پس از انقلاب اسلامی در ایران ایده توسعه علوم انسانی براساس معیارها و موازین اسلامی مطرح بوده است. ایده علوم انسانی و توسعه آن همواره در قلب و کانون تردیدها، تنش ها و پرسش‌ها قرار داشته است و هرگونه اصلاح‌طلبی و تحول‌خواهی طی سی سال گذشته در عرصه آموزش عالی ما با عناوینی چون اصلاح دانشگاه‌ها، اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها، اسلامی شدن علوم، بومی کردن علم و تعابیری از این دست بیش و پیش از هر چیز، معطوف به دگرگونی در مضمون و محتوای علوم انسانی بوده است. اندیشه های اصلاح‌طلبانه در علوم انسانی در اینکه وضعیت علوم انسانی موجود در کشور را ایده ال و مطلوب نمی‌دانستند، توافق داشتند اما در این موضوع که چالش علوم انسانی چیست و علوم انسانی مطلوب کدام است و در حیطه چه تحولی ممکن و مطلوب است، همدل و هم‌رأی نبودند. آنچه در این نوشتار می‌آید گزارش این تردیدها و دغدغه هاست که در چند بحث کلیدی به‌طور اختصار به آنها اشاره می‌شود. بدون تردید بحث‌های تحول خواهانه در حیطه علوم انسانی به ویژه تأکیداتی که مقام معظم رهبری در این خصوص داشته اند، تداوم خواهد یافت و این تلاش در بطن خود زایش مستمر ایده ها و ادبیات لازم را خواهد داشت، و امید است که نوشتار حاضر نیز نقشی هر چند کوچک در این روند داشته باشد.


نواقص حوزه سیاستگذاری
در حیطه علوم انسانی مانند سایر حوزه ها از جمله مهم‌ترین آسیب پذیری های مطرح، وابستگی به بودجه دولتی است. به عبارت دیگر، دولتی‌بودن اعتبارات پژوهشی باعث می شود تا قسمت عمده ای از آن هدر برود. می توان با جرأت ادعا کرد که در بخش دولتی به خاطر مشکلات قانونی و ساختاری انعطافات لازم برای انجام مناسب فعالیت های پژوهشی وجود ندارد. اگرچه ممکن است در نگاه اول مشارکت فعال و یک‌جانبه دولت در تأمین اعتبارات پژوهشی، لازم و کارآمد به نظر بیاید و به‌عنوان معیار توسعه پژوهشی تلقی شود اما ادامه این فرآیند می تواند تبعات و عوارض شدیداً منفی را نیز به وجود آورد. در این روند که نقش دولت در تأمین و تخصیص اعتبارات پژوهشی بلامنازع و بدون رقیب است مفاسد و معایب زیادی را تولید خواهد کرد. بوروکراسی ناقص و گاه فاسد اداری نیز مزید بر علتِ اشاره‌شده می باشد و حتی کار به جایی خواهد رسید که دست‌اندرکارانْ فعالیت پژوهشی را در حد یک فعالیت نمایشی و تزئینی و تشریفاتی تنزل خواهند داد که برخی اوقات هدف آن تحت شعاع قراردادن فعالیت‌های اجرایی و پوشش نقص‌ها و کاستی هاست و بدین‌ترتیب از شعارهای پژوهشی برای تأمین اهداف سیاسی استفاده می شود. بنابراین در این راستا لازم است که به امر پژوهش به‌عنوان یک جزیره متروک نگریسته نشود و عوامل گوناگون تأثیرگذار در آن مورد بررسی و مداقه قرار گیرد.


