وقايع اخير در خاورميانه را ميتوان از دو منظر مورد بررسي قرار داد؛ نخست ديدگاه استقلالطلبانه كه بر اساس ادبيات ضدامپرياليستي و ضدصهيونيستي پايهريزي شده و هدف آن مقابله با نفوذ آمريكا در منطقه است. اين ديدگاه معتقد است بعضي از كشورهاي غربي با هدف تسلط سياسي و اقتصادي بر منطقهي خاورميانه و جهان اسلام سعي دارند سياستهايي در راستاي منافع خود، در اين بخش از جهان اعمال كنند.
ديدگاه دوم، ادبياتي بر پايهي دفاع از آزادي دارد يعني اگر گروه اول بر استقلال تأكيد ميكند گروه دوم خواهان آزاديهاي فردي هستند كه در غرب بسيار رواج دارد مثل برهنگي و استفاده از محصولاتي كه در شرع اسلام استفاده از آنها جايز نيست و هدفشان از طرح آزادي بيان، همين است.
نظرات رهبران انقلاب اسلامي ايران از ابتداي پيروزي انقلاب و حتي قبل از آن بيشتر به گروه اول نزديك بوده؛ يعني مباحث استقلالطلبانه بيشتر مورد توجه بوده است. دليل مخالفت دولت آمريكا، رژيم صهيونيستي و دولتهاي مرتجع منطقه با جمهوري اسلامي نيز همين امر به نظر ميرسد زيرا يك سياست استقلالطلبانه از مبادين اسلام برداشته شده است.
پس از پايان يافتن جنگ تحميلي عراق عليه ايران- كه با تحريك همين كشورها صورت گرفت- ادبيات و اصلاحات خشن عليه ايران، از زبان مقامهاي رسمي اين كشورها در ديدارهاي ديپلماتيك وجود داشته است ولي اصالت مخالفت مجموعهي دولتهاي ديكتاتوري با جمهوري اسلامي يكي از شفافترين مسايل در سياست بينالملل و خاورميانه بوده و هست.
در نتيجه اين ادعا كه روابط جمهوري اسلامي ايران با ديكتاتورهاي منطقه خوب بوده، ادعايي نادرست است چرا كه روابط اين دولتها بيش از ايران، با دولت آمريكا و حتي رژيم صهيونيستي، حسنه بوده است. حتي برخي از اين دولتها همپيمان و شريك آمريكا بودهاند در حاليكه از نخستين روز پيروزي انقلاب تا امروز، نظام جمهوري اسلامي سياست كلانش مخالفت با سياستهاي آمريكا در منطقهي خاورميانه بوده است.
نكتهي دوم، در رابطه با مسايل حقوق بشر است. جمهوري اسلامي بر اساس خواستههاي اسلامطلبانه پايهريزي و ايجاد شده است؛ به عبارت ديگر يكي از مباني استقلال، استقلال در حوزهي فرهنگي و مخالفت با فرهنگ بيبندوباري غرب است كه همواره آن را به مردم منطقه تحميل كردهاند.
جمهوري اسلامي بيشك، با بيبند و باري يعني همان چيزيكه غرب آن را آزادي ميداند، مخالف است. جمهوري اسلامي مردم را مستحق آزادي از يوغ استعمارگران ميداند تا از نظر سياسي بتوانند دولتهاي مردمي خود را انتخاب كنند؛ اين امر دقيقاً خلاف ديكتاتوريهاي موجود در منطقه است كه ژست آزادي فردي ميگيرند و آن را در حوزهي مشروبخواري و بيحجابي به مردم ارايه ميدهند؛ در عين حال در حوزهي آزاديهاي سياسي كاملاً مستبدانه عمل ميكنند. به عبارت ديگر؛ در حوزهي آزادي نيز، جمهوري اسلامي نه تنها در منطقهي خاورميانه اول است بلكه مفتخر است كه اين آزادي در ايران به معني بيبندباري فردي القا نشده است.
از طرف ديگر در حال حاضر سه نوع جريان در حكومتهاي خاورميانه وجو دارد: نخست جريان استقلالطلبانه همانند ايران؛ دوم جريان دستنشانده بودن و وادادگي؛ و سوم جريان مقاومت كه در برخي از كشورها ديده ميشود كه در دولتها و مقامهاي مسؤول نيست مانند حركتهاي مردمي كه امروز در خاورميانه شكل گرفته است. از طرف ديگر، حركتهايي وجود دارد كه نگاهشان به سوي غرب است يا غربزده و علاقهمند به غرب هستند اما در دولت و مقامهاي مسؤول وجود ندارند؛ مانند اين كه در ايران گروههايي است كه متمايل به غرباند ولي نتوانستهاند دولت را به دست بگيرند.
اين تنوع جريانها در خاورميانه موجب شده تا آمريكا طي برنامهريزيهاي بلند مدت، سكولارها و غربزدهها را در خاورميانه، ـ چه مانند مصر در دولت باشند و يا كساني كه مانند ايران در قدرت نيستند، را ـ حمايت و تقويت كند تا دولتها را مطيع خود كرده و بر همپيمانانش در منطقه بيفزايد. بنابراين طبيعي است كه جمهوري اسلامي با نفوذ غرب و آمريكا مبارزه كند؛ و اين مبارزه هم در حوزهي سياست خارجي و هم سياست داخلي وجود دارد؛ يعني نظام وظيفه و رسالت خود ميداند كه با هر نوع حركتي كه دولت ايران را به مطيع غرب تبديل كند، مبارزه نمايد. ممكن است برخيها از اين اقدام به عنوان سركوب ياد كنند ولي اصالت اين امر كاملاً درست است و بايد هم همينطور باشد؛ يعني جمهوري اسلامي نبايد اجازه دهد غرب بتواند مصر و تونس ديگري را در ايران پياده كند و در عين حال كاملاً طبيعي است كه همپيمان و شركاي آمريكا در منطقه بخواهند، ايران نيز راهي همانند آنان را بپيمايد و شريك ايشان شود؛ و وظيفهي هر دولتي است كه با اين روش برخورد كند و اجازه ندهد ديكتاتورهاي منطقه چنين طرحي را پياده كنند؛ اين تقابلي است كه اكنون در خاورميانه وجود دارد و در آينده نيز وجود خواهد داشت.
نويسنده: دكتر فؤاد ايزدي