حوزه و دانشگاه دو نظام و سیستم آموزشی با نقاط قوت و ضعف خاص خود هستند. اگر این دو سیستم نقاط قوت همدیگر را بشناسند و این نقاط را از یکدیگر اقتباس کرده و نوعی تعامل و داد و ستد در نقاط قوت خود ایجاد کنند، حوزه و دانشگاه روزبه‌روز بالنده‌تر خواهند شد و روند تکاملی طی خواهند کرد. در این نوشتار به برخی از این نقاط قوت که بیشتر به روش‌های تعلیم و تعلم مربوط می‌شوند؛ می‌پردازیم.

* نقاط قوت نظام حوزه

ویژگی‌های مثبت متعددی در نظام آموزشی حوزه گاهی انسان فکور را به این نتیجه می‌رساند که گویا یک دست غیبی این نظام را هدایت کرده است؛ زیرا برخی از این ویژگی‌ها بیش از ظرفیت معمولی انسان‌ها و علما هستند. نگارنده نیک به یاد دارد که یک گروه پژوهشی از آلمان آمده بود و درباره ویژگی‌های آموزش نظام حوزه پژوهش می‌کرد و برخی از این ویژگی‌ها برای آنها جالب توجه بود. به هر حال با تذکر این نکته که متأسفانه در دهه‌های اخیر برخی از این ویژگی‌ها در سیستم آموزش حوزه کم‌رنگ شده است؛ به بررسی این نقاط قوت می‌پردازیم؛

1. پیش‌مطالعه

در نظام حوزه این شیوه در گذشته متداول بوده و هم‌اینک نیز کم‌وبیش یافت می‌شود که طلبه قبل از حضور در محضر استاد، و تعلم درس مربوطه؛ قسمتی از درس را که حدس می‌زند آن مقدار تدریس خواهد شد، مطالعه می‌کرد.
کمیت و کیفیت این مطالعه به میزان همت، نظم و برنامه طلبه بستگی دارد. گاهی در پیش‌مطالعه 30 درصد، گاهی 40 درصد و گاهی درصد بالایی از متن فهمیده می‌شود. از علامه طباطبایی (ره) نقل شده است که آن مرحوم می‌فرمودند: «من کل درس را در پیش‌مطالعه فرامی‌گرفتم، فقط برای رفع اشکال به سر کلاس می‌رفتم.» اگر نیک نگریسته شود، پیش‌مطالعه از ارکان تعلم کامل و رضایت‌بخش است.
وقتی شاگرد پیش‌مطالعه می‌کند؛ در کلاس کاملاً حضور ذهن و تمرکز دارد و کمتر دچار حواس‌پرتی می‌شود. همچنین می‌تواند در بحث مشارکت جدی داشته باشد و صرفاً منفعل و شنونده صرف نباشد.
پیش‌مطالعه زمینه را فراهم می‌کند تا مباحث به شکل دانشجومحوری و دیالوگ برگزار شود و نه مونولوگ و استادمحوری. به هر حال پیش‌مطالعه دارای آثار و فوائد متعددی است که تبیین و توضیح همه آنها نیاز به یک پژوهش مستقلی دارد.
آیا این شیوه در دانشگاه قابل اجراست؟ یقیناً در همه یا اکثر دروس دانشگاهی، پیش‌مطالعه قابل اجراست، اما عملی شدن آن نیاز به ترویج و تببین آثار و فوائد آن دارد.

