تعداد بازدید : 4525114
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
مقدمه و تاریخچه
بی شک یکی از غنیترین و پرمایهترین مباحث و مصادیق علمی و فرهنگی در تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت، تالیفات و آثار اخلاقی و تربیتی بزرگان اندیشه و علم کشورمان است که از منابع فلسفی و حتی ادبی نشات گرفتهاند .
این آثار و نوشتهها در فرازهایی خاص از تاریخ اجتماعی و سیاسی کشور همواره تلاش داشتهاند تا تعادلی در روح و حرکت پرفراز و نشیب جامعه و افراد آن فراهم سازند، تا بتوانند مانع و سدی در برابر نابسامانیها و تشتتحاکم بر نفس افراد و ارزشهای جامعه باشند .
به همین منظور کتب اخلاقی از بالاترین سهم و حساسترین وظیفه، در این زمینه برخوردار بودهاند . این معنا در آثار ادبی این مرز و بوم نیز به وفور دیده میشود . ادبا در قالب نثر و نظم آثاری مثل گلستان، بوستان، مثنوی، دیوان حافظ و . . . به رشته تحریر در آوردهاند که بر همه آنها یک سیاق فلسفی و اخلاقی حاکم میباشد، و به نوعی نمایانگر دیدگاهها و راهبردهای اخلاقی و تربیتی، تاریخی و فلسفه اجتماعی زمان خود نیز میباشند .
کتاب ارزشمند معراج السعادة از جمله آثار و منابع اخلاقی - تربیتی و همچنین ادبی و فلسفی است که تحت تاثیر این طیف تاریخی و فلسفه اجتماعی و سیاسی و فراز و نشیبهای حاکم بر آن، توسط عالم ربانی «ملا احمد نراقی» در اوایل قرن سیزدهم هجری به رشته تحریر درآمده است در این کتاب تلاش برای تعادل روح و فرهنگ خسته جامعه و نفس متزلزل انسان آن روز به چشم میخورد .
معراج السعادة یکی از آثار علامه «ملا احمد نراقی» میباشد به تعبیری در جهت تکمیل کتاب «جامع السعادات» تالیف علامه «ملا مهدی نراقی» پدر بزرگوار ملا احمد، نگارش یافته است . (1) بعضی محققان آن را ترجمه کتاب جامع السعادات نیز میدانند . (2)
محتوای معراج السعادة
کتاب معراج السعاده از نظر محتوا و مطالب به پنجباب تقسیم میشود که هر باب دارای فصول، مقام، صفات و مقاصدی به شرح زیر است:
باب اول: در بیان مقدمات نافعه و مشتمل بر ده فصل است;
باب دوم: در سبب بدی اخلاق و بیان قوای نفس و در آن هشت فصل است;
باب سوم: در بیان محافظت اخلاق حسنه از انحراف و معالجات کلیه اخلاق رذیله و در آن سه فصل است;
باب چهارم: در تفصیل اخلاق حسنه و ذمیمه و فواید و مفاسد آنها و کیفیت کسب اخلاق حسنه و معالجه اخلاق رذیله و این باب مشتمل استبر پنج مقام، که مقام اول در چهار فصل; مقام دوم در دو مطلب و هر مطلب در فصولی و صفات متعدد; مقام سوم نیز مشتمل بر بیست و یک صفت و فصول مربوط به آنهاست; مقام چهارم در دو مطلب و نه صفت و فصول مربوط و در مقام پنجم سی و سه صفت و برای هر یک فصول متعددی میباشد;
باب پنجم: نیز در بیان مراتب اطاعت و عبادت و کیفیت و آداب و شرایط آن و در آن هفت مقصد است، که بعضی از مقاصد به فصولی تقسیم شده است .
چاپهای معراج السعادة
از زمان نگارش معراج السعادة تا کنون، این کتاب چندین نوبت چاپ شده و در دسترس طالبان معرفت و اخلاق قرار گرفته است .
آنطور که مشخص است نسخ اولیه بهصورت دستنویس و چاپ سنگی و بدون رعایت فهرست و شناسنامه کتاب در اختیار جویندگان معرفتبوده است . در زیر به نسخههایی که در اختیار قرار گرفته است اشاره میشود:
یکی از نوبتهای نشر کتاب در سال 1388 هجری قمری در تهران و توسط انتشارات اسلامیه در 299 صفحه و به صورت چاپ سنگی انتشار یافته است . از جمله چاپهای دیگر، چاپ در سال 1332 هجری شمسی توسط انتشارات محمد علی علمی میباشد که به صورت افست و به خط نستعلیق و در 594 صفحه منتشر شده است .
