بخش اول بحث تئوریک:
برای بررسی این موضوع با نگاه جامعه شناسی سیاسی فرهنگی، باید به زمینه ای که در آن این واقعه رخ داده است، توجه کرد و بر اساس مبانی و ویژگی های فرهنگی محیط پیرامونی آن تحلیل مناسبی را ارائه داد. البته مبنا قرار دادن جامعه شناسی «فرهنگی» که در آن برای فرهنگها و بومهای مختلف استقلال نسبی در توصیف قائل است، از سر ناچاری عدم تطابق فضای عمومی جامعه علمی با اصول علمی نویسنده است. برای بررسی این واقعه سیاسی باید مفاهیم را با توجه به اندیشه حکومت اسلامی «ولایت فقیه» و تاریخ خوانی مبتنی با این اندیشه باز تعریف کنیم. نخبه سیاسی کیست؟ جایگاه او در حکومت کجاست؟وظیفه او در حکومت اسلامی چیست؟ رابطه نخبه با ولی زمان و حاکم شرع چیست؟چه رابطه ای با عموم مردم دارد؟ و...

در ابتدا باید گفت منظور ازنخبه سیاسی کسی است که در مجال سیاسی خویش دارای مسئولیت است. نخبگان سیاسی عموم سیاست ورزان در حاکمیت و مسئولین سیاسی واقتصادی می باشند. در تبیین مفهوم نخبه باید به این نکته اشاره کرد که در اندیشه اسلامی با توجه به آنکه حق و تکلیف کاملاً با یکدیگر ممزوج و آمیخته است، نخبه کسی است که توان و استعدادش او را مکلف می سازد که نقش و جایگاهی بالاتر از عموم مردم در راستای رسیدن به اهداف حکومت اسلامی ایفا نماید. چرا که این عمل سعادت دنیوی و اخروی را برای او رقم خواهد زد. در جامعه‌شناسی سیاسی اسلامی بر خلاف جامعه شناسی سیاسی شایع که در آن تأمین منافع شخصی یا گروهی تعیین کننده کنش سیاسی بازیگران است، انجام وظیفه و ادای تکلیف چرایی و چگونگی کنش سیاسی را معین می‌نماید. نکته ای که لازم به ذکر است ساز و کار تشخیص تکلیف و وظیفه می باشد.

بر اساس عقاید اسلامی، شخص مکلّف با تناسبی که بین معیارهای عقیدتی و اندیشه ای و توانایی های شخصی و شرایط بیرونی برقرار می کند، دست به شناخت و انجام تکلیف می زند. یکی از مهمترین این معیارها «اهداف و مقاصد حکومت اسلامی» است. همچنین یکی دیگر از مهمترین این مقاصد اقامه عدالت و تحقق آزادی واقعی در جامعه جهانی است. البته نباید این نکته بسیار مهم را از نظر دور داشت که مفسر معیارها واهداف ولی زمان است. در دوره ای که معصوم علیه السلام حضور دارد، امام معصوم این وظیفه را بر عهده دارد و در دوره ای که امام غایب از انظار است ولی فقیه این وظیفه را برعهده دارد.

"ولی "، اجتماع اولویتها و مقاصد را متناسب با شرایط مکانی و زمانی به صورت کلی مطرح می کند. رهبر اجتماع تلاش می کند که با مدیریت نیروها و توانایی های اجتماع به بیشترین مقاصد خویش برسد. هر کدام از این عبارات احتیاج به توضیح پیشینی دارد که به علت مجال کم این مقاله از ذکر آنها صرف نظر می شود. یکی دیگر از مؤلفه های جامعه شناسی اسلامی جایگاه مردم در حکومت اسلامی است. مردم بر دوش گیرندگان تکلف و زحمت و بار حکومت هستند. آنها هستند که باید شرایط را برای ولی آماده کنند و حتی بالاتر از این باید برای جلوس ولی و امام مسلمین بر مسند حکومت از هیچ ابرام و اصراری فرو گذاری نکنند. زیرا او در جایگاهی از عقل و علم قرار دارد که هیچ کس را بدان راهی نیست.

البته این جایگاه مخصوص امام معصوم است و ولی فقیه در جایگاه مادون امام معصوم با ساز و کاری ویژه با امام غایب علیه السلام ارتباط برقرار می کند. نخبه سیاسی در اندیشه سیاسی اسلام باید با بهره گیری از عقل متصل به وحی در راستای این اهداف و آرمانهایی که ذکر اوصاف و ویژگی هایش در بالا مختصراً آمد، از هیچ تلاشی فروگذار نکند. حد و میزان این تلاش جان، مال، آبرو و همه هستی اوست. یکی دیگر از زوایای پنهان و کمتر مطرح شده اندیشه اسلامی در مباحث سیاسی، «سنن الهی» است که به صورت تکوینی در طبیعت انسانی، حیوانی، گیاهی و به تعبیر بهتر در کل هستی حضور دارند. سنتهای الهی به عنوان قوانین و ساختارهایی از پیش تعیین شده در جهان وجود دارند. البته این قوانین توسط قرآن و معصومین بیان شده اند. البته این ساختارها آنچنان نیستند که اختیار آدمی را نفی کنند.

