات کنونی برطرف نمیکند بلکه در راستای سیاست ارتجاع برای کنترل نتیجه انتخابات است... روند اصلاحات تنها ایجاد فرصت برای سازماندهی و رشد جنبش مردمی و تجهیز آنچنان نیروی اجتماعی است که بتواند سرانجام اراده تودهها را به مرتجعان حاکم تحمیل کند. بر این اساس حزب ما روند انتخابات کنونی را نه در چارچوب رأی دادن به موسوی یا کروبی، بلکه تجهیز نیرو برای شکست محمود احمدینژاد و محسن رضایی، به عنوان نامزدهای رژیم ولایت فقیه میداند. رأی دادن به نامزدهای اصلاحطلبان در شرایط موجود رأی منفی دادن به رژیم ولایت فقیه و نامزدهای آن در انتخابات است. ما اطمینان داریم که مردم با هوشیاری این مهم را به انجام خواهند رساند. "(23)
البته نباید آسوده بگذریم که ماهیت رأی به موسوی و کروبی، برخلاف آنچه که در این اعلامیه بیان شده، رأی در جهت استحکام حکومت مردمسالاری دینی بوده است. به ویژه آن که آنان پیش از انتخابات به شدت خود را پایبند به قانون اساسی، رهنمودهای امام خمینی و ولایت فقیه میدانستند. چنان که در مناظرهها نیز دیدیم آنها حتی به احمدینژاد انتقاد میکردند که در برخی موارد از این اصول پیروی نکرده است.
اما گذشته از آرای فراوانی که عامه مردم به دلیل این جهتگیریها در صندوق موسوی ریختند، اما پرسش مهمی که باقی میماند این است که در موسوی و کروبی چه علامتها و نشانههایی وجود داشت که گروههای اپوزیسیون و ضدانقلاب معتقد بودند آنها فرصت و پلی برای عبور از جمهوری اسلامی هستند.
در پاسخ میتوان به دو دلیل عمده اشاره کرد:
1. حضور عناصر تجدیدنظرطلب و ایدئولوگهای سکولار در جبهه دوم خرداد از جمله سروش و بشیریه که به طور عمده تلاش داشتند تفسیری سکولاریستی از رفتار و آراء این جبهه به دست دهند.
2. حمایت رسانهها و تشکیلات غربی از جریان تجدیدنظرطلب. آنها در واقع در طول دو دهه گذشته با افکار، اهداف و روحیات یکدیگر آشنا شده بودند و میدانستند تجدیدنظرطلبان در پی چه هستند و به جامعه و حکومتی غربگرا تمایل دارند. لذا جریانهای اپوزیسیون هم در این دوره آموختند که با "رویکرد مطالبه محور " در پی حمایت از نماینده تجدیدنظرطلبان برآیند تا بتوانند در فرصتهایی که پیش خواهد آمد بسیج نیرو، اعتصاب، نافرمانی مدنی و در یک کلمه "انقلاب مخملی " بپردازند.