مؤسسه انتشارات رشیدی معراج السعاده را در دو نوبت چاپ کرده است که یکی از نوبتها، بدون ذکر تاریخ انتشار و در نوبت دوم، سال 1361 تحت عنوان چاپ دوم به طبع رسانده است .
در تاریخ 1351 هجری شمسی، کتاب معراج السعادة توسط مؤسسه مطبوعاتی علیاکبر علمی در 462 صفحه به چاپ رسیده است که نسبتا از شناسنامه کتاب، فهرست مطالب، مقابله و تصحیح و یادداشت و کیفیت چاپ نسبتا مطلوبی برخوردار میباشد .
لازم به ذکر است که اکثر چاپهای اشاره شده از مطلوبیت نشر سال 1351 برخوردار نبودهاند . به نظر میرسد این اثر، اخیرا توسط انتشارات جاویدان با آخرین اصلاحات و کیفیت مطلوبتری تجدید چاپ گردیده است .
جایگاه تاریخی و فلسفی کتاب
انسان در طول تاریخ همواره دو دیدگاه شناختی و فلسفی را در نظر داشته است و به دو نیرو و صفتخیر و شر و یا نیکی و بدی اعتقاد داشته است . کنترل و هدایت و یا تشدید و سرکوب این دو نیرو در مباحث و آثار اخلاقی به وسیله صفت اعتدال و یا میانه روی، از زمان ارسطو، به بعد مورد توجه قرار گرفته است . در واقع صفت اعتدال و میانهروی، در برنامه اخلاق و سیر و سلوک تربیتی تمامی مکاتب اخلاقی و فلسفی به نوعی پذیرفته شده است، بویژه پس از ارسطو که اولین بار به صورت کاربردی استفاده شده است، همچنین در فلسفه اسلامی نیز جایگاه ویژهای دارد .
صاحب معراج السعادة نیز در شروع مبحثخود و در خصوص حقیقت آدمی و لزوم شناخت این حقیقت، که در نفس انسان متبلور است، به این صفت (اعتدال) هم در ماهیت و هم در عمل توجه خاص دارد، و به نوعی آن را با فلسفه شناختی و عملکرد اخلاق اسلامی مرتبط میسازد .
مؤلف، در این اثر ماهیت و ذات انسان را غیر جسمانی و در قالب نفس مجرد میداند و در عین حال آن را تلفیقی از جنبههای مثبت و منفی، در زمینه افعال خوب و بد یا خیر و شر نیز ترسیم مینماید .
اگر به زمان نگارش کتاب توجه کنیم، میبینیم که این طرز تلقی از مباحث نظری و عملی در اخلاق، بی تاثیر از اوضاع تاریخی، اجتماعی، سیاسی و شرایط تفکر فلسفی آن روزگار نبوده است .
استاد «محمد رضا مظفر» در مقدمهای بر کتاب «جامع السعادات» در تشریح اوضاع سیاسی، فلسفی و اجتماعی زمان مؤلف کتاب که مقارن زمان ملا احمد نیز میباشد، چنین مینویسد:
در این زمان، دو حادثه غریب و فوقالعاده در قلمرو سلوک دینی رخ نمود، نخست: جنبش صوفیه که به زیادهرویها و غلو و مبالغه فرقه کشفیه انجامید و دوم: حرکت فرقه اخباریه . این دومی (فرقه اخباریه) در این قرن، سلطه و سیطرهای نیرومند بر جریان مطالعه و تفکر و درس و بحث پیدا کرد و صریحا همگان را به توجه به خود فرا میخواند، تا آنجا که طلاب علوم دینی در شهر کربلا - که آن روز بزرگترین مرکز علمی در میان شهرهای شیعه نشین بود - در اینباره افراط و غلو به خصوصی نشان میدادند و تالیفات دانشمندان علم اصول را جز با دستمال برنمیداشتند، از ترس این که مبادا دستشان با لمس کردن حتی جلد خشک آنها نجس شود .
در حقیقت در این قرن روحیه علمی بسیار به سستی و فتور گرایید . . . این سستی و کساد بازار علم و سرکشی حرکت تصوف از یک سو و جنبش اخباریه از سوی دیگر مخصوصا در این قرن، انسان را به شگفتی و تفکر میخواند . . .
با اینکه ما به اسباب و علل این وضع و حال شناخت کافی نداریم، به احتمال قوی مهمترین اسباب و عواملی که میتوانیم با اطمینان اظهار کنیم، وضع سیاسی و اجتماعی بلاد و سرزمینهای اسلامی در آن قرن بوده است، از قبیل جدایی و بینظمی شهرها و اختلال امنیت در اطراف آنها، و جنگهای خانمانسوز بین ایران و دولتها، به خصوص بین دو حکومت ایران و عثمانی و بین دو حکومت ایران و افغان، این جنگ ها که اکثرا صبغه دینی داشت، همگی اسباب اضطراب و نگرانی در افکار و تمایلات و موجب ناتوانی روحیه معنوی عمومی بود» .
وی سپس ادامه میدهد:
«این مسایل باعثشد که ارتباط رجال دین با زندگی واقعی و . . . نیروهای مسلط بر زمان ضعیف شود و بگسلد، و این امر بر حسب عادت به بیمیلی و زهد افراطی در همه شؤون زندگی و ناامیدی از اصلاح منجر میشود و از اینجا حرکت تصوف پدید میآید، و در این موقع وضع باشکوهی به خود میگیرد و فلسفه اشراقی اسلامی که رانده و سرکوب شده بود دوباره جان میگیرد و یاران نیرومندی، نظیر «مولی صدرالدین شیرازی» متوفی در سال 1050 و امثال و پیروان او، پیدا میکند و در اندیشههای فلسفه اشراقی غلو و مبالغه میشود بهعلاوه طریقه تصوف تکیهگاهی در قدرت مسلط آن زمان - یعنی سلطنت صفویه - مییابد که برپایه دعوت به تصوف برپا شد و همواره آن را تایید و تقویت میکرد .
از سوی دیگر این حرکت تند و غلوآمیز عکس العملی در پی دارد، و آن این است که مردم یکسره از اعتماد به عقل و تفکر فلسفی روی میگردانند و در هر چیزی راه تعبد به ظواهر شرع، به معنای [بسنده] کردن به اخباری که در کتابهای مورد وثوق وارد شده، پیش میگیرند، آن هم با جمود بر ظواهر آن اخبار و آنگاه مبالغه و زیاده روی در این ادعا که همه آن اخبار، با همه اختلافی که در آنها هست، قطعا از جانب معصوم صادر شده است .
پس در غلو از این هم فراتر رفته میگویند، که ظواهر قرآن را به تنهایی بدون رجوع به اخباری که وارد شده نباید اخذ کرد . پس از این علم اصول را به کلی رد میکنند به این ادعا که همه مبانی آن عقلی است و مستند به اخبار نیست و در هیچ چیز اعتماد و تکیه به عقل روا نیست و آنگاه اجتهاد و جایز بودن تقلید را رد و انکار میکنند . بدین گونه اندیشه فرقه جدید اخباریه پدید آمد و . . .» .
«استاد مظفر» سپس به جبههگیری «شیخ وحید بهبهانی» در آغاز قرن سیزدهم در مقابل اخباریون، به عنوان فردی که در علم اصول تطوری ایجاد میکند و آن را از جمود و رکودی که قرنها بر آن گذشته استخارج مینماید، اشاره میکند .
پس براساس این مقدمه و شرحی که بر زمان نگارش کتاب جامع السعادات تالیف مولی مهدی نراقی (پدر بزرگوار مولی احمد) گذشته است معلوم میشود که مولی احمد نیز در طیف فکری و فلسفی نزاع میان اصولی و اخباریون و نیز نهضت تصوف قرار داشته است، و به دلیل جدایی و بیگانگی مردم از اخلاق نظری، مردم را به اعتدال و میانه روی در روند اخلاقی و منش تربیتی خاصی، مبتنی بر تفکر و شناخت عقلی و اصولی، ارشاد مینماید .
در واقع، جامعه منفعل و بیسازمان آن زمان، به راهنمایی احتیاج داشت که آن را کمی به تعادل و نظم نزدیک کند و این ضرورت حیاتی را ملا احمد نراقی، هم در درون پرآشوب مردم آن زمان و هم در اوضاع اجتماعی حاکم مشاهده و درک میکرد و این میتوانست انگیزه خوبی برای نگارش کتاب «معراجالسعادة» باشد .
