از 25 بهمن 1389 علايم شكل‏گيري يك پديده‏ي مهم امنيتي در كشور آشكار شده است كه توجه ويژه‏اي را مي‏طلبد. اين پديده‏اي است كه آن را مي‏توان به تعبير دقيق «انتقال هسته‏ي توليد ناآرامي به بيرون كشور» خواند. اين پروژه در محافل پنهان بيروني با اداره‏ي جريان فتنه كليد خورده و با برنامه‏ريزي مرحله بندي شده در حال اجراست. سران داخلي فتنه هم با آن هماهنگ شده‏اند. اين تحليل تلاش مي‏كند جزييات اين پروژه را با استناد به اطلاعات حتي‏المقدور آشكار بررسي كند.

 
ناآرامي روز 25 بهمن 1389 نقطه آغاز اين پروژه‏ي جديد است. اين ناآرامي چند ويژگي مهم داشته است:
 
- ويژگي اول اين پروژه: طرف خارجي بداند كه براي توليد ناآرامي در داخل كشور به موسوي و كروبي نياز مبرم دارد و بدون نقش‏آفريني آن‏ها قادر نيست جمعيت آلوده‏ي تهران را به خيابان كشاند. طرف خارجي اين‏بار به دليل نياز حاد منطقه‏اي، خود پيش قدم شد و پيشنهاد صدور بيانيه تجمع در 25 بهمن را توسط دو تن از اعضاي حلقه‏ي جرس به موسوي و كروبي داد.
 
- ويژگي دوم: طرف خارجي تصور مي‏كند، ترس از دستگاه امنيتي نظام در دل يك گروه حداكثر چند هزار نفره از جمعيت آلوده‏ي تهران ريخته و تا زمان احياي مجدد اين ترس آنها فرصت دارند تا با استفاده از اين وضعيت، موج جديدي از آشوب‏هاي نيمه سخت در ايران را احيا و مزمن كنند.
 
- ويژگي سوم: طرف خارجي از حدود يك هفته قبل از 25 بهمن يك عمليات رسانه‏اي بسيار سنگين روي جمعيت آلوده‏ي تهران انجام داد و سعي كرد به آن‏ها القا كند اگر از تحولات منطقه الگو بگيرند و استقامت كنند، راه به نتيجه رسيدن آنها كوتاه و آسان خواهد شد. اين عمليات كه با پشتيباني صريح و مستقيم مقام‏هاي دولت آمريكا بود زمينه‏هاي 25 بهمن را فراهم آورد. طي اين عمليات، از جمله به اين افراد القا شد كه نظام از تحولات كشورهاي مصر و تونس اين درس را آموخته است كه نبايد نسبت به معترضان خشونت بيش از حد اعمال كند؛ چرا كه اين كار ممكن است به جاي خاموش كردن اعتراضات به شعله‏ورتر شدن آن بينجامد.  
- و ويژگي آخر اين بود كه طرف خارجي نشان داد، انتظار خود از آشوب خياباني در ايران را به «هدف گذاري‏هاي صرفاً رسانه‏اي» تقليل داده و فعلاً از جريان سبز در ايران كاري جز «روشن نگهداشتن آتش اعتراضات» از طريق «ايجاد سالانه چند روز ناآرامي، در چند خيابان تهران و به مدت چند ساعت» ندارد. هدف براي غربي‏ها فعلاً اين است كه اولاً با ناآرام كردن ايران، انگيزه‏هاي انقلابيون خاورميانه را تضعيف و روند تحولات ضد آمريكايي در منطقه را كند كنند و ثانياً با امنيتي كردن فضا، اعتراضات را ادامه‏دار و نظام را از كنترل آن ناتوان جلوه بدهند.
 
 به عبارت ديگر مي‏توان گفت فعلاً براي آمريكايي‏ها «اثر رواني»، ايجاد ناآرامي در ايران از «اثر واقعي» آن مهم‏تر است، ضمن اينكه مي‏دانند اپوزيسيون در ايران مطلقاً در موقعيتي نيست كه بتواند هدف گذاري‏هايي مانند «ايجاد تجمع‏هاي بزرگ» يا «براندازي» يا حتي «پيروزي در يك انتخابات» را برآورده كند. اگرچه غربي‏ها در اثر آدرس‏هاي اشتباهي كه از داخل دريافت كرده‏اند، اميدوار هستند كه تورم ناشي از طرح هدفمندي به تدريج فشار بيشتري به مردم وارد كند و انگيزه‏هايي جديد براي اعتراضات گسترده‏تر فراهم آورد، اما فعلاً اين برآورد وجود دارد كه اين هدف‏گذاري در كوتاه مدت قابل تحقق نيست.
 
پس از 25 بهمن
 
پس از 25 بهمن چند اتفاق افتاد كه بسيار كليدي بود:
 
1- نخست نكته اين بود كه طرف خارجي نسبت به اينكه توانسته است به فاصله حدوداً يك سال از 22 خرداد 1389 (آخرين باري كه سبزها توانستند خودي بنمايانند) جمعيتي تقريباً چند هزار نفره را به خيابان بياورند، نظام را مجبور به برخورد و امنيتي كردن فضا بكنند و چند كشته روي دست نظام بگذارند، عميقاً خوشحال بود و ابراز شادماني مي‏كرد. اين شادماني در محافل پنهان جريان فتنه در داخل هم وجود داشته است.
 
2- بعد از 25 بهمن اين اميدواري براي غربي‏ها بوجود آمد كه مي‏توانند با تداوم الگويي كه در بالا توصيف شد، ناآرامي‏هاي خياباني را در ايران مزمن كنند. به همين دليل بود كه اوپوزيسيون خارج از ايران الگوي هر هفته يك تجمع را مطرح كرد.
 
3- اما اولين نكته منفي از ديد برنامه‏ريزان خارجي فتنه زماني بروز كرد كه نظام توانست با استفاده از فضاي بوجود آمده‏ي بعد از 25 بهمن، يك اجماع تقريباً كامل از خواص عليه موسوي و كروبي بوجود بياورد. بعد از 25 بهمن براي اولين بار مطالبه‏ي برخورد با موسوي و كروبي از سطح مردم به سطح خواص منتقل شد و به ويژه با موضع‏گيري مجلس در روز 26 بهمن و همچنين مصاحبه‏هاي پي در پي چهره‏هاي همراه فتنه عليه موسوي و كروبي در روزهاي بعد از آن عمق پيدا كرد. اين فضا از ديد طرف خارجي بسيار خطرناك بوده است. چرا كه اولاً آنها تداوم شكاف در خواص را لازمه‏ي حيات اجتماعي فتنه مي‏دانند. ثانياً عقيده دارند اگر فتنه، تكيه‏گاه خود درون نظام را از دست بدهد آن وقت برخورد با موسوي و كروبي براي نظام بسيار آسان خواهد شد.
 
4- نكته‏ي منفي بعدي براي طرف خارجي،  نظام بعد از 25 بهمن عملاً موسوي و كروبي را بازداشت كرد (منتها در خانه)، بي‏آنكه كوچكترين هزينه‏ي اجتماعي بدهد. بسيار مهم است توجه كنيم كه از ديد طرف خارجي نقش موسوي و كروبي براي تداوم ناآرامي‏ها در ايران جايگزين ناپذير است و اگر اين دو به هر نحوي مهار شوند، ايجاد جايگزين داخل يا خارج از ايران براي آنها بسيار دشوار خواهد بود.
 
پروژه‏ي انتقال به بيرون
 
در اينجا بود كه پروژه‏ي «انتقال هسته‏ي توليد ناآرامي به بيرون كشور» كليد خورد. در واقع طرف غربي به اين نتيجه رسيد.» نظام پس از 22 بهمن اولاً توانسته يك اجماع وسيع در سطح خواص ايجاد كند مبني بر اينكه آنچه در روز 25 بهمن رخ داد و از آن به بعد رخ خواهد داد ديگر يك فتنه نيست بلكه رويارويي آشكار ضد انقلاب با انقلاب است،  طبعاً كسي مخالف شدت عمل در سركوب آن نيست، ثانياً غربي‏ها به‏وضوح ديدند كه حصر يا در واقع زنداني شدن موسوي و كروبي هيچ واكنش اجتماعي قابل ذكري در پي نداشت و در واقع جامعه دچار نوعي حالت بي‏اعتنايي حاد نسبت به سرنوشت موسوي و كروبي شده است. اين وضعيت دورنماي موقعيتي را پيش روي طرف غربي قرار داد كه در آن موسوي و و كروبي به طور كامل توسط نظام حذف شده باشند و بلافاصله اين نگراني را در ذهن طراحان بيروني فتنه بوجود آورد، آيا در اين صورت همه‏ي آنچه را كه سعي كرده‏اند در دو سال گذشته در ايران به‌وجود بياوردند يكباره از دست نخواهند داد؟ پاسخي كه طراحان بيروني فتنه با محوريت «سازمان اطلاعات نفاق» به اين سؤال داده‏اند، كليد خوردن پروژه‏ي جديدي است، بنا را بر اين مي‏گذارد كه موسوي و كروبي به زودي كاملاً حذف شده يا خاصيت خود را از دست مي‏دهند و بعد اين سؤال را مطرح مي‏كند، تحت شرايط مفروض چگونه مي‏توان ناآرامي‏هاي خياباني در تهران را كه تا حالا قائم به اراده‏ي اين دو نفر بوده، تداوم بخشيد؟
 
