از آنجا كه ارتباطات هر فرد با ساير افراد در چارچوب نهادهاي اجتماعي صورت مي پذيرد نظري بسيار اجمالي و مختصر به چند و چون نهادها در جامعه آرماني مي افكنيم:
الف- نهاد خانواده:
در جامعه آرماني در راه تحكيم و تقويت بنيان خانواده و جلوگيري از متلاشي شدن اين واحد اجتماعي بسيار مهم سعي بليغ به عمل مي آيد. گذشته از اين، در اين جامعه هم تشكيل خانواده سخت مورد تشويق و ترغيب واقع مي شود و هم مي كوشند تا اين واحد اجتماعي چنان شكل گيرد كه همه اهدافي را كه از آن منظور است به بهترين وجه برآورد.
ب- نهاد اقتصاد:
در جامعه آرماني همه علوم و معارف و فنون و صنايعي كه به كار بهبود بخشيدن به فعاليت هاي اقتصادي افراد مي آيند اشاعه و ترويج مي شوند تا مردم نيك بدانند كه اوضاع و احوال اقتصاديشان را چگونه مي توانند اصلاح مي كنند.
ج- نهاد سياست و حكومت:
در جامعه آرماني جاي هر فرد در سلسله مراتب كارگزاران و مسئولان امور جامعه به دقت هر چه تمام تر بر حسب چند و چون علم، اخلاق و عمل وي تعيين مي گردد. به عبارت ديگر، ميزان آگاهي هر فرد از تعاليم و احكام دين مقدس اسلام، اوضاع و احوال سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه و جهان و يكي از علوم و فنون مختلف و نيز ميزان ايمان، عبوديت، تقوا و عدالت او، مجموعا معلوم مي دارد كه وي حق تصدي كداميك از مقامات و مناصب گوناگون سياسي و اجتماعي را دارد. هر فرد به هر اندازه كه از اين امتيازات بهره بيشتري داشته باشد به رأس هرم قدرت سياسي و اجتماعي نزديكتر مي شود. بنابراين، رهبر جامعه آگاه ترين، مؤمن ترين، متعبدترين، متقي ترين، و عادلترين فرد جامعه خواهد بود. بدين ترتيب، نهاد حكومت و سياست به صورت احسن تحقق مي يابد و چون اين ها چه با مداخله مستقيم و چه بوسيله ي برنامه ريزي ها، سياست گزاري ها و ارشادها تأثير عظيم بر ساير نهادها دارد نهادهاي ديگر نيز به نحو احسن شكل مي گيرد.
د- نهاد حقوق:
هر سه نهاد خانواده، اقتصاد، و سياست و حكومت براي اين كه امور و شئونشان به وجه صحيح و مشروع سامان يابد سخت نيازمند نهاد حقوق اند.
در جامعه ي آرماني كساني كه بيشترين آگاهي را از تعاليم و احكام اسلامي عموما و قوانين و مقررات فقهي و حقوق اسلام خصوصا دارند، اوضاع و احوال موجود جامعه خود و ساير جوامع و كل جهان را، در ابعاد وجوه مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي به خوبي مي دانند. مؤمن، متعبد، متقي، و عادل اند و از عقل و تدبير كافي برخوردارند اصول و مباني و موازين و معابير حقوقي اسلام را بر مي گيرند و آنها را بر اوضاع و احوال موجود تطبيق مي كنند و بدين وسيله، نظام حقوقي كاملا عادلانه اي تعيين مي كنند كه بتواند حقوق و تكاليف اجتماعي افراد را معين سازد اختلافات و منازعات آنان را حل و فصل كند.
ه- نهاد آموزش و پرورش:
چهار نهادي كه تا كنون بدان ها اشاره كرده ايم، محتاج به نهاد آموزش و پرورش هستند. در جامعه آرماني آموزش و پرورش علاوه بر اين كه كم و كيف ارتباط هر فرد با خداي متعال، خود و طبيعت را به او مي آموزد و وي را چنان مي پرورد كه در هر مورد از مواضع عقيدتي، اخلاقي و عملي اي كه بايد داشته باشد عدول و تخطي نكند، چند و چون مناسبات اجتماعي يكديگر را محترم بشمارند و در مقام عمل زير پا نگذارند.
