تعاريف لغوي از واژه ولايت
واژه ولايت در "ولايتفقيه " به همان مفهومي است كه در لغت و عرف رايج به كار ميرود و همرديف واژههايي مانند "امارت "، "حكومت "، "زعامت " و "رياست " است. ولايت به معناي امارت درباره كسي گفته ميشود كه بر منطقهاي حكمراني كند و منطقهاي را كه زير پوشش حكومت اوست نيز ولايت و امارت گويند. مانند "ايالات يا ولايات متحده آمريكا " و "امارات عربي متحده ". همچنين "ولايت " از ريشه لغوي "ولي " به معناي قرب، اتصال و پيوند 2 يا چند شيء است. از پيوند عميق 2 شيء، ولايت پديد ميآيد. به هر حال در متون اسلامي اين واژه در مواردي به كار ميرود كه سلطه سياسي و حكومت اداري مقصود باشد. در نهجالبلاغه واژه "والي " 18 بار و "ولاهًْ- جمع والي " 15 بار و "ولايت و ولايات " 9 بار به كار رفته و در همه اين موارد همان مفهوم امارت و حكومت سياسي مدنظر است. بهعنوان مثال ميتوان به نامه 89 در نهجالبلاغه اشاره كرد كه حضرت اميرالمومنين علي(ع) چنين ميفرمايند: "فان الوالي اذااختلف هواه منعه ذلك كثيرا من العدل، به درستيكه حاكم آنگاه كه در پي آرزوهاي گوناگون باشد چهبسا كه از دادگري باز ميماند ". يا آنكه در خطبه 216 نهجالبلاغه آمده است: "فقد جعلالله سبحانه لي عليكم حقا بولايت امركم؛ پس هر آينه خداي سبحان با سپردن حكومت به شما به دست من حقي براي من برعهده شما نهاد ". يا آنكه قرآن مجيد درباره ولايت خداوند در سوره سجده چنين ميفرمايد: "ما لكم من دونه من ولي و لا شفيع افلا تتذكرون؛ بدون خدا، هيچ ولي و شفيعي نداريد، آيا متذكر نميشويد؟ " همانطور كه در تعاريف ولايت از زبان معصوم(ع) براي تبيين جايگاه امامت آمده و از سوي ديگر قرآن نيز تعاريفي را براي ولايت خداوند بيان كرده است، مشخص است كه در متون اسلامي 2 نوع ولايت تعريف و تبيين ميشود:
1- ولايت تكويني 2- ولايت تشريعي.
ولايت تكويني
ولايت تكويني به معناي تصرف در عالم وجود و قانونمنديهاي آن است كه اساسا مربوط به خداي متعال است زيرا خداوند خالق هستي و نظام خلقت و قوانين حاكم بر آن است. در واقع در ولايت تكويني به دليل آنكه به تكوين و موجودات عيني جهان مربوط ميشود، رابطهاي حقيقي ميان 2 طرف ولايت وجود دارد و اين ولايت، ولايتي حقيقي است. به عبارت ديگر ولايت تكويني يعني سرپرستي موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عيني داشتن بر آنها، مانند ولايت نفس انسان بر قواي دروني خويش. هر انساني نسبت به قواي ادراكي خود مانند نيروي وهمي، خيالي و نيز قواي تحريكي خويش مانند شهوت و غضب ولايت دارد؛ بر اعضا و جوارح سالم خود ولايت دارد، اگر دستور ديدن ميدهد، چشم او را اطاعت ميكند.از اين رو ولي واقعي و حقيقي اشيا و اشخاص كه نفس همه انسانها در ولايت داشتن مظهر اويند، فقط و فقط ذات اقدس الهي است چنانكه قرآن مجيد ولايت را در وجود خداوند منحصر ميكند و ميفرمايد: "فالله هو الولي ". البته اين ولايت را گاهي خداوند به برخي از بندگان خود نيز عطا ميكند كه به واسطه آن ميتوانند دخل و تصرفاتي در موجودات عالم انجام دهند. معجزات و كراماتي كه از انبيا و اولياي الهي صادر ميشود از همين باب است. به اعتقاد شيعيان، وسيعترين حد ولايت تكويني در ميان بندگان به پيامبر اسلام(ص) و امامان معصوم بعد از آن حضرت داده شده است. در بحث ولايت فقيه، منظور از ولايت با توجه به تعاريف بالا ولايت تكويني نميتواند باشد.
ولايت تشريعي
ولايتي كه براي پيامبر و امام معصوم و همچنين فقيه وجود دارد، ولايت تشريعي است. ولايت تشريعي به معناي نوعي سرپرستي است كه در محدوده تشريع و تابع قانون الهي است. ولايت در محدوده تشريع گاهي در قرآن كريم و در روايات اسلامي به معناي تصدي امور جامعه انساني آمده است. بهعنوان نمونه ميتوان به مواردي كه در پي ميآيد، اشاره كرد: فرمايش رسول خدا در واقعه غديرخم: "الست اولي بكم من انفسكم؛ آيا من از شما به خودتان در تصرف امور اولي نيستم؟ "، "من كنت مولاه فهذا علي مولاه؛ هر كس من مولاي اويم، علي مولا و رهبر اوست " و همچنين آياتي مانند "النبي اولي بالمومنين من انفسهم " يا "انما وليكمالله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاهًْ و يوتون الزكاهًْ و هم راكعون؛ ولي شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آوردهاند؛ همان كساني كه نماز برپا ميدارند و در حال ركوع، زكات ميدهند ". بر اساس اين آيات، خداوند ولايت تدبيري و حق اداره و تنظيم اجتماعي را براي پيامبر و امامان معصوم(ع) تشريع كرده و تنها آنان هستند كه ميتوانند حاكميت سياسي و زمامداري جامعه را در دست گرفته و در راس هرم قدرت باشند. به عبارت ديگر جامعه احتياج به يك نقطه قدرتي دارد كه در مسائل اجتماعي قدرت و حق آن را داشته باشد كه حرف آخر را بزند كه خداوند در آيه "النبي اولي بالمومنين انفسهم " و ديگر آيهها كه به آن اشاره شد، نقطه مركزي قدرت را به پيامبر(ص) و پس از آن به امامان معصوم و در زمان غيبت امام معصوم(ع) نيز به ولايت فقيه تفويض كرده است. بر اين اساس اگر پيامبر(ص) به فردي دستور بدهند كه به جبهه برود اگر چه خودش شخصا مايل نباشد بايد اطاعت كند و حق اعتراض نيز ندارد. امام خميني(ره) در تبيين و توضيح اين ديدگاه چنين ميفرمايند: "اگر حاكم اسلامي به من بگويد اين عبايت را بده بايد بگويم چشم و بدهم ". بر اساس دلايل گوناگون، چنين ولايتي از طرف ائمه اطهار به فقيهان واجد شرايط واگذار شده و آنان به نيابت از معصومين(ع) علاوه بر حق قانونگذاري داراي ولايت، زعامت و رهبري جامعه بوده و موظف به تدبير، سرپرستي و تنظيم اجتماعي جامعه اسلامي هستند. به هر حال همانطور كه اشاره شد پرواضح است مقصود از ولايت در ولايتفقيه، ولايت تشريعي فقيه است. در مباحثي كه در شمارههاي آتي ميآيد دلايل مربوط به اينكه اين ولايت از طرف ائمه اطهار به فقيهان واجد شرايط واگذار شده است، مورد بررسي و واكاوي قرار ميگيرد.
نويسنده : سيدمحمدمهدي توسلي