تعداد بازدید : 4524865
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
بعد از سقوط پدر مستبد در شهریور 1320، پسر با حمایت دول متفق و نیز عوام فریبی فروغی بقدرت رسید. البته ابتدای سلطنت او، یعنی فاصله زمانی 1320 تا 1326 در حقیقت دوران انزوای اوست. زیرا اولا رفتار و شخصیت او تحت تأثیر رفتار پدر بود ثانیا به علت بدنامی پدر در زمان حکومتش؛ ثالثا به علت این که پدرش را به علت آلمانی بودنش کنار گذاشتند، او نیز می ترسید که دول بیگانه با او نیز چنین کنند، لذا شاه تحت امر آنها و به لحاظ سیاسی دخالت نیمه فعال داشت. اما از سال 1330 تا 32 دوران احتیاط جایگزین انزواگرایی او شد، بدین معنا که آهسته آهسته وارد صحنه ی سیاست داخلی و خارجی شد. با افزایش اختلافات ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس و تعاقب آن پیروزی دولت وقت در ملی اعلام کردن صنعت نفت با حمایت روحانی مبارز آیت ا... کاشانی و همراهی گروههای انقلابی و مردم، دول آمریکا و انگلیس را به این نتیجه رساند که باید از هر ابزار ممکن، ایران را در فهرست منافع خود نگه دارند. لذا طرح کودتای نظامی را با استفاده از عناصر داخلی مزدور و همکاری سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی خود به مرحله اجراء درآورند طرحی که می بایست به مرحله ی اجراء در می آمد.
بنابراین فاصله ی زمانی 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332 در واقع زمان فراهم شدن مقدمات کودتا بود. مرحله ی اول کودتا در تاریخ 25 مرداد صورت گرفت اما ناکام ماند و شاه به خارج فرار کرد. اما موج دوم کودتا در روز 28 مرداد صورت پذیرفت که طی آن حکومت مصدق ظرف چند ساعت سرنگون شد و زاهدی به نخست وزیری رسید.
نتایج کودتای آمریکایی آغاز دیکتاتوری 25 ساله ی محمد رضا شاه:
1. روی کار آمدن زاهدی دست نشانده ی آمریکا و امضای قرار داد نفتی کنسرسیوم.
2. بعد از کودتا شاه از انزوای سیاسی خارج و فعالانه با انتخاب وزیران دست نشانده، سیاست داخلی و خارجی را شخصا به دست گرفت.
3. وابستگی هر چه بیشتر وزیران و کابینه های تشکیل شده به آمریکا و انگلستان همچون شریف امامی.
بنابراین بعد از کودتا، قدرت تصمیم گیری از مجلس به شاه منتقل شد و ساواک به عنوان بازوی امنیتی رژیم تشکیل گردید. از سویی دیگر سیاست موازنه ی منفی از این تاریخ به سیاست موازنه ی مثبت تبدیل می شود. چرا که کنسرسیوم تصویب می گردد و اسرائیل مورد شناسایی رسمی دولت ایران قرار می گیرد و از سوی دیگر ایران به عضویت پیمان دفاعی و نظامی بغداد که در حقیقت دنباله ی حلقه ی امنیتی ناتو بود درآمد. آگاهان مسائل سیاسی با توجه به این نتایج معتقدند که کودتای 28 مرداد نه تنها در داخل ایران سبب مرگ دموکراسی گردید، بلکه در سطح منطقه نیز سبب تضعیف نهضتهای آزادیبخش و نیز کاهش آزادی گردید. شاه بعد از کودتا با هر گونه آزاد اندیشی به مخالف پرداخت و با ایجاد سازمان ساواک و نیز ایجاد احزاب دولتی و حذف احزاب مستقل و تعطیلی روزنامه های خصوصی عملا سیاست خفقان را در پیش می گیرد.
