در يكي از سفرهايي كه مقام معظّم رهبري به قم تشريف آوردند صبح روزي بود كه يكي از دوستان بزرگوار در منزل آمد و فرمود: آقا به منزل آقاي بهاءالديني ميآيند، بيا برويم. به اتفاق ايشان به منزل آقا رفته وارد اطاق منزل شديم، مقام معظّم رهبري اظهار لطف و مرحمت فرمود، نشستيم آقاي بهاءالديني روي تشك با عرقچين نشسته بود، آقاياني در خدمت آقا بودند.
حقير خدمت مقام معظّم رهبري عرض كردم: آقا! اگر بعضي بعد از نشست مجلس خبرگان، از رهبري حضرتعالي خبر دادند، ما سه سال قبل از فوت حضرت امام (عليه الرحمه)، رهبري شما را در سر ميپرورانديم. فرمودند: چطور؟ عرض كردم به واسطه فرمودهي اين مرد و اشاره به آيتالله بهاءالديني كردم و در توضيح آن گفتم در سه نشست كه در سه جمعه پياپي كه بنده در منزل، در محضرشان بودم اين مطلب را فرمودند. روزي ابتدا به ساكن فرمودند: فلاني! قضيهي قائم مقامي سر نميگيرد. كسي كه ما دلخوش به او هستيم، آقاي خامنهاي است.(سعي ما بر اين است تا آنجا كه در خاطره مانده عبارات آقا را خاطرنشان كنم.) بنده هم عرض كردم: بله آقا، و رفتم براي اينكه چاي خدمت آقا بياورم فرموده ايشان را يادداشت كردم.
هفتهي بعد روز جمعه حدود ساعت ده صبح فرمودند: "همانطور كه به شما گفتيم اينها ميخواهند كاري كنند، اما موفق نميشوند دلخوشي ما به آقاي خامنهاي است. "
عرض كردم، بله آقا و بلند شدم رفتم يادداشت كردم و برگشتم. هفتهي سوم باز به همين مضامين دربارهي آينده مطلبي فرمودند، من نگاهي به چشمهاي آقا كردم، آقا فرمودند: چه بايد كرد؟ شما تعجب ميكني؟ اما ديد ما اين است، عرض كردم: بله آقا. چون سخنم به اينجا رسيد آقاياني كه در خدمت آقا بودند، خوشحال شدند و تبسم كردند و مقام معظّم رهبري نگاهي به آيتالله بهاء الديني كرد، ايشان هم به طور عادي گفتههاي حقير را ميشنيد و سر مبارك در پيش داشت.
منبع: كتاب سيري در آفاق، زندگينامه حضرت آيتالله العظمي بهاءالديني، ص 365