در جامعه آرماني نهاد آموزش و پرورش قبل از هر چيزي، اصول و مباني جهان بينانه و ايدئولوژيك اسلام را به يكايك افراد مي آموزد؛ آن چه درباره خداي متعال بايد دانست (توحيد)؛ اين كه انسان، گذشته ازجسم و بدن خود، نفس و روحي دارد كه حقيقت او به آن است و ابدي و جاودانه خواهند بود و استكمالش جز بر اثر افعال اختياري حصول نمي پذيرد، و انسان پاداش و كيفر كارهاي آزادانه خود را در عالمي ديگر خواهد ديد (معاد)؛ اين كه فقط عقايد، اخلاق و افعالي موجب سعادت و كمال ابدي خواهد شد كه بر وفق تعاليم و احكامي باشد كه خداي متعال، توسط وحي، بر همه انبياء خود و علي الخصوص بر پيامبر گرامي اسلام (ص) فرو فرستاده است (نبوت)؛ اين كه هدف آفرينش و غرض از خلقت انسان اين است كه او، به وسيله ي افعال اختياري خود، رضاي خداي متعال را كسب كند، به درگاه احديت تقرب يابد، و به كمال حقيقي خود نائل مي آيد؛ اين كه بعضي از كمالات آدمي در يك زندگي منفردانه و نيز تحقق پذير است. اگرچه در زندگي گروهي و جمعي سهل الحصول تر تواند بود، ولي پاره اي ديگر از كمالات منحصرا در زندگي اجتماعي پديدار تواند شد و اساسا موضوع آنها همان ارتباطات و مناسبات اجتماعي است، و هدف اصلي و نهايي از زندگي اجتماعي و تشكيل جامعه تحصيل همين دسته دوم از كمالات است؛ و اين كه نظام ارزشي اسلام چه رفتارهايي را خوب مي داند و چه رفتارهايي را بد. نهاد آموزش و پرورش پس از اين كه حد لازم از شناخت هاي ديني و مذهبي را به افراد جامعه داد و شبهاتي را كه درباره ي هر يك از اين موارد در اذهانشان وجود دارد از ميان برد، مردم را بر طبق همين شناخت ها مي پرورد و مي سازد و در اخلاق و عمل و معنويت پيش مي برد.
پس از تعليم اصول و فروع دين و مذهب به مردم و تربيتشان و بر وفق آنها، كه مهم ترين وظيفه نهاد آموزش و پرورش است، نوبت به آموزش علوم و معارف و فنون و صنايع و حرفه هايي مي رسد كه براي رفع نيازمنديهاي مادي و اقتصادي ضرورت و لزوم دارد. از ديدگاه اسلامي، همان گونه كه بدن وسيله اي است براي روح، آن چه مربوط به ماده و جسم و بدن است بايد ابزاري براي تعالي و استكمال معنوي و نفساني و روحي انسان باشد. از اين رو، توجه به امور و شئون مادي و جسماني و بدني بشر از لحاظ مرتبه و ارزش متأخر است از توجه به معنويت و روحي و اخلاق، هرچند ممكن است از لحاظ زماني متأخر نباشد و حتي رفع پاره اي از نيازهاي مادي و اقتصادي بر هر گونه تعليم و تربيت معنوي و اخلاقي تقدم زماني داشته باشد.
در جامعه آرماني فرد در انديشه منافع و مصالح شخصي خود نيست و ساير افراد را ابزار تأمين و تحصيل خواسته ها و نيازهاي خود نمي انگارد، بلكه در ديگران به چشم بندگان خداي متعال مي نگرد و تلاش و كوشش مي كند تا هدف آفرينش، كه تعالي و استكمال حقيقي همه انسان هاست، به بهترين وجه تحقق يابد. از اين رو، نسبت به ساير افراد نيز احساس مسئوليت مي كند. بنابراين، در جامعه آرماني همه افراد، بلا استثناء به آموزش و پرورش همديگر اشتغال دارند و بخش عظيمي از ارتباطشان و مناسباتشان چيزي جز «تزكيه»، «تعليم»، «امر به معروف و نهي از منكر»، «تواصي به حق»، «تواصي به صبر» نيست.