پروژه‏ي «انتقال هسته‏اي توليد بحران» تلاشي است از جانب سرويس‏هاي غربي براي تدارك يك ساز و كار موازي يا جايگزين توليد آشوب، به جاي موسوي و كروبي، صرف نظر از اين‏كه آن‏ها در داخل چه وضعيتي دارند به كار خود ادامه مي‏دهد. اين پروژه، درست از روز 26 بهمن با صدور اولين بيانيه‏ي «شوراي هماهنگي راه سبز اميد» كليد خورد، به وضوح نشان مي‏دهد يك پروژه‏ي از پيش طراحي شده براي وضعيتي كه موسوي و كروبي دستگير شوند، وجود داشته است.
 
اركان اين پروژه‏ چنين است: 
1- هدف
 
1-1- هدف پروژه اين است كه ساز و كاري براي توليد ناآرامي داخل ايران بوجود بياورد، حتي اگر موسوي و كروبي به طور كامل حذف يا مهار شدند، بتواند با فراخوان جمعيت آلوده در تهران و يكي دو شهر ديگر ناآرامي‏هاي نوبه‌اي در ايران را مزمن كرده و به پيش ببرد.
 
1-2- هدف دوم، هسته‏ي جديد توليد ناآرامي در ايران به طور كامل به جايي منتقل شود كه خارج از دسترس نظام باشد و امكان برخورد امنيتي با آن منتفي شود.
 
2- روش
 
به لحاظ روشي ملزوماتي براي اين پروژه فراهم شده است:
 
2-1- اولاً اين ساز و كار جايگزين بايد دقيقاً از همان مشروعيتي در ذهن جمعيت آلوده برخوردار باشد كه موسوي و كروبي برخوردار بودند. در واقع اين ساز و كار جايگزين بايد در موقعيتي باشد كه بتواند به جاي موسوي و كروبي حرف بزند، بيانيه بدهد، تصميم بگيرد و حتي مانيفست بنويسد و مخاطبان آن در داخل ايران در ذهن خود هيچ شبهه‏اي نسبت به اين‏كه، اين هسته نماينده‏ي تام و تمام موسوي و كروبي است نداشته باشند.
 
2-2- اين هسته بايد مورد تأييد صريح موسوي و كروبي باشد. به نظر مي‏رسد حصر كامل اين مشكل را براي اين جريان ايجاد كرده كه به موسوي و كروبي دسترسي ندارد تا يك اظهارنظر صريح از آنها در اين مورد بگيرد. اين احتمال وجود دارد كه هدف تلاش‏هاي بستگان درجه اول موسوي و كروبي براي ديدار با آنها پر كردن اين خلأ از طريق گرفتن يك دست نوشته، نقل قول يا چيزي شبيه به آن در تأييد شوراي هماهنگي راه سبز اميد باشد.
 
2-3- رهبران اين هسته‏ي جايگزين بايد منسوبان و نزديكان موسوي و كروبي باشند. انتخاب مجتبي واحدي و اردشير امير ارجمند براي اين كار دقيقاً به اين دليل صورت گرفته است كه اين دو نفر قبل از حصر موسوي و كروبي در واقع تغذيه كنندگان اصلي و كليدي آنها بوده‏اند و فرض طراحان پروژه به اين دليل بوده كه از مشروعيت نسبي براي ايفاي نقش بديل موسوي و كروبي را دارند.
 
3-4- در عين حال طراحان پروژه عقيده دارند اين هسته بايد دائماً پي‏گير وضعيت موسوي و كروبي باشد، خود را با آنها مرتبط نشان دهد، درباره وضعيت آنها به اصطلاح اطلاع‏رساني كند و تلاش كند تا دستگيري آن‏ها را به عاملي براي تحريك و به خيابان كشاندن مردم بدل نمايد.
 
3- وظايف
 
مطالعه‏ي مجموعه اطلاعات نشان مي‏دهد اين هسته وظايف زير را بر عهده خواهد داشت:
 
3-1- اولين و مهم‏ترين وظيفه اين هسته اين است كه اجازه خروج كشور از وضعيت امنيتي را ندهد. به اين منظور اعلام پي‏درپي زمان‏هايي براي تجمع و يافتن بهانه‏ها و توجيه‏هاي جديد براي آن، مهم‏ترين وظيفه‏ي شوراي هماهنگي راه سبز اميد است.
 
