هرچند که هتک حرمت و پاره کردن تصویر امام خمینی(ره)، موج گسترد‎ه‎ای از محکومیت را توسط متدینین و سران دو جریان سیاسی کشور به همراه داشت، اما فارغ از این‎ اتفاق که به‎نوعی صرفا هتاکی نسبت به یک نماد است، فرصت خوبی دست داد که به بررسی هتک حرمت نسبت به‎ اندیشه‎های امام(ره) که بعد از فوت ایشان در سال 1368 رخ داد، بپردازیم و ببینیم جریانی که امروز هتک حرمت به تصویر امام توسط دوستداران و طرفداران خود را غیرممکن میداند (مصاحبه میرحسین موسوی با روزنامه جمهوری اسلامی درخصوص پاره کردن تصویر امام)، خود تا چه‎ اندازه به اندیشه‎های امام(ره) پایبند بوده‎ است؟
1- منتظری شیخ ساده‎لوح یا مرجعیت مظلوم؟
امام خمینی(ره) در آخرین روز‎های حیات خود پس از اتفاقاتی که در بیت شیخ حسین‎علی منتظری، به محوریت مهدی‎هاشمی رخ داد، در نامه‎ای وی را فردی ساده‎لوح توصیف و تاکید کردند:
"جناب آقای منتظری با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‎ای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند....از آن‎جا که روشن شده است که شما ‎این‎ کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان‎ ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آن‎ها به منافقین ‎میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری این‎ نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضع‎گیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به‎قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فاید‎ه‎ای برای جواب به آن‎ها نمیدیدم..... شما از‎ این‎ پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.... از آن‎جا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد..... و ا... قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‎های علمیه بودید و اگر‎ این‎‎گونه کارهاتان را ادامه دهید، مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم...... از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز‎ ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از‎ این‎ دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از ‎این‎ نچشد. والسلام.
یکشنبه ششم فروردین‎ماه 1368 روحا... الموسوی الخمینی "
اما نکته جالب این‎جاست که تنها چند سال پس از فوت امام(ره)، این‎ فرد با عنوان مرجعیت مظلوم به‎دلایل متعددی مورد محبت جریان مدعی خط امام قرار گرفت، به‎نحوی که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بین دو کاندیدای این‎ جریان بر سر حمایت وی از آن‎ها، مشاجره و جدل صورت گرفت و کار به آن‎جا کشید که نهایتا میرحسین موسوی که با شعار احیای خط امام، وارد میدان شده بود، پس از پیش آمدن قضایای پس از انتخابات، در نامه‎ای به تاریخ سی‎ویکم شهریور 1388، از فردی که امام(ره) از دخالت در کلیه امور سیاسی برحذر داشته بود، درخواست همفکری و همکاری میکند.

2- از غیرقانونی اعلام کردن نهضت آزادی تا ائتلاف‎های انتخاباتی
اما از دیگر اموری که موضع امام نسبت به آن اظهر من الشمس است، مواضع ایشان نسبت به ملی‎مذهبیها و نهضت آزادی است. امام خمینی(ره) در ماجرای مواضع ملی‎مذهبیها نسبت به لایحه قصاص، نه تنها ملی‎مذهبیها بلکه رهبر آن‎ها را نیز فردی غیرمسلم میدانند و در ماجرای دیگری، گروهک نهضت آزادی را در نامه‎ای خطاب به وزیر کشور وقت، غیرقانونی اعلام کردند.
حضرت روح خدا در ‎این ‎خصوص چنین فرمودند: "به حسب پرونده‎‎های قطور و نیز ملاقات‎‎های مکرر اعضای نهضت، چه در منزل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آن‎چه من مشاهده کردم از انحرافات آن‎ها، اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت‎‎های مظلوم به‎ویژه ملت عزیز ما، اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می‎زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از‎ این‎ ستم‎کاران می‎خورد که قرن‎ها سر بلند نمی‎کرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون‎گذاری یا قضایی ندارند و ضرر آن‎ها به اعتبار ‎این‎که متظاهر به اسلام هستند... از ضرر گروهک‎‎های دیگر حتی منافقین،‎ این‎ فرزاندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالا‎تر است. " (نامه امام خمینی به محتشمی‎پور وزیر کشور)
باری حضرت امام در ادامه همان نامه می‎افزایند: "در موضوع نهضت به‎اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج وقت زیادی است. آن‎چه باید اجمالا گفت آن است که پرونده ‎این‎ نهضت و همین‎طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت می‎دهد که نهضت به‎اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور ‎ایران به آمریکاست و در‎ این‎ راه از هیچ کوششی فروگذار نکرده است... نتیجه آن‎که نهضت به‎اصطلاح آزادی و افراد آن، چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی‎اطلاع از مقاصد شوم آن‎ها هستند، می‎گردند، باید با آن‎ها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند. " (همان)
البته نهضتی‎ها! پس از انتشار ‎این‎ نامه، سخت بر آشفتند و تلاش کردند تا آن را جعلی و دروغین جلوه دهند و یا ساخته و پرداخته نزدیکان امام قلمداد کنند.
اما حاج احمد آقا، پاسخ آنان را با قاطعیت داد: "نامه‎ای را که نهضت آزادی برای فرار از تنبیه ملت شریف ‎ایران به‎این‎جانب نسبت داده است و فکر می‎کردند بعد از وفات امام، من دست به چنین کاری زده‎ام، در زمان حیات امام و با دستور ‎ایشان برای آقایان خامنه‎ای، ‎هاشمی، موسوی اردبیلی، موسوی نخست وزیر، ری‎شهری وزیر اطلاعات وقت فرستاده شد. فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم.
فرمودند‎ این‎ برای بعد از مرگ من است تا اگر آن‎ها خواستند‎ ایران را به سوی غرب به‎خصوص آمریکا سوق دهند، منتشر کنید. (مجموعه آثار یادگار امام (ره)، جلد اول ص ششصد و سی و دو)
یادگار امام که گویی ‎این‎ روزها را به‎خوبی پیش‎بینی می‎کرد، در ادامه همان نامه تاریخی‎اش می‎نویسد: "این‎ها دل امام راحلمان را خون کرده‎اند و آدم‎های بی‎دینی هستند که در قالب دین به اسلام و مسلمین ضربه می‎زنند.
مقصودم از دین، دین امام است، نه دین مخالفان امام که یزید و معاویه هم دین داشتند، اما دین مقابل دین امام حسین(ع). " (همان)قطعا انتظار از جریان مدعی خط امام(ره) جز این‎ انتظار نبود که به احترام نظر امام(ره)، سیره امام، برخورد با این‎ جریان فکری را دنبال کنند، اما اصلاح‎طلبان در اولین گام در مجلس ششم و پس از آن که هیئت نظارت بر انتخابات در اختیار آن‎ها قرار گرفت، طیف گسترد‎ه‎ای از افراد این‎ گروهک غیرقانونی را با شبهه ایجاد کردن نسبت به صحت نامه امام(ره)، تایید صلاحیت کردند و در اولین گام، در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری با تشکیل جبهه‎ای با عنوان جبهه دموکراسی‎خواهی، علی‎رغم انتظار همگان، دست به ائتلاف با این‎ نحله فکری زدند که این‎ امر از انتخابات اخیر نیز تکرار شد.
منهدس موسوی در انتخابات اخیر به قول یادگار امام راحل، آدم‎‎های بی‎دین را در قالب دین جاسازی می‎کند و می‎گوید: "حضرت امام(ره) از مشی نهضت آزادی راضی نبودند و خط و مشی سیاسی ‎ایشان از آن‎ها جدا بود. در اوایل انقلاب اشخاصی خدمت امام(ره) رسیدند و بحث همین ادعاها و انگ‎ها را مطرح کردند که حضرت امام(ره) فرمودند این‎ها آدم‎‎های متدینی هستند. بعد، آن افراد به امام(ره) گفتند این‎ افراد با شما مشکل دارند که امام(ره) در پاسخ به آن‎ها گفتند که مگر من اصول دین هستم؟ هنوز این‎ صدای بلند امام(ره) در گوش من هست. " (پارلمان نیوز)

3- از انقلاب دوم تا فاتحان پشیمان
شکی نیست که برخی از سران جریان اصلاحات امروزی در زمان حیات امام(ره) و زمانی‎که همفکرانشان به تسخیر لانه جاسوسی پرداختند، از نزدیکان ایشان بودند، اما آیا در آن زمان نیز رییسجمهور آمریکا از حرکات آنان این‎چنین تعریف و تمجید و حمایت میکرد! آیا شعار "نه غزه، نه لبنان " و "جمهوری ایرانی " را در روز یادگار امام، برای مقابله با رژیم صهیونیستی سر می‎دادند.
آیا طرفداران مطرح‎ این‎ جریان در زمان حیات امام نیز افرادی مانند محسن مخملباف فعلی، پسمانده‎‎های رژیم منحوس پهلوی، روسای‎جمهور غربی، توده‎ای‎ها، روشنفکران غربزده، ملی‎مذهبی‎ها و خوانندگان و رقاصه‎‎های قبل از انقلاب مانند گوگوش بودند یا رزمندگان و مستضعفین پا برهنه!
آیا ارزش و قرب جریان چپ دهه شصت نزد امام، جز به‎خاطر افکار ضدامپریالیستی، پیروی محض از ولی فقیه، تفکرات عدالت‎محور اقتصادی و فضای اسلامی در عرصه فرهنگ بود؟
حقیقت آن است که امروز سردمدار جریان اصلاحات، میتواند نسبت به پاره کردن تصویر امام(ره) توسط طرفدارانش شبهه داشته باشد، ولی آیا ایشان میتواند نسبت به این‎ جمله اکبر گنجی(که از سران جریان طرفداران فعلی او در خارج کشور است) که "باید امام را به موزه تاریخ بسپاریم " و سکوت خود در آن موقع هم تشکیک کند؟
آیا جریان چپ هنوز تفکرات اقتصادی عدالت‎محوری که زمان امام(ره) بدان اعتقاد داشت را دنبال می‎کند یا با شعار اصلاح‎طلبی، کل دیدگاه‎های اقتصادی خود را مورد اصلاح قرار داده و در اولین دولت این‎ جریان پس از فوت امام در سال 1376 از تمامی مردان اقتصادی تکنوکرات وابسته به کارگزاران سازندگی بهره برده است.
آقایان مدعی خط امام نگاهی دوباره به‎خود بیندازید و بنگرید که کدام یک از آن ارزشها را در خود میبینید که خود را امروز مدعی خط امام میدانید! شما سالهاست که عکس امام را که هیچ، میراث و ‎اندیشه‎های امام(ره) را نیز پاره پاره کرده و به‎اصطلاح خودتان به موزه تاریخ سپرده‎اید.

4- گناه نابخشودنی
شاید تمام مواردی که در بالا برشمرده شد، قابل توجیه بوده و به خیال سران جریان اصلاحات، مقتضیات زمان، شرایط را طوری رقم زده که فرمایشات و مواضع امام(ره) قابل تجدید نظر باشند، اما اشتباهی که گناهی نابخشودنی محسوب میشود و در واقع عبور از تئوری اصلی حضرت امام به‎شمار میآید، رد عملی تئوری و تز "ولایت فقیه " است که هیچ مقتضیات زمانی بر آن تاثیرگذار نبوده و از اهمیت آن نمیکاهد.
آیا جریان موسوم به اصلاحات که خود را مدعی خط امام میداند جمله‎ای از امام که وصیت اکثر شهدای جنگ با آن آغاز شده یا خاتمه مییافت که "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیبی نرسد " را فراموش کرده که پس از اتمام حجت ولی فقیه در نمازجمعه تاریخی پس از انتخابات برای پایان لشکرکشی‎های خیابانی، دوباره مردم را به خیابانها فرا خواندند یا در مجلس ششم با فرامین حکومتی چهها کردند که خود میدانند و بس!
آن زمان که حزب مشارکت اسلامی پیشنهاد "نوشیدن جام زهر " را به رهبر انقلاب کرد و آن‎روزی که برنامه "عبور از ولایت فقیه " طرح‎ریزی می‎شد و یا وقتی‎که فریاد "مرگ بر جمهوری اسلامی " در کنفرانس برلین طنین‎انداز شد و شعار "توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد " خیابان‎‎های آزادی و انقلاب تهران را پر کرده بود، آیا جریان خط امام احساس خطر نمی کرد؟
برخی واژه‎هاست که اگر به دادشان نرسی، مصادره به مطلوب می‎شوند و خط امام نیز از این‎ واژگان است. در جریان‎شناسی خط امامی بودن برخی گروه‎ها و افراد در چند سال اخیر به‎درستی به نوعی برداشت هرمنوتیکی از خط امامی بودن می‎رسیم.
گویا صحیفه و وصیت‎نامه امام متن صامتی است که نیاز به تفسیر به رای آقایان دارد. اما آن‎چه مشخص است،( خط امامی‎‎های واقعی کسانی هستند که شاید عکسی با امام راحل ندارند، در بیت یا دفتر ایشان حضور نداشته، هیچ نسبت فامیلی با امام راحل ندارند و حتی زمان ایشان را درک نکرده باشند، اما در زمانی‎که حضرت روح‎ا... زعامت و ولایت امر مسلمین را به‎دست فقیه عادل و فرزانه‎ای همچون امام خامنه‎ای داده است، با پیروی از فرموده گرانبهای آن بزرگوار که "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد "، نشان می‎دهند که از ادعا تا عمل بسیار
فاصله است.
در زمانه‎ای که حضرت روح‎ا... رحل سفر بربسته‎اند، هنوز کسانی هستند که بدون ادعا و تفاسیر هرمنوتیکی در میان فشار شدید و مخالفت و مصلحت‎سنجی‎‎های یاران سابق امام راحل، علم گفتمان خمینی را در ایران و جهان برپا داشته‎اند.

فرجام سخن
آقایانی که در زمان حیات امام، این‎قدر خود را ذوب در ولایت میدیدند و امروز بر خلاف مصالح کشور و فرامین و موعظه‎های ولی فقیه زمان گام برمیدارند، صرفا بت‎پرستانی بودهاند که به دلایل منافع شخصی خویش از امام حمایت کردند و در واقع نه درک درستی از امام خمینی(ره) داشتهاند و نه درک صحیحی از تئوری اصلی امام یعنی تئوری ولایت فقیه و حال که بت منافع شخصیشان شکسته شده، حاضر به پذیرش اصل ولایت فقیه و فرامین ولی فقیه نیستند.
پس بهتر است تقاضای خط امامی بودن خود را بردارند و مانند بسیاری از هم‎قطاران خود رسما اعلام کنند که برای ادامه حیات سیاسیشان، امام را به موزه تاریخ سپردهاند

نویسنده:یاسر مرادی

منبع: پنجره شماره 24

دسته ها : سیاست
يکشنبه 1388/9/29 17:37
X