انتخاب بین این سنن بر عهده آدمی است. به عنوان مثال می توان به سنتهای ذیل اشار ه کرد:

«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» رعد/11

«ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین» انفال/65

«فان یکن منکم مئه صابره یغلبوا مئتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله» انفال/66

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه:«الناس علی دین ملوکهم» «لا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه»

جاری شدن این سنتها همان گونه که اشاره شد، بسته به عمل انسانها دارد. یکی از سنتهایی که در این تحقیق جایگاه ویژه ای دارد، سنتی است که در کلام امیر المومنین در آستانه پذیرش خلافت ایراد شده است:

«لولا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر وما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظه الظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها...» (خطبه3/نهج البلاغه ترجمه دکتر شیروانی)

در این فرمایش حضرت امیر سلام الله علیه می فرمایند الآن که حضوری از حاضران و قیامی از سوی یاری رسانان، حجت را تمام کرده است، من آن میثاق الهی را به صحنه اجرا می آورم. این جمله حضرت بر این معنا دلالت دارد که برای انجام مأموریت الهی، این مردمان هستند که باید هر چه بیشتر فضا را برای او آماده کنند. این ناصران و حاضران هستند که تجمع و اصرار ظاهریشان، حضرت را به آمدن در صحنه مکلف می کند و طبعاً در جلو بردن مقاصد و برنامه های حکومت نیز یاری و همکاری این نخبگان لازم است. در تابلوی دست نایافتنی سیره حضرت امیر المومنین سلام الله علیه می بینیم که هدف اصلی معین می شود و برای دستیابی به این هدف، برنامه های اجرایی معین می شود. کارها بین امرا و والیان تقسیم بندی می شود. عثمان بن حنیف برای بصره، سلمان برای مدائن و... و این نخبگان اجرایی و اجتماعی هستند که باید با حضور با معرفت و غیرتمندانه خود، کار حکومت اسلامی را تنظیم و تنسیق نمایند. در این اندیشه، شکست و پیروزی معنای خاصی دارند. در جامعه شناسی اسلامی، نیل به انجام تکلیف مخلصانه بالاترین و بهترین پیروزی است که یک نفر می تواند بدان دست یابد. لذا شکست و کامیابی ظاهری ملاک نیست. مهم این است که مسلمانان به رهبری امام خود به مصلحت اسلام عمل کنند که مصلحت خود آنها نیز در این خواهد بود، چه در دنیا و چه در عقبی.


بخش دوم بحث تاریخی :
نگاه ولی زمان امام خمینی(ره) به جنگ این بود که: انقلاب اسلامی در یک هجمه سراسری علیه اندیشه غیرالهی غربی تمام حکومتهای مبتنی بر لیبرالیسم و سوسیالیسم و صهیونیزم را به چالش کشیده است لذا جنگی که علیه ایران اسلامی آغاز شد، حمله عراق به ایران نبود، حمله نظام جهانی علیه انقلاب اسلامی بود. در همه آنات و جهات، از علمی و تکنولوژیکی تا سیاسی و اقتصادی و از همه بالاتر نظامی که به عاملیت صدام و ارتش صدام صورت گرفت، دفاع و جنگیدن در این صحنه جهادی مقدس و دینی بود. جنبه دفاعی بودن این جنگ ما را نباید از این نکته غافل کند که این جنگ، جنگ اسلام و کفر، جنگ بر سر یک تکه زمین یا مالکیت رودخانه نبود. دشمنی با جمهوری اسلامی که در این جنگ نهادینه شده بود، هیچگاه تمامی نخواهد یافت مگر اینکه موجودیت این انقلاب از صحنه تاریخ با ذلت و خواری حذف شود، تا دیگر هیچ مظلومی در اندیشه قیام علیه این نظام ظالمانه بر نیاید. هیچ انسان عاقلی با چنین دشمنی به صلح و مصالحه نخواهد رسید.

کلیت این تلقی از جنگ، تلقی است که باید در ذهن تک تک نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی می بود. راه حل این چنین جنگی نیز از سوی امام معین شده بود. جنگ باید در صدر مسائل کشور می بود و جنگ تا نابودی صدام و یا رسیدن ایران به حقوق حقه خود مانند متجاوز شناخته شدن عراق و گرفتن غرامت از عراق ادامه می یافت. جایگاه اعتقاد و ایمان به این تلقی، در وهله برای این است که لازمه یک برنامه ریزی دقیق و صائب، شناخت درست مسئله ضروری است.

مهمتر از این نکته، سنتی است که در بالا آمد. عموم مردم بر دین مسئولان خویش هستند. طبعاً این عموم مردم هستند که بار اصلی جنگ را به دوش خواهند کشید لذا داشتن یک اعتقاد راسخ و محکم در این خصوص بسیار حیاتی است. جریان جنگ تحمیلی پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی عراق به مرزهای بین المللی (فقط در خوزستان و نه در استانهای ایلام وکردستان و کرمانشاه)، به شکل دیگری رقم خورد. عراق برای تجدید قوا عقب نشینی تاکتیکی کرد. نیروهای اسلام با ایمان به توانایی و استعداد خود در مقابل هجوم سراسری غرب، یکسری عملیات های موفق تا سالهای 63و 64 رقم زدند. در این سال ها، فشار خارجی به شدت علیه ایران زیاد شد. تحریم های اقتصادی و نظامی به شدت افزایش یافت.

اینجا اولین اشتباه تاکتیکی برخی نخبگان و مسئولین سیاسی کشور رقم خورد. اینان به جای اینکه به نیروی مردمی و الهی خویش تکیه کنند، بدون هماهنگی با رهبر و امام خود به مذاکره مستقیم با آمریکا دست زدند. فاش شدن این مسئله به عنوان مسئله مک فارلین امریکا را که تاکنون به صورت غیرمستقیم در جنگ حضور داشت، به حضور مستقیم مجبور کرد. عراق بیش از پیش به حملات خود دامنه داد. بمباران های شیمیایی، بمباران نفتکشها و اسکله های نفتی، موج دوم بمباران شهرها... فشار اقتصادی نیز خود به شدت احتیاج به فداکاری و کار جدی برنامه ریزی داشت ولی می بینیم که در بودجه نویسی کشور، جنگ هم یکی از مسائل است.

فشار های وارده که احتیاج به پایمردی دارد نخبگان سیاسی را به این صرافت می اندازد که «جنگ جنگ تا یک پیروزی برای مذاکره» در صورتی که در همین زمان شعار امام ومردم «جنگ جنگ تا پیروزی» است. این اختلاف در سطح استراتژی ملی ضربه بسیار شدیدی به پیشبرد جنگ زد. یکی اینکه دیگر مسئولین به دنبال نیت و اندیشه رهبرشان نیستند و مضافاً همانطور که اشاره شد، مردم نیز دچار یأس و تردید می شوند.

مسئله دیگری که باید بدان اشاره شود، اختلافات سیاسی علنی در سطح کشور است. در حالی که مسئله قبلی کمتر به صراحت اشاره می شد. مسئله مهدی هاشمی و اعدام او در جبهه ها خلل ایجاد کرد. از آن بالاتر، جدا شدن مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز است که اختلاف عظیمی را در رزمندگان در جبهه ها، در فرماندهان و در پشت جبهه ها موجب شد. قس علی هذا، دعواهای جناحی بر سر انتخابات مجلس سوم است.

امام(ره) در پی این جریانات، توزیع برخی نشریات در جبهه را حرام می کنند. جنجال هایی که جامعه روحانیت در مسئله قانون کار به وجود آورند و شبهاتی که بر نظریه ولایت فقیه مقبول امام در سطح روزنامه ها راه انداخته بودند و همگی این تشنجات سیاسی مردم را به این صرافت انداخت که مسئله جنگ، مسئله اصلی نیست. آنچه که مهم است، منافع شخصی آقایان است. این تغییر رفتار سیاسی در نخبگان است که در ذائقة فکری آنها اتفاق افتاده است. این تغییر هم به صورت سرخوردگی در رزمندگان و خانواده های آنها نفوذ می کند، هم به صورت یک الگوی رفتاری از مجرای سنت مذکور در بالا در مردمی که باید این فشارها را تحمل کنند، شیوع می یابد.

اینگونه است که در سالهای انتهایی جنگ، جبهه ها از نیروهای رزمنده خالی می شود و واردات لوازم آرایشی از واردات بسیاری از مایحتاج ضروری پیشی می گیرد. یکی از عبارات مشهوری که رزمندگان در این زمان به کار می بردند، این بود که «در شهرها هیچ خبری از جنگ نیست».

