حلّه، وارث بابل است و بابل و «سوراء» و اطراف آن کمی پیش از ظهور اسلام و پس از آن، مرکز علم و مرکز اصطکاک اندیشهای میان اندیشمندان هندی و ایرانی از شرق و سریانی و آرامی از غرب بوده است. سپس آنجا تبدیل به پایگاه شیعیان شد و شیعیان بغداد برای قدرت و استحکام و شکست ناپذیری آن دعا میکردند و بر خود میبالیدند.
مقام حلّه:
این مقام در مرکز شهر حلّه، در منطقهای به نام «السّنیـة»، ورودی سمت راست بازار مسگرها و دقیقاً پشت مسجد بزرگ حلّه قرار دارد.
معنای لغوی حِلّه:
حلّه به کسر حاء و تشدید لام بر چند چیز اطلاق میشود:
1. قرارگاه و توقّفگاه شمار زیادی از مردم؛
2. درختی خاردار که کوچکتر از بوتة تمشک وحشی است؛
3. نام چند محل: الف. حلّه بنی قیل در «میسان» میان «واسط» و «بصره»؛1 ب. حلّة بنی دبیس بن عفیف اسدی2 نزدیک «هویزه»، میان واسط، بصره و «اهواز»؛ ج. روستایی بزرگ نزدیک شهر «موصل» که حلّة بنی رزّاق نامیده میشود؛3 د. حلّة بنی مزید که منظور از حلّه در این مقاله همین حلّه است و قبلاً «جامعین» نامیده میشد.
یاقوت حموی در کتاب «معجم البلدان» گفته است:
حلّه، شهر بزرگی است میان کوفه و بغداد که قبلاً جامعین نامیده میشد. نخستین کسی که این شهر را ساخت و آباد کرد و در آن سکونت گزید، سیف الدّوله صدقـة بن منصور بن دبیس بن علی بن مزید4 اسدی بود. او ابتدا در ماه محرّم سال 495ق. وارد این منطقه شد و آن را آباد کرد که پیش از آن، بیشة درّندگان بود . او همراه خانواده و سپاهیانش در آن فرود آمد و در آن خانههای بزرگ و شکوهمند ساخت و یارانش در آن محل، سکونت گزیدند و آنجا پناهگاه آنان شد و آن شهر را آراستند و پس از آن، بازرگانان رهسپار آن دیار شدند و حلّه تبدیل به با شکوهترین و نیکوترین منطقة عراق در زمان سیفالدّوله شد.5
در اینجا باید نکاتی را یادآور شد:
1. حلّه به این دلیل حلّة سیفیه نامیده شده است که سیفالدّوله صدقه آن را ساخته و این نسبت به بنیانگذار آن است و نخستین کسی که آن را سیفیه نامیده است؛
2. حلّه، مزیدیه نامیده شده به دلیل اینکه مزید، جدّ بزرگ بنیانگذار آن، صدقـ[ بن منصور بن دبیس بن علی بن مزید است.
موقعیّت حلّه:
حلّه در 100 کیلومتری بغداد و 60کیلومتری «نجف اشرف» و 7 کیلومتری «بابل» واقع شده است.
