بحث علمی در باره یافتن جهت قبله و تاریخچه آن
تشریع قبله در اسلام و اعتبار و وجوب خواندن نماز رو به قبله، - نمازی که عبادت عموم مسلمانان جهان است - ، و همچنین وجوب ذبح حیوانات رو به قبله و کارهای دیگری که حتما بایدرو به قبله باشد، (و یا مانند خوابیدن و نشستن و وضو گرفتن رو به قبله: که مستحب و مانند تخلیه کردن که حتما باید به طرف غیر قبله باشد و رو به قبله اش حرام است)و احکامی دیگر که با قبله ارتباط دارد، و مورد ابتلای عموم مسلمانان است، باعث شده که مردم محتاج به جستجوی جهت قبله شوند و آنرا در افق خود معین کنند، (تا نماز و ذبح حیوانات و کارهائی دیگر را رو به آن طرف انجام داده و از تخلیه کردن به آن طرف بپرهیزند).
و در ابتداء امر از آنجا که تشخیص قطعی آن برای مردم دور از مکه فراهم نبود ناگزیر به مظنه و گمان و نوعی تخمین اکتفاء می کردند.ولی رفته رفته این حاجت عمومی، علمای ریاضی دان را وادار کرد تا این مظنه و تخمین را قدری به تحقیق و تشخیص عینی نزدیک سازند، برای این کار از جدول هائی که در زیج مورداستفاده قرار می گیرد استمداد کردند، تا بدان وسیله عرض هر شهر و طول آن را(منظور از عرض شهر فاصله ایست که هر شهری از خط استوا دارد و منظور از طول آن فاصله ایست که میانه شهرها از مشرق به مغرب می باشد به این منظور آخرین نقطه غربی و معمور کره زمین را جزایرخالدات میگرفتند، البته این دیگر مربوط به بحث ما نیست که در قرون گذشته و قبل از کشف آمریکا و کشف کرویت زمین چنین می پنداشتند که جزائر خالدات واقع در غرب اروپا ساحل اقیانوس آرام آخرین نقطه کره زمین است و البته این جزائر در قرون اخیر در آب فرو رفته واثری از آن باقی نمانده است، و فعلا در نیم کره شرقی زمین، از رصدخانه گرنویچ لندن استفاده می کنند)، (مترجم)معین کنند.
آنگاه بعد از آنکه عرض شهر خود را از خط استوا معین می کردند آن وقت می‌توانستند بفهمند که از نقطه جنوب آن شهر(نقطه جنوب هر شهری عبارتست از نقطه ای که اگر خطی موهوم از آن نقطه به طرف نقطه شمال تصور کنیم آفتاب در رسیدن بان نقطه مسیر روزانه اش نصف می‌شودو باصطلاح به نقطه ظهر می رسد)چند درجه(از نود درجه میان جنوب و مغرب)را به طرف مغرب منحرف شوند، رو به که ایستاده اند(و این انحراف را با حساب جیوب و مثلثات معین می کردند).
آنگاه این حساب را بوسیله دائره هندیه برای تمامی افق ها و شهرهای مسلمان نشین ترسیم کردند، (به این صورت که یا در اول بهار و یا در اول پائیز که دو نقطه اعتدالی است در هرافقی دائره ای در زمین مسطح رسم کردند و محوری و یا به عبارتی شاخصی در وسط آن دائره کوبیدند، صبح که آفتاب طلوع کرد سایه شاخص از دائره بیرون بود، ایستادند تا با بالا آمدن آفتاب و کوتاه شدن سایه آن نقطه ای را که سایه از آن نقطه وارد دائره می شود معین کنند و همچنین آن نقطه ای را که در بعد از ظهر سایه از دایره بیرون می رود معین کنند، سپس با خطی مستقیم این دونقطه را بهم وصل کردند که یکسرش مشرق افق را نشان میداد و سر دیگرش مغرب افق را، درنتیجه دائره به دو نیم دائره تقسیم شد، خط دیگری عمود بر آن خط ترسیم کردند که یکسرش نقطه جنوب را نشان میداد و سر دیگرش نقطه شمال را، و این خط را نصف النهار آن افق می نامیدند، ومعلوم است که فاصله میان هر یک از این چهار نقطه نود درجه است، و فرض کنید شهری که این دائره(که آنرا دائره هندیه می نامیدند)ترسیم شده، سی درجه با خط استوا فاصله داشته باشد، در اینصورت اگر سکنه این شهر در موقع نماز سی درجه از نود درجه را از جنوب به طرف مغرب برگردند، درست رو به قبله ایستاده اند، (مترجم).