این مواضع به راحتی در اطلاعیه فداییان خلق که سه روز پیش از انتخابات منتشر شد نیز میتوان مشاهده کرد. در این اطلاعیه آمده است: "هموطن! سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) با شناخت دقیق جریان راست افراطی و پیوند آن با ولی فقیه و حلقه اصلی فرماندهان سپاه، از زمان تشکیل مجلس هفتم و به ویژه بعد از انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، از مواضع اپوزیسیون جمهوری اسلامی جهت اصلی خود را متوجه این بخش از حکومت ساخت... در این انتخابات "نه " به احمدینژاد "نه " به حامیان او هم هست. نکته پراهمیت در این انتخابات حضور به موقع، فعال و گسترده و حرکت "مطالبه محور " در متن کارزار انتخابات بوده است. این حرکت تاکنون... کاندیداهای جناح اصلاحطلب حکومتی را وادار کرده است که برخی عناصر برنامه و مطالبات اقشار و گروههای اجتماعی خواهان پایان دادن به استبداد دینی و استقرار دمکراسی را در شعارها و وعدههای خود بگنجانند. اینک حرکت مطالبه محور در موقعیت عقبنشاندن جریان راست افراطی و به زیر کشیدن نماینده آن از مقام ریاست جمهوری قرار گرفته است. "(24)
در این میان گروهک پژاک نیز که از گروههای معارض با جمهوری اسلامی به شمار میآید و رویکرد قومگرایانه افراطی را در فعالیتهای خود برگزیده است، گرچه در ماههای پیشین از انتخابات از تحریم قطعی انتخابات سخن میگفت، اما با نزدیک شدن به روز انتخابات به گونهای که سخن پیشین خود را پس نگرفته باشد تغییر موضع داد و عملاً از مخاطبان خود خواست که بر اساس رویکرد "مطالبه محور " عمل کنند.(25)
* رای به غیر از احمدینژاد؛ هدف اصلی مخالفین نظام
جبهه ملی نیز گرچه در پیش از انتخابات به صدر و ذیل جمهوری اسلامی ناسزا گفت اما در سیاهنمایی از وضع موجود و لزوم تغییر در سیاستهای داخلی و خارجی، که شعار انتخاباتی تجدیدنظرطلبان بود چیزی کم نگذاشت.(26) با وجود این، انتخابات 22 خرداد و حوادث پس از آن حتی در میان گروههای اپوزیسیون و ضدانقلاب نیز شکاف ایجاد کرد. شرایط به وجود آمده پس از خرداد 88 بسیاری از باورهای شکل گرفته در میان فعالان سیاسی را تغییر داد.
در این انتخابات بسیاری از نگرشها درباره حکومت، سیاست، نیروی اجتماعی، فعال سیاسی، دمکراسی و بسیاری از مفاهیم سیاسی وعلوم سیاسی دگرگون شد که به تدریج آثار خود را در طول سالهای بعدی نشان خواهد داد. از پیامدهای انتخاباتی دهم ریاستجمهوری بر اپوزیسیون آغاز انشعابهای سیاسی است که به تدریج در حال وقوع است.
به طور نمونه، سلسله تحولات بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، تأثیرات قابلتوجهی بر جبهه ملی نهاد. در اواخر شهریور 88 گروهی با عنوان "جبهه ملی ایران در بریتانیا " در اعتراض به آنچه که عدم اقدام مدیریت فعلی جبهه ملی در "پشتیبانی از جنبش سبز " نامید، استعفای رسمی خود را از این تشکل اعلام کرد. آنها مدعی بودند مدیریت فعلی جبهه ملی دارای ارتباط تنگاتنگ با جمهوری اسلامی است. پیشتر نیز گروههای دیگری از جبهه ملی خارج شده بودند.(27)
البته برخلاف بیانیهای که از سوی شورای مرکزی جبهه ملی ایران منتشر شد، در بیانیهای که از سوی جبهه ملی ایران - اروپا در چند روز مانده به انتخابات انتشار یافت از ایرانیان خواسته شده بود برای "پشتیبانی از جنبشهای مدنی " و جلوگیری از رأی آوردن دوباره احمدینژاد در انتخابات شرکت کنند و به رقیب او رأی دهند.(28)
با وجود این همه شواهد و دلایل، گرچه جریان داخلی تلاش میکرد در برخی موارد این همسویی و شکلگیری چنین پیوندهایی را انکار کند، اما همزمان با فعالیتهای آنان برای ابطال انتخابات و سرنگونی دولت احمدینژاد، انبوهی از جریانهای اپوزیسیون نیز خواستار ابطال انتخابات و نادیده گرفتن آرای حدود 25 میلیون نفر (بیش از 60 درصد) از شرکتکنندگان در انتخابات شدند. گروهکهای منافقین، فدائیان خلق، حزب توده، جبهه ملی، نهضت آزادی و... همگی خواستار ابطال انتخابات و نتیجه آن شدند.
