در ادامه واکاوی حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری 88 برآنیم که ساختار، شاکله و اهداف مسببین این غائله را که هزینههای گزاف مادی و معنوی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی در بر داشتهاند مورد بررسی قرار دهیم. از همین رو پس از بررسی " شکلگیری و برخی مؤلفههای ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان "، "فرایند دستیابی "، " راهبرد تبلیغاتی و گفتمان انتخاباتی میرحسین موسوی "، " گفتمان محمود احمدینژاد از انتخابات نهم تا دهم ریاستجمهوری " و "بررسی نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری با روش تحلیل گفتمانی " به فصل ششم یعنی "شواهد آگاهی جبهه دوم خرداد از سلامت انتخابات " میپردازیم:
انتخابات دهم ریاست جمهوری مانند تمام انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی با فراز و نشیبهای فراوان و با همان روال در ساعت 22 روز 22 خرداد به پایان رسید و دفتر شور و حال جامعه ایران در این انتخابات بینظیر بسته شد.
انتخابات که فرهنگ سیاسی "مشارکتجو "ی ایرانیان به گویاترین وجهی در آن تجلی کرد و طبقات مختلف جامعه نشان دادند به رشد بالایی از توسعه سیاسی دست یافتهاند با آرامش قابل توجهی به پایان رسید.
در تمام روزهای گذشته طرفداران نامزدها با ظرفیت تحمل یکدیگر در میدانهای اصلی شهر و در برخی ساعتهای شبانه، به ویژه پس از پایان مناظرات، جمع میشدند و به حمایت از نامزد خود میپرداختند. گروهی این سوی خیابان از احمدینژاد حمایت میکردند و گروهی نیز آن سو به تبلیغ موسوی میپرداختند. اندکی هم با اظهار پشتیبانی از رضایی و کروبی با بیاعتنایی اکثریت، در حاشیه قرار میگرفتند و در میان دو موج بزرگ گم میشدند.
* مدعیان توسعه سیاسی توانایی هضم نشاط انتخابات 88 را نداشتند
این حمایتها و تبلیغها که گاه با پرخاشهای لفظی نیز همراه بود، با طنز و شوخی نیز آمیختگی داشت. اما گویی برخی تندروهای دوم خردادی مدعی توسعه سیاسی، توانایی هضم این رشد و نشاط سیاسی بالا را نداشتند. از نگاه آنان توسعه سیاسی تنها با فتح سنگرهای قدرت توسط آنان معنا میگرفت و این جمعیت به شور آماده تا به "گروه فشار " برای "چانهزنی " و گرفتن امتیاز تبدیل نمیشد، ارزشی نداشت.
جبهه اصلاحطلب و به ویژه جریان تجدیدنظرطلب آن که در انتخابات نهم ریاست جمهوری نیز کارنامه سیاهی را در هنجارهای دموکراتیک و اخلاقی از خود بر جای گذاشت، این بار به همان روشهای پیشین بسنده نکرد و با ادعای "تقلب " و سوءاستفاده از فرهنگ ایرانیان مبنی بر بیتفاوت نبودن و یاری به جبهه مظلوم، فضای جدیدی را در روزهای پس از انتخابات رقم زد که اقتدار به دست آمده از مشارکت 85 درصدی و 40 میلیونی ایرانیان در انتخابات را به بازی گرفت.
* پدیدههای مختلف برای حوادث انتخابات 88
واقعیت این است که شکست در رقابتهای انتخاباتی بسیار سنگین است و کنار آمدن با آن دستکم به چندین ماه زمان نیاز دارد؛ آن هم انتخاباتی با این همه شور و هیجان و بزرگی. اما رفتاری را که از جبهه دوم خرداد و به ویژه جریان تجدیدنظرطلب سر زد نمیتوان تنها به "شوک شکست " تقلیل داد یا حتی گناه آن را بر گردن اشتباهات رقیب انداخت.
زیرا همه این موارد در انتخابات گذشته نیز وجود داشت اما هیچگاه چنین پدیده نادری اتفاق نیفتاد. لذا آنچه در این فصل ضرورت دارد، شناخت ماهیت و ابعاد حوادث پس از انتخابات است؛ پدیدهای چندوجهی که میتواند در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ریشه داشته باشد.
یکی از ویژگیهای اصلی انتخابات دهم ریاست جمهوری که نباید مورد غفلت واقع شود، مشارکت 85 درصدی مردم در این انتخابات است. دو پرسش مهم درباره این مشارکت گسترده، قابل طرح است.
نخست اینکه دلایل مشارکت بالا چه بودهاند و دیگر آن که آیا میان التهابات و آشوبهای پس از انتخابات با مشارکت حداکثری پیوندی وجود دارد و آیا میتوان آنها را دو روی یک سکه دانست؟ درباره این پرسش که دلایل بالای مشارکت در انتخابات دهم چه بوده است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. حجم بالای نقدها و تخریبها علیه دولت نهم و شخص احمدینژاد در طول چهار سال گذشته، که به نوعی در میان برخی افراد و گروهها علیه او حساسیت ایجاد کرده بود. گذشته از چرایی وقوع پدیده یادشده در این دوره از دوران ریاست جمهوری، واقعیت این بود که در این دوره نه تنها "نقد درون گفتمانی " در جریان اصولگرایی بسیار بالا گرفت، بلکه تخریبها و توهینهای بسیاری نیز که به طور مستقیم شخص رئیسجمهور را نشانه میگرفت از طریق برخی رسانهها در جامعه منتشر میشد.
وقوع این اتفاقات علیه رئیس جمهور که در تاریخ پس از انقلاب بیسابقه بود، در میان برخی از طبقات جدیدتر جامعه نسبت به شخص احمدینژاد و اندیشههای او حساسیت و موضعگیری افراطی ایجاد کرد. این احساسات در دوران انتخابات و روزهای پس از اعلام نتیجه به صورت هیجانزده و رادیکالی تبلور و مجال ظهور یافت.
2. در روزهای تبلیغات انتخاباتی احمدینژاد به مطالبی اشاره کرد که بیش از دو دهه در جامعه وجود داشت. مطالبی که برخی از آنان همواره موجب دلسردی به انقلاب اسلامی میشد. احمدینژاد این بار فراتر از مفاهیمی مانند باندبازی، فامیلسالاری، فساد اقتصادی، پارتیبازی و رشوه به مصادیق معینی اشاره کرد.
سخنان او حرف چندان تازهای برای جامعه نداشت و بسیاری از آنچه او گفت سالهای متمادی دهان به دهان در جامعه چرخیده بود. اما این بار یک مقام رسمی از رسانهای رسمی و به دور از تمام تعارفات و مناسبات مرسوم سیاسی و بدون نان قرض دادن به یکدیگر به سخنهای مگوی جامعه اشاره میکرد. جملات احمدینژاد در دو مناظره نخست به مانند گلهایی که یک استادیوم چند ده هزار نفری را به تکان و حرکت درمیآورد، سراسر کشور را به همهمه کشاند.
در واقع بهخلاف انتظار جبهه اصلاحات، که تمام تلاش خود را به کار بست تا آرای خاموش را به نفع خود به پای صندوقهای رأی بکشاند، این احمدینژاد بود که توانست با گفتن سخنهای ناگفتنی اکثریت آرای خاموش را به سوی خود جلب کند.
3. در انتخابات دهم ریاست جمهوری بسیاری از جریانهای اپوزیسیون و شبکههای رسانهای وابسته به آنها بهخلاف دورههای گذشته که مردم را به طور مستقیم دعوت به عدم مشارکت در انتخابات میکردند، در این دوره دعوت به مشارکتی میکردند که طی آن دولت نهم مجال حیات دوباره پیدا نکند.
لذا چنین موضعگیریهایی که با سیاهنمایی از وضعیت فعلی کشور رویکرد احمدینژاد ستیزی پیدا میکرد در دوقطبی کردن فزاینده جامعه و شدت بخشیدن به التهابات سیاسی مؤثر بود. نقش شبکههایی مانند BBC و VOA را در پیگیری این رویکرد نمیتوان نادیده گرفت.
4. از دلایل دیگر مشارکت گسترده مردم در انتخابات دهم ریاست جمهوری ایدئولوژیک کردن انتخابات از جانب گروههای مختلف بود. در دموکراسیهای غربی که نظام سکولاریستی و قانون اساسی مبتنی بر سکولاریسم بر تمامی احزاب حاکم است و همگان این اصول را پذیرفتهاند، رقابتهای انتخاباتی احزاب بدون آنکه وجوه ایدئولوژیک بیابد رقابت را در حوزههای مدیریتی و تفاوت در شیوههای مدیریتی میکشاند.
وجود چنین انتخابات و رقابتی، پتانسیل جلب مشارکت حداکثری را نخواهد داشت. اما اگر رقابتها از موضوعات مدیریتی به سطح ایدئولوژیک برسد زمینه برای مشارکت گسترده طبقات مختلف جامعه، اما با هیجانات بیشتر، فراهم میشود.
5. از دیگر دلایل افزایش مشارکت عمومی در انتخابات دهم ریاست جمهوری بهرهگیری از روشهای جدید تبلیغاتی در این انتخابات بود. بهرهگیری از روشهای سهلالوصولی همچون بلوتوث و پیامک از جمله آنها بود. استفاده از کلیپهای مختلف جوانپسند، اشعار و جملات کوتاه پیامکی از محرکهای این دوره از تبلیغات به شمار میآمد. اما در میان تمام این ابزار و روشها هیچکدام به اندازه بهرهگیری از پارچههای رنگی مؤثر نبود. استفاده از پارچههای رنگی که ابتدا ستاد موسوی از آن بهره برد آثار متفاوتی در جامعه بر جا گذاشت.
در تحلیل روانشناختنی افرادی که از پارچههای رنگی بهره میبردند، میتوان چنین گفت که استفاده از نمادهای رنگی که فرد را به یک شیء تبلیغاتی مبدل میسازد، هیجانات و تعصب نسبت به کاندیدای موردنظر را افزایش میدهد. اگر در انتخابات دیگر، فرد علاقهای ندارد که رأی خود را بروز دهد و آن را به مصلحت زندگی شخصی خود نمیبیند، با مُد شدن چنین روشهایی که بیشتر در طبقات سنی پایین و حتی گروه تینایجرها (نوجوانان) رخ میدهد که بسیاری از آنان به سن رأی دادن هم نرسیدهاند، مرزبندی میان گروههای مردمی شکل میگیرد. در یک محیط عمومی که کسی نمادی از رأی خود را حمل نمیکند و کسی از رأی دیگری باخبر نیست، هیجانات و احساسات کاذب تولید نمیشود.
اما زمانی که افراد مانند مارکهای تبلیغاتی، نمادی از یک رأی را با خود حمل میکنند در محافل عمومی چنین نمادی از سوی افراد متمایل به نامزدهای دیگر نوعی مبارزهطلبی تلقی میشود و گسترش این فضا در طول چند هفته، نوعی فضای سیاسی چالشی و هیجانزده را تولید میکند که گرچه مشارکت انتخاباتی را افزایش میدهد، اما از سوی دیگر به التهابات سیاسی دامن میزند.
6. در انتخابات دهم ریاست جمهوری باور جبهه اصلاحات این بود که برای موفقیت در این انتخابات باید اقشار خاکستری و آرای خاموش را نیز بهجد به انتخابات فراخواند و با ایجاد انگیزش در آنها برای مشارکت در انتخابات، سطح مشارکت را به بیش از 20 درصد نسبت به انتخابات گذشته ارتقا داد. مصطفی تاجزاده در پیرو همین سیاست مدعی میشود "احمدینژاد تقدیر ما نبود؛ تقصیر ما بود. "(1)
تلقی جریان اصلاحات این بود که آرای خاموش که از انگیزه سیاسی کافی برای شرکت در انتخابات برخوردار نیستند، در صورت داشتن انگیزههای شخصی در انتخابات شرکت میکنند و در این صورت به کسی جز احمدینژاد رأی خواهند داد.
لذا ستاد انتخاباتی جریان اصلاحات با داشتن این دریافت تلاش کرد مطالبات گروههای مختلف اجتماعی حتی معتادان و گروههایی نظیر آنان را هم در برنامههای تبلیغی خود بگنجاند. به عبارت دیگر، شیوه تبلیغاتی احمدینژاد کلگرا بود و بیشتر با واژه "ملت " و "مردم " پیوند داشت، در حالی که شیوه تبلیغی موسوی ضمن رعایت موارد کلگرا تلاش میکرد ریزبدنهها و گروههای مختلف اجتماعی را به طور تک تک نیز مخاطب قرار دهد. در واقع این روش تبلیغی موسوی بهخلاف آنکه در پیامهای کلگرا ناموفق نشان داد، در جذب ریزبدنهها، ناموفق نبود و حتی یکی از دلایل افزایش سه میلیونی آرای موسوی نسبت به هاشمی رفسنجانی در سال 84 را میتوان در این روش جستجو کرد.