سپس برای اینکه این کار را بسرعت و آسانی انجام دهند، قطب نما را یعنی عقربه مغناطیسی معروف به حک را بکار بستند، چون این آلت با عقربه خود جهت شمال و جنوب را در هر افقی که بکار رود معین میکند و کار دائره هندیه را به فوریت انجام میدهد و در صورتیکه ما مقدار انحراف شهر خود را از خط استوا بدانیم، بلافاصله نقطه قبله را تشخیص میدهیم.
لکن این کوششی که علمای ریاضی مبذول داشتند - هر چند خدمت شایان توجهی بود و خداوند جزای خیرشان مرحمت فرماید - ، و لکن از هر دو طریق یعنی هم از طریق قطب نما وهم از راه دائره هندیه ناقص بود که اشخاص را دچار اشتباه می کرد.
اما اول برای اینکه ریاضی دانان اخیر متوجه شدند که ریاضی دانان قدیم در تشخیص طول شهر دچار اشتباه شده اند، و در نتیجه حسابی که در تشخیص مقدار انحراف و در نتیجه تشخیص قبله داشتند، در هم فرو ریخت.

توضیح اینکه برای تشخیص عرض مثلا تهران از خط استوا، و محاذات آن با آفتاب درفصول چهارگانه، طریقه شان اینطور بود که فاصله قطب شمالی را با خط استوا معین نموده وآنرا درجه بندی می کردند آنگاه فاصله شهر مورد حاجت را از خط استوا به آن درجات معین نموده، مثلا می گفتند فاصله تهران از جزائر خالدات 86 درجه و 20 دقیقه میباشد و عرض آن ازخط استوا سی و پنج درجه و 35 دقیقه(نقل از کتاب زیج ملخص تالیف میزابی)گو اینکه این طریقه به تحقیق و واقع نزدیک بود، و لکن طریقه تشخیص طول شهرها طریقه ای درست و نزدیک به تحقیق نبود چون همانطور که در بیان مترجم گذشت عبارت از این بود که مسافت میانه دو نقطه از زمین را که در حوادث آسمانی مشترک بودند، (اگر آفتاب می گرفت در هر دو جا در یک زمان می گرفت، و اگر حوادث دیگری رخ میداد، در هر دو نقطه رخ میداد) معین میکردند و آنرا با مقدارحرکت حسی آفتاب و یا به عبارتی با ساعت ضبط می نمودند آنگاه می گفتند: مثلا طول شهر تهران فلان درجه و...دقیقه است و چون در قدیم وسائل تلفن و تلگراف و امثال آن در دست نبود، لذا اندازه گیری های قدیم دقیق نبود و بعد از فراوان شدن این وسائل و همچنین نزدیک شدن مسافت ها بوسیله هواپیما و ماشین این مشکل کاملا حل شد، و در این هنگام بود که شیخ فاضل و استاد شهیر ریاضی، مرحوم سردار کابلی برای حل این مشکل کمر همت بست و انحراف قبله رابا اصول جدید استخراج نموده، رساله ای در این باره بنام(تحفة الاجلة فی معرفة القبلة)، دراختیار همگان گذاشت، و این رساله کوچکی است که در آن طریقه استخراج قبله را با بیان ریاضی روشن ساخته، و جدولهائی برای تعیین قبله هر شهری رسم کرده است.
و از جمله رموزی که وی موفق به کشف آن گردید - و خدا جزای خیرش دهد - کرامت و معجزه باهره ای بود که برای رسول خدا(ص)در خصوص قبله محرابش در مسجد مدینه اثبات واظهار کرد.
توضیح اینکه مدینه طیبه بر طبق حسابی که قدما داشتند در عرض 25 درجه خط استوا، و در طول 75 درجه و 20 دقیقه قرار داشت و با این حساب محراب مسجد النبی در مدینه رو به قبله نبود، (و چون ممکن نبوده رسول خدا(ص)در ایستادن به طرف قبله و بنای مسجد رو به آن طرف اشتباه کند)، لذا ریاضی دانان همچنان در باره قبله بحث می کردند، و ای بسا برای این انحراف وجوهی ذکر می کردند که با واقع امر درست در نمی آمد.
و لکن مرحوم سردار کابلی این معنا را روشن ساخت که محاسبات دانشمندان اشتباه بوده، چون مدینه طیبه در عرض 24 درجه و 57 دقیقه خط استوا، و طول 39 درجه و 59 دقیقه آخرین نقطه نیم کره شرقی قرار دارد و روی این حساب محراب مسجد النبی درست رو به قبله واقع میشود، آنوقت روشن شد در قرنهای قبل که اثری از این محاسبات نبود و در حالیکه آن جناب در نماز بود، وقتی به طرف کعبه برگشت درست ه به طرفی برگشته که اگر خطی موهوم از آن طرف به طرف کعبه کشیده میشد به خود کعبه برمی خورد، و این خود کرامتی باهر و روشن است(صدق الله و رسوله).
بعد از مرحوم سردار کابلی مرحوم مهندس فاضل سرتیپ عبد الرزاق بغائری برای بیشترنقاط روی زمین قبله ای استخراج کرد و در این باره رساله ای در معرفت قبله نوشت و در آن جدولهائی ترسیم نمود که حدود هزار و پانصد نقطه از نقاط مسکون زمین را نام برد و با تدوین این رساله به حمد الله نعمت تشخیص قبله به کمال رسید و از آن جمله مثلا عرض تهران را سی و پنج درجه و چهل و یک دقیقه و 38 ثانیه و طول آنرا 51 درجه و 28 دقیقه و 58 ثانیه نوشت(مترجم).
این بود جهت نقصی که در قسمت اول بود و اما در قسمت دوم یعنی در تشخیص قبله بوسیله قطب نما، نقص آن از این جهت بود که معلوم شد دو قطب مغناطیسی کره زمین با دو قطب جغرافیائی زمین منطبق نیست، برای اینکه قطب مغناطیسی شمالی مثلا علاوه بر اینکه به مرور زمان تغییر می کند بین آن و بین قطب شمالی جغرافیائی حدود هزار میل(که معادل است با 1375کیلومتر)فاصله است.
و روی این حساب قطب نما هیچوقت عقربه اش رو به قطب جنوبی جغرافیائی قرار نمی گیرد و آنرا نشان نمی‌دهد، (چون سر دیگر عقربه، قطب شمال واقعی را نشان نمی دهد)بلکه گاهی تفاوت به حدی می رسد که دیگر قابل تسامح نیست.
به همین جهت مهندس فاضل و ریاضی دان عالیقدر، جناب سرتیپ حسینعلی رزم آرا، دراواخر یعنی در سال 1332 هجری شمسی، در مقام بر آمد این مشکل را حل کند، و انحراف قبله را از دو قطب مغناطیسی در هزار نقطه از نقاط مسکون کره زمین را مشخص کرد، (و برای سهولت کار بطوریکه همه بتوانند استفاده کنند، قطب نمائی اختراع کرد که به تخمین نزدیک به تحقیق میتواند قبله را مشخص کند، که قطب نمای آن جناب فعلا مورد استفاده همه هست، خداوند به وی جزای خیر مرحمت فرماید).

بحث اجتماعی پیرامون فوائد تشریع قبله از نظر فردی و اجتماعی
دانشمندانی که متخصص در جامعه شناسی و صاحب نظر در این فن هستند، اگر درپیرامون آثار و خواصی که از این پدیده که نامش اجتماع است و بدان جهت که اجتماع است ناشی میشود، دقت و غور کنند، شکی برایشان نمی ماند که اصولا پدید آمدن حقیقتی بنام اجتماع و سپس منشعب شدن آن به شعبه های گوناگون و اختلاف ها و چند گونگی آن بخاطر اختلاف طبیعت انسانها، فقط و فقط یک عامل داشته و آن درکی بوده که خدای سبحان طبیعت انسانها رابان درک ملهم کرده، درک باین معنا که حوائجش که اتفاقا همه در بقای او و به کمال رسیدنش مؤثرند یکی دو تا نیست تا خودش بتواند برای رفع همه آنها قیام کند، بلکه باید اجتماعی تشکیل دهد،و بدان پای بند شود، تا در آن مهد تربیت و به کمک آن اجتماع در همه کارها و حرکات و سکناتش موفق شود و یا به عبارتی همه آنها به نتیجه برسد و گرنه یکدست صدا ندارد.
