در ادامه واکاوی حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری 88 برآنیم که ساختار، شاکله و اهداف مسببین این غائله که هزینه‌های گزاف مادی و معنوی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی در بر داشته‌اند را مورد بررسی قرار دهیم. از همین رو پس از بررسی " شکل‌گیری و برخی مؤلفه‌های ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان "، "فرایند دستیابی "، " راهبرد تبلیغاتی و گفتمان انتخاباتی میرحسین موسوی " و " گفتمان محمود احمدی‌نژاد از انتخابات نهم تا دهم ریاست‌جمهوری " به فصل پنجم "بررسی نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری با روش "تحلیل گفتمانی " می‌پردازیم:

"تحلیل گفتمانی " از روش‌های مناسب برای تحلیل و تبیین نتایج انتخابات است که در این گفتار تلاش می‌شود از آن روش استفاده شود. چنان که گفته‌اند برخی اهداف تحلیل گفتمانی عبارتند از: "نشان دادن رابطه نویسنده، متن و خواننده "؛ "روشن ساختن تولید گفتمان "؛ "نشان دادن تأثیر بافت متن و بافت موقعیت " و "نشان دادن موقعیت و شرایط خاص تولید گفتمان ".(1)

به عبارت دیگر، آنچه که در این متن مورد توجه قرار می‌گیرد رابطه متقابل بافت متن و بافت موقعیت است. در دو فصل گذشته به نحوه تولید و چگونگی دو گفتمان "عدالت، اصلاحات " و "عدالت، معنویت " پرداختیم. در این فصل تلاش می‌کنیم به رقابت این دو گفتمان برای دستیابی به برتری اشاره کنیم و رابطه آن را با مسائل انتخاباتی و رقابت‌های سیاسی تبیین کنیم.

در واقع این گفتمان است که در قالب مطرح ساختن برخی موضوعات، مسئله‌ها و پرسش‌ها، رهیافت و رویکرد عمومی به انتخابات و سیاست را مشخص می‌کند. عرصه تبلیغات انتخاباتی بیش و پیش از هر چیز عرصه منازعات گفتمانی است. بر اساس این انگاره، هر جریانی که بتواند گفتمان خود را غلبه دهد، پیروز میدان رقابت خواهد بود و هر طرفی که در رقابت گفتمانی شکست بخورد و به گفتمانی جانبی تبدیل شود، عرصه رقابت انتخاباتی را نیز واگذار خواهد کرد.

* "رسانه " و "تشکیلات "؛ دو عامل مهم برای دستیابی به برتری گفتمانی

گفتمان است که در قالب ارائه زاویه دید، اولویت‌های انتخاب فرد اصلح را مشخص می‌کند. بدون داشتن گفتمان، انتخاب نامزدهای حاضر در انتخابات ترجیح بلامرجح است. اینکه ملاک و معیار انتخاب فرد اصلح را در میان انبوهی از ملاک‌ها و معیارها چه بدانیم دقیقاً به گفتمان مربوط است. گفتمان است که با مشخص کردن دریافت ما از سیاست، کشورداری و شرایط کنونی کشور معیارهای انتخاب فرد اصلح را مشخص می‌کند. معیارها و ملاک‌های متفاوتی نظیر برنامه‌محوری، ساده‌زیستی، شجاعت در برابر بیگانگان، فسادستیزی، میل به ثبات و حفظ مدیریت کنونی، میل به آزادی‌های فرهنگی و اجتماعی و تعامل با دیگران، حتی به هزینه کوتاه آمدن در برابر آنان، همگی زمانی در نظر گرفته می‌شوند که یک گفتمان غلبه پیدا کند و معیارهای متناسب با خود را نیز برجسته سازد. البته باید تأکید کرد که گفتمان صرفاً یک مسئله فکری یا زبانی نیست. گفتمان اعم از اندیشه و احساسات و هیجانات است. برتری یک گفتمان لزوماً در قوت استدلال‌های آن گفتمان ریشه ندارد. برتری یک گفتمان متغیری از عوامل استدلالی و فکری از یک سو و عوامل عاطفی، القایی و اقناعی از سوی دیگر است. یک گفتمان برای برتری یافتن بر گفتمان‌های دیگر، باید بتواند پرسش‌ها و نیازهای اصلی یک جامعه را بیابد و پاسخی در حد انتظار آنها ارائه کند. گر چه برای دست یافتن به برتری گفتمانی "رسانه " و "تشکیلات " دو عامل مهم به شمار می‌آیند، اما محتوای تبلیغات نیز اهمیت دارد. هر چه رابطه یک گفتمان سیاسی با فرهنگ سیاسی کلیت جامعه بیشتر باشد ضریب موفقیت آن گفتمان را افزایش می‌‌دهد و هر چه یک گفتمان متناسب با خواست‌ها و مطالبات موردانتظار یک جامعه پیش برود امکان موفقیت را بیشتر می‌سازد.

