اسارت؛ دستگیر کردن،افرادى از لشکر مخالف یا افراد عادى را در جنگها بعنوان‏«اسیر» گرفتن و برده ساختن.در جنگهاى صدر اسلام نیز گروهى از کفار،اسیر گرفته مى‏شدند، یابعضى از مسلمانان به اسارت مشرکین در مى‏آمدند.
در حادثه کربلا،این فاجعه که اهل بیت امام حسین‏«ع‏»را پس از عاشورا اسیر گرفته وشهر به شهر گرداندند و در کوفه و شام به نمایش گذاشتند،نقض آشکار قوانین اسلام‏بود،چرا که هم اسیر گرفتن مسلمان صحیح نیست و هم اسیر کردن زن مسلمان.
آنگونه‏که على‏«ع‏»نیز در جنگ جمل،اسیر کردن را روانشمرد و عایشه را همراه عده‏اى زن‏به شهر خودش باز گرداند. البته بسر بن ارطاة به دستور معاویه بر یمن حمله کرد و زنان‏مسلمان را به اسارت گرفت.به اسیرى بردن عترت پیامبر در دوره حکومت اموى،اهانت‏به مقدسات دین بود،تا آنجا که در دربار شام،یکى از شامیان از یزید مى‏خواست که‏فاطمه دختر سید الشهدا را بعنوان کنیز،به او ببخشد!که با اخطار حضرت زینب رو به رو شد.
گر چه یزید،اهل بیت امام حسین‏«ع‏»را براى ترساندن مردم دیگر اسیر کرد و شهر به‏شهر با خفت و خوارى گرداند،ولى این دودمان عزت و آزادگى،از«اسارت‏»هم بعنوان‏سلاحى در مبارزه با باطل و افشاى چهره دشمن استفاده کردند و با خطبه‏ها و سخنرانیهاى‏بیدارگرشان حیله دشمن را نقش بر آب کردند.خطابه‏هاى زینب کبرى و امام سجاد«ع‏»ودختر امام حسین‏«ع‏»در کوفه و شام،نمونه‏اى از«مبارزه در اسارت‏»بود.حضرت زینب،حتى در مجلس یزید و پیش روى او به این اسیر گرفتن و عمل ظالمانه و خارج از دین اواعتراض کرد:«اظننت‏یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء،فاصبحنانساق کما تساق الاسارى ان بنا على الله هوانا...امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک‏و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکت‏ستورهن و ابدیت وجوههن تحدوبهن‏الاعداء من بلد الى بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المعاقل...»
مى‏توان گفت امام حسین‏«ع‏»با تدبیر و حسابگرى دقیق،زنان و فرزندان را همراه خودبه کربلا برد،تا راوى رنجها و گزارشگر صحنه‏هاى عاشورا و پیام رسان خون شهیدان‏باشند و سلطه یزیدى نتواند بر آن جنایت عظیم،پرده بکشد یا قضایا را به گونه‏اى وانمودکند.از این رو،وقتى ابن عباس به سید الشهدا گفت چرا زنان و کودکان را به عراق مى‏برى،پاسخ داد:«قد شاء الله ان یراهن سبایا...» خدا خواسته که آنان را اسیر ببیند.این اشاره به‏همان برنامه حساب شده است.
به گفته مرحوم کاشف الغطاء:اگر حسین و فرزندان اوکشته مى‏شدند،ولى آن سخنرانیها و افشاگریهاى اهل بیت در آن موقعیتهاى حساس نبود،آن آثار و اهدافى که امام حسین در واژگون ساختن حکومت‏یزیدى داشت محقق نمى‏شد.
اسارت اهل بیت با آن وضع رقت بار،عواطف مردم را به نفع جبهه حق و به زیان‏حکومت‏یزید برانگیخت و سخنان زینب و سجاد«ع‏»در طول اسارت،لذت پیروزى‏نظامى را در ذائقه یزید و ابن زیاد،چون زهر، تلخ ساخت و جلوى تحریف تاریخ راگرفت و به بازماندگان و خانواده‏هاى شهدا درس داد که شهیدان با خونشان و بازماندگان‏با رساندن پیام خون،باید حق را یارى کنند،شهیدان کارى حسینى کنند و ماندگان،کارى‏زینبى!اسارت،هرگز به معناى تسلیم شدن و انگیزه و هدف را فراموش کردن نیست.
آزادگان سرافراز دفاع مقدس در ایران نیز،در اسارتگاههاى عراق،ادامه دهنده جهادرزمندگان بودند و صبر و استقامتشان را از کاروان اسراى اهل بیت آموخته بودند. زینب‏«ع‏»قافله سالار کاروان اسارت بود و مردانه و صبورانه،آن دوران تلخ را به پایان رساند.
ما وارث شهادت و ایثاریم بنیانگذار عزت و آزادى ما شور پر شراره ایمانیم آنجا که نیست جرات فریادى در بطن این اسارت ما خفته است آزادى تمام گرفتاران مرگ پر افتخار پدرهامان سرمایه حیات هدفداران رفتیم پیشواز اسارتها تا کاخهاى ظلم براندازیم تا در زمان قحطى حق جویان آبى به آسیاب حق اندازیم ما رهسپار شهر خموشانیم شهرى که سایه‏بان زده از وحشت شاید به تازیانه یک فریاد بیدارشان کنیم،از این غفلت در کوفه و دمشق به پاسازیم طوفانى از وزیدن صرصرها هر جا که شهر خفته و تاریکى است روشن کنیم جلوه اخگرها

زینب‏«ع‏»
زینب کبرى سلام الله علیها،پیامبر خون شهداى کربلا و همراه حسین‏«ع‏»در نهضت‏خونین عاشورا.حضرت زینب،دختر امیر المؤمنین و فاطمه زهرا«ع‏»در سال پنجم‏هجرى،روز 5 جمادى الاولى در مدینه،پس از امام حسین‏«ع‏»به دنیا آمد.از القاب‏اوست:عقیله بنى هاشم، عقیله طالبیین،موثقه،عارفه،عالمه،محدثه،فاضله،کامله،عابده‏آل على.زینب را مخفف‏«زین اب‏»دانسته‏اند،یعنى زینت پدر.

امام حسین‏«ع‏»هنگام دیدار،به احترامش از جا برمى‏خاست.زینب کبرى،از جدش‏رسول خدا و پدرش امیر المؤمنین و مادرش فاطمه زهرا«ع‏»حدیث روایت کرده است.
این بانوى بزرگ، داراى قوت قلب،فصاحت زبان،شجاعت،زهد و ورع،عفاف وشهامت فوق العاده بود. شوهرش، عبد الله بن جعفر(پسر عموى خودش)بود.از این‏ازدواج،دو پسر حضرت زینب به نامهاى محمد و عون،در کربلا به شهادت رسیدند.
وقتى امام حسین‏«ع‏»پس از امتناع از بیعت با یزید،از مدینه به قصد مکه خارج شد،زینب نیز با این دو فرزند،همراه برادر گشت.در طول نهضت عاشورا،نقش فداکاریهاى‏عظیم زینب، بسیار بود.سرپرست کاروان اسیران اهل بیت و مراقبت کننده از امام‏زین العابدین‏«ع‏»و افشاگر ستمگرى‏هاى حکام اموى با خطبه‏هاى آتشین بود.زینب،هم‏دختر شهید بود،هم خواهر شهید،هم مادر شهید،هم عمه شهید.پس از عاشورا و در سفراسارت،در کوفه و دمشق، خطابه‏هاى آتشینى ایراد کرد و رمز بقاى حماسه کربلا وبیدارى مردم گشت.پس از بازگشت به مدینه نیز،در مجالس ذکرى که براى شهداى کربلاداشت،به سخنورى و افشاگرى مى‏پرداخت.وى به‏«قهرمان صبر»شهرت یافت.
در سال 63 و به نقلى 65 هجرى درگذشت.قبرش در زینبیه(در سوریه کنونى)است.
برخى نیز معتقدند مدفن او در مصر است.در کتاب‏«خیرات الحسان‏»آمده است:درمدینه قحطى پیش آمد.زینب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام کوچ کردند و قطعه‏زمینى داشتند.زینب در همانجا در سال 65 هجرى در گذشت و در همان مکان دفن شد.
صبح ازل طلیعه ایام زینب است پاینده تا به شام ابد نام زینب است در راه دین لباس شهامت چو دوختند زیبنده آن لباس بر اندام زینب است
بارزترین بعد زندگى حضرت زینب،همان پاسدارى از فرهنگ عاشورا بود که باخطابه‏هایش، پیام خون حسین‏«ع‏»را به جهانیان رساند.در این زمینه،نوشته‏ها وسروده‏هاى بسیارى است،از جمله این شعر:
سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا مى‏ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرى از ریا مى‏ماند اگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا مى‏ماند اگر زینب نبود زخمه زخمى‏ترین فریاد،در چنگ سکوت از طراز نغمه وا مى‏ماند اگر زینب نبود در طلوع داغ اصغر،استخوان اشگ سرخ در گلوى چشمها مى‏ماند اگر زینب نبود ذو الجناح داد خواهى،بى‏سوار و بى‏لگام در بیابانها رها مى‏ماند اگر زینب نبود در عبور از بستر تاریخ،سیل انقلاب پشت کوه فتنه‏ها مى‏ماند اگر زینب نبود.
خود زینب نیز از فصاحت و ادب برخوردار بود.در هنگام دیدن سر بریده برادر،خطاب به او چنین سرود:«یا هلالا لما استتم کمالا...»بعدها هم در سوگ حسین‏«ع‏»
اشعارى سرود،با این مطلع:«على الطف السلام و ساکنیه...»:سلام بر کربلا و برآرمیدگان‏آن دشت،که روح خدا در آن قبه‏ها و بارگاههاست.جانهاى افلاکى و پاکى که در زمین‏خاکى، مقدس و متعالى شدند،آرامگاه جوانمردانى که خدا را پرستیدند و در آن دشتها وهامونها خفتند.سرانجام،گورهاى خاموششان را قبه‏هایى افراشته در برخواهد گرفت،وبارگاهى خواهد شد،داراى صحنهاى گسترده و باز...

