بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین سیدنا و نبینا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

مقدمه:
---------
تقیه از کلماتی است که نه تنها علماء و دانشمندان در استعمالات و گفتگوهای خود بکار می‌برند بلکه توده‌ی مردم نیز با مفهوم اجمالی آن آشنا و به لحاظ مشروعیتی که دارد آنرا مورد عمل قرار می‌دهند، با این وصف مفهوم واقعی و اقسام آن برای عموم کاملاً روشن نیست، در حالی که نیاز شدیدی به یادگیری و دقت در اقسام آن به هنگام مسافرت به کشورهای اسلامی غیر شیعه مشاهده می‌شود . این نیاز با توجه به کثرت حجاج ایرانی که به برکت انقلاب اسلامی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی هر ساله تعداد چشمگیری جهت انجام مناسک حج و اداء فریضة بزرگ الهی به کشور عربستان سعودی مسافرت می‌نمایند، بیشتر ملموس می‌گردد. از اینجا است که فراگیری این امر مهم بر همه شیعیان لازم و ضروری است. اینجانب با درخواستی که سازمان محترم حج بعمل آورد، در صدد برآمدم تا رسالة مختصر و فشرده و غیر مبسوطی را جهت استفادة عموم ، بویژه روحانیون محترم کاروانها ، در این باب تدوین نمایم و با اینکه اشتغالات زیاد و کسالتهای مختلف هر کدام مانعی در راه وصول به این هدف می‌باشند معذلک با استمداد از مقام شامخ ولایت کبری شروع به آن نمودم. امید است مورد رضای حق تعالی و استفادة همگان قرار گیرد و امید است در آینده نیز توفیق تدوین رساله مبسوطی در این باب که شامل ابعاد مختلف این بحث مهم و موارد استثناء و اشاره بمواردی که تقیه جریان ندارد و مدارک مختلفه آن باشد نصیب گردد. انشاءالله تعالی.


کلمة تقیه:
--------------
این کلمه اسم مصدر از تقی یتقی یا از اتّقی یتّقی و یا مصدر دوم کلمة اتّقی است (بنابر هر احتمال، کلمة واو تبدیل به تاء شده است)، بنابراین تقیه مشتق از وقی بمعنای سپر گرفتن و تحفظ در پوشش سپر است. کلمة تقوی نیز بهمین معنی است نه بمعنای پرهیزگاری چرا که تقوی بمعنای حفظ خویشتن در سایة انجام واجبات وترک محرمات است و به عبارت دیگر تقوی دارای دو بُعد مثبت و منفی است و پرهیزگاری تنها بُعد منفی آن را تشکیل می‌دهد. نتیجه آنکه تقیه معنایی جز تحفّظ و خود نگهداری نخواهد داشت.

اقسام تقیّه:
--------------
از بررسی مجموع آیات و روایاتی که در مورد تقیّه وارد شده است چنین استفاده می‌شود که تقیّه بر سه قسم است بدین معنی که در این باب سه عنوان وجود دارد که هر کدام موضوع برای حکمی واقع شده‌اند اگر چه در نظر ابتدائی نتوانیم عنوان تقیّه را بر هر سه قسم اطلاق نمائیم. لیکن با دقت عمیق و همانطوری که بعداً اشاره خواهد شد، صحت این اطلاق روشن می‌شود.

1ـ تقیّه خوفی:
در صورتی که انسان در اثر انجام یک عمل صحیح و مطابق با مذهب و دین خویش، خوف و ترسی را بر جان خود و یا ناموس خود و یا مال خود و یا دیگران مشاهده کند باید از انجام آن عمل خودداری و تقیّه کند و عملی را که مطابق با مذهب مخالفین و یا کفار باشد انجام دهد. و به طور کلی تقیّه خوفی در موردی است که اضطرار یا اکراهی متوجّه انسان شده باشد. این قسم از تقیه در بعضی از آیات و روایات به آن اشاره شده است.

خداوند در قرآن مجید می‌فرماید:

"لا یتخذ المؤمنون الکافرین أولیاء من دون المومنین ومن یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء الا أن تتقوا منهم تقاة و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر "[1]

ترجمه: مسلمانها نباید کفار را سرپرست خود قرار دهند و هر کس چنین کاری را بکند هیچ گونه ارتباطی با خداوند ندارد مگر آنکه از آنها بترسد و تقیه کند و خداوند شما را از مجازات خویش برحذر می‌دارد و بازگشت بسوی او است.

و در سوره نحل آیه 106 چنین می‌فرماید:

"من کفر بالله من بعده ایمانه إلا من أکره و قلبه مطمئن بالایمان "[2]

ترجمه: هر کس پس از ایمان به خدا کافر شود گرفتار غضبی از جانب خدا و عذاب عظیمی خواهد شد مگر کسی که او را مجبور به اظهار کفر کنند در حالی که دلش آرام به ایمان است.

بنابر نقلی این آیه در مورد جماعتی از جمله عمّار یاسر و پدر و مادر او و عده‌ای دیگر نازل شده‌ است. این جماعت مجبور به اظهار کفر شدند و در این میان پدر عمار و مادر او از این اظهار خودداری کردند و شهید گشتند لیکن عمار آنچه را که مشرکین در ظاهر می‌خواستند، اظهار نمود. سپس این جریان را به پیامبر خبر دادند و به پیامبر عرض کردند که عمار کافر شده است آنگاه خداوند این آیة شریفه را نازل فرمود.

در روایت صحیحه فضلاء وارد شده است که شنیدیم امام باقر صلوات الله و سلامه علیه فرمود:

"التقیة فی کل شی یضطر الیه ابن آدم فقد احله الله[3]. "

ترجمه: تقیه درهر چیزی است که فرزند آدم به آن اضطرار پیدا می‌کند و براستی خداوند آنرا جائز و حلال قرار داده است.

و در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام است که فرمود:

"کل شی خاف المؤمن علی نفسه فیه الضرر فله فیه التقیه[4]. "

ترجمه: هر چیزی که مؤمن ترس ضرر در آن برای خودش داشته باشد، پس برای او است تقیه در آن.

و از امام صادق علیه السلام مروی است که فرمود:

"لیس شی مما حرم الله الا و قد احله لمن اضطر الیه[5]. "

ترجمه: هیچ چیزی از محرمات الهی نیست مگر آنکه برای انسان مضطر خداوند حلال فرموده است.

و روایات فراوان دیگری که در کتابهای وسائل و مستدرک وجود دارد. در این قسم از تقیه باید سه نکته ملاحظه شود:

1ـ این تقیه مشروعیت هر چه را که عرف آن را به عنوان ضرورت تشخیص دهید، ثابت می‌کند. در صحیحة زراره امام باقرمی‌فرماید:

"التقیّة فی کل ضرورة و صاحبها اعلم بها حین تنزل به [6]. "

ترجمه: در هر ضرورتی تقیّه است و کسی که دچار تقیه است آگاهتر است به ضرورت هنگامی که تقیه بر او وارد می‌شود.

2ـ این تقیه نه تنها برای حفظ دیگران نیز جائز می‌شود و از اینرو است که می‌توان گفت قسمت عمدة تقیّه ائمه علیهم السلام در بیان احکام خداوند همین معنی یعنی تحفظ شیعه می‌باشد.

3ـ از مجموع آیات و روایات استفاده می‌شود که در مشروعیت این قسم از تقیه فرقی مبان تقیه از مخالفین (سنی‌ها) و تقیه از کفار وجود ندارد.

2ـ تقیّه کتمانی:
قسم دوم، تقیه بمعنای کتمان و پنهان نمودن در مقابل افشاء و روشنگری است. مقصود اصلی از این قسم تقیّه، حفظ مذهب حقه اهل‌بیت علیهم السلامدر برابر قدرتهای باطل و حکومتهای جائر است به این نحو که چنانچه پیروان اهل بیت به ظاهر در تحت سیطره و قدرت حکومت باطل و ضد شیعه قرار گیرند و طبعاً این چنین حکومتی، جهت از بین بردن مذهب حقه امامیّه صرف می‌کند و هر چه بیشتر سعی خود را در راه محو آثار این مذهب عزیز معطوف می‌دارد. در چنین شرائط حساسی که حفظ کیان اسلام بستگی به کتمان و پنهان نمودن مذهب دارد، لازم است شیعیان چنین تقیه‌ای را رعایت نمایند. در قرآن شریف خداوند به این تقیه اشاره فرموده است:

"و قال رجل مؤمن من ءآل فرعون یکتم إیمانه "[7]

ترجمه: مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمانش را پنهان می‌کرد گفت.