*احمدی‌نژاد نماینده گفتمان اصول‌گرایی و موسوی نماینده گفتمان اصلاح‌طلب

اگر تحولات تاریخ معاصر از مشروطه به این سو را بنگریم، درمی‌یابیم که در تمام دوره‌ها دو جریان بزرگ در قالب نام‌های مختلف و با رهبری اشخاص گوناگون با یکدیگر به رقابت پرداخته‌اند. گرچه اسم احزاب، گروه‌‌ها و نام‌‌ها و موضوعات مقطعی تفاوت کرده، اما اصل رقابت دو جریان اصلی پابرجا بوده است. یکی از این جریان‌‌ها ریشه در سنت‌های ایرانی و اسلامی دارد و دیگری کم و بیش گرایش‌های غرب‌مدارانه دارد. در این انتخابات نیز گرچه چهار کاندیدا به رقابت پرداختند، اما در واقع رقابت میان آن دو جریان تاریخی با دو گفتمان متفاوت بود. لذا از پیش نیز مشخص بود که رقابت دهم ریاست جمهوری به رغم حضور چهار نامزد، رقابتی دو قطبی خواهد بود و بعید است که حوادث انتخابات نهم ریاست جمهوری مبنی بر چند قطبی بودن انتخابات تکرار شود. لذا نیروهای اجتماعی ایران، نامزد متعلق به گفتمان خود را حتی قبل از ثبت نام رسمی انتخابات ریاست جمهور در اردیبهشت ماه برگزیده بودند. زیرا تجربه تاریخی گذشته نشان می‌داد با اعلام حضور آقایان احمدی‌نژاد و موسوی نامزدهای دیگر از شانس بسیار کمی برخوردارند. بنابراین موفقیت هر یک از دو گفتمان اصلی در گرو پیروزی یکی از این دو نامزد بود. در این میان احمدی‌نژاد نماینده گفتمان اصول‌گرایی شناخته می‌شد و موسوی نماینده گفتمان اصلاح‌طلب. از این پس نیروهای اجتماعی مؤثر در قالب تشکلات رسمی و غیررسمی برای پیروزی یکی از این دو گفتمان به رقابت پرداختند. در واقع دیگر در این عرصه نقدهای "درون گفتمانی " جای خود را به حمایت از اصل گفتمان داد.

* کروبی و رضایی حاشیه‌های اصولگرایی و اصلاح‌طلبان

با این شرایط طبیعی بود که آقایان کروبی و رضایی که از گفتمان مستقلی برخوردار نبودند و هر کدام در ذیل دو گفتمان اصلی قرار داشتند از منظر عمومی جامعه جدی تلقی نشوند و به این ترتیب نمایندگانی جانبی و حاشیه‌ای به شمار آیند. لذا آن چه که در این انتخابات پدیدار شد رقابت میان دو گفتمان در ورای نامها و اشخاص بود و دقیقاً به همین دلیل است که همانند انتخابات سال 1376 که در آنجا نیز چهار کاندیدا شرکت داشتند،‌ عملاً رقابت میان دو نفر از آنان بود و دو نفر دیگر با آرایی بسیار اندک در حاشیه قرار داشتند به عبارت دیگر، رضایی و کروبی همانند ری‌شهری و زواره‌ای چون از گفتمان مشخص و مستقلی برخوردار نبودند و رهبری هر یک از دو گفتمان اصلی بر عهده دو نامزد دیگر بود، کاندیدای حاشیه‌ای به شمار می‌آمدند و نتوانستند آرای مناسبی کسب کنند. در حالی که در انتخاباتی مانند مرحله نخست انتخابات نهم ریاست جمهوری که تکثر و تنوع کاندیداها بیشتر بود و به طور مشخص معلوم نبود که رهبری هر یک از دو گفتمان با کدام کاندیداست، نیروهای اجتماعی متعلق به هر دو گفتمان نیز دچار تفرق شدند و در نتیجه آرا، میان کاندیداهای متفاوت با اختلاف نه چندان زیاد توزیع شد. در نتیجه، گفتمان و نمایندگی یک گفتمان را بر عهده داشتن در فرایند انتخاباتی ایران از اهمیت بالایی برخوردار است که انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز از آن مستثنا نیست. نتیجه نهایی رقابت‌های انتخاباتی زمانی تعیین می‌شود که یکی از گفتمان‌ها بتواند در روزهای تبلیغاتی بر گفتمان دیگر پیروز شود.

لازم به ذکراست از آنجا که مفاهیمی مانند "اصول‌گرا " و "اصلاح‌طلب " مورد تعابیر مختلف واقع شده‌اند و درباره این مفاهیم اختلاف‌نظرهای فراوانی وجود دارد، حتی‌المقدور از به کارگیری آنها دوری جسته‌ایم. در ضمن گرچه احمدی‌نژاد در تقسیمات سیاسی به جبهه اصول‌گرا تعلق دارد و موسوی به جبهه اصلاح‌طلب، اما هر کدام دارای روایتی متفاوت از مفاهیم اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی هستند.

لذا با دلایلی که پیشتر نیز آمد و در بیان و تبیین هر یک از گفتمان‌ها ذکر شد، سزاوار دیدیم نام گفتمان احمدی‌‌نژاد را "عدالت، معنویت " بنامیم و نام گفتمان موسوی را "عدالت، اصلاحات ". این دو گفتمان در واقع روایتی از دو جریان اصلی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ایران بود که این بار توسط احمد‌ی‌نژاد و موسوی نمایندگی می‌شد.

اگر محمود احمدی‌نژاد توانست در رقابت انتخابات دهم ریاست جمهوری پیروز سیاسی این رقابت باشد، این موفقیت پیش از هر چیز در عرصه گفتمانی به دست آمده است. او ابتدا توانست در منازعه گفتمانی پیروز شود، به این معنا که گفتمان خود را بر رقبا برتری دهد و سپس توانست رقابت انتخاباتی را نیز از آن خود کند. در این فصل تلاش می‌شود مؤلفه‌هایی که به غلبه گفتمانی جریان پیروز انتخابات منجر شده‌اند، مورد بررسی قرار گیرد.

برای فهم چرایی و چگونگی غلبه یافتن گفتمان غالب این دوره اشتباه است اگر علت‌های آن را تنها به بیست روز تبلیغات انتخاباتی یا حتی سه ماه منتهی به انتخابات محدود کنیم. گفتمان احمدی‌‌نژاد با ویژگی‌هایی نظیر تمرکززدایی از تهران، عدالت‌محوری، فسادستیزی، توجه به مناطق محروم، دورافتاده و روستاها، ایستادگی در برابر فشارهای نظام سلطه به ویژه در مسئله هسته‌ای، اهتمام به تلاش بیشتر، ساده‌زیستی همراه با زیّ مردمی، عمران متناسب با حجم بالا در سراسر کشور، ایستادگی در برابر طبقه اشراف و در مجموع توجه به طبقات پایین جامعه در طول چهار سال گذشته تقویت و به روش‌های مختلف بازتولید شد و به نمادهایی نیز در این عرصه دست یافت.

* پی نوشت:
1. بهرامپور، شعبانعلی؛ گفتمان و تحلیل گفتمانی (مجموعه مقالات). مقاله: درآمدی بر تحلیل گفتمانی؛ تهران، فرهنگ گفتمان، 1379، ص 59.
منبع: کتاب شورش اشرافیت بر جمهوریت


دسته ها : سیاست
سه شنبه 1389/8/25 12:20
X