شعاري به نفع نظام سرمايه داري غرب!

از قرن هفدهم به بعد در غرب، نهضتي در زمينه مسائل اجتماعي و در قالب «حقوق بشر» پديد آمد، كه در آن نويسندگان و متفكران غرب افكار خويش را در قالب دفاع از حقوق طبيعي و فطري بشر با دو محور «آزادي» و «تساوي» حقوق زن و مرد مطرح كردند و حتي مدعي شدند كه بدون تأمين آزادي زن و تساوي حقوق او ، سخن راندن از آزادي و حقوق بشر بي‏معني است. آنها كليد تمام مشكلات اجتماعي و خانوادگي زنان را در حل اين مسأله دانستند. اما اين سخنان به ظاهر فريبنده و پوچ در راستاي اهداف مادي و استثماري جامعه غرب است نه احقاق حقوق واقعي زن.

حقيقت اين است كه در فلسفه غرب سالهاست كه انسان از ارزش و اعتبار افتاده است. سخناني كه در گذشته درباره انسان و مقام ممتاز وي گفته مي‏شد و ريشه‏ي همه آنها در مشرق زمين بود، امروز در اغلب سيستم‏هاي فلسفه غربي مورد تمسخر و تحقير قرار مي‏گيرد. انسان از نظر غربي تا حدود يك ماشين تنزل كرده است، روح و اصالت آن مورد انكار واقع شده است. اعتقاد به علت غايي و هدف داشتن طبيعت، يك عقيده ارتجاعي تلقي مي‏گردد.[1]

نكته مهمي كه بي‏توجهي به آن سبب شد تا نه تنها مشكلات زنان حل نشود، بلكه سختي‏ها و بيچارگي‏هاي مضاعفي بر زن تحميل شود، مربوط به حقيقت تساوي و آزادي افراد بشر است از جهت بشر بودن، نه زن يا مرد بودن زيرا زن و مرد مساوي هستند از آن جهت كه انسانند اما از جهت طبيعت، آفرينشي متفاوت با يكديگر دارند كه اين آفرينش متفاوت خصوصيات، روحيات، تواناييها و نيازهاي متفاوتي را اقتضا مي‏كند.

اين مساله به قدري روشن است كه نمي‏توان بي‏توجهي به آن را به حساب غفلت گذاشت بلكه عواملي در كار بود كه مي‏خواست از شعار آزادي و تساوي حقوق زن و مرد به سود خود بهره برد. همان‏طور كه در جامعه امروز غرب مي‏بينيم اين شعار سبب بيرون كشيده شدن زن از خانواده و تبديل شدن به ابزاري براي بهره‏وري اقتصادي نظام سرمايه‏داري شده؛ در واقع سردادن شعار تساوي حقوق زن و مرد بدون توجه به طبيعت و فطرت متفاوت او زهري در جام زرين بود كه باعث استثمار زن و ناديده گرفتن حقوق طبيعي و ابتدايي او شد.

* اسلام احياء كننده‏ي حقوق زن

«قرآن به اتفاق دوست و دشمن، احياء كننده حقوق زن است. مخالفان لااقل اين اندازه اعتراف دارند كه قرآن در عصر نزولش گام‏هاي بلندي به سود زن و حقوق انساني او برداشت. ولي قرآن هرگز به نام احياي زن به عنوان «انسان» و شريك مرد در انسانيت و حقوق انساني، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشي نسپرد و زن را همان‏گونه ديد كه در طبيعت هست. از اين رو هماهنگي كامل ميان فرمان‏هاي قرآن و فرمان‏هاي طبيعت برقرار است؛ در واقع زن در قرآن همان زن در طبيعت است!»[2]

اين مسأله درخور توجه است كه اسلام علاوه بر در نظر گرفتن طبيعت متفاوت زن و مرد از يكديگر و با قائل بودن به تساوي در انسانيت؛ عنايت ويژه‏اي به زن داشته است. حضرت اميرالمومنان علي «عليه‏السلام» در وصف زن، خطاب به امام حسن مجتبي مي‏فرمايند: «فان المراه ريحانه و ليت بقهرمانه»[3]

* محوريت زن در جامعه و خانواده

مطلب مهمي كه بيش از هرگونه حقوق و مزاياي اجتماعي ارزش‏مند است و جزو تفاوت‏هاي اساسي نگاه اسلام و غرب به زن به شما مي‏آ‏يد‏، محوريت زن در پرورش نسل آينده و جامعه‏ساز بودن آن است، مساله‏اي كه غرب با ناديده گرفتن آن روز به روز بيشتر به سمت انحطاط و نابودي پيش مي‏رود.

در واقع آنها ارزش زن را در كارهاي اجرايي و مسئوليت‏هاي بيرون از خانه مي‏دانند. اما با اينكه در اسلام انجام بسياري از كارهاي اجرايي جايز است اما اين امور به خودي خود مقام و ارزش به شمار نمي‏آيد و تنها آنچه كه مايه تقرب مي‏شود را تعبد مي‏داند.

اسلام با نگاهي دقيق و همسو با فطرت زن بسياري از مشاغل را براي زنان جايز دانسته. و زن را در چارچوب خانه محدود نكرده، حتي برخي مشاغل در جامعه وجود دارد كه مخصوص به زن است و مرد در صورت عدم ضرورت حق دخالت در آن را ندارد پس مي‏توان از حديث شريف حضرت زهرا «سلام الله عليها» كه مي‏فرمايند: «أن لايرين الرجال و لايراهن الرجال»[4] نامحرمي را نبينيد و نامحرمي هم آنها را نبيند استفاده شود كه زنان نه تنها منعي براي كارهاي بيرون از منزل ندارند بلكه بايد امور اجرايي ويژه خود را بياموزند تا از مراجعه به مردان بي‏نياز شوند.

* غرب و پايمال كردن حقوق طبيعي زن

غرب با شعارهاي فريبنده فمنيستي و در غالب تساوي حقوق زن و مرد، بزرگترين ظلم و خيانت را در حق زن روا داشته است. اتفاق مهمي كه از اين شعارها برمي‏آيد اين است كه مقام و ارزش والاي زن بودن و مادر بودن به دست فراموشي سپرده مي‏شود و مديريت خانواده و تربيت انسان‏ها و به تبع آن جامعه رو به نابودي كشيده مي‏شود، در واقع ناديده گرفتن نقش واقعي زن مسأله‏اي است كه غرب را روز به روز به نابودي نزديك‏تر مي‏كند. مساله جدي‏تر اينجاست كه صداي اين شعار به كشورهاي اسلامي هم رسيده اما بايد با هوشياري، نه تنها به اين شعارها گوش فرا ندهيم بلكه با تكيه بر آموزه‏هاي اسلامي و با الگو گرفتن از بانوي دو عالم و سرور زنان جهان فاطمه زهرا «سلام الله عليها» الگوي واقعي زن و مقام و جايگاه حقيقي او را به كشورهاي ديگر بشناسانيم.

حقيقت اين است كه بايد در همه مسائل حقوقي، اعم از حقوق خانواده، حقوق جامعه، به جاي مردسالاري يا زن سالاري، والي و ولي سالاري يا نظاير آن، عنوان حق‏مداري و حق‏سالاري مطرح گردد تا هيچ خيال خام ربوبيت را چه در محل زندگي و كار و چه در حوزه‏هاي كوچك و بزرگ در سر نپروراند و هرگز معارف حقوقي اسلام كه در مدار حق فطري تدوين شده است و دست غير معصوم آن را لمس نكرده و فكر غيرطاهر آن را به ارمغان نياورده است، با اميال عده‏اي مشوب نسازند كه همه ارزش‏ها را در قدرت ظاهري مي‏دانند و همان را معيار تفاوت يا تساوي انسانها مي‏نگرند.[5]


[1] شهيد مطهري، نظام حقوق زن در اسلام،‌ص 135

[2] همان، ص 23

[3] نهج البلاغه، نامه 31

[4] بحارالانوار- ج 103، ص 238

[5] آيت الله جوادي آملي، زن در اينه جلال و جمال، صص 324-325


دسته ها : عمومی
پنج شنبه 1390/3/5 19:35
X