دعب این مقاله آن است که به اخبار غیرعلنی و سری استناد نکند ولی در برخی از مدارک و مصاحبه هایی که در مورد پذیرش قطعنامه مطرح شده است، نامه ای است که برخی سران نظام در باب نیازهای ضروری جنگ به امام(ره) نوشته اند و ادامه جنگ را متوقف بر تأمین این نیازها دانسته اند. جمهوری اسلامی با تلاش هایی که انجام داده است، تمامی بدهی های خارجی خود را در این دوره پرداخته و بسیاری دیگر از موفقیت هایی که در عین کمبودها و نداشتن ها بدست آمده اند، از تولید قطعاتی که واردات آنها ممنوع بوده است تا انجام عملیات های بسیار وسیع در زیر چشم هزاران دوربین، هواپیمای جاسوسی و ماهواره و قس علی هذا. (نقل به مضمون بخشی از سخنرانی مهندس میرحسین موسوی در اسفند 67 در مجلس شورای اسلامی در حین تقدیم لایحه بودجه)

بخش سوم جمع بندی :
برخی از نخبگان سیاسی، تأثیر گذار جمهوری اسلامی ایران به دلیل درک ناقص و متمایز از امام(ره) در مورد ماهیت جنگ در سطح برنامه ریزی و سلوک اجتماعی- سیاسی و در سطح تبعیت فکری و ایمانی مردم به طی طریق مسیر جنگ در مسیر پیروزی ها خلل وارد کرد. از چه طریقی جنگ دچار اختلال شد؟ نخبگانی که قرار بود با یاری و یاوری مردم، کار جنگ را تا پیروزی به پیش ببرند، با اشتباه در بصیرت و تاکتیک هایی مبتنی بر همین بصیرت غلط، حضور حاضر و قیام ناصرین را تضعیف کردند.

در تحلیل هایی که بعدها در مورد چرایی پذیرش قطعنامه از سوی امام(ره) مطرح شد، این نکته را به شدت مورد تأکید قرار می دادند که مردم خسته شده بودند.

حال جای سؤال اینجاست که چرا مردم خسته شده بودند؟ آیا این عملکرد ضعیف برخی از مسئولین جمهوری اسلامی نبود که مردم را نسبت به ادامه جنگ دلسرد کرد؟ یکی دیگر از شواهدی که نشان دهنده عقب ماندگی و اختلاف برخی نخبگان سیاسی از راه و کلام امام(ره) بود، این است که امام که قطعنامه و آتش بس با عراق را علی رغم میل باطنی برای مصلحت اسلام پذیرفته است، در صحنه ای دیگر از این نبرد که به شکل دیگری آغاز شده است، تمام دنیا را با فتوای خود علیه سلمان رشدی به چالشی تازه دعوت می کند.

این حرکت هجومی نشان دهنده دعب امام در پیگیری شعار استراتژیک خود «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» است ولی آنهایی که دیگر از مبارزه و تلاش خسته شده اند، در عرصه اقتصادی به جای تکیه بر نیروهای داخلی، به استقراض خارجی روی می آورند و در سیاست های اعلامی و اعمالی خویش بر کوس ناامیدی وشکست می کوبند.

این اختلاف فاز برخی نخبگان سیاسی با مردم و رهبری در دو عرصه معرفت و بصیرت از یک سو و در عرصه شدت و جدیت عمل از سوی دیگر، بسیاری از مسائل و موانع را بر سر راه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پدید آورده است. جمهوری اسلامی ایران در یکی دیگر از مقاطع سرنوشت ساز خود با مسئله ای به نام انرژی اتمی وارد یکی دیگر از امتحانات الهی شده است.

بر اساس آنچه در بالا آمد، اگر نخبگان سیاسی با یک وفاق آگاهانه بر آنچه ولی فقیه زمان می گوید، در صدد یک برنامه ریزی صادقانه و مجاهدانه برآیند، بر اساس این نظریه پیروزی ظاهری و باطنی ایران اسلامی در پیروی عالمانه و مؤمنانه از فرامین رهبری جامعه است. آنچه در این مسئله کار ما را پیش خواهد برد، این است که بدانیم دشمن این انقلاب، انرژی اتمی را بهانه ای از بسیاری بهانه های دیگر می داند که هر دفعه از قوطی عطاری خود بیرون می آورند. لذا در مقابل چنین دشمنی غیر از ایستادگی هیچ راهی نمی ماند ولی اگر نخبگان سیاسی داخل حاکمیت وخارج از حاکمیت نتوانند زمینه را برای ایستادگی جمهوری اسلامی به رهبری ولی فقیه زمان آماده کنند، رهبری نیز علی رغم همه موضع گیری های سرسختانه مجبور است، یک عقب نشینی تاکتیکی انجام دهد.

ان شاء الله که چنین چیزی رقم نخورد، کمااینکه در دولت نهم و دهم احمدی نژاد به عنوان بازوی اجرایی رهبری همواره کشیده است، در سطح دولت و ملت، آمادگی برای پیشبرد دیپلماسی پایداری ایجاد نماید.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

دسته ها : سیاست
سه شنبه 1388/4/30 18:10
X