آنچه که جایگاه فلسفی معراج السعادة را ممتاز میسازد، توجه به عنصر شناخت و تکیه و اعتماد به عقل و استدلال است . همین امر نیز زمینه ساز تفکر فلسفی و شناخت مبادی اخلاقی برای نگارش کتاب قرار گرفته است .
روش علمی و طبقه بندی عناصر و مفاهیم در این کتاب از نظریه قدیمی و فلسفی ناشی میشود، جدا کردن و در مقابل هم قراردادن جسم و روح یا تن و ذهن و تن و جسم را همواره بستر کشمکش روح و یا نفس، در ارتباط با چهار نیرو و یا قوای اربعه در نظر میگیرد .
در نگرش اخلاقی و تربیتی کتاب، از بعد شناختی و فلسفه وجودی انسان، میتوان نفس را به عنوان تنه اصلی شناخت انسان در نظر گرفت که معراجالسعادة، قوا و صفات اربعه از شاخههای اصلی آن در نظر گرفته شده است، و به همین ترتیب به صورت خوشهای، صفات مربوط به هر یک از این قوا را در مصادر نیکی و فضایل و سپس بدی و رذایل تشریح مینماید و در واقع به یک رابطه علت و معلولی در این زمینه اشاره دارد و آنها را با دو وجه لذت و الم در انسان و مفاسد و فواید بیماری و صحت نفس مقایسه میکند، و مهمتر اینکه راه مبارزه با صفات رذیله و تقویت صفات فاضله را، شناختشرافت انسان میداند .
در واقع میتوان گفتبحث اخلاقی کتاب به نوعی آشتی دهنده نقطه نظرات مکاتب و مباحث فلسفی تندرو و محافظه کار نیز میباشد که قرنها بر فلسفه اسلامی حاکم بودهاند و در نهضتهای اخباری، کشفی و تصوف و . . . که به آنها اشاره شده استبه اوج خود رسیدهاند و انگار در نظرگاه کتاب، تلاش بر تعدیل و هدفمند کردن آنها قرار داشته است و این خود بیتاثیر از نهضت فلسفی «حکمت متعالیه ملاصدرا» و اثر آن بر نظریات «مولی احمد» نیز نبوده است، گرچه بارقههای تفکر اشراقی کاملا در سیاق فلسفی کتاب مشهود است .
جایگاه اخلاقی و تربیتی کتاب
معراج السعادة را میتوان از جمله آثار اخلاقی و تربیتی محسوب کرد که با ارایه یک مجموعه و دیدگاه شناختی و دستورالعملهای تربیتی، تلاش در شناساندن انسان به عنوان موجودی متشکل و هدفمند دارد و سعی دارد تا با شناخت عناصر این مجموعه متشکل، رابطه این عناصر را ضمن ارایه تاثیر سلسله مراتبی بر یکدیگر، بر مخاطبین خود بازشناساند .
این مسیر و خط سیر معرفت، بر خویشتنشناسی و سپس خداشناسی تکیه میکند و این خود یکی از نکات مثبت تربیتی میباشد که انگیزهای مضاعف را در وجود انسان به عنوان یک عنصر فعال و نه صرفا منفعل در نظر میگیرد .
این اثر را میتوان به منزله پلی در نظر گرفت که طرز تفکر و دیدگاه سنتی در نظریات تربیتی را به طرز تفکر جدیدتر و پویاتر پیوند میزند و بیشک این از تغییر روش تفکر فلسفی آن زمان نیز نشات گرفته است .
یکی از نکات بسیار مهم در معراج السعادة، توجه به تربیت همراه تعلیم و یا به عبارتی آموزش و پرورش است، که در مسیر خودسازی و سیر و سلوک اخلاقی، آنها را لازم و ملزوم همدیگر میداند و این شروع همان تفکر نوینی است که تعلیم و تربیت جدید نیز آن را در نظر میگیرد و میتواند بهواسطه آن برای علم اخلاق و کلا علوم تربیتی، هدف، برنامه، روش، محتوا و ارزشیابی علمی داشته باشد .
