شركت ده‌ها هزار آمريكايي در تظاهرات روز 12 سپتامبر واشنگتن نشان داد كه "جنبش ميهماني چاي " يا همان تي پارتي در دومين سال تولد خود به يك نيروي تأثيرگذار و رو به رشد سياسي در آن كشور تبديل شده است. قدرتي كه هر 2 حزب بزرگ سياسي را با نگراني‌هايي روبه‌رو ساخته است. جنبش تي‌پارتي در آمريكا ، حركتي اجتماعي - سياسي است كه به تازگي در آمريكا شكل گرفته و ضمن انتقادهاي تند از دولت باراك اوباما شعار دولت كوچك‌تر - ماليات كمتر را مطرح مي‌كند. اين جنبش كه عمدتا از سوي جمهوري خواهان حمايت مي‌شود، خود را به پيشينه‌اي تاريخي متصل مي‌سازد كه در آن آمريكايي‌ها، چاي‌هاي وارداتي از كنيا را به عنوان اعتراض به دريا ريختند. كنيا همان كشوري است كه زادگاه اوليه باراك اوباما محسوب مي‌شود. نومحافظه‌كاران آمريكا كه يك سال پيش از دموكرات‌ها شكست خوردند، قصد دارند با طرح چنين ايده‌اي به مبارزه با سياست‌هاي دولت اوباما برخاسته و خود را براي برنده شدن در دور بعدي انتخابات آمريكا مهيا كنند. جنبش تي پارتي اگرچه با تناقضات و مشكلات زيادي از لحاظ ساختار و تشكيلات مواجه است اما در واقع خود را براي تبديل به نيرويي اثرگذار در انتخابات مقدماتي بعدي رياست جمهوري آماده مي كند و به همين دليل ضروري است با بررسي اين جنبش هم به دركي از نگرش ها و رويكردهاي سياست مداران حامي آنان و هم به فضاي سياسي اي كه به ورود آنان به عرصه منجر شد، برسيم. آغاز جنبش تي پارتي در پانزدهم آوريل 2009 بود؛ روزي كه جنبش با برپايي تظاهرات در شهرهاي بزرگ آمريكا، براي اولين بار قدرت خود را به رخ كشيد و در 12 سپتامبر و در پاسخ به يك فراخوان راديويي، بيش از 10 هزار نفر براي شركت در يك تظاهرات بزرگ راهي واشنگتن شدند. اين تظاهرات در واقع واكنشي به پيشنهاد برنامه "اصلاح نظام بهداشتي آمريكا " از سوي باراك اوباما بود. طبق اين برنامه تمام شهروندان آمريكايي صرف نظر از تمكن مالي خود تحت پوشش نظام "تامين اجتماعي و خدمات بهداشتي " دولت قرار مي گيرند؛ برنامه اي كه روي ديگر آن افزايش نگراني جمهوري خواهان از بالارفتن هزينه هاي دولت و عقيم ماندن برنامه هايي است كه براي رفع بحران مالي اخير تدارك ديده شده بود. از نظر اعضا، اين جنبش برنامه سياسي- اجتماعي گسترده اي است براي نجات كشور از هدر دادن پول و ممانعت از دخالت بيجاي دولت در بازار و آن گونه كه در بيانيه هاي اين جنبش آمده است؛ هدف جنبش تي پارتي، جذب و آموزش شهروندان و بسيج آنان در جهت بازگرداندن سياست ها به "اصول سه گانه ايالات متحده " يعني "مسووليت پذيري مالي دولت "، "التزام به قانون " و "بازار آزاد " است.جنبش تي پارتي، خود را سازمان "حامي تامين اجتماعي " و "فعال در زمينه منافع عمومي شهروندان ايالات متحده " مي داند؛ جنبشي كه بر اساس "دموكراسي آمريكايي " حركت مي كند؛ حركتي كه صرفاً انتزاعي نيست اما با تكيه بر "قدرتي اخلاقي " به حمايت از منافع تمام آمريكايي ها به پا خاسته است. پيشينه تاريخي تي پارتي كه برخي آن را با عنوان جنبش تاراضيان آمريكا مي خوانند، نام خود را از جنبش حزب چاي كه در سال 1773 ميلادي در ايالت بوستون آمريكا ايجاد شد، اقتباس كرده‌است. در آن زمان دولت بريتانيا كه بخش بزرگي از آمريكا را به صورت مستعمره در كنترل خود داشت تصميمات سودجويانه‌اي را به اجرا گذاشت كه موجب بر انگيختن خشم عمومي مردم شد، از جمله انحصار واردات چاي به آمريكا. اين جنبش در سال 1773 به وضع ماليات از سوي دولت بريتانيا اعتراض و چنين استدلال مي‌كرد كه مردم آمريكا به دليل آنكه در پارلمان بريتانيا نماينده‌اي ندارند، نبايد به دولت اين كشور ماليات دهند. ميهماني چاي مقدمه حركت‌هاي استقلال‌طلبانه بعدي و شكست دادن دولت استعماري آمريكا شد. جنبش كنوني چاي در تظاهرات و گردهمايي‌هاي كنوني خود نيز همچنان از شعارهاي قديمي دوران جنگ‌هاي استقلال استفاده مي‌كند. تي پارتي كنوني كه همزمان با به قدرت رسيدن باراك اوباما، رئيس‌جمهوري كنوني ايالات‌متحده شكل گرفته است ظاهرا ارتباطي به تي پارتي سال 1773 ميلادي ندارد. اگر مردم آمريكا در سال 1773 به وضع ماليات اعتراض مي‌كردند و وضع اين قوانين را غير‌قانوني مي‌دانستند، دولت كنوني ايالات‌متحده بي‌ترديد دولتي قانوني است كه از سوي مردم آمريكا انتخاب شده‌است. جنبشي بر ضد اوباما منتقدان جنبش چاي آمريكا آن را متهم به داشتن گرايش‌هاي تند ضد دولت اوباما و تمايلات شديد محافظه‌كارانه مي‌كنند. حمل دست‌نوشته‌هايي با شعارهايي عليه اوباما در تظاهرات اخير طرفداران جنبش در واشنگتن اين گمانه را بيش از پيش تقويت كرده است. طرفداران جنبش مدعي هستند كه اوباما طي دوران انتخابات خود را به عنوان يك نامزد معتدل معرفي كرد ولي پس از انتخاب شدن به مقام رياست جمهوري در قالب يك سوسياليست افراطي ظاهر شد. اعضاي جنبش تي پارتي نگاه بدبينانه اي به سياست دموكرات ها دارند و طي تحقيقي كه به تازگي انجام گرفته، مشخص شده است 92 درصد اين افراد معتقد بوده اند اوباما، كشور را به سوي "سوسياليسم " مي برد اما واقعيت اين است كه دولت آمريكا به سمت سوسياليسم نمي رود بلكه صرفاً در پي برنامه تامين اجتماعي و خدمات بهداشتي با محوريت برخي شركت هاي تاميني خاص و توسعه فعاليت خدماتي آنهاست و خود دولت نيز به هيچ وجه برنامه يا تمايلي براي توسعه دخالت يا در اختيار گرفتن صنايع و موسسات اقتصادي ندارد اما وقتي بر اساس آمارهاي رسمي اين تفكر رايج كه "دولت در پي سياست هاي سوسياليستي است " به باور 50 درصد شهروندان آمريكايي نشسته است، چندان عجيب نيست كه جنبش تي پارتي با استفاده از اين فضا عليه دولت اوباما موضع گيري كند. اگرچه تفكر جريان تي پارتي، تفكري افراطي است اما نگاهي به 30 سال گذشته تاريخ سياسي آمريكا و استيلاي فلسفه "دولت محدود " رونالد ريگان رئيس جمهور اسبق اين كشور نشان مي دهد اين تفكر چندان هم بي ريشه نيست بلكه به جزيي جدايي ناپذير از تفكر جمهوري خواهان مبدل شده كه البته -گاه و بيگاه- دچار شدت و ضعف نيز بوده است، بنابراين اگر در نظر داشته باشيم رسانه ها و مردم آمريكا همواره اقبال ويژه اي به ديدگاه هاي ريگان نشان داده اند، چندان عجيب نيست كه وقتي بيل كلينتون يا اوباما حركتي برخلاف ايده هاي او انجام مي دهند؛ گفتماني كه امروز با نام "تي پارتي "بر سر زبان ها افتاده است در خاك بارور تفكر جمهوري خواهان جوانه بزند. نگراني‌هاي حزب جمهوري خواه با وجود آنكه اكثر مطلق طرفداران جنبش را اعضاي حزب محافظه‌كار و منتقدان جنبش را طرفداران حزب دموكرات آمريكا تشكيل مي‌دهند، با اين وجود رهبري حزب جمهوري‌خواه از پا گرفتن و افزايش قدرت جنبش راضي نيست. در نقطه مقابل حزب دموكرات ضمن انتقاد از گرايش‌هاي جنبش در باطن از شكل گرفتن و نحوه تأثيرگذاري آن راضي است.