7. گرچه در انتخابات دهم ریاست جمهوری روشهای جدید و مختلفی به کار رفت که به تدریج فضای انتخاباتی را پرشور و دوقطبی کرد، اما در میان تمام آنها هیچکدام به اندازه مناظرهها در افزایش شور انتخاباتی و در نتیجه شرکت در انتخابات مؤثر نیفتاد. مناظرههای انتخاباتی که هر کدام چند ده میلیون بیننده داشت و به تعبیری از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی پس از انقلاب اسلامی به شمار میآمد در شفافیتبخشی فضای سیاسی کشور و افزایش هیجانات سیاسی نقش مهمی بهعهده داشت.
تب بالای مناظرهها را از طرفی باید برآمده از فضای پرالتهاب دو ماه گذشته پیش از مناظرهها دانست و از طرف دیگر باید تشدیدکننده آن فضا در کشور به شمار آورد. مناظرهها تضاد عاطفی دو گفتمان را به طور مؤثر و محسوسی افزایش داد و بدین ترتیب مباحث مطرح شده در آنها در درونیترین لایههای جامعه نفوذ کرد و به این ترتیب به حضور بسیاری از گروههای اجتماعی در انتخابات منجر شد.
* همنوایی با غرب با بهانه "تقلب "
بنابراین، افزایش مشارکت سیاسی با التهابات سیاسی رابطه معناداری دارد و به گونهای به یکدیگر وابستهاند. بر همین اساس گرچه نمیتوان زمینههای اجتماعی و تاریخی پیدایش پدیده پس از انتخابات را انکار کرد، اما پرسش مهم این است که آیا این پدیده پروسهای (فرایندی) اجتنابناپذیر بود و یا پروژهای طراحی شده از سوی برخی فعالان سیاسی به کمک بازیگران خارجی مداخلهگر وابسته به نظام سلطه بود؟
مطابق یافتههای این پژوهش، حوادث پس از انتخابات گرچه در مسائل اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ریشه داشت، اما پروژهای طراحی شده از سوی برخی فعالان سیاسی تجدیدنظرطلب بود که با همراهی دو ضلع دیگر بازیگران بینالمللی و اپوزیسیون مقیم خارج به مرحله اجرا درآمد. حوادث پس از انتخابات که به بهانه "تقلب " آغاز شد، با سوءاستفاده از وجدان اجتماعی جامعه برای ظلمی که ادعا میشد علیه موسوی شده است، توانست از انباشت عواطف تهییج شده در انتخابات توان ذخیره شدهای را برای مطالبات بعدی خود فراهم سازد.
تحرکات پس از انتخابات، جنبشی یکدست و با هویت واحد و یکپارچه نبود. لاجرم مطالبات آن هم مشخص و یکسان نبود. در واقع آن جریانی که دست به جنبشسازی زد و تلاش کرد به روش آنارشیستی مطالبات خود را بر جامعه و حکومت تحمیل کند، اگر با ادعای "تقلب " وارد عرصه نمیشد توان بسیج نیرو را به آن گونهای که در دوشنبه 25 خرداد شکل گرفت نداشت.
اگر محمدعلی ابطحی در اعترافات خود در دادگاه میگوید "تقلب رمز آشوب " بود، (2) معنای دقیقتر آن، این است که "تقلب " رمز بسیج تودهای برای کسب امتیازاتی بود که از طریق قانونی به دست نیامده بود. اگر مسئله "تقلب " مطرح نمیشد، چه موضوعی میتوانست شکست سنگین 22 خرداد را برای جبهه تجدیدنظرطلب جبران کند؟ چه روش دیگری میتوانست مطالبات غیرقانونی آنان را برآورده سازد؟ چگونه باید تا چهار سال دیگر صبر میکردند؟
لذا آنچه با نام "جنبش سبز " فعالیت کرد از ابتدا نیز قرار نبود بر مسئله تقلب در انتخابات بایستد، چون اصولاً مسئله آنان تقلب در انتخابات نبود و مطالبات آنان به انتخابات ریاست جمهوری محدود نمیشد. تمسک به سیاست "ادعای تقلب " بهترین راهبرد برای بهرهگیری از انرژی آزادشدهای بود که در ایام انتخابات به وجود آمده بود و اگر استراتژیستهای جبهه تجدیدنظرطلب در مقطع زمانی پس از انتخابات نمیتوانستند از آن بهره ببرند به سرعت فرومینشست و فرصتها برای گرفتن امتیازات از حکومت و دستیابی به مطالبات موردنظر از دست میرفت. چاشنی "تقلب " کاتالیزوری بود که میتوانست جبهه تجدیدنظرطلب را در پیگیری دو راهبرد "فتح سنگر به سنگر " و "فشار از پایین و چانهزنی در بالا " یاری رساند. چنانکه در این فصل مشاهده خواهیم کرد، "تقلب " موضوعی مربوط به پس از انتخابات نبود.
تمسک به این سیاست برنامه و پروژهای از پیش تعیین شده بود که با اهداف متفاوتی از سوی شکستخوردگان در انتخابات پیگیری میشد. در این فصل به راهبردها و اهداف برنامههای جبهه تجدیدنظرطلب برای روزهای پس از انتخابات خواهیم پرداخت.
* شواهدی درباره اقدامات از قبل طراحیشده جریان فتنه
یکی از دلایلی که نشان میدهد پروژه پس از انتخابات به وسیله جریان تجدیدنظرطلب از پیش تعیین و طراحی شده بود، شواهدی است که بیان میکند شکستخوردگان در انتخابات تردیدی در صحت آن نداشتهاند. البته در این انتخابات نیز مانند تمام انتخابات گذشته تخلفهایی جزئی و غیرمؤثر از جانب جریانهای حاضر در انتخابات صورت گرفت و نمیتوان ادعا کرد که تخلفی از قانون نبوده است.
به طور مثال، اگر ابراز حمایت برخی اعضای شورای نگهبان از احمدینژاد تخلف است که هست، چنین رفتارهایی در دورههای گذشته نیز انجام شده بود. یکی از مهمترین این تخلفات، چنان که پیشتر نیز ذکر شد ورود بسیاری از اعضای دولت خاتمی و مهمتر از همه، شخص او به عنوان رئیسجمهور وقت، در انتخابات سال 1384 بود. در آن دوره آنها از رقیب انتخاباتی احمدینژاد حمایت کردند و حتی خاتمی در 31 خرداد 84 و مابین مرحله اول و دوم بیانیهای را صادر کرد که به روشنی علیه احمدینژاد بود.
اصولاً نفس این مطلب که طرفداران موسوی در برخی صندوقها با نمادهای سبز حاضر میشدند، خود تخلفی آشکار از قانون انتخابات بود. اما این تخلفاتی که همواره به نوعی از سوی جبهههای مختلف سیاسی انجام میشده است و در انتخابات نهم ریاست جمهوری و در دولت خاتمی نیز به اوج خود رسید موضوع بحث مدعیان تقلب در این انتخابات نبوده است، زیرا همواره این تخلفات به اندازهای در نگاه کلان جزیی بوده است که تأثیر محسوسی در روند انتخابات بر جای نگذاشته است.
مدعیان تقلب در واقع در پی القای جابهجایی آرا از سوی مجریان و ناظران انتخابات در مقیاس میلیونی بودهاند. با وجود این، دلایل و شواهد روشنی وجود دارد که مدعیان تقلب، خود بر کذب بودن این ادعا آگاهی داشتهاند و با مطرح ساختن این ادعا و تهییج و بسیج طرفداران در پی رسیدن به اهداف مشخصی بودهاند که در طول فصل به آنها خواهیم پرداخت. اما دلایل و شواهدی که نشان میدهد مدعیان تقلب بر شکست خود و پیروزی رقیب مطلع بودهاند اما به کذب ادعای تقلب کردهاند، عبارتند از:
1- آگاهی به پیشتازی احمدینژاد بر موسوی در سراسر کشور در پیش از انتخابات
2- تحلیل بیانیهها و نامههای صادر شده از سوی جبهه مخالفان احمدینژاد
3- نفس حضور در انتخابات
4- آشنایی با سیستم اننتخاباتی و ساختار اخذ رای در ایران
5- نداشتن مدرک در عین داشتن بیش از 40 هزار نماینده در پای صندوقها
6- اقرار به عدم تقلب
7-عدم پیگیری قانونمند و همراهی نکردن با شورای نگهبان
8-اعترافات مطبوعاتی
9-اعترافات در دادگاه
10-سکوت و مواضع چندپهلوی خواص
11-تحلیلهای روشمند از نتیجه انتخابات توسط کارشناسان سیاسی جبهه دوم خرداد
* پینوشت:
1. تاجزاده، مصطفی؛ "احمدینژاد تقدیر ما نبود؛ تقصیر ما بود "؛ پایگاه اینترنتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی.
2. "گزارش کامل اظهارات ابطحی و عطریانفر در کنفرانس مطبوعاتی و جلسه دادگاه "؛ خبرگزاری ایسنا؛ 1388.5.10.
منبع: کتاب شورش اشرافیت بر جمهوریت