ائمه معصومین علیهم السلام دربارة این تقیه تأکید فراوان نموده‌اند و برای حفظ اساس مذهب و کیان اسلام واقعی آنرا مورد سفارش کامل قرار داده‌اند به طوریکه دربارة کسانی که این تقیه را رعایت نکنند فرموده‌اند که او دارای دین نخواهد بود. در روایت اعجمی از امام صادق علیه السلام است که فرمود:

"لا دین لمن لا تقیة له[8]. "

ترجمه: کسی که در دین تقیه نکند، از دین خارج است.

وهمچنین روایاتی که متضمن این است که امام تقیّه را جزء دین خود و دین پدران خود می‌داند، ناظر به این نوع از تقیّه می‌باشند. در روایت معلی بن خنیس است که امام صادق علیه السلام فرمود:

"یا معلی اکتم امرنا و لاتذعه فانه من کتم امرنا و لم یذعه اغره الله به فی الدنیا و جعله نوراً بین عینیه فی الآخرة یقوده الی الجنة یا معلی من اذاع امرنا و لم یکتمه ازله الله به فی الدنیا و نزع النور من بِین عینیه فی الآخرة و جعله ظلمة تقوده الی النار یا معلی ان التقیة من دینی و دین آبائی و لادین لمن لاتقیة له[9]. "

ترجمه: ای معلی: امر ما را و مسلک ما را کتمان کن و آن را شیوع مده، بدرستی که کسی که کتمان کند مذهب ما را و شایع نسازد آنرا، خداوند در دنیا به سبب این کتمان عزت دهد و آنرا نوری در پیش روی او در آخرت قرار دهد که او را به بهشت رهنمون سازد و اگر کسی مذهب ما را کتمان نسازد و آنرا شیوع دهد، خداوند او را ذلیل و خوار سازد و در آخرت نور را از پیش روی او بگیرد و ظلمتی که او را به جهنم بکشاند برای او قرار دهد. ای معلی تقیه جزئی از دین من و پدرانم می‌باشد وکسی که تقیه نکند از دین خارج است.

با اینکه در صدر روایت موضوع کتمان و عدم افشاء را مطرح فرموده لیکن در مقام تعلیل عنوان تقیه را ذکر می‌فرماید و این مطلب شاهد آن است که مراد از تقیه همان کتمان و اخفاء و عدم افشاء است.

در برخی از روایاتی که در تفسیر بعضی از آیات وارد شده نیز تقیه به این معنی مورد نظر قرار گرفته است. در روایت هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه (أولئک یؤتون أجرهم مرتین بما صبروا)چنین آمده است:

بما صبروا علی التقیة : به سبب صبری که جهت انجام تقیه داشته‌اند.

و در تفسیر "الحسنة التقیة و السیئة الا ذاعة " چنین فرموده است: [10].

ترجمه: حسنه همان تقیه است و سیئه همان اذاعه و افشا نمودن است.

در این روایت می‌بینیم که تقیه را در برابر اذاعه و افشاء قرار داده و اولی را حسنه ودومی را سیئه معرفی کرده است. از این تعبیر وجوب و لزوم چنین تقیه‌ای استفاده می‌شود و مسئله طبعاً نیز همینطور باید باشد زیرا چنانچه حفظ مسلک حق متوقف بر کتمان و اخفاء باشد در این صورت تقیه ضرورت پیدا م‌کند و بحد وجوب و لزوم می‌رسد.

در رابطه با هدف از این نوع تقِیه روایت جالبی وارد شده است و آن روایت عبدالله بن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام است که فرمود:

"اتقوا علی دینکم واحجبوه بالتقیة فانه لاایمان لمن لاتقیة له انما انتم فی الناس کالنحل فی الطیر و لو ان الطیر یعلم ما فی اجواف النحل ما بقی منها شیء الا اکلته ولو ان الناس علموا ما فی اجوافکم انکم تحبونا اهل البیت لاکلوکم بالسنتهم و لنحلوکم فی السر و العلانیة رحم الله عبداً منکم کان علی ولایتنا[11]. "

ترجمه: بر دین خودتان محافظت نمایید و آن را با حجاب تقیّه بپوشانید. بدرستی کسی که تقیّه ندارد ایمان ندارد. شما شیعیان در میان مخالفین مانند زنبور عسل در میان پرندگان هستید و همانطوری که اگر پرندگان بدانند آنچه را که در دلهای زنبور عسل هست، تمام آنها را از بین می‌برند، همچنین اگر مخالفین بدانند آنچه را که در قلوب شما هست که ما اهل بیت را دوست دارید، هر آینه با زبانهایشان شما را از بین می‌برند و زنبوروار شما را در آشکار و نهان می‌گزند خداوند رحمت کند شخصی از شما را که بر ولایت ما باشد.

برداشتی که از این نوع تقیه می‌توانیم داشته باشیم بویژه با تعبیر "کسی که چنین تقیه‌ای را رعایت نکند دین ندارد " این است که حفظ کیان اسلام و اقامة مذهب حق مساوق با داشتن دین و تعهد بآیین است و عدم رعایت آن موجب جدائی انسان از دین خواهد بود.

با توجه به این معنی آیا صحیح نیست که ما چنین ادعا کنیم، افراد یا گروههائی که در برابر نظام اسلام و حاکمیت قوانین قرآن در کشور جمهوری اسلامی ایران ایستاده و مقام تضعیف و یا از بین بردن نظام مزبور می‌باشند، بمقتضای روایات متقدمه از دین فاصله گرفته‌اند و با قرآن بمخاصمه پرداخته‌اند و طبعاً نیز چنین است زیرا مقابلة با استقرار حاکمیت اسلام و سعی و تلاش در تضعیف نظام ارزشمند قرآن نمی‌تواند با تدوین و تعهد به دین سازگار باشد چرا که دین جز تسلیم در برابر مقررات اسلام و گردن نهادن به قوانین آسمانی قرآن مجید چیز دیگری نیست. و بسی جای شگفتی است، افرادی که خود را حامی دین می‌دانند و بلکه ارشاد و هدایت جامعه اسلامی را بعقیده خویش عهده‌دار هستند، نتوانند حکومت اسلامی ایران را که مبتنی بر اساس اسلام واقعی و پیروی از ائمه علیهم السلام است تحمل کنند بلکه در مقام مقابله با آن برآمده و در ابعاد مختلف به تضعیف آن بپردازند. اینان بدانند که در پیشگاه خداوند بزرگ که اسلام را بعنوان دین مرضی و مقبول خویش قرار داده و در برابر ملت مسلمان ایران که با دادن صدها هزار شهید در راه پیروزی و تداوم انقلاب تسلیم خود را در برابر اسلام به ثبوت رسانده‌اند، غیر معذورند و همان عبارتی را که امام معصوم علیه السلام فرمود، باید در مورد آنها بکار برد: لادین لمن لاتقیة له

درخاتمه این قسم از تقیّه مجدداً تذکر این نکته لازم به‌نظر می‌رسد که این نوع تقیّه در شرائطی است که پیروان مذهب حق در زیر سلطة حکومتهای ضد حق قرار گرفته باشند بطوریکه افشاء مذهب حق موجب تضعیف و یا از بین رفتن آن باشد و در شرائطی که خود دارای قدرت بوده وتحت سلطه قدرتهای مخالف نباشند این نوع از تقیه جریان ندارد.

3ـ تقیّه مداراتی:
هدف ازاین قسم تقیّه، حسن معاشرت و مدارات و جلب مودّت و در نتیجه تحقق وحدت از یک‌طرف میان مسلمین با شرکت یکپارچه در شعائر الهی و نماز جماعت و سایر مظاهر وحدت و در حقیقت حصول وحدت کلمه میان همه مسلمانها و عدم پراکندگی آنان مخصوصاً در برابر کفار ودشمنان، می‌باشد و از سوی دیگر پیروان مذهب حق مورد تعبیر و مذمت و خواری قرار نگیرند و با شرکت در جماعات رفع هرگونه اتهام را از خود بنمایند و با الزام به شرکت در جماعات ومانند آن خود را از صف مسلمین جدا نکرده و دچار مخاطره نگردند. این قسم از تقیّه مورد تأکید ائمه علیهم السلام قرار گرفته و با تحریص وترغیب پیروان خویش را به رعایت آن وادار نموده‌اند. در اینجا به نقل چند روایت در این زمینه می‌پردازیم.

1ـ روایت صحیحه هشام بن الحکم قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول :

"ایاکم ان تعملوا عملاً نعیر به فان ولد السوء یعیر والده بعلمه کونوا لمن النقطعتم الیه زینا و لاتکونوا علینا شینا صلوا فی عشائرهم و عودوا مرضاهم و اشهد و اجنائزهم و لا یسبقونکم الی شی من الخیر فانتم اولی به منهم و الله ما عبدالله بشی احب الیه من الخباء قلت و ما الخباء قال التقیة[12]. "

ترجمه: بپرهیزید از عملی که ما را بوسیله آن خوار سازید، بدرستی که فرزند بد با عمل سوء خود باعث ملکوک شدن پدر می‌شود. شما شیعه برای کسی که به او روی آورده‌اید زینت باشید و باعث زشتی و آبروریزی ما نشوید. در نماز جماعت آنها شرکت کنید و از مرضای آنها عیادت نمایید و در تشییع جنائز آنها حاضر شوید ونباید آنها در انجام عمل خیر بر شما سبقت بگیرند زیرا شما در انجام عمل خیر از آنها سزاوارتر هستید. به خدا قسم خداوند به چیزی که محبوبتر از خباء یعنی تقیّه باشد، عبادت و پرستش نشده است.

از این روایت شریفه استفاده می‌کنیم که اعمالی از قبیل عدم شرکت در جماعات مسلمین و عدم عیادت بیماران آنان و عدم حضور در تشییع جنائز آنان موجب تعییر زمامداران و رهبران ما یعنی ائمه معصومین علیهم السلام خواهد شد و در حقیقت نقطة سیاهی بر دامان پاک و ملکوتی آنان خواهد نشست.

همچنین از این روایت استفاده می‌شود که نام و عنوان این عمل، خباء و تقیه خواهد بود و این عبادت محبوب‌ترین عبادات نزد خداوند متعال است ودر حقیقت صحت چنین عباداتی را استفاده می‌کنیم زیرا که عبادت باطل و غیر صحیح نمی‌تواند محبوب خداوند باشد تا چه رسد به اینکه محبوب‌ترین عبادات قرار گیرد.

2ـ روایت صحیحه حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام است که فرمود:

"من صلّی معهم فی الصف الاوّل کان کمن صلی خلف رسول‌الله فی الصف الاوّل "[13]

ترجمه: هر کس در صف اول با آنان نماز گزارد، مانند کسی است که با رسول خدا در صف اوّل نماز بخواند.

پیدا است که نماز جماعت با رسول خدا آنهم در صف اول دارای چه فضیلت و ثوابی است با این وصف امام صادق علیه السلام بر طبق این روایت نماز با برادران اهل تسنن را در حالیکه الزام و اجباری وجود ندارد همانند نماز با رسول‌خدا می‌داند و آیا با این تشبیه می‌تواند چنین نمازی را باطل و غیر صحیح بدانیم.

3ـ روایت صحیحه حفص بن بختری از امام صادق علیه السلام که فرمود:

"یحسب لک إذا دخلت معهم و ان کنت لاتقتدی بهم قبل ما یحسب لک إذا کنت مع من تقتدی به[14] "

ترجمه: حساب می‌شود برای تو، به هنگامی که داخل نماز با آنها شوی و اگر چه اقتداء به آنها نمی‌نمائی (یعنی برحسب حکم اولی صلاحیت اقتداء را برای آنها نمی‌شناسی) مثل حسابی که برای تو می‌شود به هنگامی که همراه کسی هستی که به او اقتدا می‌کنی.

4ـ روایت صحیحه علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیه السلام که فرمود:

"صلّی حسن و حسین خلف مروان و نحن نصلّی معهم[15] "

ترجمه: امام حسن و امام حسینهیچ‌گونه خوفی از مروان نداشتند و از ظاهر روایت هم چنین استفاده می‌شود که آن دو بزرگوار به‌این نماز اکتفاء می‌نموده و در مقام اعاده آن بر نمی‌آمدند و همچنین در همین رابطه بایدعمل امیرالمؤمنین علیه السلام را مورد نظر قرار داد زیرا که آن وجود مقدس درجماعات مسلمین شرکت می‌نمودند در حالیکه نمی‌توان منشأ آن را خوف قرار داد و ظاهر آن است که امیرالمؤمنین علیه السلام نمازی را که با آنان انجام می‌داد تکرار نمی‌کرد بلکه به‌همان نماز اکتفا می‌فرمود.

5ـ روایت اسحق بن عماره:

"قال قلت لابی عبدالله - انی ادخل المسجد فاجد الامام قد رکع و قد رکع القوم فلایمکننی ان اوذنی و اقیم و اکبّر فقال لی فاذا کان ذلک فادخل معهم فی الرکعة و اعتدّ بها فانها من افضل رکعاتک[16]. "

ترجمه: اسحق بن عمار به امام صادق علیه السلام عرض کرد: من داخل مسجد می‌شوم در حالی که امام جماعت در رکوع است و مردم هم در رکوع هستند و من نمی‌توانم اذان واقامه و سپس تکبیر گویم. امام فرمود: در چنین هنگامی داخل شو با آنها در همین رکعت. واین رکعت را ارزش بنه به‌درستی که این رکعت از بهترین رکعات تو خواهد بود.

از برخی روایات استفاده می‌شود که تقیه مدارائی حتی در برابر ناصبین هم جریان دارد و آن روایت زراره از امام باقر علیه السلام است که فرمود:

لابأس بان تصلی خلف الناصب و لاتقرء خلفه فیما یجهر فیه فان قرائته یجزیک [17].

ترجمه: اشکالی نیست در اینکه اقتداء به ناصب کنی و در نمازهای جهری، قرائت نکنی. پس بدرستی که قرائت او کفایت می‌کند تو را.

البته نمی‌توان این امر را مورد انکار قرار داد که از برخی از روایات چنین استفاده می‌شود که عبادت با این نحو تقیّه نمی‌تواند صحیح باشد لیکن این قسم از روایات علاوه بر اینکه بعضی از آنها از نظر سند اعتبار ندارد و فاقد حجت است، نمی‌تواند در برابر روایات زیاد و صحیح که دلالت بر صحت دارد، نقشی داشته باشد. با اینحال از این دسته از روایات هم مانند روایات گذشته، چنین استفاده می‌شود که شرکت در جماعات و نمازخواندن با آنان دارای حسنه و درجاتی خواهد بود و در حقیقت رجحان تقیّه مدارائی را همانند روایات گذشته افاده می‌کنند. مناسب است در اینجا به یکی از آن روایات اشاره شود و آن روایت عمر بن یزید از امام صادق علیه السلام است که فرمود:

"ما کنتم احد یصلی صلوة فریضة فی وقتها ثم یصلی معهم صلوة تقیة وهو متوضّا الا کتب الله له بها خمساً‌ و عشرین درجة فارغبوا فی ذلک[18]. "

ترجمه: احدی از شما نیست که نماز واجبی را در وقت خودش بخواند سپس همان نماز را به صورت تقیّه و با وضو بخواند، مگر اینکه خداوند برای این نماز تقیه‌ای بیست و پنج درجه بنویسد. پس رغبت کنید در این امر.

در عین حال از این روایت هم می‌توان استفادة صحت نمود زیرا نماز با آنان را مقید به وضو می‌فرماید و این با بطلان نماز سازگار نیست.

آری در میان روایات به روایاتی برخورد می‌کنیم که مفاد آنها بطلان نماز جماعت با آنان است و آنان را بمنزله دیوار می‌دانند و تنها نماز را با کسی تجویز می‌کنند که از نظر اعتقاد به حق، مورد وثوق و اطمینان باشد. مانند روایت ابی عبدالله برقی که گفت:

"کتبت الی ابی جعفر الثانی - أیجوز الصلوة خلف من وقف علی ابیک وجدک فأجاب : لاتصلّ ورائه[19]. "

ترجمه: به موسی بن جعفر نوشتم: آیا اقتدا کردن به شخصی که به پدر و جد توقف کرده است (یعنی واقفیه، کسانی که بعد از امام صادق علیه السلام توقف کردند و امامت شخص دیگری را نپذیرفتند). امام فرمود در نماز به آنها اقتدا مکن.

وهمینطور روایت زراره که گفت:

"سلمت ابا جعفر - عن الصلوة خلف المخالفین فقال: ما هم عندی الا بمنزلة الجدر[20]. "

ترجمه: سؤال کردم از امام صادق علیه السلام از اقتدا کردن در نماز به مخالفین، فرمود: اینها در نزد من بمنزله دیوارها هستند.

و نیز روایت علی بن راشد که گفت:

"قلت لابی جعفر - ان موالیک قد اختلفوا فاصلّی خلفهم جمیعاً فقال: لاتصل الاّ خلف من تتق بدینه[21]. "

ترجمه: به امام صادقعرض کردم، دوستان تو مختلف هستند و من در نماز به همه آنها اقتدا می‌کنم. امام فرمود: اقتداء نکن در نماز مگر به کسی که دین و اعتقاد او مورد وثوق است.

لیکن پرواضح است که منظور از این قسم روایات بیان حکم اولی الهی با قطع نظر از عناوین و جهات دیگر مانند تقیّه است و در حقیقت منظور از این روایات آن است که اگر مصالح دیگری از قبیل وحدت و تمرکز قدرت مسلمین و همانند آن مطرح نباشد طبعاً نماز با آنها غیر مجاز است، لیکن با توجه به آن جهات نه تنها نماز با آنان مشروعیت دارد بلکه رجحان و بلکه لزوم پیدا می‌کند همچنانکه از روایات گذشته استفاده نمودیم.

با توجه به این نوع از تقیّه که به‌منظورجلوگیری از پراکندگی قدرت مسلمین و ایجاد وحدت و یکپارچگی کامل میان تمام گروههای آنان در برابر استکبار جهانی و سلطه‌گری‌های ضد انسانی و ضد اسلامی مشروعیت پیدا نموده، آیا صحیح است که پیروان مذهب حق در مواقع مسافرت بکشورهای اسلامی مخصوصاً در مواقع تشرف به‌مکه و مدینه برای انجام فریضة الهی که یک هدف مهم آن نیز تجمّع مسلمانهای مختلف از کشورهای گوناگون و آشنا شدن آنان با یکدیگر و پی بردن به مشکلات آنان است، خود را از جماعتهای چند صد هزار نفری به کنار کشیده و هنگام تشکّل صفوف جماعت در بازارها مشغول خریدن اجناس و یا در منازل بکارهای شخصی بپردازند و یا حتی در کنار قبرستان بقیع مشغول خواندن زیارت و نوحه و مرثیه برای ائمه بقیع علیهم السلام باشند ومهمتر از آن هنگام تشکل صفوف و پرشدن مسجد از مسجد خارج شوند همانطوریکه مکرراً اینجانب ملاحظه نموده‌ام.

بر روحانیون محترم کاروانها است که کاملاً مردم را توجیه و با این نوع از تقیّه یعنی تقیّه مداراتی آشنا سازند و نگذارند مبلغین سوء و نوشتارهای مسمومی که بویژه در ایام حج لبة تیز خود را متوجه شیعة امامیّه کرده و با برداشتهای سوء از این قبیل، اذهان مسلمین جهان را در رابطه با پیروان اهل بیت علیهم السلام آلوده نموده و حتی اینان را از صفوف مسلمین خارج کنند و شیعه را بعنوان یک گروه غیر اسلامی معرفی نمایند.

اینها افسانه نیست بلکه حقیقت است، یکی از دوستان ایرانی گفت در اتوبوس شهری مکه در کنار یک مرد سعودی قرار گرفتم به او سلام کردم جوابی نشنیدم اعتراض کردم که مگر جواب سلام واجب نیست جواد داد آری لیکن جواب سلام مسلمان لازم است و شما شیعیان مسلمان نیستید!

آیا در برابر این تهمت‌های ناروا و این دروغ‌هائی که تا اعماق قلب را جریحه‌دار می‌نماید، راهی جز استفاده از تقیّه مداراتی داریم.

با این تقیّه است که می‌توانیم در راه تحقق وحدت مسلمین جهان گامی مؤثر برداشته و راهی را باز بنمائیم.

با این تقیه است که می‌توانیم حفظ اصالت مذهب حق را نموده و شیعه را به عنوان یکی از گروه‌های مسلمین و فرق مختلف آنان معرفی نمائیم.