دليل ساده اين تضاد پنهان، در نحوه تأثيرگذاري جنبش بر رأي‌دهندگان آمريكايي است. در انتخابات مقدماتي درون حزبي اخير به منظور معرفي نامزدهاي حزب جمهوري‌خواه، حمايت جنبش از شماري از نامزدها موجب شكست داوطلباني شد كه در رقابت با نامزد رقيب از حزب دموكرات از شانس بيشتري براي پيروزي در انتخابات ماه نوامبر برخوردار بودند. از اين لحاظ حزب جمهوري‌خواه، جنبش چاي را به گونه‌اي انشعاب در درون صفوف خود تلقي مي‌كند.شكل گرفتن انشعابي از اين دست در سال 1912 به شكست غير منتظره حزب جمهوري‌خواه در انتخابات رياست جمهوري انجاميد. حزب جمهوري‌خواه نگران است كه تاريخ در شكلي تازه خود را تكرار كند. علاوه بر اين جنبش تي پارتي به شدت در حال راديكاليزه كردن حزب جمهوري‌خواه است و به نظر مي‌رسد اين موضوع بهترين خبر براي باراك اوباما و حزب دموكرات خواهد بود چرا كه راديكاليزه شدن حزب جمهوري‌خواه مي‌تواند آراي راي‌دهندگان ميانه‌رو و مستقل را به سوي سبد دموكرات‌ها سرازير كند. در حال حاضر به خاطر كاهش حمايت رأي‌دهندگان از دولت اوباما و حزب دموكرات، انتظار مي‌رود كه اكثريت آنها در انتخابات ماه نوامبر از دست رفته و اكثريت مجلس نمايندگان و سنا بار ديگر در اختيار حزب جمهوري‌خواه قرار گيرد. جنبشي مردانه و نژاد پرست جيل لئوپور استاد تاريخ دانشگاه هاروارد در گزارش مفصلي در روزنامه يواس اي تودي به نحوه شكل گيري تي پارتي و قدرت روز افزون آن اشاره كرده و مي نويسد: يك سال و نيم پس از آنكه ايده هاي جريان "تي پارتي " به محافل سياسي و اجتماعي آمريكا راه يافت, از هر 10 آمريكايي سه نفر خود را حامي اين گروه مي نامد. اگرچه اين افراد دقيقا اطمينان ندارند مفهوم واقعي گروه چيست ولي شمار عنوان شده برابر تعداد كساني است كه خود را جمهوري خواه مي نامند. تصويري كه از اين گروه نشان داده مي شود همانند گروه محافظه كار سنتي است. بيشتر مردان عضو آن هستند و بيشتر اين افراد هم قدري مسن تر از اعضاي ديگر احزاب هستند. ساكنين ايالت هاي جنوبي و غربي آمريكا بيشترين طرفداران تي پارتي محسوب مي شوند ولي اين گروه در زمان كنوني قطعا يك جنبش در سراسر كشور است و هم اكنون 28 درصد در غرب و 27 درصد هم در شرق اين كشور خود را حاميان تي پارتي معرفي مي كنند. اين افراد عموما سفيد پوست هستند. جنبش تي پارتي با استفاده از گرايش مذهبي آمريكايي ها البته رنگ و بويي مذهبي نيز به خود داده است و همزمان با سنت شكني دولت ليبرال و جدي تر شدن توجه به طبقات آسيب پذير، معتقد است آمريكا از تعاليم مسيح فاصله گرفته است. در راهپيمايي هاي تي پارتي ديده شده است افراد پلاكاردهاي نژادپرستانه حمل مي كرده اند . حمايت كنندگان تي پارتي كمتر از ديگران تبعيض نژادي را به عنوان تهديدي براي آينده كشور و سختي براي اقليت ها مي دانند. سه نفر از هر چهار آمريكايي در تي پارتي بر اين باورند كه اقليت هاي نژادي فرصت هاي شغلي مشابهي با سفيد پوستان دارند, در مقابل نيمي از افراد عادي غير عضو اين گروه فكر مي كنند كه اقليت هاي نژادي و ديگران فرصت هاي شغلي مشابهي ندارند. اعضا تي پارتي به سادگي بر اين باورند كه اگر سياهپوستان از فرصت هاي شغلي و درآمد مناسبي برخوردار نيستند فقط به اين دليل است كه انگيزه و تمايل جدي در بهتر كردن وضع زندگي خود ندارند كه در مقابل فقط يك سوم از شهروندان امريكايي كه عضو تي پارتي نيستند نظريه مشابهي دارند. حاميان تي پارتي بسيار كمتر از ديگران در مورد مهاجرين غيرقانوني نظر موافق دارند به طوريكه, از هر پنج حامي چهار نفر بر اين باورند كه مهاجرين غيرقانوني در دراز مدت با استفاده از خدمات ي آنكه شهروند سودمندي براي كشور باشند هزينه سنگين تري را بر دوش ماليات دهندگان آمريكايي مي گذارند. "مركز پژوهش هاي نژادي و جنسيتي " دانشگاه واشنگتن از مراكزي است كه پژوهشي جامع در مورد مواضع و رويكرد اعضا و هواداران جنبش تي پارتي انجام داده است. دكتر "كريستوفر پاركر " كه رياست گروه تحقيقاتي اين پروژه را بر عهده داشته، معتقد است كه "احتمال نژاد پرست بودن هواداران اين جنبش، 25درصد بيش از كساني است كه مخالف اين جنبش هستند. " تي پارتي و انتخابات ميان دوره اي كنگره اگرچه جنبش تي پارتي، جنبشي نزديك به جمهوري خواهان بوده و تاكنون در سايه آن ها عرض اندام مي كرده است اما گاهي اين عرض اندام، خود بلاي جان جمهوري خواهان و تبديل به مساله اي هيستريك نيز شده است؛ اتفاقي كه در جريان انتخاب "راند پل " در ايالت كنتاكي افتاد. در آن ماجرا جنبش، درست مثل يك پسر ناخلف، مستقل از حزب جمهوري خواه عمل كرد. اين جنبش در برخي نقاط ديگر نيز پا را فراتر گذاشته و به مثابه يك تهديد عليه جمهوري خواهان وارد عرصه سياسي شده است. براي نمونه مي توان به ماجراي "جان مك كين " در آريزونا اشاره كرد كه تا آستانه بازماندن از سنا پيش رفت تا جايي كه براي حفظ كرسي خود مجبور شد دست به دامان راستگرايان جمهوري خواه شود زيرا التزام او به اصول محافظه كاران از سوي جنبش تي پارتي مورد ترديد قرار گرفته بود. چارلي كرست فرماندار جمهوري خواه فلوريدا هم از جمله كساني بود كه مجبور شد به شكل مستقل نامزد شركت در انتخابات سنا شود زيرا جنبش او را از نظر سياسي "معتدل و نه محافظه كار " مي دانست. اوج قدرت نمايي جنبش نيز در يوتا- محافظه كارترين منطقه در آمريكا- بوده است جايي كه "باب بنت " از جمهوري خواهان باسابقه به خاطر تاييد برنامه رئيس جمهور اوباما در مورد نجات بانك هاي بحران زده و نيز طرح تامين اجتماعي و خدمات بهداشتي مورد غضب جنبش تي پارتي قرارگرفت و با اين اتهام كه "فاقد رويكرد محافظه كاري مبارزه جويانه مورد نظر جنبش است " مجبور به كناره گيري از سمت خود شد. بدون حمايت و پشتيباني هاي تي پارتي، بي ترديد "اسكات براون " هم نمي توانست در 19 ژانويه آن هم در ماساچوست ليبرال، پيروز ميدان شود. در آن ايالت، جمهوري خواهان موفق شدند صندلي خالي "ادوارد كندي " را كه از زمان مرگ وي خالي مانده بود، صاحب شوند و رقيب دموكرات خود را كنار بزنند. اعضاي برجسته جنبش براي انتخابات، برنامه ويژه اي دارند. آنها معيارهايي را با عنوان "آزمون پاكي " تعريف كرده اند كه نامزدهاي هر دو حزب دموكرات و جمهوري خواه براي برخورداري از حمايت جنبش بايد دست كم هشت امتياز آن را به دست آورند. موافقت با كاهش ماليات ها، كاستن بدهي هاي دولت و كوچك شدن دولت، نبرد در افغانستان و عراق تا پيروزي، مخالفت با اصلاحات بهداشت و درمان و مخالفت با همجنس گرايي و سقط جنين و عفو مهاجران غيرقانوني و همين طور موافقت با تسهيل قانون حمل سلاح و اتخاذ سياست قاطعانه در قبال ايران و كره شمالي، معيارهاي امتياز آور اين جنبش است. آينده جنبش تي پارتي جنبش تي پارتي با تكيه بر ريشه هاي افراطي محافظه كاري و به كارگيري نمادهاي آمريكايي اكنون به جنبشي نام آشنا و پرقدرت تبديل شده است اما آيا اين جنبش مي تواند در سايه تناقض هاي داخلي آشكار، همچنان به پيش برود؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت رشد و موفقيت اين جنبش چندان بعيد نيست زيرا القاي ساده انگارانه يك دشمن ضدآمريكايي، آن هم در يك دولت فدرالي، هرچند تخيلي و مضحك به نظر مي رسد اما در ارضاي احساسي و عاطفي افكار عمومي آمريكا نقشي مهم داشته و بر منطق و واقعيت نيز غلبه دارد؛ بگذريم از اينكه حس "با هم بودن و توسعه روابط اجتماعي " كه جنبش در دوره ركود اقتصادي و ناپايداري اجتماعي براي شهروندان اين كشور فراهم كرده است به "احساس حمايت و يكدلي " اعضا و اقبال روزافزون مردم به آن كمك كرده است و در اين ميان قدرت و سابقه فلسفه "دولت محدود " در فرهنگ آمريكايي بر گسترش آن افزوده است، بنابراين جنبش رفته رفته با همراهي شمار بيشتري از شهرونداني مواجه مي شود كه بر درستي ديدگاه خود هيچ ترديدي ندارند. با وجود زمينه مساعد رشد جنبش تي پارتي، اين مساله را هم نبايد از نظر دور داشت كه احتمال زوال سريع اين جنبش نيز چندان غيرممكن نيست زيرا حركت هاي اجتماعي- سياسي كه با برانگيختن خشم و غليان احساسات پا مي گيرند همچون تب تند فرو مي نشينند ضمن آنكه جنبش تي پارتي، جنبشي كاملاً سازمان يافته و يكپارچه نيست و برخلاف مباني و اصول افراطي عوام پسند و به شدت مبهمي چون "كاهش دخالت دولت "، "توقف ماليات تصاعدي به نفع ماليات ثابت " و "حذف نهادهاي دولتي چون وزارت آموزش "، فاقد برنامه و راه حلي مشخص براي حل مشكلات اقتصادي است. بسياري معتقدند اين جنبش كه شالوده آن بر "جذب انرژي نسل ناراضي " آمريكا استوار است، نه وابسته به دموكرات ها و نه جمهوري خواهان مي باشد اما خود را به عنوان گروهي اپوزيسيون مي داند. اكنون كه دموكرات ها قدرت در آمريكا را در دست دارند تي پارتي از در دوستي با جمهوري خواهان درآمده است. تي پارتي عمدتاً راي دهندگان ناراضي را نشانه گرفته و از اين جهت، حتي به افراد بريده در حزب دموكرات نيز نظر دارد. براين اساس فعالان جنبش بيم آن دارند كه تاكيد بر گروه خاصي از راي دهندگان باعث ايجاد شكاف در بين حاميان حزب شود. گروهي از هواداران به دنبال خلوص ايدئولوژي در كانديداها هستند و برخي ديگر در انديشه يافتن يك رهبري موثر هستند. بنابراين ديگر نقصان اساسي اين جنبش وجود رهبران متعدد و كانديداهايي است كه بدون داشتن سابقه اي روشن خود را به جنبش رسانده و از آن به عنوان سكويي براي رسيدن به پست هاي سياسي استفاده مي كنند. اين جنبش در بسياري از ايالت ها و مناطق فاقد برنامه مشخص است و تنها مي كوشد خشم و انرژي راي دهندگان را به هر شيوه و به كمك هر كانديدايي كه باشد به پيروزي مبدل كند. به گفته رهبران خودخوانده تي پارتي، فقدان برنامه براي تعيين گام ها و اهداف بعدي ممكن است جنبش را به سمت انحلال سوق دهد. آنچه پيداست رسانه ها و تريبون هاي حامي در حزب حاكم بر آمريكا در جهت انزوا و تضعيف اين جنبش حركت مي كنند. اولين ضربه بر تي پارتي و اعضا و حاميان آن زماني بود كه واشنگتن پست و شبكه ABC در يك نظرسنجي مشترك اعلام كردند كه 50 درصد از آمريكايي ها نظر مطلوبي درباره اين جنبش ندارند. جنبش كافي پارتي همچنان كه چاي تنها نوشيدني يك محفل دوستانه در آمريكا نيست، جنبش تي پارتي نيز تنها جنبشي از اين دست در آمريكا نيست چنان كه ديگر نوشيدني ها هم پايشان به عرصه باز شده است؛ جنبش كافي پارتي(مهماني قهوه) حركت ديگري است كه اگرچه سازمان يافتگي نسبي و پوشش رسانه اي همتايان چاي خور خود را نيافته است اما از منظري ليبراليستي و درست نقطه مقابل جنبش تي پارتي خواستار توجه جدي دولت به رفاه شهروندان است. در صفحه جنبش كافي پارتي در "فيس بوك " آمده است: "به هر تازه واردي كه خواستار خدمات دهي دولت آمريكا به شهروندان و نه شركت هاست، خوشامد مي گوييم... ما معتقديم كه بيشتر آمريكايي ها مثل ما مردمي عادي هستند اما برخي از هموطنان ما تلاش دارند چنين القا كنند كه دليل مشكلات، هراس ها و نگراني هاي ما رويكرد دولت فدرال است و سعي مي كنند دولت را به شكل يك دشمن ترسيم كنند. " اگرچه جنبش كافي پارتي همانند جنبش تي پارتي، مورد توجه رسانه اي قرار نگرفته است اما نمايانگر آن است كه طيف ليبرال آمريكا نيز احساس مي كند رقيب ارزش هاي او را به چالش گرفته و همين، آنان را نيز به تكاپو انداخته است، با اين حال نبايد فراموش كرد پوشش رسانه اي جنبش تي پارتي وضعيت مبالغه آميزي از اين جنبش را به نمايش گذاشته زيرا دستاورد عملي سياسي اين جنبش- خارج از برخي ايالت هاي اصلي آمريكا- ناچيز بوده است و دستاورد واقعي آن، محدود به ايجاد يك موج رسانه اي، ايجاد يك شبكه فعال اجتماعي غيرمنسجم و فشار بر عده معدودي از جمهوري خواهان براي تقويت محافظه كاري افراطي بوده است كه آن هم ضرورتاً به معناي يك رويداد بلند مدت تلقي نمي شود. با اين حال يك چيز مسلم است و آن اينكه دست كم در حال حاضر و تا برگزاري انتخابات ميان دوره اي سنا، اعضاي اين جنبش در كانون توجهات رسانه اي هستند. ميان تيتر هدف جنبش تي پارتي، جذب و آموزش شهروندان و بسيج آنان در جهت بازگرداندن سياست ها به "اصول سه گانه ايالات متحده " يعني "مسووليت پذيري مالي دولت "، "التزام به قانون " و "بازار آزاد " است.جنبش تي پارتي، خود را سازمان "حامي تامين اجتماعي " و "فعال در زمينه منافع عمومي شهروندان ايالات متحده " مي داند.
منبع: سايت مركز پژوهش كوثر


دسته ها : سیاست
دوشنبه 1390/1/29 19:21
X