تحلیلهای مختلفی در ارتباط با حضور آمریکا در افغانستان و نقش ایران در پیشبرد اهداف آمریکا وجود دارد. آنچه مسلم است، نیاز ایالات متحده به همکاری ایران در سامان بخشیدن به اوضاع افغانستان است. این در حالی است که برخی ادعا دارند ایران حامی طالبان بوده و قدرتمند شدن آنها را عاملی در شکست آمریکا میدانند. آنها استدلال میکنند با تضعیف طالبان ایالاتمتحده نفوذ خود در افغانستان را افزایش داده و پایگاههای نظامی خود را تقویت خواهد کرد و این مسئلهای است که ایران متوجه آن بوده و نخواهد گذاشت طالبان تضعیف شوند. آنها در این ارتباط به کمکهای ایران به گروههای سنی و جهادی در سراسر منطقه اشاره میکنند و کمکهای مالی و تسلیحاتی ایران به حماس و گروههای سنی عراق را شاهد مثال خود برمیشمارند ـ هر چند هیچ یک از این ادعاها اثبات نشده استـ از اینرو، عقیده دارند منافع ایالاتمتحده با ایران در افغانستان نقطه مقابل هم بوده و راه به جایی نخواهند برد.
از سوی دیگر، برخی به شدت این فرضیه را رد کرده و مدعی هستند ایران هرگز نخواهد پذیرفت طالبان به قدرت بازگردند؛ چرا که آنها به رابطه طالبان و پاکستان مشکوک بوده و میپندارند با بازگشت طالبان به قدرت ضمن روی کار آمدن یک دولت دشمن در مرزهای شرقی، روابط با پاکستان نیز تحتالشعاع قرار میگیرد. با باثبات شدن قدرت در افغانستان و افزایش توانایی قدرت مرکزی، مرزهای ایران امنتر و جریان قاچاق مواد مخدر نیز قابل کنترل خواهد شد. از اینرو به نظر میرسد، رویکرد ایران به افغانستان بر مدار امنیت و ثبات استوار است. این رویکرد مستلزم سامان بخشیدن به اوضاع افغانستان و کمک به دولت فعلی برای به دست گرفتن قدرت در سراسر کشور افغانستان است. به باور برخی کارشناسان، نقطه اشتراک راهبردی بین ایران و ایالاتمتحده در افغانستان بیشتر از عراق است. ایران و آمریکا منافع مشترکی دردور نگهداشتن طالبان از قدرت و برقراری امنیت در مرزهای افغانستان دارند. به همین دلیل، احتمال نزدیکی دیدگاههای دو کشور در مورد افغانستان بیش از عراق به چشم میخورد.
محیط استراتژیک ایران چنان است که افغانستان به یکی از مهمترین حلقههای این محیط تبدیل شده است، به طوری که پس از جنگ تحمیلی بزرگترین مشکلات امنیتی ایران از سوی افغانستان ایجاد میشد. مناسبات ایران با افغانستان بیتردید روابط ایران با پاکستان را نیزتحت تأثیر قرار میدهد، به گونهای که روند نفوذ پاکستان و تقویت طالبان در افغانستان پیامدهای منفی برای امنیت ملی ایران دربرخواهد داشت و به همین لحاظ باید مورد توجه دقیق دولتمردان قرار بگیرد. اصولاً هر جریانی با گرایشهای ایدئولوژیک در این دو کشور، معضلات امنیتی بسیاری برای ایران در پی خواهد داشت. از سوی دیگر حضور نیروهای آمریکایی و نیروهای ناتو در این منطقه، حساسیت مرزهای ایران و افغانستان را بیش از پیش بالا برده است؛ هر چند قدرتیابی دوباره طالبان این حضور را به چالش کشیده است. تاکنون بیش از 7/171 میلیارد دلار هزینه اداره افغانستان بر آمریکا تحمیل شده که این مسئله نگرانیهای جدی برای جامعه ایالاتمتحده به وجودآورده است. این در حالی است که طبق آخرین اخبار، اوباما قصد دارد نیروهای نظامی آمریکایی مستقر در افغانستان را افزایش دهد. دولت کرزای از جمله مخالفان افزایش و دخالت نیروهای خارجی درکشورش است، به همین دلیل برخوردهای دولت افغانستان و دولت ایالاتمتحده در ماههای اخیر رو به افزایش بوده است؛ بروز آشکار این برخوردها در جریان انتخابات ریاست جمهوری ماه گذشته افغانستان به چشم خورد.
