اتاق‎‎های فکر یا "Think Tank " در آمریکا و برخی کشور‎های اروپایی، مراکز پژوهشی و تحقیقاتی مرکب از صاحب‎نظران دانشگاهی و سیاسی و بازنشستگان و مجربین عالم سیاست، اقتصاد یا دیگر حوزه‎‎ها هستند که در جهت مصالح و منافع نظام حاکم ایده‎پردازی می‎کنند و راهنمای فعالیت‎‎های اساسی و بنیادی حکومت‎‎ها در کشور‎های غربی هستند. بخش اعظم فعالیت‎‎ها و شیوه‎‎های براندازانه علیه انقلاب و جمهوری اسلامی، محصول پیشنهادهای همین اتاق‎‎های فکر است. به‎طور مثال، می‎توان از "کمیته خطر جاری " نام برد که در دهه 1970 در اوج جنگ سرد شکل گرفت تا به خروج آمریکا از بن‎بست هسته‎ای کمک کند. اعضای این کمیته با نفی "جنگ سخت " بین دو ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقیب را "جنگ نرم " و "فروپاشی از درون " اعلام کردند. براساس این طرح، "جنگ نرم " با اتخاذ راه‎کار‎های "دکترین مهار "، "نبرد رسانه‎ای " و "ساماندهی نافرمانی مدنی " همراه شد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، فعالیت این کمیته برای یک دهه به حالت تعلیق درآمد و پس از وقایع 11 سپتامبر، بار دیگر با حضور گروهی از کارکشته‎‎های سیاست چون مارک پالمر و کاندولیزا رایس و مارگ گرچت تشکیل شد تا به تجزیه و تحلیل فرصت‎‎ها و تهدید‎های فراروی دولت ایالات متحده آمریکا بپردازند. مارک پالمر در یک مصاحبه با نیویورک تایمز، با ایده تهاجم نظامى علیه جمهورى اسلامى ایران مخالفت کرده و اعلام داشت: "ایران به‎لحاظ وسعت سرزمینى، کمیت جمعیت، کیفیت نیروى انسانى، امکانات نظامى، منابع طبیعى سرشار و موقعیت جغرافیایى ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین‎الملل، به قدرتى کم‏نظیر تبدیل شده است که دیگر نمى‏توان با یورش نظامى، آن را سرنگون کرد. " به‎نظر او و دیگر اعضاى این کمیته که به "کمیته صلح جاری " معروف شد، سرنگونى نظام جمهورى اسلامى ایران، پیگیرى جنگ نرم، تنها با استفاده از سه تاکتیک پیش‎گفته، یعنی: "دکترین مهار "، "نبرد رسانه‏اى " و "ساماندهى نافرمانى مدنى " ممکن است.
اهمیت رسانه در جنگ نرم آن‎چنان است که مایکل دیور، مسئول انگاره‎سازی در کابینه ریگان، در اشاره به حمله آمریکا و متحدانش به عراق در ماجرای اشغال کویت، می‎گوید: "صحنه اصلی عملیات برای جنگ اطلاعاتی ما، نخست تلویزیون و در مرحله دوم، رسانه‎‎های نوشتاری بود که البته نتوانستیم به‎خوبی این جبهه را کنترل کنیم. " البته این نظر را آمریکایی‎‎ها در زمانی اعلام می‎کنند که تقریبا به‎طور کامل شبکه‎‎های رادیویی و تلویزیونی عراق را از کار انداختند و بلافاصله بعد از تصرف بغداد، شبکه‎‎های طرفدار غرب و آمریکا با حمایت آن‎‎ها راه‎اندازی شد. شاید خطاب آن‎‎ها شبکه نوپای "العالم " باشد که همزمان با حمله آمریکا به عراق راه‎اندازی شد و بدون امکانات و تجهیزات لازم فنی یا دسترسی‎‎های ضروری محلی به پخش برنامه می‎پرداخت و البته تلاش می‎کرد اخباری متفاوت با جریان خبری آمریکا تولید کند.
