تعداد بازدید : 4546504
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
هرچند که هتک حرمت و پاره کردن تصویر امام خمینی(ره)، موج گستردهای از محکومیت را توسط متدینین و سران دو جریان سیاسی کشور به همراه داشت، اما فارغ از این اتفاق که بهنوعی صرفا هتاکی نسبت به یک نماد است، فرصت خوبی دست داد که به بررسی هتک حرمت نسبت به اندیشههای امام(ره) که بعد از فوت ایشان در سال 1368 رخ داد، بپردازیم و ببینیم جریانی که امروز هتک حرمت به تصویر امام توسط دوستداران و طرفداران خود را غیرممکن میداند (مصاحبه میرحسین موسوی با روزنامه جمهوری اسلامی درخصوص پاره کردن تصویر امام)، خود تا چه اندازه به اندیشههای امام(ره) پایبند بوده است؟
1- منتظری شیخ سادهلوح یا مرجعیت مظلوم؟
امام خمینی(ره) در آخرین روزهای حیات خود پس از اتفاقاتی که در بیت شیخ حسینعلی منتظری، به محوریت مهدیهاشمی رخ داد، در نامهای وی را فردی سادهلوح توصیف و تاکید کردند:
"جناب آقای منتظری با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند....از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری این نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. بهقدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم..... شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.... از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد..... و ا... قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید، مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم...... از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. والسلام.
یکشنبه ششم فروردینماه 1368 روحا... الموسوی الخمینی "
اما نکته جالب اینجاست که تنها چند سال پس از فوت امام(ره)، این فرد با عنوان مرجعیت مظلوم بهدلایل متعددی مورد محبت جریان مدعی خط امام قرار گرفت، بهنحوی که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بین دو کاندیدای این جریان بر سر حمایت وی از آنها، مشاجره و جدل صورت گرفت و کار به آنجا کشید که نهایتا میرحسین موسوی که با شعار احیای خط امام، وارد میدان شده بود، پس از پیش آمدن قضایای پس از انتخابات، در نامهای به تاریخ سیویکم شهریور 1388، از فردی که امام(ره) از دخالت در کلیه امور سیاسی برحذر داشته بود، درخواست همفکری و همکاری میکند.
2- از غیرقانونی اعلام کردن نهضت آزادی تا ائتلافهای انتخاباتی
اما از دیگر اموری که موضع امام نسبت به آن اظهر من الشمس است، مواضع ایشان نسبت به ملیمذهبیها و نهضت آزادی است. امام خمینی(ره) در ماجرای مواضع ملیمذهبیها نسبت به لایحه قصاص، نه تنها ملیمذهبیها بلکه رهبر آنها را نیز فردی غیرمسلم میدانند و در ماجرای دیگری، گروهک نهضت آزادی را در نامهای خطاب به وزیر کشور وقت، غیرقانونی اعلام کردند.
حضرت روح خدا در این خصوص چنین فرمودند: "به حسب پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منزل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم بهویژه ملت عزیز ما، اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی ندارند و ضرر آنها به اعتبار اینکه متظاهر به اسلام هستند... از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین، این فرزاندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است. " (نامه امام خمینی به محتشمیپور وزیر کشور)
باری حضرت امام در ادامه همان نامه میافزایند: "در موضوع نهضت بهاصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج وقت زیادی است. آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت میدهد که نهضت بهاصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرده است... نتیجه آنکه نهضت بهاصطلاح آزادی و افراد آن، چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنها هستند، میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند. " (همان)
البته نهضتیها! پس از انتشار این نامه، سخت بر آشفتند و تلاش کردند تا آن را جعلی و دروغین جلوه دهند و یا ساخته و پرداخته نزدیکان امام قلمداد کنند.
اما حاج احمد آقا، پاسخ آنان را با قاطعیت داد: "نامهای را که نهضت آزادی برای فرار از تنبیه ملت شریف ایران بهاینجانب نسبت داده است و فکر میکردند بعد از وفات امام، من دست به چنین کاری زدهام، در زمان حیات امام و با دستور ایشان برای آقایان خامنهای، هاشمی، موسوی اردبیلی، موسوی نخست وزیر، ریشهری وزیر اطلاعات وقت فرستاده شد. فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم.
فرمودند این برای بعد از مرگ من است تا اگر آنها خواستند ایران را به سوی غرب بهخصوص آمریکا سوق دهند، منتشر کنید. (مجموعه آثار یادگار امام (ره)، جلد اول ص ششصد و سی و دو)
یادگار امام که گویی این روزها را بهخوبی پیشبینی میکرد، در ادامه همان نامه تاریخیاش مینویسد: "اینها دل امام راحلمان را خون کردهاند و آدمهای بیدینی هستند که در قالب دین به اسلام و مسلمین ضربه میزنند.
مقصودم از دین، دین امام است، نه دین مخالفان امام که یزید و معاویه هم دین داشتند، اما دین مقابل دین امام حسین(ع). " (همان)قطعا انتظار از جریان مدعی خط امام(ره) جز این انتظار نبود که به احترام نظر امام(ره)، سیره امام، برخورد با این جریان فکری را دنبال کنند، اما اصلاحطلبان در اولین گام در مجلس ششم و پس از آن که هیئت نظارت بر انتخابات در اختیار آنها قرار گرفت، طیف گستردهای از افراد این گروهک غیرقانونی را با شبهه ایجاد کردن نسبت به صحت نامه امام(ره)، تایید صلاحیت کردند و در اولین گام، در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری با تشکیل جبههای با عنوان جبهه دموکراسیخواهی، علیرغم انتظار همگان، دست به ائتلاف با این نحله فکری زدند که این امر از انتخابات اخیر نیز تکرار شد.
منهدس موسوی در انتخابات اخیر به قول یادگار امام راحل، آدمهای بیدین را در قالب دین جاسازی میکند و میگوید: "حضرت امام(ره) از مشی نهضت آزادی راضی نبودند و خط و مشی سیاسی ایشان از آنها جدا بود. در اوایل انقلاب اشخاصی خدمت امام(ره) رسیدند و بحث همین ادعاها و انگها را مطرح کردند که حضرت امام(ره) فرمودند اینها آدمهای متدینی هستند. بعد، آن افراد به امام(ره) گفتند این افراد با شما مشکل دارند که امام(ره) در پاسخ به آنها گفتند که مگر من اصول دین هستم؟ هنوز این صدای بلند امام(ره) در گوش من هست. " (پارلمان نیوز)
3- از انقلاب دوم تا فاتحان پشیمان
شکی نیست که برخی از سران جریان اصلاحات امروزی در زمان حیات امام(ره) و زمانیکه همفکرانشان به تسخیر لانه جاسوسی پرداختند، از نزدیکان ایشان بودند، اما آیا در آن زمان نیز رییسجمهور آمریکا از حرکات آنان اینچنین تعریف و تمجید و حمایت میکرد! آیا شعار "نه غزه، نه لبنان " و "جمهوری ایرانی " را در روز یادگار امام، برای مقابله با رژیم صهیونیستی سر میدادند.
آیا طرفداران مطرح این جریان در زمان حیات امام نیز افرادی مانند محسن مخملباف فعلی، پسماندههای رژیم منحوس پهلوی، روسایجمهور غربی، تودهایها، روشنفکران غربزده، ملیمذهبیها و خوانندگان و رقاصههای قبل از انقلاب مانند گوگوش بودند یا رزمندگان و مستضعفین پا برهنه!
آیا ارزش و قرب جریان چپ دهه شصت نزد امام، جز بهخاطر افکار ضدامپریالیستی، پیروی محض از ولی فقیه، تفکرات عدالتمحور اقتصادی و فضای اسلامی در عرصه فرهنگ بود؟
حقیقت آن است که امروز سردمدار جریان اصلاحات، میتواند نسبت به پاره کردن تصویر امام(ره) توسط طرفدارانش شبهه داشته باشد، ولی آیا ایشان میتواند نسبت به این جمله اکبر گنجی(که از سران جریان طرفداران فعلی او در خارج کشور است) که "باید امام را به موزه تاریخ بسپاریم " و سکوت خود در آن موقع هم تشکیک کند؟
آیا جریان چپ هنوز تفکرات اقتصادی عدالتمحوری که زمان امام(ره) بدان اعتقاد داشت را دنبال میکند یا با شعار اصلاحطلبی، کل دیدگاههای اقتصادی خود را مورد اصلاح قرار داده و در اولین دولت این جریان پس از فوت امام در سال 1376 از تمامی مردان اقتصادی تکنوکرات وابسته به کارگزاران سازندگی بهره برده است.
آقایان مدعی خط امام نگاهی دوباره بهخود بیندازید و بنگرید که کدام یک از آن ارزشها را در خود میبینید که خود را امروز مدعی خط امام میدانید! شما سالهاست که عکس امام را که هیچ، میراث و اندیشههای امام(ره) را نیز پاره پاره کرده و بهاصطلاح خودتان به موزه تاریخ سپردهاید.
4- گناه نابخشودنی
شاید تمام مواردی که در بالا برشمرده شد، قابل توجیه بوده و به خیال سران جریان اصلاحات، مقتضیات زمان، شرایط را طوری رقم زده که فرمایشات و مواضع امام(ره) قابل تجدید نظر باشند، اما اشتباهی که گناهی نابخشودنی محسوب میشود و در واقع عبور از تئوری اصلی حضرت امام بهشمار میآید، رد عملی تئوری و تز "ولایت فقیه " است که هیچ مقتضیات زمانی بر آن تاثیرگذار نبوده و از اهمیت آن نمیکاهد.
آیا جریان موسوم به اصلاحات که خود را مدعی خط امام میداند جملهای از امام که وصیت اکثر شهدای جنگ با آن آغاز شده یا خاتمه مییافت که "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیبی نرسد " را فراموش کرده که پس از اتمام حجت ولی فقیه در نمازجمعه تاریخی پس از انتخابات برای پایان لشکرکشیهای خیابانی، دوباره مردم را به خیابانها فرا خواندند یا در مجلس ششم با فرامین حکومتی چهها کردند که خود میدانند و بس!
آن زمان که حزب مشارکت اسلامی پیشنهاد "نوشیدن جام زهر " را به رهبر انقلاب کرد و آنروزی که برنامه "عبور از ولایت فقیه " طرحریزی میشد و یا وقتیکه فریاد "مرگ بر جمهوری اسلامی " در کنفرانس برلین طنینانداز شد و شعار "توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد " خیابانهای آزادی و انقلاب تهران را پر کرده بود، آیا جریان خط امام احساس خطر نمی کرد؟
برخی واژههاست که اگر به دادشان نرسی، مصادره به مطلوب میشوند و خط امام نیز از این واژگان است. در جریانشناسی خط امامی بودن برخی گروهها و افراد در چند سال اخیر بهدرستی به نوعی برداشت هرمنوتیکی از خط امامی بودن میرسیم.
گویا صحیفه و وصیتنامه امام متن صامتی است که نیاز به تفسیر به رای آقایان دارد. اما آنچه مشخص است،( خط امامیهای واقعی کسانی هستند که شاید عکسی با امام راحل ندارند، در بیت یا دفتر ایشان حضور نداشته، هیچ نسبت فامیلی با امام راحل ندارند و حتی زمان ایشان را درک نکرده باشند، اما در زمانیکه حضرت روحا... زعامت و ولایت امر مسلمین را بهدست فقیه عادل و فرزانهای همچون امام خامنهای داده است، با پیروی از فرموده گرانبهای آن بزرگوار که "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد "، نشان میدهند که از ادعا تا عمل بسیار
فاصله است.
در زمانهای که حضرت روحا... رحل سفر بربستهاند، هنوز کسانی هستند که بدون ادعا و تفاسیر هرمنوتیکی در میان فشار شدید و مخالفت و مصلحتسنجیهای یاران سابق امام راحل، علم گفتمان خمینی را در ایران و جهان برپا داشتهاند.
فرجام سخن
آقایانی که در زمان حیات امام، اینقدر خود را ذوب در ولایت میدیدند و امروز بر خلاف مصالح کشور و فرامین و موعظههای ولی فقیه زمان گام برمیدارند، صرفا بتپرستانی بودهاند که به دلایل منافع شخصی خویش از امام حمایت کردند و در واقع نه درک درستی از امام خمینی(ره) داشتهاند و نه درک صحیحی از تئوری اصلی امام یعنی تئوری ولایت فقیه و حال که بت منافع شخصیشان شکسته شده، حاضر به پذیرش اصل ولایت فقیه و فرامین ولی فقیه نیستند.
پس بهتر است تقاضای خط امامی بودن خود را بردارند و مانند بسیاری از همقطاران خود رسما اعلام کنند که برای ادامه حیات سیاسیشان، امام را به موزه تاریخ سپردهاند
نویسنده:یاسر مرادی
منبع: پنجره شماره 24