بسیاری از آنها نیز در پی باز کردن حضور بیگانگان در انتخابات ایران بودند. شیرین عبادی نیز طی مصاحبههایی با رادیو فردا، خواستار باطل کردن انتخابات و برگزاری انتخابات دیگری با خارجیها شد. البته او در ادامه مدعی شد که بازشماری آرا نیز مشکلی را حل نمیکند.(29) اما همزمان با این مواضع، گروهک تروریستی "جندالله " به سرکردگی عبدالمالک ریگی در پیامی از مردم ایران خواست تا دامنه آشوبها را گسترش دهند.(30)
در آشوبهای پس از انتخابات، در حوزه اغتشاشات میدانی نیز افرادی وابسته به گروهک ریگی، منافقین و تشکیلاتی از این دست حضور داشتند که برخی از آنان دستگیر شدند.(31) اما ماهیت اصلی حمایتهای بیدریغ اپوزیسیون از رادیکالیسم سبز را "کاظم کردوانی " از نیروهای چپگرای مقیم آلمان به صراحت بیان میکند.
وی معتقد بود: "جریان سکولار غیرمذهبی در موقعیتی نیست که اپوزیسیون و آلترناتیو جمهوری اسلامی باشد. " لذا وی نیز از جریانهای ضدانقلاب دعوت کرد، فعلاً در پوشش حمایت از موسوی و کروبی به فعالیت ادامه دهند. وی تأکید کرد: "موسوی که قبل از انتخابات حرف میزد با آقای موسویِ امروز یکی نیست. حرفهایی که امروز میزند، حرفهایی نیست که قبل از انتخابات میزد. اگر او با پختگی تغییر موضع دهد باید این را به فال نیک گرفت. حرکت اخیر اپوزیسیون طبیعتاً موسوی و آقای کروبی را به تغییر موضع میکشاند و حرکت به گونهای است که اجازه عقبنشینی از موضع را نمیدهد. "
وی تصریح کرد: "اگر گروهی شعارهای مذهبی بدهند، تعداد زیادی که سکولار غیرمذهبی هستند از جنبش کنارهگیری خواهند کرد و اگر سکولارهای غیرمذهبی بگویند به جریانهای مذهبی کاری نداریم، باز هم عدهای از جنبش جدا خواهند شد. زیادهروی ضرر میزند. امروز آلترناتیو سکولار غیرمذهبی برای حکومت در موقعیتی نیست که بتواند مجموعه جامعه را هدایت کند. اگر راهحلی وجود داشته باشد این است که این فعالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در جنبش شرکت کنند تا بتوانند آرام آرام سازماندهی کنند و دیدگاههای خود را در جامعه تثبیت نمایند. اپوزیسیون سکولار غیرمذهبی اگر بتواند با حفظ تمایز در جنبش شرکت کند و تبدیل به یک جنبش اجتماعی شود، به موفقیت بزرگی دست یافته است. شما باید سیاستهایی را مطرح کنید که قابل تحقق باشد. میتوانیم شعارهای عالی بدهیم، اما باید دید بازتابهای اجتماعی آن چقدر است. به گمان من طرح چنین ایدههایی نظیر اعتصاب و تعطیلی صنایع نادرست است و حاصلی غیر از سرخوردگی ندارد. همچنین طرح شعار سرنگونی رژیم - که باید دید در ایران چه کسی میتواند آن را طرح کند - چیزی غیر از پراکنده کردن و از همپاشیدن حرکت عمومی نخواهد بود. اما طبیعی است که باید شعار تغییر قانون اساسی و جدایی دین از حکومت را بخواهیم. " (32)
* ائتلاف فراریها برای خدشه به نظام
جریانهای مختلف اپوزیسیون حتی تلاش کردند در سفر پنجم رئیسجمهور در پاییز 1388 به نیویورک به اسم "جنبش سبز " نیز جمعیتی را در نیویورک علیه جمهوری اسلامی و شخص احمدینژاد گرد آورند. آنان تبلیغات فراوانی را مبنی بر حضور میلیونی در این تجمع از یک ماه پیش از سفر آغاز کردند که در نهایت چند صد نفر متشکل از منافقین، سلطنتطلبها و برخی شخصیتهای تجدیدنظرطلب نظیر سروش، اکبر گنجی، علیاکبر موسوی خوئینی، عبدالعلی بازرگان و رکسانا صابری در آن حضور یافتند. جمعیت سال 1388 که چیزی بیشتر از تجمع سال 1386 نداشت حامل پارچههایی به رنگ سبز بود که میتوانست در صورت تحقق حداکثری شور جدیدی به "رادیکالیسم سبز " در داخل ایران بدهد، اما چنین نشد و پاییز سال 1388 نشان از آغاز خزان رادیکالیسم "سبز " داشت.(33)
نتیجه
برای شناخت و بررسی نقش دولتهای بیگانه در حوادث پس از انتخابات ایران به طور کلی از سه روش میتوان بهره برد:
1. بررسی یافتههای مراکز راهبردی و پژوهشی آنها.
2. بررسی رفتار و اقدامات انجام گرفته از سوی دولتهای بیگانه.
3. تحلیل محتوایی و بررسی پیامهای القایی رسانههای وابسته به این دولتها.
در فصل گذشته تلاش شد نقش دولتهای بیگانه در آشوبهای پس از انتخابات از طریق این سه روش مورد بازشناسی قرار گیرد. بهرهگیری از این روشها نشان داد که در طول سالهای گذشته اتخاذ راهبرد "براندازی نرم " که تعبیری از آن را میتوان در انقلاب مخملی مشاهده کرد، آخرین دستاورد مراکز راهبردی غربی و به ویژه آمریکایی و انگلیسی بوده است. دولتمردان این کشورها به رغم فراز و نشیبهای فراوان در طول سالهای گذشته به این توصیه مراکز راهبردی خویش پایبند بودهاند و سیاستهای دولت خویش را مطابق آنها تنظیم کردهاند. اما از سوی دیگر محورهای تبلیغی و پیامهای القایی رسانههای وابسته به این دولتها نیز همان سیاستها را پیمیگیرند و به عنوان بازوی اجرایی آنها عمل میکنند. به ویژه آن که "رسانه " یکی از مهمترین ارکان براندازی نرم محسوب میشود.
در حوادث پس از انتخابات ایران برخی دولتهای عربی و اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی هم، به عنوان وابستگان به سیاستهای دولتهای غربی، تلاش کردند به اندازه وسع خود به فتنه دامن بزنند و به یاری جریان فتنه داخل کشور بیایند.
ادامه دارد....
* پینوشت:
1. "انتخابات، مردم و تقابل با رژیم، هیأت هماهنگی فراکسیون فعالیت به نام کوموله "؛ پایگاه اینترنتی آزادی بیان؛ 1388.3.25.
2. "بیانیه انتخاباتی حزب دمکراتیک مردم ایران "؛ سایت ایران امروز؛ 1388.3.12.
3. "بیانیه فعالان جامعه مدنی عرب احوازی درباره انتخابات ریاست جمهوری "؛ پایگاه اینترنتی الاحواز؛ 1388.3.9.
4. "مصاحبه با سعید شمیرانی برنامهساز شبکه آریامهر پیرامون طرح نافرمانی مدنی در روزهای انتخابات "؛ تلویزیون آریامهر؛ 1388.1.18.
5. "رضا پهلوی: هیچ انتظاری از انتخابات ایران ندارم "؛ سایت رادیو فرانسه؛ 1388.3.4.
6. "شبکه تلویزیونی صدای آمریکا،1388.3.25؛ ساعت 20:33.
7. "اعلام قاطع حمایت فرح دیبا از اغتشاشگران "؛ روزنامه ایران؛ سهشنبه 2 تیر 1388.
8. "سلطنتطلبان: موسوی شیر است! "؛ روزنامه کیهان؛ دوشنبه 8 تیر 1388؛ شخ 19398؛ ص2.
9. "نگاه ابزاری چپهای آمریکایی به کروبی و موسوی "؛ روزنامه کیهان؛ شنبه 30 خرداد 1388؛ ص 2.
10. "گفتگو با ابوالحسن بنیصدر نخستین رئیسجمهور ایران درباره انتخابات 22 خرداد "؛ شبکه رادیو فردا؛ 1388.3.18؛ ساعت 18:33.
11. "گفتگو با ابوالحسن بنیصدر در مورد ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری "؛ شبکه رادیو فردا؛ 1388.3.23؛ ساعت 12:18.
12. "گفتگو با ابوالحسن بنیصدر درباره نتایج انتخابات ریاست جمهوری "؛ رادیو زمانه؛1388.3.23؛ ساعت 21:20.
13. شبکه تلویزیونی صدای آمریکا؛ 1388.3.25؛ ساعت 20:33.
14. "بررسی درخواست برخی جریانات برای برگزاری انتخابات آزاد در ایران؟!؛ شبکه تلویزیونی صدای آمریکا؛ 1388.11.10؛ ساعت 20:44.
15. "گفتگو با ابوالحسن بنیصدر به مناسبت سیامین سالگرد اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران؛ رادیو زمانه؛ 1388.11.5؛ ساعت 21:09
16. "درگیری و تظاهرات اعتراضی هزاران تن از مردم تهران "؛ وبلاگ مجاهدین؛1388.3.24.
17. "انتخابات دهم رجوی را به منتظری رساند "؛ سایت رهوا؛ 1388.4.23.
18. "منافقین: کروبی دوستت داریم! "؛ روزنامه کیهان، پنجشنبه 29 مرداد، ش 19441، ص 2.
19. "بررسی نشستهای کشورهای اروپایی با اپوزیسیون خارج از کشور در رابطه با انتخابات؛ شبکه تلویزیونی رنگارنگ؛ 1388.4.8؛ ساعت 17:51 . "سهمخواهی تروریستها از جبهه تأسیس نشده "؛ روزنامه کیهان؛ پنجشنبه 25 تیر 1388؛ ش 19412، ص 2.
20. "نگاه ابزاری چپهای آمریکایی به کروبی و موسوی "؛ روزنامه کیهان؛ شنبه 30 خرداد 1388؛ ص 2.
21. "منافقین هوش موسوی و کروبی را ستودند "؛ پایگاه اینترنتی بولتن نیوز؛ شنبه 13 تیر 1388.ژ
22. "اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری "؛ سایت اخبار روز؛ 1388.3.18.
23. "اطلاعیه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) پیرامون انتخابات ریاست جمهوری "؛ اخبار روز؛1388.3.19.
24. "موضع نهایی پژاک درباره انتخابات ریاست جمهوری "؛ سایت اخبار روز؛ 1388.3.19.
25. "بیانیه شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات "؛ سایت جبهه ملی ایران؛ 1388.3.9.
26. "پیامدهای انتخابات دهم ریاست جمهوری بر اپوزیسیون؛ اختلاف شدید در جبهه ملی بعد از حوادث اخیر "؛ سایت پارسینه؛ 1388.6.23.
27. "بیانیه جبهه ملی ایران - اروپا درباره دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران "؛ سایت ایران امروز؛ 1388.3.20.
28. "همه بازیگران پروژه ابطال انتخابات "؛ روزنامه کیهان؛ پنجشنبه 28 خرداد 1388؛ ص 2.
29. "رضا پهلوی، مسعود رجوی و ریگی تجمعکنندگان غیرقانونی را حامی خود دانستند "؛ خبرگزاری برنا؛ کد مطلب 133.230-45.
30. "درباره حوادث عاشورای 88 تهران "؛ پایگاه اینترنتی الف؛ 7 دی 1388؛ کد مطلب 60476.
31. "سازماندهی اپوزیسیون برانداز در پوشش همراهی با موسوی "؛ روزنامه کیهان؛ چهارشنبه 21 مرداد 1388؛ ش 19434؛ ص 2.
32. پایگاه اینترنتی قلم پرس؛ 1388.7.5؛ کد مطلب: 880705036.
منبع: کتاب شورش اشرافیت بر جمهوریت