با توجه به همین تأثیرات شگرف بود که در کنار روش‎‎های دیگر، نبرد رسانه‎ای برای براندازی جمهوری اسلامی ایران، مورد توجه و تأکید ویژه واشنگتن قرار گرفت. خبرگزاری رویتر در گزارشی اعلام کرد: "دولت بوش قصد دارد پخش برنامه‎‎های ماهواره‎ای تلویزیونی را به زبان فارسی گسترش دهد و رادیو آمریکا نیز قصد دارد پخش اخبار و اطلاعات را برای مخاطبان در ایران، افزایش دهد. " روزنامه آمریکایی لس‎آنجلس تایمز نیز نوشت: "براساس طرح موجود دولت آمریکا، سه میلیون دلار کمک مالی برای تأسیس حزب، سندیکا و کانال‎‎های تلویزیونی هوادار دموکراسی برای مقابله نرم با رژیم ایران اختصاص خواهد داد.
تمامی اخبار یا تحلیل‎‎های خبری حاکی از این بود که غرب خصوصا آمریکا، جنگ نرم را از طریق "مین‎گذاری رسانه "‎ای تعقیب می‎کند. در این امر خطیر، ارتجاع منطقه نیز به طرق گوناگون همراهی می‎کرد و همه یک هدف را دنبال می‎کردند و صد البته آمریکایی‎‎ها به علت برخورداری از سهم کلان، سرمایه‎گذاری بیشتری داشته و دارند. دیگر کشور‎ها هریک به سهم خود در این "مین‎گذاری رسانه "‎ای نقش دارند، هلند با حمایت از "رادیو زمانه " یا فیلم‎‎های ضداسلام و انقلاب به ایفای نقش می‎پردازد و دانمارک با حمایت از توهین و جسارت مطبوعاتی به ساحت مقدس پیامبر(صلی‌ا... علیه و آله وسلم) و اسلام به عضویت این سازمان غیر رسمی "مین‎گذاری رسانه "‎ای درآمده و کشور‎های مرتجع منطقه نیز با ایجاد شبکه‎‎های عربی یا فارسی و حتی حذف شبکه "العالم " از ماهواره "عرب ست " به آمریکایی‎‎ها و مخالفان اسلام در اجرای استراتژی جنگ نرم "مین‎گذاری رسانه "ای کمک می‎کنند. البته حساب انگلیسی‎‎ها را باید جدا مورد بررسی قرار داد. در مراسم افتتاحیه هشتمین جشنواره بین‎المللی صدا و دومین اجلاس بین‎المللی صدا که با همکاری اتحادیه رادیو و تلویزیون آسیا - پاسیفیک (ABU) به‎طور همزمان در اردیبهشت سال 1387 در اصفهان برگزار شد، سخنران مدعو اتحادیه، آقای ریچارد سنبروک، مدیر بخش اخبار جهانی بی‎بی‎سی بود. ایشان در آن جلسه برخلاف موضوع تعیین شده سخنرانی، سیاست‎‎های توسعه‎ای بی‎بی‎سی را اعلام کرد. علی‎رغم تمام ملاحظاتی که داشت تا در پرده سخن بگوید، ولی اقرار کرد که بی‎بی‎سی با ایجاد شبکه‎‎های جدید تلویزیونی می‎خواهد شیوه زندگی مردم آفریقا و آسیا را عوض کند. در همان جلسه، از راه‎اندازی شبکه فارسی بی‎بی‎سی برای ایرانیان سخن گفت و البته شما به‎سادگی می‎توانید ربط میان جمله دیپلماتیک "ایجاد تغییر " و "شبکه فارسی " را دریابید، همچنین نگرش مستکبرانه و خودخواهانه انگلیسی‎‎ها را نیز درک کنید که به‎خود اجازه می‎دهند شیوه زندگی مردم سایر بلاد را مطابق عقاید انگلیسی تغییر دهند؛ در حالی که طبق همان اصول انگلیسی مجاز به این کار نیستند.
در هر حال، آمریکایی‎‎ها فعالیت رسانه‎ای گسترده و همه‎جانبه‎ای را علیه ما مدیریت می‎کنند. بقای قدرت مطلق بودن آن‎‎ها به بود و نبود این انقلاب بستگی تام پیدا کرده است و همه استراتژیست‎‎ها و متفکرین غربی به این امر مقر و معترف هستند. از این جهت، دولت آمریکا در سال‎‎های اخیر با افزایش زمان پخش برنامه‎‎های برون‎مرزی برای سه کشور ایران، کوبا و کره‌شمالی مخصوصا ایران، تلاش کرده است جنگ تبلیغاتی خود را گسترش دهد. فشار رسانه‎ای به ایران از طریق "مین‎گذاری رسانه "‎ای، از چند و چون ویژه‎ای برخوردار است.