از طرف دیگر، توجه به ضرورت شناخت نفس، میتواند به انسان بفهماند که او در یک چارچوب قانونمند از نظر شرایط و عوامل جسمی و روحی قرار دارد و نیز تحتشرایط متعادل و غیرمتعادل محیط پیرامونش، مجری و مسؤول اعمال خویش و مؤثر بر شرایط خود نیز میتواند باشد . تا آنجا که پیام اخلاقی کتاب، مبارزه مداوم انسان با دو «خود» علوی و سفلی میباشد و ماهیت رفتار او، نتیجهای است که از این مبارزه، شخصیت، منش و سلوک اخلاقی فرد را تحت تاثیر دارد و آن را شکل میدهد .
شاید یکی از مشکلات کتاب در زمینه استناد به مصادیق اخلاقی و شواهد تجربی، عدم دقت در استناد به منابع معتبر و نیز عدم توجه کافی به اقوال بزرگان و صاحبنظران بهصورت موردی و وسیع میباشد . به طوری که این ضرورت، بیشتر با آوردن اشعار در متن کتاب و در تاکید بر مباحثخاص، ترمیم گردیده است .
همچنین در استناد به روایات، توجه و دقت کافی به اصالت و مصادر واقعی روایات نشده است، که البته ماهیت و هدف اخلاقی و تربیتی کتاب را خدشه دار نمیکند، بلکه آن را در این مسیر آسیبپذیر میسازد . گرچه استناد مستقیم به آیات به منظور تنفیذ مباحث اخلاقی از نکات مثبت این کتاب محسوب میشود .
معراج السعادة در عین توجه به جامعیت صفات و آثار و تبعات مترتب بر آن در انسان، آنها را در یک روند تربیتی و اخلاقی، مستلزم درجات ذاتی و تقدم و تاخر ارزشی نیز میداند، که همه در طیف شناخت انسان میتوانند متعادل و سودمند باشند و در سایه جهل میتوانند از عوامل زیان و عدم تعادل به حساب آیند .
مقایسه با دیگر آثار اخلاقی
معراج السعادة را میتوان با دیگر آثار اخلاقی و تربیتی زمان خود و یا بعد و قبل از آن، از ابعاد تاریخی، فلسفی، اخلاقی و حتی ادبی مقایسه قرار داد . بدیهی است هر یک از آثار اخلاقی، بویژه پندنامهها و آثار ادبی قرون و اعصار گذشته، ضمن داشتن سیاق فلسفی، تاریخی و ادبی خاص، همه در موضوعیت داشتن مباحث اخلاقی و بویژه اخلاق عملی اشتراک دارند . ضمنا هر یک از این متون را میتوان در ابعاد ادبی، اخلاقی و فلسفی بررسی کرد .
در این مقاله، تحلیل و مقایسه تمامی ابعاد فوق، از حوصله بحثخارج و ضروری به نظر نمیرسد . اما آن چه از بعد تاریخی میتواند مورد نظر ما باشد، این است که معراج السعادة نه یک اثر جدا تنیده شده و جدا بافته از دیگر آثار مشابه اخلاقی; از جمله «کیمیای سعادت» امام محمد غزالی، «قابوس نامه» وشمگیر، «گرشاسب نامه» ، «مرزبان نامه» ، «سیاست نامه» ، «گلستان» ، «بوستان» و . . . میباشد، بلکه در امتداد و مکمل آنهاست و به فراخور زمان خود، مطالب اخلاقی (که در آثار قبلی بیشتر با انگیزههای خاص زمان خود نگاشته شده است) را بیشتر با انگیزههای مذهبی و فلسفی و نیز متاثر از آن آثار به رشته تحریر در آورده است .
مخاطبین بعضی آثار اخلاقی پیش از معراج السعادة بیشتر فرزندان و حیوانات بودهاند (پندنامهها، مرزبان نامه، کلیله و دمنه و) . . . و این بر میگردد به اینکه هنوز تفکر اجتماعی و برداشت اخلاقی در طبقات ممتاز و حکما و حتی عامه مردم، به صورت طبقاتی و متاثر از اخلاق افلاطونی بوده است . به طوری که آموزش اخلاقی در کنار آموزش حکمت، فلسفه، ریاضی و . . . درون گروهی بوده است .