با این تقیّه است که می‌توانیم با افراد مسلمانها آشنا شده و در نمازهای جماعت آنها داخل شده و طرح الفت و دوستی با آنان را ریخته و کم کم حقانیت مذهب حق را برای آنها روشن سازیم.

با این تقیّه است که در زمان حاضر می‌توانیم ماهیت انقلاب اسلامی ایران را برای آنها بازگو نمائیم.

با این تقیه است که می‌توانیم امام بزرگوار و رهبر عظیم الشأن انقلاب را بعنوان تنها زعیم و رهبر مسلمانهای جهان معرفی کنیم.

با این تقیه است که می‌توانیم جهان را از خواب غفلت بیدار کرده و در راه مقابله با قدرتهای حاکم بر آنان که در حقیقت ابزار قدرتهای ضد اسلامی هستند برای آنها بگشائیم.

با این تقیّه است که می‌توانیم در مقابل استعمار حاکم بر جهان قیام نموده و دست آنرا تدریجاً کوتاه کنیم.

و بالاخره با این تقیّه است که می‌توانیم زمینه را برای ظهور حضرت بقیة الله(عج) آماده نموده و مردم را تشنة وجود ذیجودش قرار دهیم.

درخاتمه تذکر این نکته لازم است همانطوری که وقت در اقسام تقیّه و هدفهای هر قسم روشن می‌سازد، تقیه در تمامی اقسام بمعنای تحفّظ و سیر نگهداشتن است، منتها در تقیّه بمعنای اول تحفّظ و سیر نگهداشتن است، منتها در تقیّه بمعنای اول تحفّظ در رابطه با جان و مال وعرض و حیثیت خود و یا دیگر برادران پیرو مذهب حق خواهد بود و تقیّه بمعنای دوم در رابطه با حفظ مذهب حق و جلوگیری از زوال و از بین رفتن آن بدست قدرتهای حاکم ضد شیعه است و تقیّه مداراتی در رابطه با حفظ وحدت مسلمین در برابر استکبار ضد اسلام و نیز حفظ مذهب حق در رابطه با مسلمان بودن پیروان آن و حفظ حیثیت پدران ارجمند امّت و زمامداران دلسوز آن یعنی ائمه بزگوار شیعه است.

از اینجا است که در اصل معنای تقیّه در اقسام سه گانه هیچگونه تغییر و تفاوتی وجود ندارد.

و نیز در آخرین کلام از برادرانی که با مطالعه این رساله مختصر و فشرده که ظرف مدت بسیار کوتاهی به نگارش در آمد راهی برای آنها گشوده می‌شود، استدعا دارم مرا از دعای خیر فراموش نفرموده و مخصوصاً در حرمین شریفین برای اینجانب و مرحوم آیة الله والد (قدس سره) طلب مغفرت بنمایند.

"و السلام علی جمیع اخواننا المؤمنین و علی عبادالله الصالحین و رحمة الله و برکاته. "

پی نوشت
[1].سوره آل عمران، آیه 28.
[2].سوره نحل، آیه 106.
[3]. وسائل الشیعه کتاب امر بالمعروف و النهی عن المنکر، باب 25، ج2.
[4].مستدرک الوسائل، کتاب الایمان، باب 8، ج2.
[5].وسائل الشیعه، کتاب الایمان، باب 12.
[6].وسائل الشیعه، ابواب الامر و النهی، باب 25.
[7].سوره غافر، آیه
[8].وسائل الشیعه، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، باب 25، ح3.
[9].وسائل الشیعه، ابواب الامر و النهی، باب 24، ح 23.
[10].وسائل الشیعه، ابواب الامر و النهی، باب 24، ح 1.
[11].وسائل الشیعه، ابواب الامر و النهی، باب 24، ح 7.
[12].وسائل الشیعه، ابواب الامر و النهی، باب 26، ح 2.
[13].وسائل الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 1.
[14].وسائل الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 2.
[15].الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 8.
[16].وسائل الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 34، ح 4.
[17].وسائل الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 36، ح 5.
[18].وسائل الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 6، ح 1.
[19].وسائل الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 5
[20].وسائل الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 1.
[21].وسائل الشیعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 2.


دسته ها : مذهبی
دوشنبه 1389/7/26 22:4
X