3-2- وظيفه‏ي دوم اين هسته، امكاني براي تجميع مجموعه اخبار، اطلاعات، تصاوير و ويديوهاي دريافتي از داخل بوجود بياورد. مديريت سايت كلمه به عنوان ارگان اين هسته به همين منظور به طور كامل به بيرون از ايران منتقل شده است.
 
3-3- سومين و يكي از مهم‏ترين وظايف اين هسته، با كنار گذاشتن مجموعه ملاحظاتي كه رهبران داخلي جنبش براي ارتباط گيري با خارجي‏ها، جلب حمايت آنها و درخواست از آنها براي فشار آوردن به نظام داشتند. به راحتي و بدون پرده پوشي، با مقام‏ها و محافل بين‏المللي ارتباط بگيرد و از آن‏ها بخواهد همه‏ي امكانات خود را براي كمك به جنبش داخل ايران بسيج كنند. مي‏توان حدس زد سرويس اسراييل به عنوان تغذيه‏ كننده‏ي «ستاد اطلاعات نفاق، عقيده دارد اين روش براي جلب موافقت جامعه‏ي بين‏المللي با اعمال تحريم‏هاي بيشتر عليه ايران با بهانه‏هاي حقوق بشري، كارايي بسيار زيادي دارد. چرا كه اين‏بار درخواست كنندگان تحريم در واقع نمايندگان رسمي جنبش سبز ايران هستند. .
 
3-4- وظيفه چهارم اين است كه باز هم با كنار گذاشتن همه‏ي ملاحظاتي كه رهبران داخلي داشتند، با همه‏ي گروه‏هاي ضد انقلاب شروع به همكاري كند. ظاهراً آمريكايي‏ها عقيده دارند كه شكل‏گيري و جان گرفتن شوراي هماهنگي راه سبز اميد كمكي مؤثر به پروژه‏ي تشكيل اپوزيسيون واحد عليه نظام جمهوري اسلامي از طريق متحد كردن همه‏ي گروه‏هاي اپوزيسيون است كه سال‏ها دنبال آن بودند.
 
3-5- و آخرين وظيفه، ظاهراً راديكال كردن فتنه تا سر حد امكان وسوق دادن نيرو و ظرفيت‏هاي آن به سمت مقابله‏ي صريح با رهبري و اصل نظام است. به همين دليل است كه در روز اول اسفند درخواست شوراي هماهنگي اين بود كه رهبري سيبل حملات باشد و اسنادي از ايستگاه منطقهاي سيا نشان مي‏دهد. مقام‏هاي امريكايي‏ها از اينكه شعار‏هايي درباره‏ي شبيه‏سازي ايران و برخي ديكتاتوري‏هاي منطقه در روز 25 اسفند شنيده شد، بسيار خوشحال هستند.
 
4- آسيب‏ها
 
تحليل اطلاعات موجود در مجموعه منابع نشان مي‏دهد، پروژه‏ي انتقال هسته‏ي توليد بحران به بيرون از كشور، اكنون دچار آسيب‏هايي است كه جريان طراحي كننده آن كم و بيش به آن توجه دارد و مي‏خواهد راه‏هايي براي علاج آن بيابد. فهرستي از اين موارد چنين است:
 
4-1- نخستين نكته اين است كه تجربه 30 سال گذشته نشان داده، هر حركتي عليه نظام كه به طور كامل به بيرون كشور منتقل شده به تدريج در داخل مرده است؛ چرا كه هيچ حركتي در بيرون از ديد مردم ايران نمي‏تواند يك مشروعيت با دوام داشته باشد و هرگز هم نداشته است.
 
4-2- آسيب دوم، اين حركت فقط ضد انقلاب، كينه‏دار از انقلاب و امام را پاي كار مي‏آورد و براي نظام فرصتي فراهم مي‏كند تا آن‏ها را شناسايي و به تدريج در تجمعات خياباني دستگير كند. از اين رو مزمن شدن فراخوان‏هاي خياباني داراي اين آسيب براي سرويس‏هاس مديريت كننده پروژه‏ي فتنه‏زا بيرون است كه به دليل ثابت بودن سرجمع كساني كه به خيابان مي‏آيند و با دستگيري و برخوردهايي كه انجام مي‏شود به تدريج از تعداد آنها كاسته خواهد شد.
 
4-3- آسيب آخر، اين حركت بي‏شك خواص داخل نظام را به سمت دفاع صريح از آن، مرزبندي صريح‏تر با جريان فتنه يا در بهترين حالت ممكن سكوت و انفعال مي‏كشاند و هزينه‏ي حمايت از اين جريان را تا حد غير قابل تحملي بالا مي‏برد.*
 
(*) مهدي محمدي، كارشناس مسايل سياسي

دسته ها : سیاست
شنبه 1389/12/28 11:43
X