در معراج السعادة ما این ارتباط غیرمستقیم را کمتر میبینیم، بلکه نگارنده خطاب به تمام مردم تلاش کرده است، تا همه را از جایگاه اخلاقی و شخصیتی خود آگاه سازد، و این نکته «معراج السعادة» را به صورت یک اثر عمومی و نیز کاربردی نزد عموم مردم متجلی ساخته است . در نگاهی کوتاه به محتوای این اثر اخلاقی استنباط میشود، که این کتاب بیشترین تاثیر را از «کیمیای سعادت» غزالی گرفته است، بویژه آن جایی که در سلسله مراتب روح تا قوای اربعه، به تمثیل پادشاه و دیگر قوا به صورت تشکیلات حکومتی میپردازد، کاملا از مبحثشناختن مقصود دل از کیمیای سعادت اقتباس شده است .
هم چنین مباحثشناخت دل و حقیقت نفس و منحصر نمودن شناخت آدمی به شناخت نفس و نقش محوری آن در تربیت انسان از مباحث کیمیای سعادت پیروی شده است . در واقع «معراج السعادة» را میتوان به نوعی تکرار روش شناخت نفس و اخلاق عملی آثار اخلاقی بویژه کیمیای سعادت در نظر گرفت که براساس شرایط خاص زمان خود، به صورت عمومیتر، به رشته تحریر در آمده است .
نکته دیگر این که، میتوان گفت آثار اخلاقی پیش از «معراج السعادة» به جز معدودی از آنها مثل گلستان، بوستان و . . . به نظر میرسد از پشتوانه سیاسی و حکومتی بیشتری برخوردار بودهاند و در واقع به واسطه حاکمیت زمان خود، تنفیذ میشدهاند، در حالی که «معراج السعادة» از زمینه کمتری در این مورد برخوردار بوده است .
عناصر و راهبردهای اصلی کتاب در زمینههای اخلاقی و تربیتی
اگر «نفس» را در مرکز مباحث معراج السعادة به عنوان عنصر اصلی در اخلاق و تربیت قرار دهیم، میتوانیم عناصر بعدی را پیرامون آن، یا به موازات و یا منشعب از این عنصر در نظر بگیریم . مؤلف کتاب با تعیین و تعریف حقیقت انسان به اعتبار «نفس» و دادن نقش حاشیهای و به جسم و تن و اینکه این نفس خود نفخهای الهی و ودیعهای خداوندی است، منشا وجودی انسان را از یک بستر ماوراء الطبیعی و معنوی منبعث میسازد، سپس رسالت اخلاقی و تربیتی را در انسان، رسیدن دوباره به این مبدا ترسیم میکند، و این را در خودشناسی متجلی میبیند، بدین منظور چارچوب جسمی و روحی و یا تن و روان یا نفس را در مجموعهای از صفات و عوارض مثبتیا منفی آن طبقهبندی و توصیف مینماید .
اشاره به قوای چهارگانه و یا قوای اربعه در انسان، شامل: عقل; شهوت; غضب و وهم، از جمله عناصری است که با یک تمثیل کارکردی آن را با حکومت و عناصر و عاملین آن در مقام مقایسه قرار میدهد . در این تمثیل، نفس را به عنوان حاکم و پادشاه بر انسان، عقل را به عنوان وزیر، شهوت را به مثابه مامور مالیات، غضب را به شحنه و وهم را به خدعه و نیرنگ تشبیه میکند، که این خود به نوعی نشان دهنده قایل شدن سلسله مراتب قدرت و رابطه اثر و مؤثری در فعل و انفعال اخلاقی انسان میباشد و این طرز تلقی در دیدگاه غزالی نیز در مبحثشناختن مقصود از لشکر دل مطرح و کاملا با آن هم سنخ میباشد .
پس از شناخت نفس و مصادر صفات و ویژگیهای اخلاقی و عوارض مترتب بر آن، فواید و کیفیتشناخت مطرح میشود، و اینکه وجود، از دو وجه لذت و الم برخوردار است، که در نفس متبلور میگردد . این دیدگاه در روانشناسی جدید نیز به عنوان مبدا و منشا انگیزههای انسان در دو وجه محرک یا بازدارنده قلمداد میشود و مبنای هیجان و احساس قرار میگیرند . عدم انکار اصل لذت و اعتقاد به درجه بندی لذت از مادی به معنوی و بویژه اشاره به لذت شناخت و لزوم درک و تمسک به لذات روحانی و معنوی، از نکات برجسته دیگر معراج السعادة میباشد . توجه به عوارض بیماری یا صحت نفس و مفاسد و فواید ناشی از این حالات، خود نشان از نقش آسیب شناختی کتاب و مضامین آن در زمان خودش دارد و اینکه این توجه چه تاثیری میتواند بر سازمان و یا بی سازمانی شخصیت فرد و جامعه داشته باشد .