زینبین
دو زینب.اصطلاحا به حضرت زینب و حضرت ام کلثوم،دختران امیر المؤمنین‏«ع‏» گفته مى‏شود که در کربلا حضور داشتند.این کلمه از باب تغلیب یک اسم بر دیگرى است، آنگونه که به امام حسن و امام حسین هم‏«حسنین‏»گفته مى‏شود.

زینبیه
جایى که به حضرت زینب‏«ع‏»منسوب باشد.آنگونه که به جاى منسوب به امام‏حسین‏«ع‏»، «حسینیه‏»گفته مى‏شود.مکانهایى که با این عنوان و به یاد حضرت زینب درشهرهاى مختلف مى‏سازند و براى برپایى محفلهاى عزادارى یا مجالس دینى براى بانوان،و گاهى هم به عنوان دار الایتام مورد استفاده قرار مى‏گیرد،از آن جهت که آن بانوى‏قهرمان،پس از عاشورا یتیمان ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»را در سفر اسارت سرپرستى ونگهدارى مى‏کرد.مرقد زینب کبرى‏«ع‏»نیز که در شام قرار دارد به همین نام‏«زینبیه‏» شهرت دارد که تا دمشق مقدارى فاصله دارد و زیارتگاه عاشقان عترت پیامبر«ص‏»است. البته در مورد مدفن حضرت زینب،اقوال دیگرى نیز وجود دارد.

شام غریبان
در لغت،به معناى شب مردم غریب و از یار و دیار دور افتاده است،شام مسافران که‏وحشتناک مى‏باشد.شام غریبان گرفتن:زارى کردن به درد،چنانکه بر وفات کسى گریستن‏و غم نمودن. شب اول وفات کسى براى خانواده آن کس،شب یازدهم محرم و عزادارى‏بعد از آن شب. در اصطلاح،به مراسم سوگوارى شبانه در شب یازدهم محرم گفته‏مى‏شود که مردم به صورت دو گروه مجزا،پس از غروب آفتاب عاشورا در مسجدها وتکیه‏ها،با خواندن نوحه‏هاى غمگین،یاد اسراى اهل بیت را گرامى مى‏دارند.این برنامه،اغلب با در دست داشتن شمعهایى و در شب تاریک یازدهم محرم انجام مى‏گیرد و بیشتراز کودکان و نونهالان در این سوگوارى تمثیلى استفاده مى‏شود.یاد کردى است از آوارگى‏اهل بیت امام حسین‏«ع‏»و کودکان باز مانده از شهداى کربلا که در غروب عاشورا،بى‏پناه ودرمانده،در ظلمت اندوهبار شب،در دشت و بیابان کربلا به سر آوردند.در این شب،«مراسمى ساده و غم‏انگیز بر پا مى‏شود و عزاداران با لباسهاى سیاه و شمعى افروخته دردست گرفته،کاه بر سر مى‏پاشند و نوحه‏هاى غم‏انگیز مى‏خوانند و دسته دسته در معابرحرکت مى‏کنند و هر چند قدم،مدتى مى‏نشینند و مى‏گریند،آرام و غمناک.در این مراسم‏بکلى سینه زنى نمى‏شود و علم و بیرق نیز حرکت داده نمى‏شود».

