تعداد بازدید : 4359747
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 319
خطری که در آستانه قرن چهاردهم هجری شمسی در کمین تشیّع نشسته بود، اما در ظاهری امید بخش بروز کرد، ظهوررضاخان بود. فردی که در مدتی کوتاه ارزشهای دینی مردم ایران را کمرنگ وارزشهای غربی را جایگزین آن کرد و روحانیت شیعه را به شدت منزوی و تا چندین سال از کارایی انداخت. نمادهای شیعی مانند عاشورا را از جامعه حذف و رقص و آواز و کارناوال شادی را جایگزین کرد.
چگونگی به قدرت رسیدن رضاخان
رضاخان فرمانده دیویزیون (لشکر) قزاق، در 3 اسفند 1299 ش دست به کودتا زد وپس از مدتی به وزارت جنگ و در 3 آبان 1302ش به نخستوزیری و در آذر 1304شبه پادشاهی رسید و تا شهریور 1320ش حکومت کرد و سپس با اشغال ایران مجبور به استعفا و ترک ایران شد.
در مورد چگونگی کودتا توسط رضاخان، مشهور است که انگلیس پس از جنگ جهانی اول و سیطره آن بر بخشی از خاورمیانه به دنبال تسلط بلامنازع بر ایران بود. انگلیس با عدم موفقیت در قرارداد 1919م و پیروزی بلشویکها در روسیه تصمیم گرفت با به وجود آوردن حکومتی قدرتمند و باثبات منافع خود را درعراق و هند و ایران حفظ کند.
آیرون ساید، فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال ایران، از طرف لرد کرزن، وزیرامور خارجه انگلیس، مأمور شد تا با صلاحدید خود کارها را انجام دهد. لرد کرزن میخواست «نفوذ بریتانیا را بر منطقه پیشین نفوذ روسیه تسّری دهد و سراسر ایران راتحتالحمایه انگلستان سازد.»
پسر ژنرال در ضمن شرح خاطرات پدرش مینویسد: «پدرم بعد از بازسازی روحیه نیروهای انگلیسی و ثبات بخشیدن به وضعیت آنها در قزوین، متوجه بازسازیقزاقهای ایرانی شد. داستان انتخاب رضاخان به فرماندهی نیروهای قزاق از جانب او راهمه میدانند و گرچه در آن هنگام نمیدانست که او روزی شاه ایران خواهد شد، اما آشکارا راه را برای او هموار نمود...
پدرم در خاطراتش مینویسد: فکر میکنم همه مرا معمار آن کودتا (1299ش) تصور میکنند. راستش را بخواهید خودم هم همین طور فکر میکنم.» آیرون ساید در دفترچه خاطرات خود رضاخان را چنین توصیف میکند: «رضا موجودی سخت کوش به نظر میرسد و بینی تقریباً بزرگی دارد. میتوان گفت که قیافه او شبیه یهودیان است...او فقط به زبان فارسی صحبت میکند... او به طور قطع پر جذبهترین فرد ایرانی است کهتا کنون دیدهام.» آیرون ساید در ضمن خاطرات 14 فوریه خود میگوید: «مندستورات مربوط به خروج نیروها را به اسمایس و رضا دادهام. باید به ایشان تا اندازهای آزادی عمل بدهم. باید وزیر مختار را ببینم و مطالب را با او در میان بگذارم. برای ماکودتا از هر چیز دیگر مناسبتر است.»
بیمناسبت نیست که قسمتهایی از سند بسیار مهم (گزارش سفیر وقت آمریکا درتهران به وزیر امور خارجه) نقل شود:
بلشویسم امری غیر قابل اجتنابمینماید؛ اما در واقعیت بیش از هر حادثهدیگری که برای ایران رخ دهد به مذاق دولت انگلیس و وزارت هند خوشنمیآمد، زیرا ایران بلشویکی برای هند خطر همیشگی خواهد بود.... در عصریکشنبه بیستم فوریه، مردم از حرکت حدود 1500 نفر از نیروهای قزاق از قزوینکه در چند مایلی بیرون تهران هستند تعجب زده شدند. گفته میشد که آنها میخواهند پایتخت را به تصرف درآورند.
در عصر همان روز وزیر مختار بریتانیا برای هواخوری به بیرون شهر رفته تاحدود ساعت پنج باز نگشته. ساعاتی قبل از این ساعت، کنسول هیئت بریتانیا،سرهنگ دوم هیگ و سیدضیاءالدین برای ملاقات با قزاقان به بیرون شهر رفتهبودند. هدف این دو نفر تحقیق درباره نیات قزاقان مهاجم بوده است و قزاقانآشکار ساختند که به هر یک از آنها بریتانیا قبل از ورود به شهر پنج تومانحدود پنج دلار، داده است. این طور گفته میشود که پیش از خروج قزاقها ازقزوین کلنل اسمیت (رئیس قزاقها در قزوین) پول لازم را برای تحویل به قزاقها دریافت داشته است... لازم به تذکر است که مبلغ مورد نظر با امضایاسمیت از بانک برداشت گردید... مشهور است که وزارت خارجه انگلیس ازسفیر خود در تهران و عدم موفقیت او در انجام کارهایی که باید انجام میشدموجب نارضایتی انگلیس از وی شده است. از این رو از انجام این حرکت بدوناطلاع وی نباید تعجب کرد... به سرعت معلوم شد که بسیاری از چهرههای اصلیجنبش پیشتر دارای تماسهای دوستانهای با بریتانیا بودهاند؛ سرگرد مسعودخان... در قزوین دستیار شخصی کلنل اسمیت بوده است. کلنل رضاخان که بهریاست قزاقها رسید در هیئت نظامی انگلیس ـ ایران خدمت کرده و به صورت عملی جاسوس رئیس هیئت بوده و برای چندمین ماه با بریتانیا در قزوینهمکاری نزدیک داشته. سیدضیاءالدین، مالک روزنامه رسمی رعد است که بریتانیا به آن کمک مالی میکند....
نقش انگلیس در کودتای رضاخان چنان روشن بود که دولت انگلیس هیچگاه آن راانکار نکرد. درجریان جنگ جهانی دوم «به سادگی تمام میگوید: او را خودمان آوردیم و خودمان هم میبریم».
غیر از آیرون ساید در انتخاب رضاخان از اردشیر جی هم اسم برده میشود. ژنرال فردوست در خاطرات خود نقل میکند که «شاپور جی کتابی را با خود به دفتر آورده بود، گفت: این کتاب از کتب مستند یعنی مجموعه اسناد طبقهبندی شده انگلیس درهندوستان است و میدانی که در آن سالها ایران از هندوستان اداره میشد. این کتابنشان میدهد که پدر من رضا را پیدا کرد و به نایبالسلطنه هندوستان معرفی کرد.»
محققینی که در علت کودتای انگلیس به بحث و کنکاش پرداختهاند بیشتر این نکته را متذکر شدهاند که چون قرارداد 1919م با مخالفت روبرو شد، دست به کودتا زدند:«مراد از کودتا، گزیدن راه دیگری بوده است برای تحقق جوهر قرارداد1298ش/1919م؛ یعنی برقراری ثبات سیاسی در ایران به گونهای که منافع اصلی امپراطوری بریتانیا در منطقه تهدید نشود.» سر ریدر بولارد نیز نیاز دولت انگلیس بهثبات در ایران را تأیید میکند و مینویسد: «اصولاً بروز هر گونه تشنج و بیثباتی در ایرانمغایر اهداف انگلیس بوده».
نکته مهمی که قابل بحث است این است که انگلیس پس از جنگ جهانی دچار بحران اقتصادی شد و برای او مقرون به صرفه بود که یک نیروی مقتدر وابسته، اهداف او را تأمین کند. از این رو «در اواخر سال 1920م به ملاحظه صرفهجویی در بودجه ارتش خود تصمیم گرفت که نیروهای خود را که در ایران بودند فرا خواند و مقامات سیاسی و نظامی بریتانیا ضربالاجل خوانده شده این نیروها را اول آوریل 1920م (دهم فروردین1300ش) تعیین کردند.»
از طرف دیگر با پیروزی بلشویکها در روسیه خطر تهدید کنندهای انگلیس را در سردو راهی جدی قرارداده بود. اما «آنها به هر حال جازمند بقیه سربازان خود را از خاک ایران بیرون ببرند و نیز به این نتیجه رسیده بودند که خطر نفوذ بلشویکها در ایران جدی است و برای بریتانیا چه راه حلی بهتر از این بود که یک ایرانی قدرتمند را شناسایی کنند تا بتواند کنترل اداره امور مرکزی کشور را به عهده بگیرد و قدرت مرکزی تهران را بر سراسر کشور برقرار سازد و ضمناً مانع پیشروی رژیم جدید مستقر در شمال ایران گردد.» پس از شناسایی چنین فردی و قوای وی «هر چه از اسلحه و مهمات کمداشتند انگلیسیها در اختیار آنان قرار دارند.» و سرانجام کودتا در 3 اسفند 1299ش عملی شد و سید ضیاء به ریاست الوزرایی رسید و رضاخان سردار سپه شد. کابینهسیدضیاء پس از 100 روز سقوط کرد و پس از وی 5 حکومت روی کار آمد: دو بار احمدقوام، دو بار مشیرالدوله و یک بار مستوفیالممالک. سردار سپه که در اواخر حکومت سیدضیاء به وزارت جنگ منصوب شده بود در تمام ادوار در این سمت باقی ماند وبیشترین اثر را در بیثباتی حکومتهای بعدی گذاشت تا اینکه روز 3 آبان ماه 1302ش نخستوزیر شد. وی برنامه خود را با دو جمله خلاصه کرد: 1ـ حفظ حقوق مملکت 2ـ اجرای قانون. وی به درستی به این شعارها عمل کرد! همه حقوق مملکت را به خودمتعلق ساخت و تمام قوانین را برای رسیدن به قدرت زیر پا گذاشت.
رضاخان تنها هماورد خود را مدرس میدانست. به همین سبب در همان شب اول کودتا مدرس را دستگیر و زندانی کرد؛ مدرس نیز خطر دیکتاتوری رضاخان را درک کرده بود و در مقابل او ایستادگی میکرد. اما قدرت رضاخان و قدرت مطبوعاتی ویمدرس را در تنگنا قرار داده بود و رضاخان روز بهروز به سوی مبانی قدرت پیشمیرفت و در مقابل مدرس رو به ضعف و انزوا.
از تأثیر مطبوعات در روی کار آمدن سردار سپه به عنوان نخستوزیر نباید غافل شد.به گفته مکی «انتشار خبر استعفای کابینه مشیرالدوله بلافاصله عدهای از جراید موافق و مزدور سردار سپه، نغمه و زمزمه حکومت قدرت و حکومت سردار سپه را بلند کرده؛حکومت او را سرلوحه جراید خویش قرار داده؛ در اوصاف سردار سپه شاهنامهها گفتند» و همین امر شاه را مجبور کرد فرمان ریاست الوزرایی وی را صادر کند.
همان مطبوعات در دوران نخستوزیری وی چنان فضایی مناسب برای صعود رضاخان درست کردند و چنان مخالفین وی را در تنگنا قرار دادند که باید یک پایه بسیار مهم قدرت رضاشاه را مطبوعات بدانیم.
وی در دوره وزارت جنگ، ژاندارمری را به زیر سلطه خود در آورده بود و فقط شهربانی در اثر استقامت باقیمانده بود. رضاخان با هماهنگی مطبوعات، فضای تیرهایرا بر ضد فرمانده سوئدی آن به راه انداخت تا اینکه از رضاخان خواستند فرماندهایبرای آن منصوب کند و به این وسیله تنها نیروی شبه نظامی باقیمانده در سلطه رضاخانقرار گرفت و پس از چندی نیز از مجلس مقام ثابت فرماندهی کل قوا را نیز دریافت کرد.
رضاخان که تنها پس از چند روز از تشکیل کابینهاش شاه را به دیار فرنگ فرستاده بود بدون هیچ مافوقی تمام شئون کشور را در سیطره خود گرفت. مجلس نیز که تکمیل انتخاباتش توسط سردار سپه انجام گرفتـ جز اقلیتی به رهبری مدرسـ در خدمترضاخان بود.