زينب عليها السلام كه حضور هفت معصوم را درك كرده، در تمامي ابعاد ولايت مداري (معرفت امام، تسليم بي چون و چرا بودن، معرفي و شناساندن ولايت، فداكاري در راه آن و)... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده كرده بود كه چگونه مادرش خود را سپر بلاي امام خويش قرار داد و خطاب به ولي خود گفت: «[اي ابالحسن] روحم فداي روح تو و جانم سپر بلاي جان تو باد.» و سرانجام جان خويش را در راه حمايت از علي عليه السلام فدا نمود و شهيده راه ولايت گرديد. زينب عليها السلام به خوبي درس ولايت مداري را از مادر فرا گرفت و آن را به زيبايي در كربلا به عرصه ظهور رساند.
از يك سو در جهت معرفي و شناساندن ولايت، از طريق نفي اتهامها و ياد آوري حقوق فراموش شده اهل بيت تلاش كرد؛ از جمله در خطبه شهر كوفه فرمود: «لكه ننگ كشتن فرزند آخرين پيامبر و سرچشمه رسالت و آقاي جوانان بهشت را چگونه خواهيد شست؟»
و همچنين در مجلس ابن زياد، شهر شام، و مجلس يزيد، ولايت و امامت را به خوبي معرفي نمود.
از سوي ديگر سر تا پا تسليم امامت بود؛ چه در دوران امام حسين عليه السلام و چه در دوران امام سجاد عليه السلام حتي در لحظهاي كه خيمه گاه را آتش زدند، يعني در آغاز امامت امام سجاد عليه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض كرد:اي يادگار گذشتگان... خيمهها را آتش زدند ما چه كنيم؟ فرمود: « فرار كنيد»
از اين مهمتر در چند مورد، زينب عليها السلام از جان امام سجاد عليها السلام دفاع كرد و تا پاي جان از او حمايت نمود.
1- در روز عاشورا؛ هنگامي كه امام حسين عليه السلام براي اتمام حجت، درخواست ياري نمود، فرزند بيمارش امام زين العابدين عليه السلام روانه ميدان شد. زينب با سرعت حركت كرد تا او را از رفتن به ميدان نبرد باز دارد، امام حسين عليه السلام به خواهرش فرمود: او را بازگردان، اگر او كشته شود نسل پيامبر در روي زمين قطع ميگردد.
2- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خيمهها شمر تصميم گرفت امام سجاد عليه السلام را به شهادت برساند، ولي زينب عليها السلام فرياد زد: تا من زنده هستم نميگذارم جان زين العابدين در خطر افتد. اگر ميخواهيد او را بكشيد، اول مرا بكشيد. دشمن با ديدن اين وضع، از قتل امام عليه السلام صرف نظر كرد.
3- زماني كه ابن زياد فرمان قتل امام سجاد عليه السلام را صادر كرد، زينب عليها السلام آن حضرت را در آغوش كشيد و با خشم فرياد زد:اي پسر زياد! خون ريزي بس است. دست از كشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد: «به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم كرد. اگر ميخواهي او را بكشي مرا نيز با او بكش.»
ابن زياد به زينب نگريست و گفت: شگفتا از اين پيوند خويشاوندي، كه دوست دارد من او را با علي بن الحسين بكشم. او را واگذاريد.
البته ابن زياد كوچكتر از آن است كه بفهمد اين حمايت فقط به خاطر خويشاوندي نيست، بلكه به خاطر دفاع از ولايت و امامت است. اگر فقط مساله فاميلي و خويشاوندي بود، بايد زينب عليها السلام جان فرزندان خويش را حفظ ميكرد و آنها را به ميدان جنگ نميفرستاد.
منبع: نشريه مبلغان