بعد از این درک، به درکهای دیگر و یا بعبارتی به صور ذهنیه ملهم شد که آن ادراکات و صورذهنیه را محک و معیار در ماده و در حوائجی که به ماده دارد، و در کارهائی که روی ماده انجام میدهد و در جهات آن کارها، میزان قرار دهد و همه را با آن میزان بسنجد و در حقیقت آن ادراکات و آن میزان رابطه ای میان طبیعت انسانی و میان افعال و حوائج انسان باشد، ماننددرک این معنا که چه چیز خوب است؟و چه چیز بد است؟چه کار باید کرد؟و چه کار نباید کرد؟وچه کار کردنش از نکردنش بهتر است؟و نیز مانند این درک که محتاج به این است که در نظام دادن به اجتماع ریاست و مرئوسیت، و ملک و اختصاص و معاملات مشترک و مختص و سایر قواعد و نوامیس عمومی و آداب ورسوم قومی(که به اختلاف اقوام و مناطق و زمانها مختلف میشود)معتبر بشمارد و به آنها احترام بگذارد.

همه این معانی و قواعدی که ناشی از آنها میشود، اموری است که اگر طبیعت انسانیت آنرادرست کرده، با الهامی از خدای سبحان بوده، الهامی که خدا بوسیله آن، طبیعت انسان را لطیف کرده تا قبل از هر کار، نخست آنچه را که معتقد است و میخواهد در خارج بوجود آورد، تصورکند و آنگاه نقشه های ذهنی را صورت عمل بدهد و یا اگر صلاح ندید ترک کند و به این وسیله استکمال نماید.
(حال که این مقدمه روشن شد میگوئیم): توجه عبادتی بسوی خدای سبحان(با در نظرگرفتن اینکه خدا منزه از مکان و جهت و سایر شئون مادی و مقدس از این است که حس مادی باو متعلق شود)، اگر بخواهیم از چهار دیواری قلب و ضمیر تجاوز کند و بصورت فعلی از افعال درآید، با اینکه فعل جز با مادیات سر و کار ندارد - به ناچار باید این توجه بر سبیل تمثل صورت بگیرد.
ساده تر بگویم از یکسو میخواهیم با عبادت متوجه به خدا شویم، از سوی دیگر خدا درجهتی و طرفی قرار ندارد، پس بناچار باید عبادت ما بر سبیل تمثل و تجسم در آید، به این صورت که نخست توجهات قلبی ما با اختلافی که در خصوصیات آن(از خضوع و خشوع و خوف و رجاءو عشق و جذبه و امثال آن)است، در نظر گرفته شود و بعد همان خصوصیات را با شکل و قیافه ای که مناسبش باشد، در فعل خود منعکس کنیم، مثلا برای اینکه ذلت و حقارت قلبی خود را به پیشگاه مقدس او ارائه داده باشیم به سجده بیفتیم و با این عمل خارجی از حال درونی خودحکایت کنیم و یا اگر خواستیم احترام و تعظیمی که در دل از او داریم، حکایت کنیم، بصورت رکوع درآئیم و چون بخواهیم حالت فدائی بودن خود را به پیشگاهش عرضه کنیم، دور خانه اش بگردیم و چون بخواهیم او را تکبیر و بزرگداشت کنیم، ایستاده عبادتش کنیم و چون بخواهیم برای تشرف بدرگاهش خود را تطهیر کنیم این مراسم را با غسل و وضوء انجام دهیم، و از این قبیل تمثل های دیگر.
روح و مغز عبادت، عبودیت درونی است و افعال عبادی قالب های تحقق خارجی آن عبودیت است و هیچ شکی نیست در اینکه روح و مغز عبادت بنده عبارت است از همان بندگی درونی او، و حالاتی که در قلب نسبت به معبود دارد که اگر آن نباشد، عبادتش روح نداشته و اصلا عبادت بشمار نمی رود و لیکن در عین حال این توجه قلبی باید به صورتی مجسم شود و خلاصه عبادت درکمالش و ثبات و استقرار تحققش، محتاج به این است که در قالبی و ریختی ممثل گردد.

آنچه گفته شد، هیچ جای شک نیست، حال ببینیم مشرکین در عبادت چه می کردند و اسلام چه کرده؟اما وثنی ها و ستاره پرستان و هر جسم پرست دیگر که یا معبودشان انسانی از انسانهابوده، و یا چیز دیگر، آنان لازم می دانستند که معبودشان در حال عبادت نزدیکشان و روبرویشان باشد، لذا روبروی معبود خود ایستاده و آنرا عبادت میکردند.
ولی دین انبیاء و مخصوصا دین اسلام که فعلا گفتگوی ما در باره آنست، (و گفتگوی از آن، از سایر ادیان نیز هست، چون اسلام همه انبیاء را تصدیق کرده)، علاوه بر اینکه همانطور که گفتیم: مغز عبادت و روح آنرا همان حالات درونی دانسته، برای مقام تمثل آن حالات نیز طرحی ریخته و آن اینست که کعبه را قبله قرار داده و دستور داده که تمامی افراد در حال نماز که هیچ مسلمانی در هیچ نقطه از روی زمین نمی تواند آن را ترک کند، رو به طرف آن بایستند و نیز ازایستادن رو به قبله و پشت کردن بدان در احوالی نهی فرموده و در احوالی دیگر آنرا نیکو شمرده است.
و به این وسیله قلبها را با توجه بسوی خدا کنترل نموده، تا در خلوت و جلوتش در قیام وقعودش، در خواب و بیداریش، در عبادت و مراسمش، حتی در پست ترین حالات و زشت ترینش، پروردگار خود را فراموش نکند، این است فائده تشریع قبله از نظر فردی.
و اما فوائد اجتماعی آن عجیب تر و آثارش روشن تر و دلنشین تر است، برای اینکه مردم رابا همه اختلافی که در زمان و مکان دارند متوجه به یک نقطه کرده و با این تمرکز دادن وجهه ها، وحدت فکری آنان و ارتباط جوامعشان و التیام قلوبشان را مجسم ساخته و این لطیف ترین روحی است که ممکن است در کالبد بشریت بدمد، روحی که از لطافت در جمیع شئون افراد درحیات مادی و معنویش نفوذ کند، اجتماعی راقی تر و اتحادی متشکل تر و قوی تر بسازد، و این موهبتی است که خدای تعالی امت اسلام را بدان اختصاص داده و با آن وحدت دینی و شوکت جمعی آنان را حفظ فرموده، در حالی که قبلا احزاب و دسته های مختلفی بودند و سنت ها وطریقه های متشتتی داشتند، حتی دو نفر انسان یافت نمی شد که در یک نظریه با هم متحد باشند، اینک خدا را با کمال عجز بر همه نعمتهایش شکر میگوئیم.
پی نوشت:
1 - سوره نساء آیه 41
2 - سوره نحل آیه 84 3
- سوره زمر آیه 69
4 - سوره اعراف آیه 6
5 - سوره مائده آیه 117
6 - سوره نساء آیه 159
7 - سوره بقره آیه 225
8 - سوره زخرف آیه 86
9 - سوره فرقان آیه 30
10- سوره نساء آیه 69
11 - سوره فاتحه آیه 7
12- سوره حدید آیه 19
13 - سوره طور آیه 21
14 - سوره توبه آیه 100
15 - سوره حج آیه 77 - 78
16 - سوره بقرة آیه 129
17 - سوره انفال آیه 16
18 - سوره محمد آیه 13
19 - سوره مائده آیه 3
20 - سوره فاتحة الکتاب آیه 6
21 - سوره فتح آیه 1 - 2
22 - سوره مائده آیه 3
23 - سوره مائده آیه 6
24 - سوره نحل آیه 81
25 - تفسیر مجمع البیان ج 1 ص 223
26 - سوره نساء آیه 41
27 - تفسیر الدر المنثور ج 1 ص 144
28 - مناقب ج 4 ص 179
29 - تفسیر عیاشی ج 1 ص 63
30 - سوره حج آیه 78
31- قرب الاسناد ص 41
32- سوره نساء آیه 41
33 - عیاشی ج 1 ص 242 حدیث 132
34- تهذیب ج 2 حدیث 138
35 - وافی ج 5 ص 83 باب 67 قبله
36 - عیاشی ج 1 ص 63 حدیث 115 2 - اصول کافی ج 2 ص 33 حدیث 1
37 - فقیه ج 1 ص 274
37 - تفسیر قمی ج 1 ص 63
38 - تفسیر عیاشی ج 1 ص 64 حدیث 116
39 - سوره بقره آیه 89 و برهان ج 1 ص 161 حدیث 2
40 - اصول کافی ج 2 ص 283 ضمن حدیث 16

منبع:المیزان جلد اول، طباطبائی ، سید محمد حسین


دسته ها : مذهبی
چهارشنبه 1388/10/23 11:21
X