2. آزادی در انتخاب استاد

در گذشته این شیوه متداول بوده و هم اینک هم در دروس خارج (دروس اجتهادی) کاملاً متداول است. اما در دروس سطح سه یعنی کتب کفایه و مکاسب دوره تکمیلی هم تا حدود زیادی رایج است. برخی مدارس که تحت برنامه هستند، تعداد استادها را محدود کرده‌اند. اما متأسفانه در دروس سطوح پایین که اکثراً یا مطلقاً در مدارس تحت برنامه اجرا می‌شوند؛ این سنت حسنه از بین رفته است. (البته این مدارس هم دلایل خاص خودشان را دارند که ممکن است برخی از این دلایل منطقی باشند.)
این اصل یعنی حق آزادی در انتخاب استاد بدون شک از نقاط قوّت نظام حوزوی بوده و هست. طبق این روش طلبه در ابتدای سال پای درس چندین استاد حاضر می‌شود؛ شیوه بیان و تفهیم مطالب؛ اندازه تسلط و میزان خُبرگی و مجرّب بودن استاد را مورد ارزیابی قرار می‌دهد و چند ویژگی دیگر را هم مورد نظر قرار می‌دهد، سپس دست به گزینش می‌زند. تحمیلی بودن استاد زیان و مضرات فراوانی دارد.
به چه دلیل یک دانشجو یک ترم باید مجبور باشد پای درس استادی حاضر شود که او را به لحاظ علمیت یا شیوه بیان یا سایر ملاحظات قبول ندارد؟ به نظر می‌رسد مفید بودن این شیوه بدیهی است و هر متخصص آموزش آن را تأیید خواهد کرد.
آیا این شیوه در دانشگاه قابل اجراست؟ اجرای این شیوه در دانشگاه امری شدنی است. فقط نیاز به همت و تدبیر و برنامه‌ریزی دارد. ناگفته نماند که هم‌اکنون در دانشگاه، گاهی یک عنوان درسی را در یک ترم دو استاد ارائه می‌دهند؛ که البته در همه دانشگاه‌ها و در همه ترم‌ها چنین نیست. در همان حدی هم برگزار می‌شود، نمی‌تواند به معنای کامل آزادی در انتخاب استاد باشد. چون مورد برای گزینش محدود است.

3. درس‌های خصوصی و شبه‌خصوصی

ویژگی آزادی انتخاب استاد، گاهی منجر به شکل‌گیری درس‌های خصوصی و شبه‌خصوصی می‌شود. همه ما شنیده‌ایم که علامه طباطبایی (ره) دروس اختصاصی داشته‌اند که فقط تعداد محدودی از شاگردان در این درس‌ها شرکت می‌کرده‌اند. یا همینطور آیت‌الله حسن‌زاده آملی (مدّظله) و حضرت آیت‌الله جوادی آملی (مدّظله) دو نفری پای درس عارف و فیلسوف وارسته مرحوم حضرت آیت‌الله الهی‌قمشه‌ای (ره) حاضر می‌شدند. این قبیل صحنه‌ها در حوزه بسیار متداول بوده و برخی از اساتید، دروس را در منزل خود در یک فضای فوق‌العاده معنوی و صمیمی برگزار می‌کنند. به هر حال خصوصی بودن دروس در حوزه های علمیه امری نسبی است و از درس یک شاگردی تا درس ده شاگردی و بیشتر هم یافت می‌شود.
تردیدی در کیفیت بالای درسی که تعداد شاگردان در آن محدود است، نیست. چون در این نوع دروس شاگردان به راحتی می‌توانند در بحث مشارکت کنند و سؤال‌ها و اشکالات خود را مطرح کنند و استاد هم می‌تواند با خیال راحت به همه سؤال‌ها پاسخ دهد. متأسفانه در حال حاضر در برخی دانشگاه، گاهی تعداد دانشجویان حاضر به شصت نفر هم می‌رسد. بدیهی است که چنین کلاس‌هایی از کیفیت بسیار پایین برخوردار خواهند بود.
به هر حال در درس‌هایی که تعداد شاگردان محدود است و فضای عاطفی حاکم است، رابطه استاد با شاگرد خیلی صمیمی است و همین صمیمیت زمینه را برای آموزش برتر و بهتر فراهم می‌کند.