حلّه، شهر نور
حلّه، وارث بابل است و بابل و «سوراء» و اطراف آن کمی پیش از ظهور اسلام و پس از آن، مرکز علم و مرکز اصطکاک اندیشهای میان اندیشمندان هندی و ایرانی از شرق و سریانی و آرامی از غرب بوده است. سپس آنجا تبدیل به پایگاه شیعیان شد و شیعیان بغداد برای قدرت و استحکام و شکست ناپذیری آن دعا میکردند و بر خود میبالیدند. پس از ستمهای سلجوقیان به آنان و سوزاندن کتابخانههایشان و پناه بردن شیخ طوسی از آنجا به نجف اشرف در سال 448ق. مزیدیها و کردهای جاوانی ساکن در «مطیرآباد» و «اسدآباد» و «نیل» اطراف بابل، با سباسیری در بغداد همکاری کردند و خلافت عبّاسی را در سال 450ق. برچیدند و برای مستنصر فاطمی خطبه خواندند. سپس، پس از کشته شدن سباسیری و بازگشت ترکهای سلجوقی و خلافت عبّاسی به بغداد، سیفالدّوله صدقـ[ بن دبیس مزیدی همراه با جاوانیها، اقدام به ساخت حلّه کرد و این گونه حلّه، تبدیل به مرکز شیعیان شد و این اتّفاق در محرّم سال 495ق. روی داد و اوضاع تا زمان سقوط بغداد در سال 656ق.6 چنین بود.7حلّه، مدّتی یکی از مراکز علمی و کعبة مقصود طلّاب علوم دینی و محقّقان فقه آل محمّد(ص) بوده است و در این زمینه، در قرن هفتم هجری به قلّة اوج و شکوفایی رسیده است. این تمایز آن، علل و انگیزههایی داشته؛ از جمله اینکه حلّه از زمان تأسیس تا کنون، همواره از جمله مراکز شیعه بوده، یکی دیگر از علل اهمّیت این شهر، نزدیکی آن به شهر نجف اشرف میباشد که پیوسته پایتخت و مرکز علم و ادب بوده است. این نزدیکی، تأثیر بسیار زیادی در شکوفایی نهال همکاری دو مرکز شیعی یعنی نجف و حلّه داشته و به گونهای بوده که اگر مدّتی نور دانش در آن رو به افول میرفت، قبور دانشمندان در آن، به مثابة روغن چراغی بود که آن شهر را پیوسته روشن نگه میداشت و اگر مدّتی این نور ضعیف و کم سو میشد، طلّاب حلّی به نجف میرفتند تا در آنجا کسب علم نمایند و به این ترتیب نور علم در حلّه هیچگاه از زمان تأسیس آن تا کنون، خاموش نشده است.
تاریخ مقام حلّه در نسخههای خطّی:
1. نسخة خطّی شیخ بن هیکل:
مهمترین چیزی که در این نسخه ما را به 636 ق. / 1216 م. تاریخ مقام صاحبالزّمان(ع) در حلّه رهنمون میسازد، وجود تاریخی برای ساختمان در سال 636ق. است و این خود نشان میدهد که این مقام، سالها پیش از این تاریخ وجود داشته امّا، با کمال تأسّف، نگارنده، تاریخی پیش از این را نیافته است؛ یعنی تاریخ این مقام حدود 140 سال از سال 495ق. که سال آباد ساختن حلّه است تا سال 636ق. نامشخّص و مجهول میباشد، امّا توجّه علما به این مقام و زیارت آن و توجّه به ساختمان آن و درس دادن در آن ساختمان، بیانگر توجّه خاصّ آنها به این مقام است. زیرا عقل میگوید: اثر پا، دلالت بر وجود راه روندهای دارد، پس ناگزیر اثری باید وجود میداشته است. حال، به تفصیل در این مورد سخن میگوییم:
پژوهشگر بزرگ سیّد محمّد صادق بحرالعلوم (1315ـ1399ق.) در تصحیح کتاب «لؤلؤة البحرین» تألیف شیخ یوسف بحرانی گفته است: به خطّ شیخ فقیه فاضل، علی بن فضل الله بن هیکل حلّی ـ شاگرد ابوالعبّاس ابن فهد حلّی ـ این عبارت را دیدم. در حوادث سال 636 ق . گفته شده است که، در این سال، شیخ فقیه و عالم، نجیب الدّین محمّد بن جعفر بن هبـ[ الله بن نمّا حلّی، خانهها و حلقههای درس در کنار مکان منسوب به صاحبالزّمان(ع) در حلّه سیفیه را آباد کرد و گروهی از فقها در آن سکونت گزیدند.
نگارنده از این چند عبارت، به نتایج زیر میرسد:
1. وجود ساختمانی برای مقام شریف صاحبالزّمان(ع) پیش از سال 636 ق. در این مکان؛
2. وجود مدرسهای در کنار این مقام شریف پیش از سال 636ق. (و این مدرسهای است که در سطرهای بعد در مورد آن سخن خواهیم گفت)؛
3. ابن نمّا این مدرسه را بنیانگذاری نکرده است، بلکه آن را که ویران شده یا شکاف برداشته بود، تعمیر کرده است؛
4. تنها فقها در این مدرسه سکونت داشتهاند (بنابر قول صریح
ابن هیکل).
نسخة خطّی دوم نهج البلاغه، سال 677ق. / 1256م.
مهمترین چیزی که در این نسخة خطّی ما را به تاریخ این مقام رهنمون میسازد، این است که این نسخة خطّی در سال 677 ق. داخل مقام صاحب الزّمان(ع) نوشته شده است و گروهی از علما نیز به آن تصریح کردهاند.
در پایان این نسخه از «نهج البلاغه» آمده است: به یاری خداوند و با توفیقات او، این کتاب در روز شنبه اواخر صفر سال 677ق. پایان یافت. حسین بن اردشیر طبری اندراوذی در حلّة سیفیه در مقام صاحب الزّمان(ع) آن را رونویسی کرد.
نسخة خطّی سوم، در آغاز قرن هشتم هجری قمری «الدرة النضیدة فی شرح الأبحاث المفیدة»
مهمترین چیزی که در این نسخة خطّی ما را به تاریخ این مقام رهنمون میسازد، این است که این نسخه، مجاور مقام صاحب الزّمان(ع) در حلّة سیفیه نوشته شده است، امّا با کمال تأسّف در این نسخه، تاریخ دقیقی ذکر نشده؛ زیرا صفحات آخر این نسخه به هم چسبیده است.
در پشت این نسخه به خطّ مؤلّف نوشته شده: در بیست و هشتم شعبان شروع به نوشتن آن کردم و در بیست و چهارم رمضان از آن فارغ شدم. مجموع مدّتی که برای نوشتن آن صرف شد، بیست و شش روز بود و آن را در حلّه، مجاور مقام صاحب الزّمان(ع) به رشتة نگارش درآوردم.8
نسخة خطّی چهارم، در سال 723ق. / 1302م. به نام «تحریر الاحکام الشرعیّة علی مذهب الامامیـّة»
مهمترین چیزی که ما را به تاریخ مقام در این نسخه رهنمون میسازد، این است که در سال 723ق. و در داخل مقام نوشته شده است.
نام کتاب و مؤلّف آن: «تحریر الاحکام الشرعیّـة علی مذهب الامامیّـ[» تألیف علّامة اهل حلّه، جمالالدّین ابومنصور حسن بن یوسف بن مطهر اسدی (648ـ726ق.)
این نسخة خطّی در روز سه شنبه، ششم ماه رجب سال 723ق. توسط محمود بن محمّد بن بدر در مقام امام رونویسی شده است.
نسخة خطّی پنجم، «قواعد الاحکام فی معرفـةالحلال و الحرام» سال 776ق. / 1355م.
این نسخة مهم در مقام صاحب الزّمان(ع) در سال 776ق. نوشته شده است. این کتاب از تصنیفات علّامه حلّی است.
نام نسخه نویس: جعفر بن محمّد عراقی و برادرش حسین بن محمّد عراقی
ابن ندیم در مورد تاریخ رونویسی آن گفته است: آغاز کار رونویسی در روز شنبه اوّل جمادی الثّانی 776ق. (پنجاه سال پس از وفات مؤلّف) بوده است.
نسخه نویس میگوید:
پس از پایان کار، آن را با یک نسخة درست که در مدرسة صاحب الزّمان(ع)
در شهر حلّه وجود داشت، در فصل گرما و با مشقّت بسیار مقابله کردم تا آنکه در 12 جمادی الاوّل سال 786ق. کار مقابله را به پایان رساندم.
سپس میگوید: کار را در 18 رمضان سال 786ق. به پایان بردم.
نسخة خطّی ششم، سال 957ق. / 1537م. «المختصر النافع»
این نسخه در تاریخ 16 ربیع الاوّل سال 957ق. در مدرسة صاحب الزّمان(ع)
در حلّة سیفیه رونوشت شده است.
کسانی که از مقام صاحب الزّمان(ع) در حلّه دیدار کردهاند:
زائران و دیدارکنندگان این مقام بزرگ، از طبقات مختلف از میان علما، امرا، والیان، نسخهنویسان و ... بودهاند از جمله:
1. در آخر ماه صفر سال 677ق. / 1256م.
در این تاریخ سیّد نجم الدّین ابوعبدالله حسین بن اردشیر بن محمّد طبری از این مقام دیدن کرد و در این تاریخ رونویسی از کتاب «نهج البلاغه»
را به پایان رساند؛12
2. در ششم رجب سال 723ق. / 1302م.
محمود بن محمّد بن بدر از این مقام دیدار کرد و در این تاریخ رونویسی از کتاب «تحریر الاحکام الشرعیـة» را به پایان رساند؛13
3. در سال 725ق. / 1304م.
ابن بطوطة جهانگرد از این مقام دیدار کرد؛14
4. در آغاز قرن هشتم هجری، هیجدهم شعبان
ابومحمّد حسن حدّاد عاملی از این مقام دیدار کرد و در این تاریخ کتاب «الدرة النضیدة فی شرح الابحاث المفیدة» را تصنیف کرد و آن را در بیست و ششم ماه رمضان در حلّه، مجاور مقام صاحب الزّمان(ع) به پایان رساند. مصنّف سال 739ق. زنده بوده است؛
5. در آغاز قرن هشتم هجری
حاکم حلّه از این مقام دیدار کرد. نام او مرجان الصغیر بود. او کینه و عداوت شدیدی نسبت به شیعیان داشت؛
6. در سال 744ق. / 1323م.
امّ عثمان، زن نابینایی که در داخل مقام بینا شد، از این مقام دیدن کرد. امّ عثمان، زنی سنّی مذهب بود که پس از آن که بیناییاش را بازیافت، همراه پسرش عثمان، شیعه شد؛15
7. در سال 759ق. / 1338م.
جمال الدّین بن نجم الدّین جعفر زهدری از این مقام دیدن کرد و شب را در آن ماند. او فلج بود و در آن شب در این مقام شفا یافت؛
8. در آغاز جمادی الثّانی سال 776ق. / 1355م.
جعفر بن محمّد عراقی از این مقام دیدن کرد و در این تاریخ رونویسی کتاب «قواعد الاحکام فی مسائل الحلال و الحرام» را داخل مقام به پایان رساند؛
9. در سال 961ق. / 1540م.16
سیّد علی رئیس که فرستادة سلطان «مصر» و خود امیر «قبطانیته» بود، از این مقام دیدار کرد.17
--------------------
پینوشتها:
1. در کتاب تقویم البلدان، با نام حلّه بنی صله از آن یاد شده است. رجوع کنید به ریاحین العلماء، 1/370.
2. در منبع گذشته (اشعری) به آن اشاره شد.
3. همان.
4. نام او در منبع قبلی، (مؤیّد) ذکر شده، امّا درستتر «مزید» است.
5. نگاه کنید به تاریخ الحلّه، ج 1، ص 1، سفینـة البحار، ج 2، ص 299.
6. همان، ج 1، ص 1.
7. نگاه کنید به الانوار الساطعه، ص 8.
8. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به کتاب «المسلسلات فی الاجازات» گردآورنده: سیّد محمود مرعشی، ج 2، صص 100 ـ 106.
9. نگاه کنید به مجلة تراثنا، شمارة 65، همچنین طبقات اعلام السیقه (قرن پنجم).
10. شیخ آغا بزرگ در الانوار الساطعه، ص 2 «آبدار اوادی» نام او را ذکر کرده و سیّد احمد حسینی در تراجم الرجال، ص 162 نام او را در اندرا اوذی ذکر کرده است.
11. علّآمه در اجازهاش به سیّد مهنا بن سنان به آن تصریح کرده، نگاه کنید. بحارالأنوار، ج 104، ص 148.
12. نگاه کنید به مکتبـة العلامـة الحلّی الطباطبایی، ص 79.
13. نگاه کنید به تاریخ الکوفـة، البراقی، تحقیق ماجد العطیـة، ص 39.
14. نگاه کنید به اعیان الشیعـة، ج 9، ص 179.
15. النجم الثاقب، ج 2، ص 222.
16. النجم الثاقب، ج 2، ص 223.
17. نگاه کنید به مکتبـة العلامـة الحلّی، ص 143.
--------------------
نویسنده: احمد علی مجید الحلّی
مترجم: سیّد شاپور حسینی
منبع: ماهنامه موعود شماره 112