شام
شام به سرزمین منطقه سوریه،فلسطین،لبنان،اردن و اطراف آنها گفته مى‏شده است. شامات هم مى‏گویند.این سرزمین در صدر اسلام فتح شد و معاویه در دوره عثمان والى‏آنجا بود و امویان از آن پس بر آن منطقه استیلا یافتند و از حکومت مشروع على‏«ع‏»سربرتافتند. دمشق،پایتخت امویان بود.یزید هم آنجا حکومت مى‏کرد.
از سرزمین شام در روایات، نکوهش شده و ائمه از آن به بدى یاد کرده‏اند.اهل شام‏بویژه در عهد معاویه،با على دشمنى بسیار مى‏کردند و از جمله علل آن تبلیغات گسترده‏معاویه و امویان بر ضد على‏«ع‏»و بنى هاشم بود و چون در آن منطقه نفوذ و استیلا داشتند،افکار را بر ضد اهل بیت،منحرف مى‏ساختند و بذر دشمنى آنان را در دلها مى‏پراکندند.دردوره‏هاى بعد هم میان شامیان و عراقیان خصومت و ناسازگارى ادامه یافت و شهرها ومردم عراق،اغلب زیر بار حکومت دمشق نمى‏رفتند.سرهاى مسلم بن عقیل و هانى راپس از شهادتشان به شام که مقر حکومت‏یزید بود فرستادند.
اهل بیت‏سید الشهدا«ع‏»پس از واقعه کربلا که به اسارت دشمن در آمدند،ابتدا به کوفه‏و از آنجا به شام برده شدند و چند روزى در دمشق اقامت کردند.دیدارشان با یزید دردار الخلافه در همین شهر بود که حضرت زینب و امام سجاد«ع‏»در بارگاه یزید خطبه‏خواندند و یزید را رسوا ساختند.
قبر حضرت زینب و رقیه که هر دو بصورت حرم وزیارتگاه شیعه است،در شام است.قبر رقیه نزدیک مسجد جامع دمشق و حرم حضرت‏زینب در زینبیه،بیرون از دمشق است. (3) سفر به شام براى اهل بیت‏حسین‏«ع‏»بسیار تلخ ومصیبتهاى دوران اسارت در این دیار،برایشان از سختترین مصیبتها بوده است.وقتى ازامام سجاد پرسیدند:در سفر کربلا، سختترین مصیبتهاى شما کجا بود،سه بار فرمود: «الشام،الشام،الشام‏».

خار مغیلان
خار درخت‏«ام غیلان‏»،ام غیلان درخت‏خار دارى است که در بادیه مى‏روید که گاهى‏به اندازه درخت‏سیب یا کوچکتر مى‏شود. در مرثیه‏ها چنین گفته مى‏شود که پس ازشهادت امام حسین‏«ع‏»و حمله دشمن به خیمه‏ها و به آتش کشیدن آنها،کودکان آواره‏دشت و بیابان شدند و دو کودک در بیابان،دور از جمع اهل بیت،گم شدند و شب زیر خارمغیلان پناه گرفتند و جان باختند. در منابع معتبر تاریخى چنین چیزى نیامده است.

دیر راهب
نام محلى در سرزمین شام،که اسیران اهل بیت از آن گذشتند.در این سفر،که اسرا به‏همراه نیروهاى یزیدى به شام برده مى‏شدند،سرهاى شهدا نیز همراه قافله بود.در یکى ازمنزلگاههاى راه،به محلى رسیدند به نام‏«قنسیرین‏»که راهبى در دیرى به عبادت مشغول‏بود.نگاه راهب از صومعه به سر مطهر امام حسین‏«ع‏»افتاد که نور از آن به آسمان‏مى‏رفت.با دیدن این صحنه،ده هزار درهم به نگهبانان سر داد و آن سر را آن شب نزدخود در صومعه نگهداشت.شب هنگام،راهب از آن سر مقدس،شگفتیها و کراماتى دید وبه برکت آنها مسلمان شد. به گفته نیر تبریزى:
دیر ترسا و سر سبط رسول مدنى واى اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
این دیر،هم اکنون در منطقه راه سوریه به لبنان موجود است و بر یک بلندى مشرف به‏جاده قرار دارد.

رقیه
دختر سه چهار ساله ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»که در سفر کربلا همراه اسراى اهل بیت‏بوده و در شام،شبى پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و بى‏تابى کردو پدر را خواست.خبر به یزید رسید.به دستور او سر مطهر امام حسین‏«ع‏»را نزد او بردندو او از این منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها در خرابه شام(که محل‏اقامت موقت اهل بیت بود)جان داد. البته در باره این دختر و شهادتش،میان مورخین نظرواحدى وجود ندارد.
خردسالى این دختر و عواطفى که نام و یادش و کیفیت جان باختنش و مدفن اوبر مى‏انگیزد شگفت است و شیعیان به او علاقه خاصى دارند.محل دفن او کنار یک‏بازارچه قدیمى و با فاصله از مسجد اموى در دمشق قرار دارد و چندین بار تعمیر شده‏است.آخرین تعمیر و توسعه در سال 1364 شمسى از سوى ایران آغاز شد و پس از چندسال به پایان رسید. اینک حرمى بزرگ و باشکوه براى آن دختر خردسال بزرگوار وجوددارد که زیارتگاه دوستداران اهل بیت است.
از بهر یاد بود از این نهضت بزرگ در شهر شام،دخترکى را گذاشتیم تا دودمان دشمن ظالم فنا شود آنجا رقیه را به حراست گماشتیم

ساربان
روایت‏شده است:یکى از شتربانان کاروان حسینى پس از شهادت امام،به طمع‏برداشتن بند زیر جامه آن حضرت،دوباره به مقتل آن امام بازگشت و آن حضرت را سربریده و خونین یافت. دست برد تا آن بند را بردارد،که دست امام برآمد و بر دست او زد ومانع شد.کاردى در آورد و انگشت‏یا دست‏حضرت را برید تا آن بند را برگیرد.امام‏دست چپ را برآورد،دست چپ را هم برید. این شخص،بعدا چهره‏اش سیاه شد و درراه مکه فریاد برمى‏آورد که:«ایها الناس!دلونى على اولاد محمد». نام او را«بریدة بن‏وائل‏»گفته‏اند.این قضیه به صورتهاى دیگر هم در برخى کتب نقل شده است، از جمله‏در باره کسى به نام ابحر بن کعب،که لباس از تن آن حضرت درآورد و او را عریان نهاد. بعدا دستانش مثل دو چوب خشک،خشکید. (4) اما نمى‏توان به صحت آنها اطمینان یافت. در نقلها،گاهى قضیه انگشت و انگشتر هم آمده است و اینکه،بجدل بن سلیم انگشت را باانگشتر قطع کرد و انگشتر را به غارت برد.

اسراى اهل بیت‏«ع‏»
بازماندگان کاروان شهادت را،پس از عاشورا به اسارت گرفته،به کوفه،سپس به شام‏بردند. اسیران،تعدادى از دودمان پیامبر«ص‏»بودند،برخى هم همسران یا فرزندان‏شهداى دیگر کربلا.زنان بنى هاشم به شام برده شدند و از آنجا به مدینه باز گشتند.برخى‏از زنان غیر بنى هاشم به خاطر وساطت بستگان خود از اسارت رها شده،در کوفه ماندگارشدند و به قبیله خود پیوستند.
در منابع تاریخى و تعبیرات روایى و اشعار،از آنان به نام‏«سبایا»و«اسارى‏»یاد شده است.به اسیرى گرفتن افرادى از اهل بیت‏«ع‏»هم بر خلاف‏مقررات جنگهاى اسلامى بود، هم جسارت و توهین به رسول الله‏«ص‏»به شمار مى‏آمد.اما امویان بر اساس کینه‏اى که از عترت پیامبر خدا داشتند،چنان کردند.این گستاخى درحق عترت پیامبر خدا ریشه در همان سقیفه و زیر پا گذاشتن سخن آن حضرت داشت. به‏قول نیر تبریزى:
دانى چه روز دختر زهرا اسیر شد؟ روزى که طرح بیعت‏«منا امیر»شد.
حضرت زینب و حضرت سجاد«علیهما السلام‏»دو چهره بارز آن جمع بودند و بانطقها و خطابه‏هاى خویش،امویان را رسوا و شهداى کربلا را معرفى کردند.

اسامى اسراى کربلا از اهل بیت و دیگران(طبق آنچه در منتخب التواریخ آمده است) چنین است: امام زین العابدین‏«ع‏»،امام محمد باقر«ع‏»(چهار ساله)،محمد بن حسین بن‏على،عمر بن حسین،حسن بن حسین،زید بن الحسن المجتبى،عمر بن الحسن المجتبى(مجروح شد و به کوفه بردند) محمد بن عمر بن الحسن المجتبى.
اما از بانوان:زینب کبرى‏«ع‏»،ام کلثوم،فاطمه،رقیه،صفیه،ام هانى(این 6 نفر ازدختران على‏«ع‏»بودند)فاطمه دختر امام حسین،سکینه دختر امام حسین،دخترى که‏مى‏گویند در خرابه شام جان داد،رباب همسر امام حسین،شاه زنان همسر امام سجاد،مادر محسن فرزند سید الشهدا(این فرزند در راه شام سقط شد)دختر مسلم بن عقیل،فضه کنیز فاطمه‏«ع‏»،یکى از کنیزان امام حسین،مادر وهب بن عبد الله.نسبت به برخى ازاین 25 نفر،نقلهاى دیگر هم وجود دارد و همه مورد اتفاق نیست.

دار الخلافه
در پایتخت‏حکومت،قصرى که محل سکونت‏خلیفه بود،دار الخلافه گفته مى‏شد،جاى اقامت پادشاه.به خود شهرى هم که خلیفه یا پادشاه در آنجا بود،دار الخلافه گفته‏مى‏شد.دار الحکومه هم به همان معنى بود. یزید،پس از کشتن امام حسین‏«ع‏»و به اسارت در آوردن اهل بیت او،براى به رخ‏کشیدن این پیروزى به مردم بار عام و اذن عمومى داد و قصر پر از جمعیت‏شد.آنگاه‏اسراى اهل بیت را که با طناب،آنان را به هم بسته بودند،با وضعى اهانت آمیز وارد مجلس‏یزید کردند. دار الخلافه یزید،نزدیک مسجد جامع دمشق بوده است.