4. مباحثه

از نقاط قوت مهم سیستم آموزش حوزه مباحثه است. در روش مباحثه، دو شاگرد یا سه شاگرد ابتدا درس داده شده را به خوبی مطالعه می‌کنند، سپس با حضور در پیش هم، ابتدا مطالب مندرج در آن درس را یکی به بقیه توضیح می‌دهد، درست مثل اینکه استاد آن درس است و در حال تدریس است. در ضمن این توضیح، مستمع سوال‌ها و اشکال‌ها و احتمالاً خطاهای طرف مقابل را مطرح می‌کند. در نهایت نفر بعدی به تطبیق دادن درس با متن و متن‌خوانی می‌پردازد. در واقع اساس مباحثه مورد کنکاش قرار دادن موضوعات و مطالبی است که در درس مطرح شده است.
مباحثه قطعاً در اکثر مباحث علوم انسانی از جامعه‌شناسی گرفته تا مدیریت قابل اجراست. در برخی دروس نظری علوم تجربی مانند فیزیک نظری هم قابل اجراست. همچنین مباحثه، یک روش فوق‌العاده انعطاف‌پذیری است که می‌شود با توجه به کیفیت هر درسی ، مدل خاصی از آن را پیاده کرد.

5. درس خارج

در حوزه‌های علمیه؛ طلبه‌ها بعد از گذراندن دروس سطح به درس خارج می‌رسند. درس خارج عالی‌ترین مرحله آموزش در حوزه هست. این شیوه و مرحله از تعلیم و تعلم را بایستی از ویژگی‌های ممتاز؛ برجسته و منحصر به‌فرد حوزه‌های علمیه دانست که واقعاً م‌ توان گفت نوعی موهبت ربانی و امداد رحمانی به حوزه‌های مقدسه است.
در درس خارج که اکثراً برای دو درس فقه و اصول برگزار می‌شود. (هرچند کم‌وبیش درس خارج فلسفه همه گاهی در حوزه ها متداول بوده است.) در این مرحله استاد و مدرس برای مثال در درس فقه ابتدا به سراغ همه دیدگاه‌های مهم و قابل اعتناء در یک مسآله می‌رود. در مرحله دوم به جمع‌بندی، دسته‌بندی و طبقه‌بندی آنها می‌پردازد. در مرحله سوم از میان آن دیدگاه‌ها، دیدگاه برتر را گزینش می‌کند و به ارائه و تبیین و بیان وجوه برتری آن می‌پردازد. ممکن است دیدگاه برتری در بین دیدگاه‌ها ارائه شده، موجود نباشد؛ در این صورت خود مدرس به ارائه دیدگاه نو می‌پردازد و دلایل برتری نظریه جدید را تبیین و تشریح می‌کند. در این میان شاگردان که به مرحله خوبی از پختگی علمی رسیده‌اند؛ دیدگاه ترجیح داده شده یا تازه ارائه شده استاد را در واقع نقد باران می‌کنند و انبوهی از پرسش‌ها و نقدهای دقیق در ضمن درس مطرح می‌شود که استاد بایستی بتواند از دیدگاه مدنظر خود دفاع کند. برای مثال این که در عصر غیبت معصوم (ع) نماز جمعه واجب متعین است یا واجب تخییری است یا اساساً مستحب است. یکی از هزاران مسأله فقهی است. که در آن مدرس فقه؛ ابتدا همه دیدگاهای فقهای بزرگ و نامدار را جمع‌آوری می‌کند در مرحله بعدی به دسته‌بندی اقوال می‌پردازد.در مرحله سوم یک قول را ترجیح م‌ دهد و دلایل رجحان آن را تببین می‌کند و از آن دفاع می‌کند و احیاناً اگر نظر برتری در بین اقوال نبود؛ از پیش خود نظریه جدیدی ارائه دهد و به ارائه دلایل برتری آن می‌پردازد.
علم اصول فقه در حوزه‌های علمیه شیعه به برکت درس خارج فقه در دو سده اخیر تبدیل به دریایی از معارف عمیق شده است که گاهی اکثر مطالب فلسفه تحلیل زبان معاصر را در حاشیه آن می‌یابیم. به اضافه بسیاری از مطالب علم زبان‌شناسی و دانش‌های دیگر از قبیل تفکرات نقدی و غیره.
تصور کنیم یک چنین برنامه و فرایندی در دروس دانشگاهی (دروسی که امکان چنین روشی در آنها هست) اجرا و پیاده شود، دروسی مانند؛ جامعه‌شناسی؛ بخش عمده‌ای از روانشناسی؛ بخش عمده‌ای ازعلم مدیریت؛ بخش نظری علم اقتصاد و نظریه‌های اقتصادی؛ کل فلسفه غرب و شرق به اضافه معرفت‌شناسی و فلسفه‌های مضاف علوم سیاسی، تاریخ و ...
در صورت اجرا شدن روش درس خارج در رشته‌های مذکور دانشگاهی، شاهد تحول و تکامل کمّی و کیفی این دروس و گسترش و انطباق نسبی آنها با آموزه‌های اسلامی خواهیم بود.
اجرا کردن این روش در دانشگاه چندان کار دشواری نیست. فقط نیازمند اندکی همت و بکارگیری اساتیدی است که توان اجرای آن را حداقل در سطح دروس دکتری داشته باشند. آشنایی با این روش را می‌توان طی چند کارگاه آموزشی به اساتید برجسته دانشگاهی که در سیستم حوزوی درس نخوانده‌اند، انتقال داد.

6. روانشناسی کمیت ساعت آموزش

در سنت حوزه‌های علمیه؛ هر درسی به مدت یک ساعت برگزار می‌شود که با احتساب پنج دقیقه مقدمه و دیر شروع شدن و پنج دقیقه اتمام زودتر تا طلبه‌ها فرصت استراحت ده دقیقیه‌ای در بین دو درس داشته باشند؛ در واقع کل درس پنجاه دقیقه یا چهل و پنج دقیقه طول می‌کشد. ضمناً درس بعدی استاد دیگری دارد و از این نظر هم تنوعی در کار است. می‌توان ادعا کرد که همه روان‌شناسان برجسته و فرهیخته آموزشی روی این مسأله اجماع و اتفاق نظر دارند که شاگرد در کلاس در واقع حداکثر همان چهل دقیقه را با تمرکز و دقت گوش می‌دهد. بقیه کلاس در واقع نوعی هدر دادن وقت استاد و شاگرد محسوب می‌شود. اگر نگوییم به نوعی از بین بردن شوق و علاقه و شیفتگی شاگرد به درس هست که در واقع هم همین هست. یعنی استاد همان 40 دقیقه اول کلاس را به نیکی تدریس می‌کند و شاگرد هم به نیکی با تمرکز و دقت گوش می‌دهد و مطالب را جذب می‌کند. بیشتر از این در واقع اکثر شاگردان به نوعی توجه و تمرکز آنها از درس برمی‌گردد و به امور دیگر معطوف می‌شود. در برخی دروس مانند دروس عمومی معارف؛ استاد چهل یا پنجاه دقیقه اول به زیبایی تدریس می‌کند و توجه همه دانشجویان را جلب می‌کند، اما چون کلاس‌ها یک ساعت و نیم یا گاهی یک ساعت و چهل دقیقه‌اند؛ در 45 دقیقه بعدی همه بافته زحمات خود را در واقع ضایع می‌کند. به نظر می‌رسد بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین آفت و آسیب‌های دروس معارف در دانشگاه‌ها همین مسأله است. ناگفته نماند برخی از اساتید برای پر کردن چهل دقیقه بعدی، دست به شگردهای متعددی می‌زنند؛ مانند ارائه تحقیق از سوی دانشجویان و ارائه کنفرانس و یا راه‌های دیگر اما طبق تحقیق‌های مستند، هیچ کدام از این روش‌ها نتایج قابل اعتنایی نداشته و هر کدام آسیب خاص خودش را دارد و نتیجه نهایی این می‌شود که زحمات شایان استاد در نیمه اول کلاس، تحت‌الشعاع واقع شده و از بین برود. به همین سبب این کلاس‌ها تبدیل به کلاس‌های کسل کننده و خواب‌آور شده است، تا جایی که دانشجویان نام کلاس «چرتولوژی» روی آن نهاده‌اند.
تصور کنیم اگر کلاس‌های دانشگاه، البته منهای برخی رشته‌ها که در آنها ضروری است وقت کلاس طولانی باشد (مثل دروس آزمایشگاهی یا کارهای عملی و شبیه آن) مثل کلاس‌های حوزی، یک ساعته برگزار شوند و بین دو کلاس ده دقیقه استراحت باشد و استاد هم تغییر کند. چه آثار مثبتی در آموختن کیفی و کمی خواهد داشت.
بعید است روان‌شناس فرهیخته‌ای باشد و این دیدگاه را تأیید نکند و آن را بر شکل فعلی کلاس‌های دانشگاه که واقعاً از بین برنده شوق و ذوق تحصیل و خسته کننده و ایجاد نوعی بیزاری از درس0 در شاگردان است؛ ترجیح ندهد.

* امتیازات دانشگاه

سیستم دانشگاهی هم امتیازاتی دارد که از سوی حوزه های علمیه می‌تواند اقتباس شود. اینک به طرح برخی از این امتیازات می‌پردازیم.

1. پایان‌نامه نویسی
در نظام دانشگاهی، در دوره کارشناسی ارشد و دکتری، دانشجو مکلف است برای پایان دادن به دوره آموزشی خود، رساله‌ای بنویسد و از آن در یک جلسه دفاعیه، دفاع کند. در پایان‌نامه، دانشجو به تحقیق می‌پردازد و منابع معتبری را می‌بیند و از لابه‌لای آنها مطالبی را بر می‌گزیند. بعد این مطالب را ترکیب و تلفیق می‌کند و به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری می‌پردازد. ابتدای پایان‌نامه مسأله‌ای به عنوان سؤال اصلی پایان‌نامه مطرح می‌شود و به تبع آن سؤال‌های فرعی. بسیاری از پیشرفت‌های علمی در دانشگاه در مرحله پایا‌ نامه نویسی رخ می‌دهد. چون دانشجو دست به خلاقیت می‌زند و ایده‌های نو ارائه می‌دهد. هیچ تردیدی در پسندیده و ستوده بودن این روش نیست.
حوزه‌های علمیه تا ده سال پیش، چنین برنامه‌ای نداشتند. هر چند آن دسته از دانش‌آموختگان حوزه که به مراحل بالای راه یافته بودند، خود به خود دست به تألیف کتاب می‌زدند که گاهی بر اساس همین تألیفات به آنها اجازه اجتهاد داده می‌شد. اما اولاً این نوشته‌ها الزامی نبوده، ثانیاً تحت نظارت اساتید راهنما و مشاور نوشته نمی‌شد و تحت داوری رسمی هم قرار نمی‌گرفت.
اما خوشیختانه ده سالی است که متولیان فرهیخته حوزه‌های علمیه این روش سودمند و پسندیده را اقتباس کرده‌اند و هم‌اکنون نوشتن پایان‌نامه برای طلاب سطح سه و چهار الزامی است. به این معنا که برای گرفتن مدرک از این دو مرحله، نوشتن پایان‌نامه ضروری شده است.
بایستی درود و سپاس نثار این متولیان ارجمند کرد که حصار تعصب را شکسته‌اند و وقتی دیده‌اند یک روش خردپسندی در دانشگاه متداول است و می‌توان آن را اقتباس کرد؛ اقتباس کرده‌اند.

2. اجرای پرو‍ژه

در نظام دانشگاهی به طور معمول برای هر درسی پروژه‌ای تعریف می‌شود که دانشجو باید آن پروژه را اجرا کند؛ چون بخشی از نمره درس به این پروژه‌ها اختصاص می‌یابد. این پروژه‌ها گاهی نوشتن یک مقاله یا ارائه یک تحقیق و در رشته‌های فنی و مهندسی و کارهای عملی است.
اجرای پروژه، دانشجو را وارد میدان و گود تحقیق می‌کند و اگر به درستی اجرا شود، آثار و برکات علمی زیادی دارد.
متأسفانه چنین برنامه‌ای در حوزه‌های علمیه رایج نبوده، هر چند هم‌اینک با اقتباس از دانشگاه گاهی در برخی مدارس چنین کارهایی صورت می‌گیرد ولی تبدیل به یک قاعده و قانون نشده است.
فرض کنیم در دروس سطح‌های یک و دو و سه حوزه‌های علمیه، طلبه مکلف باشد برای هر درسی پروژه‌ای اجرا بکند. مثلاً برای درس ادبیات عرب به اعراب‌گذاری یک متن نسبتاً طولانی موظف شود یا به ترجمه‌ یک متن کهن و اصیل عربی بپردازد؛ یا در درس منطق به پژوهش در متون معتبر و کهن یا جدید دیگر بپردازد و فقط اکتفا نکند به حاشیه و کتاب «المنطق» مظفر، چه آثار نیک و مبارکی در پی خواهد داشت. با توجه به این که وجدان کاری و صداقت در بین طلبه‌ها امری شایع است و معنا ندارد که یک طلبه در کار تحیقیقی خود تقلب کند، زدهی این روش در حوزه‌ها به مراتب بیشتر خواهد بود.
بالاخره ما باید این حقیقت تلخ را بپذیریم که طلاب محترم بعد از ده سال بلکه بیشتر خواندن عربی؛ اکثراً قادر نیستند متون جدید عربی (برای مثال کتابی که در مصر در حوزه علوم انسانی تألیف می‌شود و به عربی جدید است) را ترجمه کنند یا درک مطلب کامل داشته باشند و یا بعد از این همه سال به زبان عربی تکلم کنند. (هر چند می‌پذیرم که تکلم به زبان عربی برای یک طلبه یک امر حاشیه‌ای است نه اصلی؛ اما با توجه به این که عصر ما عصر ارتباطات و تبلیغ از طریق رسانه‌های دیجیتالی است، چه اشکالی دارد یک طلبه در اتاق خودش بنشیند و با دنیای عرب‌زبان مرتبط شود و پیرامون مسائل دینی و مذهبی با آنها به گفت‌وگو بپردازد؟)
این ضعف بزرگ و غیر قابل اغماض؛ به نقص و نقصان روش‌ها برمی‌گرد و گرنه انگیزه مقدس دینی و شوق، عشق و اشتیاق طلاب به فراگیری علوم امری نیست که بر کسی مخفی باشد.
از متولیان فرهیخته و فرزانه حوزه‌ها انتظار می‌رود همانند پایان‌نامه نویسی که با همت و درایت آنها تبدیل به یک تکلیف واجب شده است؛ اجرای پروژه هم تبدیل به یک قادعده شود نه استثناء.

3. پرداختن به ورزش و تفریحات سالم

از جمله ویژگی‌های دانشگاه این است که برای ورزش و تفریح دانشجویان؛ برنامه‌ریزی می‌شود. برای آن بودجه قابل توجهی اختصاص می‌یابد و با این مسأله به عنوان یک امر مستحبی برخورد نمی‌شود؛ بلکه یک امر ضروری و واجب تلقی می‌شود. هرچند در حوزه‌های علمیه کارها و تلاش‌هایی در این زمینه و در سال‌های اخیر صورت گرفته است؛ اما واقعیت این است که این مقدار به هیچ وجه کافی و بسنده نیست. به نظر می‌رسد برنامه‌ریزی برای ورزش و تفریح طلاب، از جمله ضروریات باشد که مورد غفلت واقع شده است. البته باید پذیرفت که یک علت این مسأله، محدود بودن امکانات مالی حوزه‌هاست.

* سخن آخر

آنچه نگاشته شد، فقط پرداختن به بخشی از امتیازات حوزه و دانشگاه بود که این دو نظام می‌توانند با تعامل مثبت از همدیگر اقتباس کنند.مسلماً در کنار این امتیازات، ویژگی‌های دیگری هم هست که پرداختن به آنها نوشته مستقلی در حد چندین پایان‌نامه و کتاب است.

-----------------------------------------------------
نویسنده: حجت‌الاسلام دکتر حسین هاشم‌نژاد


دسته ها : مذهبی
سه شنبه 1389/7/27 12:14
X