یکی از نکات برجسته دیگر «معراج السعادة» ، توجه و اعتقاد به دوران کودکی و طفولیت است که این دوره را واجد و مستعد جذب بیشترین صفات، در دوران زندگی فرد میداند . که این دیدگاه و اعتقاد به وجهی با روانشناسی جدید، بویژه روانشناسی رشد (که امروزه مبانی شخصیت اخلاقی و تربیتی کودک را میتوان از آن استنباط کرد) مشابهت دارد .
مسلما وقتی این عناصر در بستر شرافت علم اخلاق و ضرورت تهذیب آن، به واسطه علو درجهای که دارد، مطرح میگردد، راهبردهایی نیز به منظور رسیدن به مقصود نهایی و اخلاق برتر، مورد نظر نگارنده کتاب، قرار میگیرد . از آن جمله میتوان به قایل بودن به درجهبندی و مرتبهای بودن سلوک اخلاقی، بهعنوان یک راهبرد عرفانی اشاره کرد .
همچنین اشاره به غالب بودن صفات رذیله بر حسنه در انسان و اینکه در مقابل هر صفت نیکو، دو صفت رذیله وجود دارد، آماده باش مداوم و هشدارگونهای را به انسان گوشزد میسازد که میبایست محافظت دایمی از اخلاق حسنه و معالجه رذایل، داشته باشد.
پس میتوان گفت: معراج السعادة از فرآیندی پیروی میکند که از یک نفس پاک شروع میشود و در یک نزاع و سیر و سلوک، تلاش دارد تا ضمن دفع رذایل و پلیدیها و کسب فضایل و کرامات انسانی، به همان نفس پاک برگردد، و این به تمامی در مسیر شناخت فلسفی و عملکرد اخلاقی مکتب اسلام و راهبردهای عرفانی آن متجلی میباشد .
نتیجهگیری
پس از مقدمهای کوتاه بر «معراج السعادة» از دیدگاه تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت، میتوان چنین استنباط کرد که معراج السعادة از نظر تاریخی و تفکر فلسفی زمان خود، جایگاهی ویژه و نقشی عملی در ساختار و عملکرد اخلاق فردی و اجتماعی داشته است و این نقش، تا این زمان، همچنان به عنوان یک اثر جامع و کاربردی، مورد نظر صاحبنظران و عامه مردم نیز بوده است .
معراج السعادة به واسطه مقام والا و کرامتی که برای انسان قایل است و نیز به دلیل لزوم شناخت نفس و طبیعت انسان، دیدگاهی مثبت و فعال به انسان میبخشد و او را در عین قرار داشتن در مجموعه شرایط، عناصر و قوای نیک و بد، خیر و شر و یا فضایل و رذایل، در بستر انتخاب راهی میداند که طی مسیر آن، مستلزم شناخت از خود و از شرایط میباشد .
این اثر را میتوان به نوعی دارای وزنه دل چسب از نظر فلسفی، اخلاقی و تربیتی در نظر گرفت، که هر طبعی را چه تحقیقی و چه تشریعی سیراب میسازد و زمینهای میشود برای راه یافتن به اعماق و ابعاد نفس و صفات انسان .
منابع و مآخذ
1 - ملا مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، تهران، انتشارات حکمت، 1370 .
2 - ملا احمد نراقی، معراج السعادة، تهران، انتشارات مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی، 1351 .
3 - برگزیده کیمیای سعادت، دیباچه و حواشی و توضیحات از: دکتر احمد رنجبر، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362 .
4 - برگزیده قابوسنامه، به اهتمام دکتر زهرا خانلری، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362 .
5 - مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، 1367 .
6 - مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، جلد دوم (کلام، عرفان، حکمت الهی)، تهران، انتشارات الزهرا، 1362 .
پىنوشتها:
1) علامه ملا مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی تهران، انتشارات حکمت، 1370 .
2) علامه ملا احمد نراقی، معراج السعادة، تهران، انتشارات مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی، 1351 .
نویسنده:محمد رضا جلالی