بدين ترتيب جامعه آرماني مجموعه اي از افراد آگاه، مؤمن، متعبد، متقي و عادل مي شود كه مصاديق «الذين آمنوا و عملوا الصالحات» هستند، يعني هم به تعاليم و احكام اسلامي ايمان آورده اند و هم نظام ارزشي و رفتاري اين دين مقدس را چه در زمينه اخلاق و چه در زمينه حقوق، عملا به كار بسته اند.
ولي، اين جامعه آرماني توحيدي، كه شرط تحقق آن ايمان و عمل صالح انسان هاست، مخالفان و دشمناني نيز داردكه مي خواهند خصيصه توحيدي بودن آن را سلب كنند. افراد جامعه آرماني با اينان به شدت هر چه تمام تر مقابله مي كنند، چرا كه اينان از كساني كه به مال، جان، ارض و ناموس مردم تجاوز و تعدي مي كنند به مراتب خطرناك تر و مضرترند، زيرا همه اين ها تنها زماني قدر و قيمت دارد كه هدف اصلي و نهايي زندگي، كه خداشناسي و خداپرستي است، محفوظ و مصون باشد. والاترين و ارزشمندترين جهادها و دفاع ها، جهاد و دفاع آن است كه بر ضد كساني صورت گيرد كه قصد مبارزه با توحيد و ايمان مردم را دارند:
«حق لا تكون فتنه و يكون الدين كله لله» (39/8)
تا فتنه اي نماند و دين يكسره از آن خداي متعال شود
جامعه آرماني براي اعتلاي كلمه الله و دفاع از كيان و موجوديت خود و حفظ اموال، نفوس، اعراض و نواميس افراد خويش از هر جهت آمادگي دارد: هم واجد روحيه غيرت و حميت، ايثار و از خودگذشتگي، شجاعت و سلحشوري، فداكاري و جان فشاني و شهادت طلبي است، هم مجهز به همه علوم و فنون و صنايع و حرفي است كه براي اداره و تدبير موفقيت آميز امر جنگ و دفاع ضرورت دارد، و هم مسلح به جميع سلاح هايي است كه دشمنان و مخالفان دارند: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم» (60/8)
از نيرو و از اسبان بسته هر چه توانستيد براي جنگ با آنان آماده كنيد تا با آن دشمن خداي متعال و دشمن خودتان را بترسانيد.
با اين آمادگي جامع و كامل، جامعه آرماني از هرگونه خوف و ترسي پاك و پيراسته است، چرا كه هيچ دشمن خارجي جرأت تجاوز و تعدي به آن را ندارد. (افراد نيز به يكديگر ظلم و ستم نمي كنند، زيرا اكثريت شان متقي و عادل اند و اقليت بي تقوا و ظالمشان هم از ترس دستگاه حاكمه اي كه بر اساس عدل و قسط و ميزان مبتني است گرد ستم و بيداد نمي گردند؛ و بنابراين امنيت داخلي هم برقرار خواهد بود.)
خداي متعال وعده ي دفاع از مؤمنان و كمك به موحداني كه در مورد هجوم و ظلم واقع شده اند و او را ياري كرده اند مي دهد و آنان را چنين وصف مي فرمايد: «الذين ان مكنهم في الارض اقاموا الصلوه و ءاتوا الزكوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر» (41/22)
كساني كه در زمين استقرارشان دهيم نماز به پا كنند و زكات دهند و به رفتار خوب وا دارند و از رفتار بد باز دارند.
يعني؛ اولا اهتمام به عبادت و عبوديت خداي متعال و تقويت و تحكيم پيوند با او دارند؛ ثانيا نيازمنديهاي مادي و اقتصادي ديگران را پيش چشم دارند و در رفع آنان مي كوشند، ثالثا نظارت و مراقبت سخت و مؤكد دارند تا مبادا مردم به انحراف و كج روي در عقيده، اخلاق و عمل دچار شوند. مي توان گفت كه همه و يژگي هاي جامعه آرماني اسلامي از اين سه خصوصيت اصلي متفرع مي گردد.
منبع:كتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه