گستره هدایت قرآن دیروز، امروز و فردا، اینجا و آن جا ندارد، هر جا که انسان هست، قرآن هم آن جا حضوری نورانی دارد. این حضور از ژرفای وجود انسان آغاز شده و تا پهنای اجتماع جایی که قرار است انسان در آن جا به رشد و کمال برسد در بر می گیرد. بنابراین نباید تعجب کرد از این که که قرآن در همه عرصه ها و حوزه های زندگی انسان، در محیط خانواده، در محیط کار، در سطح اجتماع، در سیاست، در فرهنگ در تجارت و اقتصاد و... حضور دارد و با این کار خود البته بر انسان منت گذاشته و همه زمینه ها و عوامل لغزش و غفلت را به او نشان می دهد و کامل ترین و برترین نسخه و بسته های هدایتی است که خود می فرماید «ان هذا القران یهدی للتی هی اقوم» (اسراء/9) یکی از این عرصه ها که بخشی از فعالیت و تلاش انسان را صرف خود می کند عرصه تجاری اقتصادی و مالی است. جابه جایی کالا و خدمات، برقراری ارتباط میان تولیدکننده و مصرف کننده، آشنایی و آگاهی از کیفیت و میزان عرضه و تقاضا و... که در جایی به نام بازار نمود می یابد در این عرصه انجام می شود؛ بنابراین عرصه مهمی است و از این طریق است که در واقع بخش مهمی از نیازهای اساسی انسان برآورده می شوند تا او را برای بندگی خداوند یاری رسانند. همین ضرورت و اهمیت، دلیلی بر ورود مستقیم قرآن به این عرصه از فعالیت انسانی شده است تا برحسب رسالت خود، انسان را در این جا که زمینه های لغزش او فراوان است تنها نگذارد و با تجویز راهکارها و دستوراتی که می دهد اجازه ندهد در بازار و جاذبه هایش و روابط مالی با ظرافت هایش حق کسی ضایع نشده و بین انسان و معبود خود، خداوند، فاصله بیفتد و انسان به جای خدا، پول و بازار را معبود خود بگیرد.
دوستداران قرآن می دانند بخش مهمی از آیات و حتی برخی از سوره ها پیرامون مال که در قرآن تعبیر به خیر شده (عادیات/8) و مسائل و روابط مالی، تجاری و اقتصادی است. آیه شریفه 282 سوره مبارکه بقره یکی از آن آیات است و از این حیث که بلندترین آیه قرآن است این مطلب اختصاص به شرح اجمالی آن یافته است وگرنه آیات دیگری و بسیار مهم تر از این که حقوق و وظایف مالی ما نسبت به یکدیگر مانند خمس و زکات طریقه کسب درآمد و صرف آن و... بیان می کند نیز وجود دارند.

انواع قرار دادها
اگر نگاهی کلی به معاملات و قراردادهای مالی بیندازیم این قراردادها یا به صورت نقدی انجام می شوند و یا به صورت نسیه و قرض و به اصطلاح «مدت دار». و همان طور که می دانیم فرق عمده معامله نقدی با نسیه در این است که در معامله نوع اول پول و بها کالا و خدمات آنا و در همان هنگام پرداخت می شود، ولی در مدت دار پول و بهای کالا و خدمات به زمانی دیگر پس از انجام معامله براساس توافق طرفین معامله موکول می شود. همین صورت از معامله باعث شکل گیری شخصیت های حقوقی جدیدی که در نظام اقتصادی و ادبیات بازار به آن ها «بدهکار» و «طلبکار» می گویند می شود. بر این پایه بدهکار کسی است که پرداخت دین بر گردن اوست و آن را باید در مدت تعیین شده بپردازد و طلبکار کسی است که دین باید به او پرداخت شود. اما مهم اینجاست اکنون که معامله به این صورت انجام می شود و جلوگیری از آن اجتناب ناپذیر است طرفین قرارداد با چه ضمانت چارچوب و سازوکاری و به ویژه طلبکار به یکدیگر اطمینان می کنند؟ اینجا نیاز به سازوکار و آیین نامه ای دارد که این آیه عهده دار بیان آن است که در زیر به شرح آن می پردازیم.
آیین قرارداد نویسی مالی
«یا ایهاالذین امنوا» عبارتی است که آیه با آن آغاز می شود و این عبارت خطاب به یکایک افراد امت اسلامی است. پس از این خطاب، آیه شریفه به سخن اصلی ما یعنی تنظیم و تدوین یک چارچوب و آئین نامه برای معاملات مالی مدت دار می پردازد. کلام نخست در این مسیر «نوشتن» شرح معامله و قرارداد در روی برگه است که با عبارت «فاکتبوه» این مقصود خود را می رساند. بنابراین می توان گفت نوشتن توافقات این قرارداد نخستین ماده از این آیین نامه مالی است و کار نوشتن و ثبت این امر نه توسط طرفین قرارداد بلکه فرد سومی که قرآن از آن به عنوان «کاتب»/نویسنده یاد می کند انجام شود، «ولیکتب بینکم کاتب». شخص نویسنده نباید از نوشتن و تنظیم متن قرارداد- چنان که خداوند به او آموخته است- خودداری کند. بلکه با این توانایی خدادادی قدمی در این راه بردارد و همچنین مراقب باشد که مبادا در هنگام ثبت قرارداد، عدالت را رعایت نکند. در قراردادها به این برگه که به این گونه تنظیم می شود سند گفته می شود و با انجام این کار بخشی از اطمینان بازپرداخت پول حاصل می شود. اما تا نقطه پایانی حصول اطمینان هنوز راه درازی باقی مانده است، زیرا قرآن به این بسنده نمی کند؛ برای همین به نویسنده توجه می دهد که این نگارش برحسب آن چه بدهکار و نه طلبکار املا می کند، املا به معنی این است که یکی بخواند و قرائت کند و دیگری عینا بنویسد «و لیملل الذی علیه الحق» درست همان کاری که در هنگام درس دیکته توسط معلم و دانش آموزان انجام می شود.
لزوم رعایت عدالت
همان طور که نویسنده در قلم به هنگام نوشتن باید عدالت را رعایت نماید ولیکتب بینکم کاتب بالعدل و عین واقعیت را ثبت کند، فرد بدهکار نیز باید عین واقع را بیان و املا کند، یعنی درست همان مبلغ را که بدهکار است و زمان و نحوه دقیق بازپرداخت آن را که با طلبکار به توافق رسیده اند. این دو عمل یعنی گام بلند دیگری است در جهت اطمینان بخشی و لازمه این کار این است که هر دوی آن ها از تقوای الهی برخوردار باشند «واتقوالله ربه» یکی در زبان وگفتار و دیگری در قلم و نوشتار. در این میان ممکن است فرد بدهکار به علت سفاهت/ کم خردی- با تعبیر قرآنی سفیها یا ناتوانی به تعبیر قرآنی ضعیفا و یا لکنت زبان، لالی و در مجموع بی سوادی لایستطیع ان یمل نتواند از عهده املای متنی که طبق آیین نامه بر گردن اوست برآید که در این صورت قرآن با پیش بینی این حالت، وظیفه این کار را برعهده سرپرست/ ولی او نهاده است «فلیملل ولیه» شخص سرپرست و ولی نیز همانند نویسنده و بدهکار امر مهمی را که نباید فراموش کند و نادیده بگیرد و در تنظیم بند بند این سند قرآن خیلی بر آن تاکید دارد رعایت عدالت است تا مبادا به حقوق فرد تحت سرپرست خود و همین طور طلبکار آسیبی برسد «فلیملل ولیه بالعدل».
آیا با پیمودن دقیق این روند، تمام جوانب اطمینان و احتیاط حاصل شده است؟ ظاهرا آری، ولی نظر قرآن چیز دیگری است زیرا آیه در ادامه به مرحله مهم دیگری از این سازوکار و چارچوب اشاره می کند و آن مرحله که می توان از آن به عنوان ماده دوم این آیین نامه به همراه بندهای خود یاد کرد. «گرفتن شاهد» توسط طرفین این نوع قراردادهاست. تعداد شاهدان یا گواهان باید دو نفر و ترجیحا مرد مسلمان و عاقل باشند «واستشهدوا شهیدین من رجالکم» و اگر استثنائا دو مرد نبود حتما یک مرد به همراه دو زن باشند فرجل و امرتان و همه گواهان باید از افرادی باشند مورد اطمینان و امین که این فراز قرآن ممن ترضون من الشهدا بیانگر آن است. گواهان نیز به نوبه خود وظیفه دارند تا به هنگام دعوت از آن ها در هنگام معامله و امضای آن حاضر بوده و شهادت دهند ولایأب الشهدا اذا مادعوا این ماده یعنی گرفتن گواه جنبه تقویتی و مکمل ماده پیشین یعنی ثبت و تنظیم قرارداد با آداب و احکام آن که در سند نمود می یابد را دارد. چرا که شاهد به عنوان سند زنده و گویا در مقابل و در کنار سند مکتوب و املا شده قرار می گیرد و چنان که به هر دلیلی آن سند از اعتبار افتاد یا از بین رفت شاهدان جای آن را پر می کنند و این آن ها هستند که اگر از ویژگی ها یاد شده برخوردار باشند نمی گذارند حقی پایمال شود
تازه این روند در قراردادهای مدت داری که مبلغ آن اندک و ناچیز است و زمان بازپرداخت آن هم کوتاه است، باید طی شود و از این حیث نباید هیچ فرقی با قراردادهای مالی مدت دار بلند با مبلغ زیاد داشته باشد. این خواسته ای است که آیه شریفه در ادامه به آن اشاره می کند «ولاتسئموا أن تکتبوه صغیراً أو کبیراً الی أجله» و دلیل این همه سخت گیری را هم به این می داند که این کار نزد خداوند عادلانه تر «ذلکم أقسط عندالله» برای شهادت استوارتر «و أقوم للشهاده» و همین طور مصون ماندن از تردید نزدیک تر است و «أدنی ألاترتابوا» مطمئناً انجام دقیق این آیین نامه با این سازوکار که در کنار آن حتماً باید اصل عدالت و تقوی هم باشد، اطمینان قطعی را برای هر یک از طرفین قرارداد حاصل می کند- طلبکار را از این که بدهکار از بازپرداخت دین خود شانه خالی کند و بدهکار را از این که مبادا در آینده طلبکار ادعای گزافه کند. آری، ممکن است و فقط ممکن است بدون رعایت این آداب و احکام به این ترتیب، مشکلی پیش نیاید. اما آیا عواملی چون وسوسه که در مسائل مالی بسیار فعال می شود، فراموشی، مرگ و... اجازه سلامت در تعهد را باقی می گذارد؟ حتی اگر اعتماد ما به طرف قرارداد زیاد بوده باشد و او را به حسن حساب شناخته باشیم اما چگونه می توانیم به فردای اخلاقی و ایمانی خود اعتماد داشته باشیم، حداقل اگر نه به خاطر خودمان، به خاطر طرف قراردادمان- خواه در مقام بدهکار خواه در مقام طلبکار باشد- به فرامین این آیه شریفه گردن نهیم حتی در قرض و وام گرفتنی های کوچک و از این که طرف قراردادمان از نزدیکان و دوستانمان باشد به هیچ وجه خجالت نکشیم مثلا اگر مبلغ اندکی از برادرمان قرض گرفتیم آن را ثبت و پای آن را امضا نماییم و پدر یا مادرمان را یا هر فرد مطمئن دیگر را برای این کار شاهد بگیریم یک برگ دست خودمان باشد و رونوشت آن در دست برادرمان. در روایات آمده است که: «اگر فردی در معامله سند و شاهد نگیرد و مالش در معرض تلف قرار گیرد، هرچه دعا کند، خداوند مستجاب نمی کند و می فرماید چرا به سفارش من عمل نکردی» (کنزالدقائق، ج2، ص467) در این رابطه، یکی از آشنایان به نویسنده این مطلب می گفت: اگر به محتوای این آیه شریفه عمل کرده بودم اکنون ورشکست نمی شدم و تمام ثروتم را از دست نمی دادم! پرسیدم چه کسی باعث این اتفاق شد؟ پاسخ داد: برادرم! متأسفانه بخشی از معضلات امروز جامعه ما به طور قطع مربوط به عدم التزام به احکام این آیه شریفه است.
تجارت نقدی
اما با این بیان این آیین نامه تقریباً به پایان می رسد. و فقط می ماند معاملات نقدی «تجاره حاضره » که از نظر آیه ایرادی به این که آن را ثبت کنیم و برای آن سند تهیه کنیم وارد نیست «فلیس علیکم جناح الا تکتبوها» ولی در این گونه معاملات سزاوار و شایسته است که شاهد بگیریم و همچنین امنیت، آبرو، کرامت و حقوق شخصی نویسنده و شاهد که در این اقدام خداپسندانه شرکت کرده اند به هیچ وجه نباید از سوی طرفین قرارداد ضایع شود ولایضار کاتب و لاشهید که این کار نوعی نافرمانی خدا و فسق است فانه فسوق یکم. این بود شرحی اجمالی از این آیه و به خوانندگان عزیز توصیه می نماییم جهت آگاهی از اطلاعات بیشتر به کتب فقهی مراجعه نمایند و همچنین تثبیت آموزه های نورانی این آیه در ذهن فرصت حضور و تشرف به محضر قرآن را از دست ندهند.
شاید همه ما با این ساز و کار و آداب آشنا بوده باشیم و ظاهراً نیازی به بیان آن نبود. اما این آشنایی برای خیلی از ماها عمدتاً به مرور زمان و در اثر یادگیری از دیگران بوده و نه به طور مستقیم از قرآن و بیان این مطلب این لطف را دارد که اولا ما اطلاع می یابیم بزرگترین آیه قرآن به چه موضوعی اختصاص یافته است و از این گذشته بیشتر پی به عظمت قرآن می بریم. عظمت به این که قرآن واقعاً کتاب هدایت است و هدایت او همه جانبه و فراگیر، حتی از کوچکترین موارد مورد نیاز برای هدایت بشر چنان که خود می فرماید (انعام/83) خودداری نکرده است و شرط دست یابی به این مهم جز با عمل به دستورات و آموزه های آن امکان پذیر نخواهد بود. (طه/321)

نویسنده:حسن کاظمی

منبع: سایت قوانین


دسته ها : مذهبی
پنج شنبه 1389/2/30 8:54
X