عبور از کرزای
پس از روی کار آمدن اوباما، دولت واشنگتن اگرچه به صراحت اعلام کرد که از کرزای حمایت میکند، اما نشانههایی نیز در سیاست عبور از کرزای در دست است؛ کشمکشهای لفظی بین کرزای و مقامات دولت اوباما طی چند ماه اخیر از نشانههای بارز این مدعاست. کارل ایکنبری، سفیر آمریکا در افغانستان، طی چند ماه گذشته ملاقاتهای فراوانی با رقیبان انتخاباتی و مخالفان کرزای داشته است که منجر به اعتراض سخنگوی کرزای به این دیدارها شد. پس از واکنش کرزای به این ملاقاتها ژنرال جیمز جونز، مشاور امنیت ملی اوباما، به دفاع از سیاست کشور در مورد ملاقاتهای سفیر آمریکا با نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان پرداخت. در مقابل، اگرچه کرزای گفته بود با تبادل نظر نامزدهای انتخاباتی با سفیران خارجی مخالفتی ندارد و آنها در این مورد از «آزادی کامل» برخوردارند، افزوده بود که در مورد توضیح برنامه انتخاباتی آنها در این نشستها ملاحظاتی دارد. کرزای که طرفدار نظام ریاستی و متمرکز است، تأکید کرده بود که این یک مسئله حساس ملی است و از اینرو برنامههای انتخاباتی را یک «مسئله ملی و داخلی» میشمارد و میگوید: خارجیها نباید در آن به طور علنی و آشکار شریک شوند؛ به خصوص در حالی که صحبت از تغییر ساختار نظام میشود.» تردیدی نیست که نوک پیکان کرزای به سوی دولت ایالاتمتحده است. در مقابل کرزای، نامزدهای صاحب نامی چون عبدالله عبدالله.، عبداللطیف پدرام و بشیر بیژن از نظام پارلمانی فدرال در مقابل نظام ریاستی کرزای حمایت کرده بودند.
با وجودی که این انتخابات (انتخابات ریاست جمهوری 2009) از سوی طالبان در سطح وسیعی تحریم شده بود اما در نهایت با مشارکت 35 درصدی مردم، کرزای گوی رقابت را ربود و همچنان رییسجمهور باقی ماند. این انتخابات نتیجه دیگری نیز داشت و آن تقسیم بندی بیش از پیش اقوام افغانی بود؛ قوم پشتون از جنوب که کرازی را حمایت میکند در مقابل قوم تاجیک عبدالله که در شمال افغانستان هستند، قرار گرفت.
با توجه به چنین شرایطی، به باور برخی از تحلیلگران آمریکا به دنبال رییسجمهوری است که بتواند بین پشتونها در جنوب و جنوب شرقی یعنی پایگاه اصلی طالبان و دیگر اقوام افغان یکپارچگی ملی ایجاد نماید. آمریکا کسی را میخواهد که قادر به همراه کردن قبایل پشتون با سیاستهای ایالاتمتحده باشد و در عین حال کسی باشد که فاصله زیادی از ایران و روسیه بگیرد. بر این اساس کرزای باید برود؛ چرا که پیشدرآمد راهبرد جدید آمریکا در افغانستان معرفی یک مقصر برای ناکارآمدیهای 7 ساله در برابر طالبان و القاعده است و اگر قرار باشد مسئول ناکامیها ناتو و آمریکا نباشد، چه کسی غیر از کرزای میتواند باشد؟ با این وجود چنین بدیل مناسبی هنوز در صحنه رقابت موجود انتخاباتی در افغانستان به چشم نمیخورد و آقای عبدالله رقیب اصلی آقای کرزای از پشتیبانی پشتونها برخوردار نیست.
چالشهای موجوددر افغانستان و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
بدون شک مسئله امنیت در صدر مسایل و مشکلات افغانستان قرار دارد. افغانستان برای رسیدن به سطحی از توسعه و پایدارسازی دموکراسی، نیازمند امنیت است. طی سالهای گذشته این کشور به طور مداوم در معرض جنگهای داخلی و اشغال بیگانگان بوده است. این شرایط به گونهای پیش رفته که گویی ناامنی در افغانستان نهادیه شده است. چنین شرایطی در جامعه عدم اعتماد به دولت مرکزی در تأمین امنیت را ایجاد میکند.
از سوی دیگر، با توجه به شائبه تقلب در انتخابات اخیر و بیش از آن مشارکت پایین مردم در انتخابات، مشروعیت دولت مرکزی مورد سئوال قرار گرفته است. چنین دولتی با مشکلات وچالشهای ویژهای روبهرو است. کرزای گذشته از مشروعیت داخلی نیازمند حمایت خارجی نیز میباشد، که در حال حاضر آمریکا رویکرد چندان مثبتی به کرزای ندارد. طالبان و قدرتیابی مجدد آنها دردسر دیگر دولت مرکزی به شمار میرود. در کنار آنها مافیای قاچاق مواد مخدر نیز بیش از گذشته قدرت یافته است. حکمرانان سنتی یا همان مجاهدین نیز در پی سهیم شدن در قدرت هستند. آنها حفظ منافع قومیـ نژادی را برترین هدف خود میشمارند. حمایت آمریکا از یک جریان خاص باعث به هم خوردن تعادل قدرت در افغانستان شده است. از اینرو مجاهدین دریافتهاند که ایالاتمتحده درصدد حذف پایههای سنتی قدرت در افغانستان است. این مسئله زمانی از اهمیت بالایی برخوردار میشود که بدانیم آمریکا از احتمال نفوذ ایران در گروههای مجاهدین سخن میگوید. در واقع یکی از مهمترین نگرانیهای آمریکا تأثیرپذیری مجاهدین از جمهوری اسلامی ایران است.