انقلاب به اصطلاح سفید شاه:
در اثر فشار آمریکا و به منظور آراسته ساختن حکومت دیکتاتوری شاه به ظواهر دموکراسی و نیز توجه استبداد او، خواهان انجام برخی اصلاحات در ایران شد. لذا از سوی دولت تبلیغات گسترده ای در خصوص اصلاحات صورت پذیرفت. اصلاحاتی که شاه از آن بنام انقلاب شاه و ملت یاد می کند. در حقیقت فریب افکار عمومی و در هم شکستن سنتها و خواسته های معنوی مردم که در رأس آنها نیروی مذهبی قرار داشت، هدف اصلی این اصلاحات بود. به هر حال شاه در روز 19 دیماه 1341 اصول ششگانه ی طرح ننگین خود را اعلام می کند.
پس از این اعلام رسانه های وابسته داخلی و غربی با آب و تاب به تبلیغ این اقدام شاه پرداختند و سعی نمودند که در انجام رفراندوم بمنظور تصویب کلیات انقلاب سفید اکثریت قاطعی از مردم را به پای صندوق آراء بیاورند. اما علیرغم تلاشهای رژیم، بیهودگی تلاشها در خرداد 42، زمانی که هزاران تن از مغازه داران، کارمندان، آموزگاران، روحانیون و سایر اقشار علیه شاه به خیابانها ریختند، آشکار شد. فراخوانی مردم به راهپیمایی علیه رژیم توسط اصناف، بازاریان، و مهم تر از همه چهره ی مخالف رژیم ستمشاهی، حضرت امام خمینی (ره) انجام گرفت.
یکی از نویسندگان غربی تاریخ تحولات ایران در این باره می نویسد: «... مرحله ی دوم اصلاحات پس از آنکه تحت فشار محافظه کاران مورد تجدید نظر قرار گرفت، بیشتر به تنظیم سیستم موجود شبیه بود تا تقسیم مجدد ثروت. بنابراین در اکثر آبادیها که تحت پوشش مراحل دوم و سوم اصلاحات ارضی قرار گرفت، تعداد کشاورزانی که می توانستند هزینه زندگی خود را تأمین کنند بسیار از افراد مشابه در روستاهای مربوطه به مرحله ی اول اصلاحات مذبور کمتر بود. لذا مهاجرت به شهرها چه در سطح کارگران کشاورزی و چه در سطح کشاورزان فقیر افزایش یافت.
امام خمینی سخنرانیهای خود را خصوصا در فاصله سالهای 1334 تا 1341 در انتقاد از رژیم افزایش داد. امام در این زمان از رژیم به دلیل فساد، تقلب در انتخابات، نقض قانون اساسی، سرکوبی مطبوعات و احزاب سیاسی، از بین بردن استقلال دانشگاه، نادیده گرفتن نیازهای اقتصادی بازرگانان، کارگران و دهقانان، تضعیف و نابودی اعتقادات اسلامی مردم، سیاست تشویق غربزدگی رژیم، اهدای کاپیتولاسیون به بیگانگان، فروش نفت به رژیم اشغالگر اسرائیل و تشدید مداوم دیوانسالاری دولت به شدت انتقاد و اعتراض می نمودند. که در نتیجه ی این افشاگریها و اعتراضات به افزایش انزجار مردم از رژیم و نهایتا قیام پانزده خرداد شد. قیامی که اگر چه رژیم توانست با ماشین تا به دندان مسلح ارتش خود، آن را ظاهرا سرکوب کند، اما هرگز اثرات آن از بین نرفت. جان دی استمپل، وابسته ی سیاسی سفارت آمریکا در ایران می نویسد، این قیام آغاز همکاری بین دو نوع از مخالفان رژیم شد. نیروهای غیر روحانی و گروههای مذهبی که 15 سال بعد این همکاری نزدیک، و توسعه یافت و قدرت بیشتر گرفت.