یزید بن معاویه
خلیفه جنایتکار اموى که فاجعه کربلا به دستور او پدید آمد.وى در سال 25 هجرى‏تولد یافت. جوانى میگسار،سگباز و اهل بوزینه بازى و عیاشى بود. چون معاویه مرد،بااو به عنوان خلافت بیعت کردند.معاویه پیش از مرگش از بسیارى بیعت بر ولیعهدى اوگرفته بود.یزید اندیشه‏هاى الحادى داشت و به مبدا و معاد بى عقیده بود.بى بند و بار واهل عیش و طرب بود.در زمان او فسق و فجور به والیان هم گسترش یافت و آوازه خوانى‏در مکه و مدینه آشکار شد و مردم به شرابخوارى علنى پرداختند.
سید الشهدا«ع‏»وقتى با اصرار ولید و مروان براى بیعت با یزید مواجه شد به فسق اوشهادت داد و فرمود:«یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحترمة معلن بالفسق ومثلى لا یبایع مثله‏».یزید،مردى فاسق،شرابخوار،آدم کش است که آشکارا گناه مى‏کند وکسى همچون من با کسى مثل او بیعت نخواهد کرد.
این شناخت‏سید الشهدا«ع‏»از یزید،سابقه داشت.حتى روزى در یک جلسه،آن‏حضرت در پاسخ معاویه که از یزید ستایش کرد،برخاسته،زشتیها و مفاسد یزید را برشمرد و به معاویه به خاطر بیعت گرفتن از این و آن براى پسرش یزید،اعتراض کرد.
یزید نیز همچون پدرش،به حیف و میل بیت المال و کشتن انسانهاى با ایمان و ایجادفساد و مفاسد در دستگاه حکومت پرداخت.به والى مدینه نوشت که به زور ازسید الشهدا«ع‏»بیعت بگیرد و اگر نپذیرفت،گردن او را بزند.براى سرکوبى هواداران امام‏حسین‏«ع‏»که با مسلم بن عقیل در کوفه بیعت کرده بودند، «ابن زیاد»را به ولایت کوفه‏گماشت و به کشتن امام فرمان داد.«ابن جوزى‏»در باره او گفته است: «چگونه قضاوت‏مى‏کنید در باره مردى که سه سال حکومت کرد،در سال اول حسین‏«ع‏»را به شهادت‏رساند و در سال دوم مردم مدینه را دچار وحشت‏ساخت و مدینه را براى لشکریان خودمباح گرداند و در سال سوم،خانه خدا را با منجنیق سنگباران کرد و ویران ساخت.» که‏اشاره به حادثه کربلاست و«واقعه حره‏»که مردم مدینه در سال 63 هجرى بر ضد والى قیام‏کردند و او و دیگر امویان را از شهر بیرون نمودند و این پس از آن بود که فساد و آلودگى وجنایات یزید بر آنان آشکار شد.یزید هم مسلم بن عقبه را با لشکرى براى قتل عام مردم‏فرستاد.در سال 64 هجرى نیز همان سپاه براى سرکوب قیام عبد الله بن زبیر به مکه هجوم‏بردند و به مسجد الحرام و حرم خدا با منجنیق حمله کردند.کعبه و مسجد الحرام سوخت وویران شد و عده‏اى کشته شدند.
ننگها و آلودگیهاى یزید،بیش از آن است که در این‏مختصر بگنجد. مدت حکومت‏یزید،سه سال و هشت ماه بود و در سال 64 در«حوارین‏»از اطراف دمشق مرد و در«باب الصغیر»دمشق دفن شد.

خرابه شام
پس از خطبه زینب‏«ع‏»در مجلس یزید که اوضاع را بر ضد او متحول ساخت،یزیدناچار اهل بیت را در خرابه‏اى بى سقف جاى داد.آنان سه روز در آن خرابه بودند و برحسین‏«ع‏»نوحه و عزادارى مى‏کردند.
رقیه،دختر خردسال امام حسین‏«ع‏»نیز درهمانجا پدر را در خواب دید و پس از بیدارى گریه سر داد و سر سید الشهدا را برایش‏آوردند و با دیدن آن صحنه مرغ جانش پر کشید و جان داد.
مدفن رقیه نیز همانجاست‏که بعدها حرمى برایش ساختند. (این مساله از نظر محققان مورد بحث و تشکیک قرارگرفته است.)
زهراى حزین ز گرد راه آمده بود جبریل،غمین و عذر خواه آمده بود در کنج‏خرابه،در میان طبقى خورشید،به مهمانى ماه آمده بود جغد دلم خرابه شام آرزو کند تا با سه ساله دخترکى گفتگو کند آن کعبه‏اى که قبله ارباب حاجت است حاجت رواست،هر که به آن قبله رو کند.

بازار شام
بازارى است واقع در شهر دمشق،که نزدیک مسجد جامع شهر بوده است.بقایاى آن‏را امروز«بازار حمیدیه‏»مى‏نامند.«معروف است که پس از حادثه عاشورا،ابن زیادخاندان حضرت سید الشهدا را اسیر نمود و آنان را از کوفه به شام گسیل داشت.یزیددستور داد تا شهر شام را آینه بندى و چراغانى کرده،خاندان امام حسین‏«ع‏»را در کوچه وبازار بگردانند.از جمله جاهایى که اسیران را عبور دادند،همین بازار شام بود که براى‏دیدار اسراى خاندان نبوت‏«ص‏»، جمعیت زیادى در دو طرف بازار صف کشیده بودند.
این بازار امروزه حدود پانصد متر طول و ده متر عرض دارد،در دو طبقه و تاریخ بناى آن‏به عصر عثمانى مى‏رسد...آغاز بازار شام،خیابانى عریض،واقع در غرب بازار و پایان آن‏محوطه مقابل مسجد اموى است...فاصله آخرین ستون تا محوطه مقابل در غربى مسجداموى حدود سى متر است و ظاهرا اسراى خاندان عصمت و نبوت از همین درب اصلى‏مسجد اموى وارد مسجد گشتند...»

مشهد راس الحسین‏«ع‏»
حرم و بقعه‏اى که مدفن سر مطهر سید الشهداست،یا مکانى که سر آن حضرت به آنجاهم برده شده است.به این نام،دو محل یکى در شام و دیگرى در مصر وجود دارد.در شام‏در عسقلان مسجدى بزرگ و ضریحى عظیم است که مردم آنجا را زیارت کرد تبرک‏مى‏جستند. (42) به نوشته سید محسن امین:محلى در کنار مسجد جامع اموى در دمشق،که‏گویا محل نگهدارى سر مطهر سید الشهدا در ایام یزید بوده و در خزانه آن ملعون نگهدارى‏مى‏شده است.
وى همچنین مى‏نویسد:(در سفرنامه خویش)در مصر،زیارتگاه با شکوه‏و مقدسى است که مردم مصر،معتقدند سر ابا عبد الله الحسین در آنجا مدفون است وخلفاى مصر،آن را از شهر عسقلان(در فلسطین)آورده و طى مراسمى در مصر دفن‏کرده‏اند.در همین زمینه در«اعیان الشیعه‏»مى‏نویسد:بنا به قول برخى،یکى از خلفاى‏فاطمى در مصر،مامورانى به عسقلان(بین مصر و شام)فرستاد و سرى را برایش آوردندو گفت که سر حسین‏«ع‏»است.آن را به مصر آوردند و در محلى که الآن به نام مشهد یامسجد راس الحسین معروف است دفن کردند.مردم مصر به این محل علاقه نشان‏مى‏دهند و زن و مرد دسته دسته به زیارت آن مى‏روند و مراسم دعا و تضرع در آنجامى‏گیرند.البته در این که آن سر،سر امام حسین‏«ع‏»بوده، تردید وجود دارد. این مسجد،اکنون نیز در قاهره وجود دارد،محل تجمع و مرکز محافل دینى و قرآنى،بویژه در شبهاى‏ماه رمضان است و در میلاد امام حسین‏«ع‏»هزاران نفر آنجا گرد مى‏آیند و حتى دست‏توسل به سوى خداى حسین‏«ع‏»دراز کرده و به برکت آن مکان،بیماران و گرفتاران شفا ونجات مى‏یابند.

باب الصغیر
به معناى در کوچک.مقبره‏اى است در دمشق که گویند سر مطهر حضرت عباس وعلى اکبر«ع‏»و حبیب بن مظاهر در آنجا مدفون است.بعضى هم گفته‏اند که مدفن 17 سراز سرهاى شهداى کربلا است.ضریحى بر آن ساخته‏اند و نام تعدادى از شهداى کربلا برآن نقش بسته است.برخى قبر عبد الله بن جعفر(همسر زینب کبرى)را هم آنجا مى‏دانند.
مؤلف‏«اعیان الشیعه‏»،دفن سرهاى آن سه بزرگوار را در آن محل پذیرفتنى مى‏داند ومى‏گوید: چون سرها را به شام برده،این طرف و آن طرف گرداندند و هدف یزید که اظهارپیروزى و نیز خوار کردن صاحبان آنها بود،چون این کار انجام شد،طبیعى است که‏همان جا دفن شده باشد و محلش محافظت‏شود.

سکینه
دختر بزرگوار سید الشهدا«ع‏»،که در علم،معرفت،ادب،توجه به حق و جذبه‏پروردگار،کم نظیر و مورد توجه خاص پدرش ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»بود.نام اصلى او راآمنه،امینه،امیمه یا امامه هم نوشته‏اند.لقب سکینه(یا سکینه)از طرف مادرش‏«رباب‏»به‏او داده شد.او که خواهر«على اصغر»هم بود،در کربلا حضور داشت و در عاشورا،سن‏او حدودا ده تا سیزده سال بوده است.این را از آنجا گفته‏اند که امام حسین‏«ع‏»روزعاشورا به او لقب‏«خیرة النسوان‏»(برگزیده زنان)داده است و این با کودک بودنش‏نمى‏سازد.شرح آنچه به مصیبتهاى او در حادثه کربلا مربوط مى‏شود،در کتابهاى مقتل(ازجمله در نفس المهموم)آمده است.روز عاشورا،چون سید الشهدا«ع‏»هنگام وداع بااطفال و زنان،دید که دخترش سکینه از زنان کنار گرفته و در حال گریستن است،به او فرمود: سیطول بعدى یا سکینة فاعلمى منک البکاء اذا الحمام دهانى لا تحرقى قلبى بدمعک حسرة ما دام منى الروح فى جسمانى فاذا قتلت فانت اولى بالذى تاتینه یا خیرة النسوان
این دختر بزرگوار،که به تعبیر شیخ عباس قمى‏«زنى با حصافت عقل و اصابت راى وافصح و اعلم مردمان به زبان عرب و شعر و فضل و ادب‏»بوده است، پس از بازگشت ازسفر کوفه و شام،در خانه پدر خود،تحت کفایت امام سجاد«ع‏»قرار گرفت.وى،محضرسه امام(امام حسین، امام سجاد و امام باقر)علیهم السلام را درک کرد.نوشته‏اند:خانه‏اش‏مرکز تجمع شعرا و محل مناقشه و بحث و نقد ادبى بود.به شاعران بزرگ همچون فرزدق‏و جریر،صله عطا مى‏کرد. سکینه به زنى مصعب بن زبیر در آمد و پس از قتل او،زوجه‏عبد الله بن عثمان گردید و پس از مرگ او،زید بن عمر با وى ازدواج کرد،ولى زید،به‏توصیه سلیمان بن عبد الملک او را طلاق گفت.
سکینه همچنان در مدینه مى‏زیست،تاآنکه در پنجم ربیع الاول سال 117 هجرى در زمان هشام بن عبد الملک پس از هفتاد سال،در مدینه در گذشت. قبر او نیز در مدینه است.

غارت خیمه‏ها
پس از شهادت حسین بن على‏«ع‏»،سپاه عمر سعد به خیمه‏هاى اهل بیت‏حمله کردندو به غارت پرداختند.زنان و کودکان در صحرا پراکنده شدند،گریان و داغدار و صیحه زنان‏و استغاثه کنان.پس از آن خیمه‏ها را آتش زدند.مقنعه از سر زنان کشیدند،انگشتر ازانگشتها بیرون آوردند و گوشواره از گوشها و خلخال از پاها. حتى فاطمه دختر امام‏حسین‏«ع‏»نقل کرده که به خیمه ما ریختند و من دخترى کوچک بودم،با گریه خلخال ازپایم در مى‏آوردند. گفتم:اى دشمن خدا چرا گریه مى‏کنى؟گفت:براى اینکه دختر پیامبررا غارت مى‏کنم.گفتم: غارت مکن.گفت:مى‏ترسم دیگرى بیاید و اینها را درآورد!

گوشواره
پس از شهادت امام حسین‏«ع‏»،سپاه کوفه به خیمه‏ها حمله کرده،ضمن به آتش‏کشیدن آنها، هر چه در خیمه‏ها بود غارت کردند و از گوشها و پاهاى اطفال،گوشواره وخلخال بیرون آوردند.
از فاطمه صغرى،دختر امام حسین‏«ع‏»نقل شده است که پس ازشهادت امام،یکى از سواران سپاه عمر سعد به طرف او که جلوى یکى از خیمه‏ها ایستاده‏بوده،حمله‏ور مى‏شود و با نیزه بر او ضربتى مى‏زند که بر زمین مى‏خورد،آنگاه گوشواره‏از گوشش مى‏کند و خون جارى مى‏شود.
در باره ام کلثوم نیز چنین نقل شده است‏«حتى‏افضوا الى قرط کان فى اذن ام کلثوم اخت الحسین‏«ع‏»فاخذوه و خرموا اذنها».
ماخذ: فرهنگ عاشورا -استاد جواد محدثی


دسته ها : مذهبی
دوشنبه 1389/9/29 8:45
X