بعضي از افعال و اعمال اختياري كه توسط انسانها صورت مي گيرد، مانع دستيابي آنها به سعادت و رستگاري و عاملي است جهت رسيدن آنها به شقاوت و بدبختي. خداوند متعال و ايمه اطهار عليهم السلام به اين نوع افعال كه مانع سعادت و عامل بدبختي فرد و جامعه است، راهنمايي كرده اند.

1- اعراض از ياد خدا

پروردگار رحيم در قرآن كريم مي فرمايد: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نحَْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ أَعْمَى(1) و هركس از ياد من روي گردان شود، زندگي (سخت و) تنگي خواهد داشت.»

از اين آيه استفاده مي شود كه روي گرداني از ياد خدا زندگي سخت و پرمشقتي را به دنبال داشته و مانع از رسيدن انسان به سعادت و خوشبختي است.

اصولا تنگى زندگى بيشتر به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امكانات موجود، و وابستگى بيش از حد به جهان ماده است، و آن كس كه ايمان به خدا دارد و دل به ذات پاك او بسته، از همه اين نگرانيها در امان است‏.(2)

گاه مي شود درهاي زندگي به روي انسان به كلي بسته مي شود، و دست به هر كاري مي زند با درهاي بسته روبه رو مي گردد، و گاهي به عكس به هرجا رو مي آورد خود را در برابر درهاي گشوده مي بيند، مقدمات هر كار فراهم است و بن بست و گرهي در برابر او نيست. از اين حال تعبير به وسعت زندگي و از اولي به ضيق يا تنگي معيشت تعبير مي شود .

راستي چرا انسان گرفتار اين تنگناها مي شود، قرآن مي گويد: عامل اصليش اعراض از ياد حق است.

ياد خدا مايه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش كردن او مايه اضطراب و ترس و نگراني است.

هنگامي كه انسان مسئوليت هايش را به دنبال فراموش كردن ياد خدا به فراموشي بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع مي گردد، پيدا است كه نصيب او معيشت ضنك خواهد بود، نه قناعتي كه جان او را پر كند، نه توجه به معنويت كه به او غناي روحي دهد، و نه اخلاقي كه او را در برابر طغيان شهوات باز دارد. (3)

2- عصيان و سربيچي از فرمان هاي الهي

يكي از موانع مهم در عدم رسيدن انسان به رستگاري كامل گناه و معصيت خداوند است كه پر واضح است كسي كه از فرمان خداوند سربيچي ميكند نميتواند به نجات و رستگاري برسد و چه رسد كه اين معصيت و نافرماني در انسان به ملكه نفساني تبديل شود كه انسان توفيق توبه از آن را پيدا نكند.

رسول خدا صلي الله مي فرمايند: « إذا بلغَ الرجلُ أربعين َسنةً و لم يغلِب خيرُهُ شرَهُ قبَلَ الشيطانُ بين عينيهِ وقال:هذاوجهُ لايفلَحُ.(4) هرگاه مرد به چهل سالگي رسد و خوبيش بر بديش چيره نگردد شيطان پيشاني او را ببوسد و گويد: اين چهره اي است كه رستگار نمي گردد.»

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : «وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَلِدًا فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِين (5) و آن كس كه نافرماني خدا و پيامبرش را كند و از مرزهاي او تجاوز نمايد، او را در آتشي وارد مي كند كه جاودانه در آن خواهد ماند، و براي او مجازات خواركننده اي است .»

هر كه درمقام عصيان و تمرد برآيد و از حدود اسلام بدر رود، سيرت آن خلود در شقاوت و شعله هاي آتشين است.(6)

بنابراين بايد مراقب باشيم كه از حدود الهي خارج نشويم و در غير اين صورت در گروه شقاوتمندان و تيره بختان قرار گرفته و از آتش ابدي دوزخ در امان نخواهيم ماند.

3- بدعت در دين

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : « وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ * مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (7) وبا هر دروغى كه به زبانتان مى‏آيد نگوييد: اين حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشيد. زيرا كسانى كه بر خداوند دروغ مى‏بندند رستگار نمى‏شوند .

سرچشمه‏ى همه افتراها رسيدن به دنيايى است كه بهره‏اى اندك است، در حالى كه براى آنان در آخرت عذابى دردناك است.

علامه شهيد مطهري درباره بدعت فرموده است:

امروز "نوآوري " را مي گويند "بدعت " نوآوري در غير امر دين عيبي ندارد. يك كسي در شعر مي خواهد نوآور باشد، يك كسي در هنر مي خواهد نوآور باشد، يك كسي در فلسفه مي خواهد نوآور باشد اين مانعي ندارد ولي در دين، نوآوري معنا ندارد چون آورنده ي دين ما نيستيم. حتي امام هم آورنده دين نيست. امام وصي پيغمبر و خزانه علم اوست.(8)

4- ظلم و بيدادگري

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: «إني لأرجوَالنجاةَ لهذه الأمةِ لمَن عرفَ حقنا منهُم.إلا لِأحد ثلاثةٍ:صاحبِ سلطانٍ جائرٍ و صاحبِ هويً و الفاسقِ المُلعِنِ.(9) من براي كساني از اين امت كه حق ما را بشناسند اميد نجات دارم مگر براي سه نفر:اول دولتمرد ستمگر ، دوم كسي كه از هواي نفس خود پيروي كند ، و سوم كسي كه آشكارا گناه كند.»