به چالشهای ذکر شده، اختلاف دو کشور مؤثر در سرنوشت افغانستان یعنی ایالاتمتحده و ایران را نیز باید افزود. بدون شک در صورت به تفاهم نرسیدن این دو کشور در نحوه بازسازی افغانستان، دولت مرکزی افغانستان نخواهد توانست از قدرت و تواناییهای خود بهره ببرد. در این صورت گسترش جنگ داخلی در افغانستان بسیار محتمل است. در شرایط کنونی مهمترین دغدغه ایران نسبت به افغانستان حصول امنیت منتهی به توسعه است. برقراری امنیت میتواند نابسامانیهای موجود را کاسته و زمینههای توسعه در افغانستان را به صورت تدریجی مهیا سازد. از اینرو ایران میبایست تا جایی که در توان دارد با گروههای مختلف مؤثر در قدرت به چانهزنی بپردازد تا ضمن حمایت از دولت مرکزی از اختلافاتی که منجر به ناامنی میشود بکاهد. صرف نظر از آمریکا، کشورهای عضو ناتو نیز در افغانستان حضور دارند؛ روسیه، چین پاکستان و هند نیز منافع متفاوتی را در افغانستان دنبال میکنند. تحت چنین شرایطی حضور ایران در جهت افزایش نفوذ بسیار حائز اهمیت تلقی میگردد. به همین منظور، ضرورت بهکارگیری دیپلماسی چندجانبه و عملگرا بیش از پیش آشکار میگردد. در واقع ایران در افغانستان میبایست با رقبای منطقهای و فرامنطقهای قدرتمندی روبهرو شود.
تولید مواد مخدر و قاچاق آن از دیگر نگرانیهای ایران در ارتباط با افغانستان است. تولید مواد مخدر طبق آمارهای موجود به بالاترین میزان خود در طول تاریخ افغانستان رسیده و همراهی کردن نیروهای آمریکایی با تولید انبوه، سبب ساز افزایش امنیت کشت مواد مخدر شده است. به دلیل همجواری ایران با افغانستان، ایران یکی از بزرگترین و مهمترین مسیر ترانزیت این مواد به اروپا و آفریقا است. از اینرو مرزهای ایران با افغانستان به شدت در معرض حضور قاچاقچیان قرار دارد. از سوی دیگر ورود میزان بالای این مواد به کشور، ما آسیبهایی جدی به حوزههای اقتصادی و اجتماعی وارد خواهد کرد. از دیگر مسائل پیش روی ایران حضور و ورود مهاجران افغانی به داخل کشور است. طبق گزارشهای موجود، بیش از 8 درصد جمعیت افغانستان در ایران زندگی میکنند. به دلیل سابقه ذهنیـ تاریخی ایرانیان از قوم افغان، مهاجران این کشور جایگاه و موقعیت مناسبی در ایران ندارند. این مسئله سبب شده است که آنها به قیمت حضور در ایران بسیاری از موقعیتهای شغلی سخت را برعهده بگیرند. این امر ضمن پایین آوردن فرصتهای شغلی برای ایرانیان، باعث شکلگیری تصوری ناهمگون از ایرانیان در ذهن افغانها میشود. شاید اگر به جای صرفاً بیگاری کشیدن از افغانها، سرمایهگذاریهایی به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و فکری صورت میگرفت بخشی از این مهاجران پس از کسب تحصیلات و آموزشهای مناسب میتوانستند پس از بازگشت به کشورشان تأمین کننده منافع ایران باشند. به نظر میرسد در این ارتباط نیازمند بازبینی دقیقی هستیم.
نتیجهگیری
افغانستان به لحاظ حضور در محیط استراتژیک ایران یکی از مهمترین حلقههای آن به شمار میرود. اهمیت راهبردی افغانستان برای ایران بسیار بالا است. از اینرو اتخاذ سیاستها و راهبردهای کاربردی در این منطقه ضروری به نظر میرسد . با توجه به حضور کشورهای بسیاری از شرق و غرب دنیا در این کشور و با توجه به نفوذ پاکستان در افغانستان، پرداختن به منافع ملی نیازمند شکلگیری دیپلماسی فعال و چندجانبه است. درست است که آمریکا برای سامان بخشیدن به اوضاع افغانستان نیاز به همراهی ایران دارد، اما نباید این نکته را هم فراموش کرد که پاکستان رقیبی با منافع متضاد برای ما است که در صورت خالی بودن حضور ما صحنه را پرخواهد کرد.
آنچه بیش از همه مهم تلقی میگردد، حصول امنیت و ثبات سیاسی در افغانستان است. این مهم محقق نخواهد شد مگر با شکلگیری یک دولت متمرکز و توانمند برای ایجاد چنین دولتی. بدون شک توافق بازیگران داخلی و خارجی موثر در ساختار داخلی افغانستان ضروری است. ایران میتواند نقش ویژهای در سامان بخشیدن به اوضاع و همراه کردن گروههای داخلی ایفا کند.
منبع:مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه