مرکز تحقیقات امنیتی "استراتفور " یکی از صدها مرکز تحقیقاتی امنیتی است که به کاخ سفید در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌سازی‌هایش در اقصی نقاط جهان، مشاوره می‌دهد والبته استراتفور یکی از مهم‌ترین آنها است.
آنچه این مرکز به صورت مستمر به عنوان پیش‌بینی‌های امنیتی منتشر می‌کند در حقیقت تعیین مسیرهایی است که در زمینه‌های سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و سیاست‌خارجی در اختیار دولتمردان و نظامیان امریکایی قرار می‌دهد. البته این سیاست‌سازی‌ها کارکردهای عمومی نیز دارد. هم برای افکار عمومی در ایالات متحده آمریکا و هم برای افکار عمومی جهانی. اینجاست که گزارش سیاست‌سازی‌ها به عنوان پیش‌بینی‌های امنیتی منتشر شده و به ان دلیل که این سیاست‌سازی‌ها در اغلب موارد به کار بسته شده یا می‌شوند، به صورت اعجاب‌انگیزی درست از آب در می‌آیند.
تمرکز تامل برانگیز گزارش‌های مرکز "استراتفور " در هفته‌ها و روزهای اخیر بر روی طرح دوباره خطر القاعده و ارائه تفسیرهای جدید در این زمینه و همراهی رسانه‌ها و مقامات سیاسی و امنیتی کاخ سفید با این جهت‌گیری‌های جدید، نشان از تحولات احتمالی آینده در نقش آمریکا در منطقه بحران‌زده خاورمیانه دارد.
گزارش مرکز استراتفور درباره برآورد آینده حضور و تاثیر القاعده در منطقه خاورمیانه و آفریقا نسبت به ارزیابی‌های گذشته صورت گرفته از این گروه روند جدیدی را طی می‌کند. در این روند دیگر القاعده به عنوان یک گروه متمرکز ویک بدنه مستقل دیده نمی‌شود؛ توصیفی که این مرکز امنیتی از القاعده ارائه می‌دهد، بیشتر به فاز ایدئولوژیک این گروه می‌پردازد و این بخش از القاعده را پر رنگ می کند و البته این فاز را چنان پرداخت می‌کند که همه گروه‌های مقاومت در برابر سلطه آمریکا در بر بگیرد، و در نهایت ایدئولوژی جهاد را هدف می‌گیرد:
«طی چند سال گذشته هفته نامه "استراتفور " اقدام به انتشار پیش بینی هایی سالانه در باره القاعده و حرکت‌های جهادی در سرتاسر جهان کرده است.
از زمان شروع انتشار این پیش بینی‌ها در ژانویه 2006 ما به طور کامل انتقال قدرت و عملیات های نظامی از هسته مرکزی القاعده به شاخه‌های فرعی مرتبط با آن را بررسی کرده ایم. این انتقال قدرت باعث تمرکز زدایی فعالیت های القاعده شده است.
ما پیش بینی کرده بودیم که تهدیدهای القاعده در سال 2009 تهدید های تاکتیکی باشد و نه تهدیدی استراتژیک. ما همچنین برای نزدیک‌تر شدن به واقعیت، در سال 2009 به جای استفاده از نام القاعده برای عنوان این پیش‌بینی ها از نام جهادی گری استفاده کردیم.
سال گذشته سالی پر هیاهو در ارتباط با حملات گروههای جهادی و خنثی شدن اقدامات آنها بود.
و همانطور که پیش بینی کرده بودیم افرادی که در این عملیات ها حضور داشتند،از هسته مرکزی شبه‌نظامیان القاعده نبوده بلکه از گروه‌های جهادی منطقه ای بودند. ما ادامه این روند را نیز پیش بینی کرده بودیم که این گروههای جهادی منطقه ای در عملیات های برون مرزی نیز فعالیت خواهند کرد که این اقدام موجب تقویت هسته مرکزی القاعده در میدان جنگ با آمریکا و متحدانش نیز شد.»

بر اساس تعاریف جدید استراتفور از این پس می‌توان همه گروه‌های مخالف سلطه آمریکا در منطقه و جهان را از این پس القاعده یا متحد آن خواند. بر اساس همین تعریف است که استراتفور مفهوم اسلامی‌ جهاد را به صورت کامل ذیل القاعده آورده و سپس گروه‌های جهادی را به سه بخش اصلی تقسیم می‌کند:


« "استراتفور " پدیده‌ای که خیلی ها از آن با عنوان القاعده یاد می کنند را شبکه جهادی‌گری جهانی می‌نامد. این شبکه از سه بخش اصلی تشکیل می‌شود.
بخش اول هسته مرکزی است که ما معمولا از آن با عنوان القاعده نام میبریم. این هسته مرکزی شامل شخص "اسامه‌بن‌لادن " و حلقه کوچک متحدان و شبه نظامیان مورد اطمینانش مانند "ایمن الظواهری " می شود.
این گروه تحت فشار آمریکا، بعد از حملات یازده سپتامبر و به خاطر ملاحظات امنیتی بسیار کوچک شد.
این گروه به صورت جزیره‌ای اداره می‌شود و در پاکستان و در نزدیکی مرز افغانستان مستقر هستند که بخش بسیار کوچکی از جامعه جهادگران از لحاظ تعداد هستند.
لایه دوم شبکه جهانی جهادی‌گری شامل گروههای محلی و منطقه‌ای می شوند که ایدوئولو‍ژی جهادی را پذیرفته‌اند. بعضی از این گروهها بطور عمومی اعلام کرده‌اند که تابع رهبری هسته مرکزی القاعده هستند که ما از آنها با عنوان گروههای "فرانشیس " نام می‌بریم. مانند "القاعده مغرب " و یا "القاعده شبه جزیره عربستان ". سایر گروه‌ها ممکن است بخشی از ایدئولوژی القاعده رو پذیرفته باشند و با هسته مرکزی همکاری کنند ولی به دلایلی استقلال خود را حفظ می‌کنند.
این گروه‌ها شامل "تحریک طالبان پاکستان "، "لشکر طیبه " و "حرکت الجهاد اسلامی " می‌شود. برخی از این گروه ها مانند لشکر طیبه نه تنها استقلال خود را حفظ کرده اند بلکه در مقابل همکاری نزدیک با القاعده، مقاومت می‌کنند.
لایه سوم گروه‌های جهادی‌گری شامل افرادی می‌شود که تحت تاثیر القاعده و گروههای فرانشیس قرار گرفته اند که این افراد ارتباط بسیار کم و یا اصلا هیچ ارتباطی با این دو دسته ندارند.»

اهمیت این تقسیم‌بندی زمانی مشخص‌تر می‌شود که تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا نگاهی به گزارش‌های مطبوعاتی و رسانه‌ای منتشر شده در ماه‌های اخیر علیه جنبش الحوثی در یمن بیندازد. بر اساس همین تحلیل است که کارشناسان امنیتی غربی خبر از اتحاد القاعده و جنبش شیعی الحوثی در یمکن علیه نیروهای غربی و دولت این کشور می‌دهند و با همین توجیه از جنگ نیابتی عربستان با حوثی‌های شیعه حمایت می‌شود که البته این جنگ نیابتی با آولین بمباران‌های صعده بوسیله جنگنده‌های امریکایی به جنگ مستقیم تبدیل شده است.


بمب‌های هدایت شونده القاعده مقاومت را هدف می‌گیرند

«پیش‌بینی‌های سال 2009 ما بسیار دقیق بود. همانطور که در بالا به آن اشاره شد پیش‌بینی شده بود که آمریکا در اعمال فشار بیشتر به هسته مرکزی القاعده تلاش می کند و باعث می‌شود که این گروه در جنگ فیزیکی نیز در محدودیت قرار می گیرد و البته این اتفاق افتاد.»

اگر چه گزارش این مرکز امنیتی بیشتر بر روی پر رنگ کردن خطر القاعده در جهان تمرکز کرده است، اما اشاراتی نیز به وضعیت فعلی القاعده و تحرک این گروه‌ها در کشورهای جهان بخصوص کشورهای اسلامی دارد. براساس این گزارش اعمال فشارها و محدودیت‌های خارجی وارد بر گروه‌‌های القاعده باعث به تغییر مسیرها و تاکتیک‌های در این گروه‌ها شده است. موج مهاجرت‌های گروه‌هایی خاص از القاعده به مقاصدی خاص در سرزمین‌های اسلامی در کنار تحلیل استراتفور از انعطاف گروه‌های همسو با القاعده می‌تواند نظریه کوچاندن‌های هدفمند را تقویت کند.
هم‌زمان با شدت‌گیری عملیات‌ها علیه حوثی‌ها در استان صعده برخی منابع خبری اعلام کردند که گروهی از زندانیان عضو القاعده از زندان جزیره گوآنتانامو آزاد شده و برای عملیات علیه شیعیان صعده در یمن ترغیب می‌شوند. بر همین اساس روزنامه انگلیسی "تایمز " می‌نویسد: گزارش‌های بدست آمده از این امر حکایت دارد که با وجود افزایش نگرانی‌ها در خصوص توانایی دولت یمن برای پذیرش حدود 100 زندانی یمنی باقی‌مانده در زندان آمریکا در خلیج گوانتانامو، آن دسته از زندانیان این زندان که تا کنون آزاد شده‌اند به شبکه تروریستی القاعده در یمن ملحق شده‌اند.
همچنین هفته‌نامه "الانتقاد " هفته گذشته در گزارشی خبری درباره کوچ دست‌جمعی عناصر القاعده پاکستان به لبنان منتشر می‌کند، خبر حضور بعضی گروه‌های جنبش الشباب سومالی که به القاعده نزدیک است، در یمن، که رسانه‌های غربی آن را منتشر کردند نیز از همین دست اتفاقات است.

«ما در پیش‌بینی خود برای سال 2009 نوشتیم که گروههای القاعده احتمال دارد در این سال قدرت بگیرند. در سال 2009 زمانی که القاعده یمن و سومالی با هم ادغام شدند این پیش بینی به واقعیت پیوست و زمانی که آنها با القاعده عربستان هم یکی شدند قدرتشان دوچندان شد. ما این گروه جدید را که خود را القاعده شبه جزیره عربستان می‌نامند، به دقت زیر نظر قرار دادیم.»

مهاجرت‌ها دقیقا به مناطقی صورت می‌گیرد که آمریکا برای آینده منافع خود محاسبات خود را بر آنها متمرکز کرده است.حضور در منطقه استراتژیک تنگه باب‌المندب و خلیج عدن دو طرف این تنگه را دارای ارزش حیاتی برای آمریکا می‌کند؛ حال آنکه در دو طرف این تنگه، سومالی و یمن قرار دارد. پیوند زدن این دو منطقه بوسیله القاعده در این منطقه مستقیم‌ترین مسیر برای حضور نظامی است.
درباره لبنان نیز وضعیت به همین شکل است، بر خلاف تمام تلاش‌های دیپلماتیک غرب برای بوجود اوردن بحران در دولت جدید لبنان که نتیجه آن حذف سلاح مقاومت و یا حداقل درگیری مقاومت در مشکلات و چالش‌های داخلی و ضعف آن در یک فرآیند بلند مدت بود، دولت حریری بالاخره به این نتیجه رسید که جز با توافق با مقاومت نمی‌تواند ثبات را به کابینه خود منضم کند. این به آن معنا بود که قدرت و نفوذ سیاسی حزب‌الله بر خلاف پیش‌بینی‌ها افزایش یافت. عدم همراهی گروه‌های سیاسی و احزاب داخلی لبنان برای فشار بر حزب‌الله به دلیل بالا بودن هزینه‌ها سبب می‌شود تا سرویس‌های امنیتی به دنبال سناریوها و گزینه‌های جدید باشند؛ القاعده بهترین گزینه است. بمب‌های کنترل از راه دور القاعده به سمت لبنان گسیل می‌شوند تا در زمان مورد نیاز توسط کنترل کنندگان‌شان منفجر شوند.

*****

برنامه‌های آینده القاعده یا دستور کار آژانس‌های امنیتی
گزارش مرکز تحقیقات امنیتی "استراتفور " در بخش دیگری از برآورد تهدید القاعده در سال آینده به تکنیک‌هایی که احتمالا در آینده بوسیله القاعده مورد استفاده قرار خواهد گرفت اشاره می‌کند و سپس پیش‌بینی استفاده از هواپیما را به عنوان شاهد مثالی برای پیش‌بینی‌های درست استراتفور مطرح می‌کند.

«استراتفور اولین جایی بود که نسبت به استفاده این گروه از حملات هوایی و استفاده از هواپیما در عملیات‌های خود هشدار داده بود. و این پیش‌بینی در تلاش برای نابود کردن هواپیمایی که از آمستردام به مقصد دیترویت می‌رفت به واقعیت انجامید.»

در حالی‌که مقامات ارشد کاخ سفید همراه با جریان اصلی رسانه‌ها در آمریکا القاعده و یمن را در حمله به هواپیمای دلتا مقصر می‌دانند، "جان برنان "مشاور اوباما وجود هر گونه دلیل محکم برای قصد متهم دستگیر شده برای سوار شدن به هواپیمای خط آمستردام دیترویت را رد می‌کند، خبری که اظهار نظری که بازتاب چندانی در رسانه‌های آمریکا و جهان پیدا نمی‌کند. همزمان نشریه آمریکایی "وترانست تودی " متعلق به افسران بازنشسته آمریکایی در گزارشی درباره ماجرای حمله نافرجام یک نیجریایی به نام "عمر فاروق عبدالمطلب " به هواپیمای آمریکایی با اشاره به اینکه امنیت فرودگاه شیپل در آمستردام توسط یک شرکت امنیتی نزدیک به رژیم صهیونیستی که اکثر کارکنان آن مامور موساد هستند تامین می شود، نوشت: این شخص عضو یک گروه یمنی است که از سوی اسرائیل مورد استفاده قرار می‌گیرد.

موارد دیگری نیز در گزارش استراتفور وجود دارد که نشان می‌دهد تا چه اندازه پیش‌بینی‌های امنیتی با تدابیر دولت آمریکا و نتایج آن مرتبط است، عراق یکی از آنهاست. این مرکز در سال 2008 پیش‌بینی کرده بود که برخلاف آرامش ظاهری وضعیت عراق اتفاقات خونینی در پیش است و "سطح خشونت و ناامنی " در سال 2009 شدت خواهد گرفت.
استدلالی که استراتفور برای توجیه به وقوع پیوستن این پیش‌بینی‌ مطرح می‌کند دقیقا همان سیاستی است که آمریکا در عراق در این سال دنبال می‌کند به طوری که این گزارش به صورت تلویحی تاکید می‌کند که حوادث عراق دقیقا نتیجه و اثر اقدامات و سیاست‌های امریکا در این کشور است.

«ما همچنین پیش‌بینی کرده بودیم که در حالی که عراق در سال 2008 در آرامش نسبی به سر می برد سطح خشونت و ناامنی در این کشور در سال 2009 شدت خواهد گرفت به خاطر اینکه "شوراهای بیداری " از لیست پرداخت حقوق آمریکا حذف می شدند و در اختیار دولت عراق قرار می‌گرفتند، در حالی‌که عراق مانند آمریکایی ها به آنها حقوق پرداخت نمی‌کرد. در واقع از ماه آگوست سه موج اصلی هماهنگ خشونت در عراق صورت گرفت. از آنجایی که خشونت در عراق با سیاست گره خورده است و ارتباط مشخصی بین منابع مالی کم شده توسط آمریکا و این حملات وجود داشت. ما پیش‌بینی کردیم که این خشونت‌ها و حملات به انتخابات مجلس در ماه مارس هم کشیده می شود.»

*****
گزارش استراتفور در بخشی دیگر به سومالی و پاکستان نیز اشاره می‌کند، بر اساس انچه پیش از این آمد تاکیدات این گزارش بر روی سومالی و جنبش الشباب با اتفاقات آینده چندان بی‌وجه نخواهد بود و احتمالا این جنبش که تا به حال تاثیراتش از محدوده "موگادیشو " پایتخت سومالی فراتر نرفته است، محور اتفاقاتی در منطقه خواهد بود که چهره جامعه جهانی را دچار تحول خواهد کرد؛ شاید الشباب بی‌آنکه رهبرانی نظیر "شیخ اویس " بدانند، بخشی از پازل آمریکا برای سیاست‌های آینده آمریکا در منطقه باشد.
همچنین حرکت ارتش پاکستان به سمت سوات زمینه را برای آنچه استراتفور آن را محدود شدن القاعده می‌خواند آماده می‌کند؛ اتفاقی که در حال حاضر موجب کوچ القاعده پاکستان به سمت مقاصد معین، شده‌است. اما آنچه بر آن تاکید فراوان شده خطر گروه تحریک پاکستان برای این کشور "هسته‌ای " است. تمرکز بر هسته‌ای بودن پاکستان شاید خود سرآغازی برای سناریوی جدید امنیتی در منطقه باشد؛ هر چند به نظر می‌رسد فعلا سومالی و خصوصا یمن در اولویت بالا تری قرار دارند.


دسته ها : سیاست
يکشنبه 1388/11/25 10:52
X