نتایج خفت بار انقلاب سفید از نظر امام خمینی «ره»:
- «این انقلاب ننگین و خونین به اصطلاح سفید در یک روز با تانک و مسلسل 15 هزار مسلمان را آنطور که معروف است از پای درآورد، روزگار ملت را سیاه تر ساخت، زندگی دهقانان و زارعین اسیر را بیشتر تباه کرد، اکنون در بسیاری از شهرستانها و اکثر روستاها درمانگاه، دکتر و دارو وجود ندارد، از مدرسه، حمام و آب آشامیدنی سالم خبری نیست و بر حسب اعتراف بعضی از مطبوعات در بعضی از دهات کودکان معصوم را از گرسنگی به چرا می برند.» (1)
- «با تبلیغات و عوام فریبی ها می خواهند آن را به انقلاب سفید ملقب سازند. و آن را انقلاب شاه و ملت بنامند و در این دهه ی سیاهی که گذشت جز فقر و ذلت و اختناق، قتلهای دسته جمعی، تیربارانها و اعدامهای غیر قانونی و انباشتن زندانها از علما، روحانیون و جوانان ملت اسلام چیزی عاید مردم ستمدیده ی ایران نگردید. هتک مقدسات اسلام، کشتن علما و مردم مسلمان در زیر شکنجه، هجوم به مدرسه ی فیضیه و دانشگاهها و کشتار فجیع 15 خرداد از ثمرات دیگر این انقلاب ننگین است. مصونیت بخشیدن به نظامیان آمریکایی و بستگان آنان، خرد کردن حیثیت کشور و بر باد دادن استقلال قضایی و مسلط ساختن غارتگران آمریکا و صهیونیسم بر کلیه ی شئون نظامی، سیاسی، تجاری، صنعتی، زراعی و بازارها از دیگر نتایج شوم این انقلاب پر افتخار دستگاه جبار می باشد. که آن همه جشنها، پای کوبیها و تبلیغات پر سر و صدا به راه انداخته، مبالغ هنگفتی از دسترنج مردم محروم و گرسنه را صرف این جشنهای ننگین کرده است.» (2)
- «هدف شاه از انقلاب ادعایی اش وابسته کردن هرچه بیشتر کشور به آمریکا بود. و در این زمینه اصلاحات ارضی، آمار واردات سالیانه مواد غذایی این مطلب را به خوبی نشان می دهد و در روستاها نیز فقر دهقانان به حدی رسیده که دسته دسته به طرف شهرها هجوم می برند تا با زندگی در زاغه های اطراف شهر و دستمزد ناچیز کارخانه ها سد جوع کنند.» (3)
- [انقلاب ادعایی شاه] «انقلابی بودکه موجب سیه بختی ملت شده و می باشد. انقلابی که جز فلج کردن قوای فعاله ی ملت اثری نداشت. انقلابی که پس از 10 سال خود شاه هم قلابی بودن آن را فاش کرد. انقلابی که می خواهد فرهنگ استعماری را تا دورترین قرا و قصبات کشانده و جوانان کشور را آلوده کند. باید مخالف این به اصطلاح انقلاب به شکنجه گاه برود و از حقوق اجتماعی محروم شود. علمای اسلام و محصلین و رجال دین و طبقه ی دانشگاهی که با این اقدام پوسیده دستگاه جور و ظلم و با این انقلاب رسوا مخالفند یا بی وطن هستند یا باید به شکنجه گاه بروند و از حقوق اجتماعی محروم باشند. طبقات بازرگانان، زارع و کارگر که در این 10 سال جز وعده های پوچ ندیده اند و از این پس باز وعده ی بیشتری می شنوند با این انقلاب سیاه لعنتی مخالفند، به همان سرنوشت دچار خواهند شد.» (4)
روند توسعه اقتصادی - سیاسی در فاصله سالهای 1356 - 1342
در تبیین ریشه های اصلی وقوع انقلاب اسلامی عده ای از روشنفکران غربی و نویسندگان وابسته علت وقوع انقلاب را با توجه به سیاست های نوسازی شاه در حوزه های اقتصادی - اجتماعی تفسیر می کنند، در حالیکه توسعه اقتصادی رژیم در این سالها به واسطه افزایش درآمدهای نفتی در بازارهای جهانی بود، و نه افزایش تولیدات داخلی. طبق مدارک موجود میزان درآمد نفت در سال 1342، 555 میلیون دلار بود که میزان در سال 1355 به 20 میلیارد دلار رسید. البته این افزایش درآمد به جهت اسرافکاریها و خرجهای بسیار سلطنتی نظیر ساخت قصرها و سفرهای خارجی، مصارف اداری، فساد بیش از حد، خرید سلاحهای بسیار هدر می رفت. از سویی دیگر برنامه های کلان دولت در بخش اقتصاد تأثیر گذار بر جمعیت شهرنشین بود نه روستاها، بدین معنا که کالاهای مصرفی تولیدی و یا وارداتی مانند لباس، مواد غذایی، نوشابه، وسایل الکترونیکی، خودرو و ... خاص زندگی شهرنشینی بود. به لحاظ اجتماعی نیز بودجه ای به بخش منابع انسانی اختصاص داده نشد. این اقدامات اگرچه در ظاهر به افزایش امکانات شهری و افزایش جمعیت شهرنشین منجر شد اما خود سبب به روز حلبی آبادها در حاشیه ی شهرهای بزرگ، افزایش شمار کارگران، مهاجرت گسترده ی روستائیان به شهرها و .... منجر شد.
در مقابل نوسازی اقتصادی و اجتماعی شاه در حوزه ی سیاسی تن به نوسازی به معنای دادن اجازه به احزاب و گروههای فشار، ایجاد فضاهای باز سیاسی برای نیروهای مخالف اجتماعی نداد. شاه همچون پدرش دوستدار قدرت بود. او ارتش را پشتیبان خود می دانست. به طوری که ظرف چند سال بر شمار نیروی نظامی خود افزود و آن را به پیشرفته ترین سلاحهای جنگی تجهیز ساخت.
طبق آمار بین سالهای 50 تا 56 شاه اقدام به خرید 12 میلیارد دلار تجهیز نظامی می کند. از سویی دیگر سازمان های امنیتی، بسیار مورد توجه شاه بود، ساواک با نظارت بر رسانه های گروهی سانسور را به شدت اعمال می کردند و با شیوه های مختلف به حذف مخالفان اقدام می کردند هم چنین شاه با تأسیس حزب دولتی رستاخیر عملا بر تسلط خود بر جامعه خصوصا طبقه متوسط و توده های شهری و روستایی افزود. در کنار همین اقدامات، رژیم حمله گسترده ای را علیه مذهب و روحانیون آغاز کرد. تاریخ شاهنشاهی جدید 2535 ساله را به جای تقویم اسلامی به کار برد. زنان به پیروی از الگوی غربی وی نپوشیدن چادر تشویق می شدند. این اقدامات نه با سیاست های اصلاحی همخوانی داشت و نه با اعتقادات و شرایط داخلی جامعه ایران. لذا در کوتاه مدت ایران را در آستانه انقلاب قرار داد.
نارضایتی عمومی شدیدتر شد و فاصله ی دولت با ملت افزایش یافت. این وضعیت به همراه سخنرانیهای افشاگرانه ی امام خمینی «ره» انگیزه های انقلاب را تقویت کرد.
نتیجه گیری:
در دروه پهلوی دوم محمدرضا با نظارات بیشتر خود بر ارتش و انتخابات مجلس عملا زمام امور را در اختیار خود گرفت. او با تشکیل و تأسیس دو حزب آن زمان و نیز اصلاحیه های قانون اساسی و قائل شدن حق وتو در مصوبه های مالی برای خود و نیز پائین آوردن حد نصاب لازم برای رأی گیری سلطنت، دیکتاتوری خود را تحکیم نمود. توسعه ی اجتماعی و اقتصادی او در قالب انقلاب به اصطلاح سفید و تخصیص بودجه های مختلف به بخشهای صنعتی و اقتصادی و بخش خدمات نه به واسطه پیشرفت تکنولوژی یا مشارکت مردمی، بلکه فقط بوسیله ی درآمدهای روزافزون نفت بود. شکاف بین گروههای حاکم و نیروهای اجتماعی بیشتر گردید. دکتر حسین بشیریه معتقد است اهداف توسعه [مورد نظر رژیم ستمشاهی] در ایران زمینه افزایش تمرکز و کنترل منابع قدرت در دست حکومت را فراهم آورد که این خود مانع توسعه سیاسی شد. انقلاب ننگین سفید اوج فرایند دراز مدت انباشت و تمرکز منابع قدرت سیاسی بوسیله ی دربار بود.
پی نوشتها:
1. تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی «ره» ص 272
2. همان منبع، ص 273
3. همان منبع، ص 275
4. تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی «ره» ص 274