از 10 سال قبل یعنی حدود سال 1379 شبکه‎‎های فارسی‎زبان لس‎آنجلسی که به‎صورت محلی پخش می‎شدند، به فاصله اندکی از یکدیگر از طریق ماهواره‎‎های شرکت EUTELSAT در قاره اروپا، خاورمیانه و شمال آفریقا قابل‎دریافت شدند و شبکه‎‎های سیاسی برانداز با حمایت مالی کنگره آمریکا و لابی صهیونیسم یکی پس از دیگری تأسیس و فعالیت خود را با تمرکز بر دروغ‎پراکنی، شایعه‎سازی، سیاه‎نمایی اوضاع داخلی و روابط خارجی ایران، توهین و افترا به مسئولین، تشویق به شورش و نافرمانی مدنی و.‎.. آغاز کردند. این روند تا آن‎جا پیش‌رفت که در خلال سال‎‎های یییی تا یییی تعداد این شبکه‎‎ها از چهار شبکه به یی شبکه سیاسی ضدانقلاب افزایش یافت. ولی روشنگری‎‎های رسانه ملی و برخی مطبوعات داخلی از یک طرف و بی‎اعتمادی مردم به این رسانه‎‎ها موجب شد تا فعالیت‎‎های این رسانه‎ها، بی‎اثر یا بسیار کم‎اثر باشد. مسئولین و سیاست‎گذاران آمریکا با بررسی عملکرد این شبکه‎‎ها در طول شش سال فعالیت علیه جمهوری اسلامی ایران، دریافتند که این امر نه‎تنها تأثیر قابل‎توجهی بر جامعه داخلی ایران نداشته بلکه باعث رویگردانی، نفرت و بی‎اعتنایی مردم به موضوعات این شبکه‎‎ها شده است و حتی در برخی موارد، مردم از این شبکه‎‎ها به‎عنوان شبکه‎‎های مسخره، لوده و مضحک یاد می‎کردند. هزینه‎‎های سنگین این شبکه‎‎ها از یک طرف و فقد اثر مورد انتظار از طرف دیگر، سبب شد که حمایت از این شبکه‎‎ها کاهش پیدا کند. در کنار این فعالیت‎ها، حمله همه‎جانبه به اعتقادات مردم با محوریت هجمه علیه ‎اسلام و اهل‎بیت پاک پیامبر(صلی‌ا... علیه و آله و سلم) رسما آغاز شد. این عمل شرم‎آور به‎دست یک عامل سیا و مشهور به فساد به نام "فرود فولادوند " (فتح‌الله منوچهری) صورت گرفت. این شخص در برنامه‎‎های خود از هیچ‎گونه توهین و دشنامی نسبت به اسلام، پیامبر (صلی‎ا... علیه و آله وسلم) و اهل‎بیت (علیهم‎السلام) فروگذار نمی‎کرد. این ترفند نیز کارگر نیفتاد و خیلی زود دریافتند که دامن زدن به این امر، نفرت بیشتر مردم ایران را در پی خواهد داشت. به هر صورت، بی‎اثری این رسانه‎‎ها و اختلافات شدید میان آن‎‎ها که یادآور داستان "گرگ‎‎های گرسنه دور هم نشسته‎اند که یکدیگر را می‎درند "، منجر به قطع حمایت‎‎های مالی از شبکه‎‎های فارسی‎زبان ضدانقلاب شد.
به محض قطع حمایت‎‎های مالی کنگره آمریکا و تمرکز این حمایت‎‎ها بر روی "رادیو فردا " و تأسیس "صدای فارسی آمریکا " و همچنین تأسیس شبکه‎‎هایی در هیئت و لباس جمهوری اسلامی ایران، شبکه‎‎های سیاسی ضد‎انقلاب مسلسل‎وار در یک بازه زمانی کوتاه، یکی پس از دیگری تعطیل و از یی شبکه به هفت شبکه تقلیل یافتند. این پایان ماجرا نیست، بلکه "مین‎گذاری رسانه "‎ای در شکل دیگری با شدت بیشتری تعقیب شد. صدای فارسی آمریکا، شبکه‎‎های مذهبی، شبکه‎‎های تجزیه‎طلب قومی و شبکه‎‎های ضدفرهنگی در کنار شبکه‎‎های سیاسی‎برانداز، "مین رسانه "ای علیه انقلاب را شکل می‎دادند.

نویسنده: دکتر حسن خجسته

منبع: هفته نامه پنجره - شماره68


دسته ها : سیاست
چهارشنبه 1389/8/26 11:13
X