نبود نگاه اجتماعی به مسائل انسانی
باید تأکید کرد در سطوح مختلف علمی در دنیای امروز، پژوهشگری و تحقیق یک فعالیت اجتماعی است، بنابر این نیازمندِ نهادینه‌کردن برنامه ها برای نیل به هدف مطلوب می باشد. به عبارت ساده تر، تحقیق نیازمند سازماندهی است. واضح است همان طوری‌ که در بسیاری از مطالعات دیگر تبیین شده، سازماندهی تحقیق وابسته به آموزشِ پژوهش‌محور، اطلاع رسانیِ برنامه ریزی‌شده و مدیریت است. این درحالی است که امروزه در دانشگاه‌های ایران ما عمدتاً شاهد هستیم که گروه‌های آموزشی بیشتر درگیر امور آموزشی و تدریس هستند و از سازماندهی توأمان امور تحقیقاتی و آموزشی غافلند (محمدی، 1373).
این غفلت و کوته نگری با سایر متغیرهای دیگر نیز آمیخته است؛ مانند قوانین و مقررات ناکارآمد و محدودکننده مالی و اداری که به طور عمده می تواند بر روی سیاستگذاری کشوری تأثیرگذار باشد. این در حالی است که نگرش توأم با بی اعتمادی و سوءظن نیز در ذهنیت محققان وجود دارد و دیوانسالاری ناقص دولتی نیز دست در دست این عوامل می گذارد. روش‌های نامناسب ذیحساب، نقش هیولاگونه‌ دولت در تأمین اعتبارات مربوط به تحقیقاتِ دیوانسالاریِ اداری برای بررسی و تصویب طرح‌ها و مسائل ناشی از مأموریت تحقیقات و نهایتاً مشکلات مالی اساتید و پژوهشگران از اهم عوامل رکود تحقیقات در دانشگاه‌های ما محسوب می‌شود.
مضافاً اینکه در همین چارچوب، محققان ما عمدتاً با نگاهی منتقدانه و با ارزیابی به مباحث علوم انسانی نمی‌نگرند. تحقیقات عمدتاً جنبه انتزاعی و ذهنی صرف داشته و بسیاری از سؤالات و مسائل این‌گونه مورد بررسی و تحلیل قرار می‌‌گیرند. در این راستا شایسته است که نگاه محققین و پژوهشگران ما جنبه انتقادی داشته باشد و از حیطه صرف هرمنوتیک و پوزیتیویستی بیرون بیاید. ساختارهای دانشگاهی و پژوهشی ما باید دانشگاهیان و پژوهشگران را به این سمت سوق بدهند و از آنان بخواهند تحقیقات خود را در بستر مسائل اجتماعی، اقتصادی، روان‌شناسانه و . . . قرار دهند. به‌علاوه، مؤسسات دولتی و وزارتخانه‌ها و بخش صنعت ما نیز باید ضمن معرفی مشکلات خود به بخش پژوهش در دانشگاه‌ها، برای حل معضلات از طریق انجام پژوهش‌های علمی و آکادمیک حاضر به هزینه باشند و نهایتاً نیز از ایده‌ها و نظرات ارائه‌شده به شکل اجرایی و کارآمد در میدان عمل استفاده کنند. همه این مؤلفه‌ها به یکدیگر مرتبطند و باید در یک پارادیم کلی آنها را مد نظر قرار داد و از آنها استفاده نمود.
گسیختگی راهبردها و راهکارها برای توسعه علوم انسانی کارآمد و منطبق با ارزش های اسلامی ایرانی صاحب‌نظران باید موانع علوم انسانی را شناسایی کنند. در این راستا لازم است که به طور شایسته ای حریم بین امور نظری و انتزاعی با چارچوب های روشی و فنی مرزبندی شود. البته این مرزبندی به معنای گسیختگی و جدایی این دو حریم از یکدیگر نمی باشد، بلکه حفظ و نگهداشت کارکردیِ ساختارها و نهادهای متبلور و مستظهر به تجربیات بلندمدت نیز امری لازم و ضروری است. اگر چنین نباشد بردامنه اضطرابات و دغدغه های علمی نیز افزوده می شود چرا که حیطه های علم آلوده به جهل و نادانی، هرج و مرج و تفکرات و اقدامات شبه‌علمی می شود. نتیجه چنین ساختار نامتوازنی کمرنگ شدن سطح مفاهیم علمی و در نهایت عقب افتادگی هر چه بیشتر علوم انسانی در جامعه ما خواهد بود.
در همین راستا دغدغه و دل‌نگرانی اصلی علوم انسانی در ایران باید مسئله‌یابی، کشف و تبیین موضوعات و مسائل و ترسیم راهبردهای لازم و معرفی تاکتیک‌های مربوط جهت نیل به مقصود تعریف‌شده در آن دسته از راهبردها باشد. در این خصوص باید از نگاه جزیره ای به علوم انسانی اجتناب کرد و به شکل شتاب آلود و غیرعلمی وارد حوزه های مربوط نشد، چرا که این شتاب‌زدگی قطعاً نتایج و پیامدهای ناخوشایندی در عرصه‌های گوناگون خواهد داشت که از میان‌بردن آثار آن بسیار پرهزینه و حتی برخی از اوقات ناممکن به نظر می‌آید. برنامه‌ریزی امروز برای جلوگیری از عواقب و پیامدهای منفی فردا امری لازم و ضروری است.


فقدان نگرش مطلوب بین‌رشته‌ای
در فرهنگ ایرانی- اسلامی ما، ملاصدرای شیرازی پیش قراول کثرت گرایی روش‌شناختی است که در آن به رویکرد میان رشته ای بسیار تأکید می گردد (قراملکی، 337:1380). اما یکی از مهم‌ترین چالش‌های فراسوی توسعه علوم انسانی که بتواند جامع نگر بوده و کارآمد باشد، فقدان الگوهای پژوهشی و قواعد منطقی مطالعه میان‌رشته ای مدون است. از این‌رو می توان ادعا کرد متأسفانه عمدتاً دانشگاهیان و پژوهشگران ما فاقد روحیه کار تیمی هستند و نمی توانند به طور ترکیبی در موضوعات مختلف انسانی مسئله واحدی را بررسی کنند. به عبارت دیگر، در دیسپلین‌های مختلف علمی نوعی تنگ‌نظری یا محدودنگری را شاهد هستیم که در آن نسبت به دستاوردهای دیگر رشته ها اهمیت چندانی داده نمی شود. امروز چالش‌های گوناگونی در علوم انسانی فراسوی محققان و اهل علم قرار دارد اما متأسفانه در جامعه ما کمتر به مطالعات بین‌رشته ای پرداخته می شود و این کم توجهی آثار منفی و تبعات سوئی را در گسترشِ کارآمد علوم انسانی در جامعه علمی ایران داشته است که برای حل آن باید از همین امروز به طور جدی اقدام کرد.
دانشگاه‌های ما هم در این زمینه مسئولیت سنگینی را برعهده دارند. در زمینه‌های آموزشی تأکید بر تأسیس و تقویت رشته‌های علمی ـ آموزشی بین‌رشته‌ای بسیار حایز اهمیت است. همکاری گروه های علمی برای انجام کار علمی در این زمینه رویکرد اصلی برای پیشبرد آموزش میان‌رشته‌ای می‌باشد. متأسفانه درفرهنگ‌جامعه شناسی ایرانی‌ها، در موارد عمده، ضعف کار تیمی و گروهی وجود دارد که فقدان اصولی این امر در زمینه کارهای علمی ـ پژوهشی نیز از نمونه‌های بارز موضوع محسوب می‌شود. اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها باید به طور مشترک با استفاده از دیسیپلین‌های مختلف علمی به‌طور مشترک به تعریف مسئله پرداخته و به صورت تیمی و با ترکیب روش های علمی موجود در رشته های مختلف برای موضوعات و مسائل بین‌رشته‌ای هم راه‌حل‌های بین‌رشته‌ای فراهم آورند. این نگاه مشترک و کلان می‌تواند راه را برای افق‌های بازتر تحقیق در جامعه علمی ایرانی بگشاید و راه‌حل‌های ارائه‌شده نیز از کارآمدی و تأثیر بیشتری برخوردار باشند.


نهادهای ناکارآمد، ظروف تشکیلاتی نامناسب
سازمان‌های دانایی‌محور پیش شرط ‌اساسی برای توسعه علوم انسانی در کشور است، امری که می‌تواند با پیشرفت‌های علمیِ بین المللی هم‌سو و هم‌جهت باشد. به عبارت دیگر، استناد به تجارب سایر کشورها بهره مندی از نهادهای کارآمد و ظروف تشکیلاتی مناسب و توانمند می تواند تمهید‌کننده راه برای پیشرفت علوم انسانی در ایران باشد. باید گفت علی‌رغم تلاش‌های خوبی که در چند دهه گذشته شده است، ما اکنون با فقدان یک سازمان مرکزی قدرتمند که بتواند فعالیت‌های تحقیقاتی دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی و امور پژوهشی وزارتخانه ها و سازمان های مختلف دولتی و بخش خصوصی را در مسیر اهداف برنامه های توسعه ملی هماهنگ کند مواجه هستیم؛ سازمانی که با شیوه‌های علمی و با مشارکت نخبگان پژوهشی کار نظارت و ارزیابی را انجام دهد. این نه تنها مشکل ما بلکه از مهمترین موانع و عوامل بازدارنده پژوهشگری در کشورهای جهان سوم است. البته به این مسئله تحت عنوان فقدان تعامل با نخبگان علوم انسانی نیز می توان اشاره کرد. عوامل مؤثر در این راستا ضعف نظام های اطلاعاتی، فقدان ارتباطات مناسب بین مؤسسات تحقیقاتی با دیگر مؤسسات و نهادهای جامعه، فقدان انگیزه و پاداش برای کادر تحقیق، عدم تفویض قدرت، ضعف در تصمیم گیری و عدم استفاده بهینه از منابع نیروی انسانی و امکانات می‌باشد.
نکته دیگری که باید در این زمینه بر آن تأکید کرد عدم‌هماهنگی و ارتباط موثر بین نظام آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی در ایران است. نظام آموزش و پرورش به شکل مؤثری می‌تواند تمهید‌کننده راه برای یک نظام دانشگاهی کارآمد باشد و این ضعف در مرحله اول است که در مرحله دوم نیز انعکاس می‌یابد.

نتیجه‌گیری
مقاله حاضر سعی بر آن داشت تا به آسیب شناسی توسعه علوم انسانی در ایران بپردازد. همان‌طوری که دیده شد موانع و محدویت‌های بسیاری باعث توسعه نیافتن مناسب علوم انسانی در فضای دانشگاهی کشور ماست که به طور اختصار به اصلی ترین موارد اشاره گردید. باید تأکید کرد که این چالش‌ها نه به شکل جزیره ای و جدای از هم، بلکه به صورت پیوسته و نهادینه عمل کرده و باعث تحدید فعالیت علمی در حوزه علوم انسانی می شود. البته روشن است که برخی از این چالش‌ها، عمومی و عام هستند و در فضای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور ریشه دارند لذا امکان برطرف‌کردن آنها حداقل در کوتاه‌مدت کاری بسیار مشکل و حتی ناممکن به نظر می رسد، اما با توجه به نکات مطرح‌شده می توان به‌عنوان پیشنهاد برای رفع برخی از موانع توسعه، چند راهکار را توصیه نمود.


از این‌رو لازم است تا برنامه‌ریزی دقیق و مشخصی برای تعیین خط مشی آموزش و پژوهش بلندمدت و کوتاه‌مدت در کشورانجام شود. افزایش هدفمند اعتبارات پژوهشی دانشگاه‌ها در حوزه علوم انسانی می تواند برای تحقق این هدف بسیار مؤثر و کارآمد باشد. همچنین تخصیص بخشی از فعالیت‌های پژوهشی دانشگاه‌ها برای بازخوانی منابع آموزشی برخی از دروس دانشگاهی می تواند کمک شایان‌توجهی به رشد و توسعه فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی در حوزه علوم انسانی کند.


در همین حیطه تأکید و توجه به مطالعات بین‌رشته ای از سوی مسئولان پژوهشی دانشگاهی به ویژه در حوزه علوم انسانی تکمیل‌کننده تلاش ها برای ارتقای توسعه علوم انسانی در ایران است.


سیاستگذاری های کلان و مناسب دولتی برای تحقق برنامه های فوق، امری ضروری می باشد و در این باره دولت باید به طور شایسته ای از توان ها و اندیشه های موجود در سطح پژوهشگران و نخبگان علمی استفاده کند و با گسترش ادبیات مربوط، راه را برای تأمین برنامه مناسب برای آینده فراهم سازد.


منابع


آراسته، حمیدرضا، تغییر راهبردی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی: برنامهریزی برای بقا و موفقیت دانشگاه امام خمینی(ره) ، تهران، چاپ اول، 1382.


زلفی‌گل، محمدعلی، ابوالفضل کیانی بختیاری، "ساختارهای دانش‌مداری در عصر دانایی "، رهیافت، ش 37، بهار و تابستان 1385.


فرامرز قراملکی، احد، روششناسی مطالعات دینی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد، 1380.


محمدی، مجید، "تحقیقات دانشگاهی. حال و آینده "، فصلنامه سیاسی، علمی و پژوهشی رهیافت، شماره 6.


مصباح یزدی، محمدتقی، علوم انسانی، اسلام و انقلاب فرهنگی، 1387.


منصوری، رضا، توسعه علمی ایران، تهران، انتشارات یونسکو، 1373.


میرطاهری، عبدالله و دیگران، "تحلیلی بر نظام تحقیقاتی ایران "، فصلنامه سیاست علمی پژوهشی رهیافت، شماره4، 1372.


نویسنده:دکتر رضا سیمبر

منبع: دوماهنامه فارابی - شماره 16


دسته ها : عمومی
سه شنبه 1389/8/25 10:25
X