خداوند در قران كريم مي فرمايد : «و مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِه‏ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ(10) و كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بست يا آيات او را تكذيب كرد؟ هرگز ستمكاران را رستگارى نخواهد بود .»

ظالمان، بيدادگران و ستمگران از فلاح، رستگاري و سعادت بي بهره اند و نصيبي نخواهند برد، و در گروه شقاوتمندان و تيره بختان قرار خواهند گرفت.

ظلم به چه معنا مي باشد ؟

ظلم به معناي ستم و آزارآمده است. اصل آن به معناي ناقص كردن و كم كردن حق و يا گذاشتن شئ در غيرموضوع خويش است. بنابراين آزار رساندن به ديگران و حق ديگران را پايمال كردن از مصاديق آشكار ظلم است.

علامه طباطبايي (ره) فرموده است : ظلم يكي از شنيع ترين گناهان است، بلكه با كمي دقت و تحليل عقلي بايد گفت: زشتي و شناعت گناهان ديگر هم به مقدار ظلمي است كه در آنها است. و معناي ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. (11)

بنابراين هر نوع ستم و ظلم از سوي ستمگران، براي آنان اثر وضعي به جاي خواهد گذاشت، اثر وضعي ظلم در دنيا اين است كه بالاخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنيا به نابودي و بدبختي خواهد رسيد و در آخرت هرگز روي سعادت و رستگاري را نخواهد ديد. بلكه او در دوزخ ابدي گرفتار خواهد شد.

5- غفلت

خداوند در قران كريم مي فرمايد : «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الجِْنّ‏ِ وَ الْانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْينُ‏ٌ لَّا يُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئكَ كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئكَ هُمُ الْغَافِلُون(12) و محققا بسيارى از جن و انس را براى جهنم آفريديم، چه آنكه آنها را دلهايى است بى‏ادراك و معرفت، و ديده‏هايى بى‏نور و بصيرت، و گوشهايى ناشنواى حقيقت، آنها مانند چهارپايانند بلكه بسى گمراه‏ترند، آنها همان مردمى هستند كه غافل‏اند.»

قرآن كريم در آيه فوق يكي از عوامل مهم بدبختي بسياري از انسانها را فراموشي و غفلت مي داند؛ زيرا غافلان، چشمه آب حيات، كناردستشان است، ولي از تشنگي فرياد مي كشند، درهاي سعادت به رويشان باز است، اما حتي به آن نگاه نمي كنند، و آنها با دست خود وسايل بدبختي خويش را فراهم مي سازند، و نعمت هاي گرانبهاي عقل و چشم و گوش را به هدر مي دهند.

توجه بيش از حد به امور ناپايدار زندگي، وسايل زندگي را هدف تلقي كردن ، از جمله عواملي هستند كه موجبات غفلت انسان را فراهم مي آورند. كسي كه به امور كم ارزش بسيار بها دهد و به امور بسيار باارزش بهاي كم بدهد، ناگزير از رشد و كمال بازخواهد ماند. هوا و هوس ها، زيور و زينت هاي دنيوي، فخرفروشي ها و خلاصه اسارت در بند نفس اماره از عوامل غفلت زا و بازدارنده انسان از رشد و كمال مي باشد .



نتيجه گيري

در پايان اين بحث را با يك حديث از وجود نازنين حضرت اميرالمومنين عليه السلام به پايان ميرسانيم.

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) به يكي از اطرافيان خود فرمودند: يا اصبغ كسى كه شك به ولايت من آرد به يقين آن لعين شك در ايمان به ربّ العالمين و به حضرت سيد المرسلين دارد و هر كه اقرار بولايت من نمايد بفوز و صلاح و تقوى و فلاح فايز و رستگار است و منكر ولايت من خائب و خاسر و پيوسته در نار سقر حاضر است‏.(13)



پي نوشت ها :

1- طه ، آيه 124

2 - ناصر، مكارم شيرازي وديگران،برگزيده تفسير نمونه ، ج 3 ،ص 148

3 - همان ، ج 13 ،ص 32

4 - محمدي ري شهري ، ميزان الحكمه ، ج10 ، ص 4718

5- نساء ، آيه 14

6 - آقاسيدمحمد حسيني همدانف، انوار درخشان در تفسير قرآن، پيشين، ج 3، ص، 366

7 - نحل ،آيه 116و 117

8- مرتضي، مطهري ،سيري در سيره نبوي ، ص 126 و 127

9 - الخصال ، ج 2 ، ص 119

10 - انعام ، آيه 21

11 - علامه سيد محمد حسين طباطبايي ، تفسير الميزان ، ج 7 ، ص 67

12- اعراف ، 179

13 - احتجاج- ترجمه غفارى مازندرانى ج‏2 ،ص 397


نويسنده:عبدالمجيد فقيهي سرشكي

منبع :سايت راسخون


دسته ها : مذهبی
شنبه 1390/2/31 9:25
X