نويسنده تنها براي خود نمي نويسند.مخاطب نويسنده اذهان جوياي دانستن هستند. وقتي نويسنده اي با قلم تواناي خود ذهنياتش را بر روي كاغذ مي نگارد اگر اين مطلب بر مخاطب تاثير بگذارد طبعاً خوانندگان فراواني پيدا مي كند كه مي خواهند بدانند اين نويسنده اين بار چه تحفه اي براي عرضه آورده است و همين امر تكليف و مسئوليت نويسنده را سنگين تر مي كند.
نويسنده توانا، متعهد و هنرمند با روح انسانها سر و كار دارد و مي تواند با قلم شورآفرين خود، احساسات و عواطف ملتي را به سود يا زيان يك جريان يا حاكميت برانگيزد و به افراد خنثي و خموش، توان و تحرك بخشد.او مي تواند روابط حاكم بر اجتماع و يا سبك هاي زندگي را دگرگون كند .
در تاريخ هيچ انقلاب و تحول شگرفي را نمي توان سراغ گرفت كه اهالي قلم در صف اول آن قرار نگرفته و نقش و سهم تعيين كننده اي در بيدارسازي و جهت دهي مردم نداشته باشند و اما قلم ها هميشه در اين نقش مقدس رسالت آفرين نبوده اند. گزارش متفاوت برهان پي جوي اين حقيقت است.
روشنفكران غربزده و معاندت با نظام
----------------------------------------
يكي از ابزارهايي كه در هر تجربه و موفقيت بزرگ ملت ايران از سوي نظامهاي مخالف ايران در غرب براي مقابله با موفقيتهاي ملت و انحراف در خواستههاي آنها و ستيز با ارزشها و باورهاي ناب فرهنگ شيعه مورد استفاده قرار ميگيرد؛ استفاده از روشنفكران وابسته به غرب و كساني است كه همواره بر ضد سياستهاي مردم متدين كشور، حركت كردهاند.
شكلگيري حلقههاي مخالف در اواسط دههي 40 حكومت پهلوي صورت گرفت، وقتي رژيم پهلوي گروهي از اهالي ادب و هنر را زير چتر خود گرفت و موفق شد گروهي از اهل قلم و هنر را با سياستهاي خود هماهنگ كند. در مقابل، عدهاي به دنبال تأسيس «كانون نويسندگان ايران» برآمدند كه هيچگاه رسميت نيافت.
نگاهي بر تاريخچهي كانون نويسندگان ايران
------------------------------------------------
«كانون نويسندگان ايران» يك مجموعهي بهاصطلاح فرهنگي است كه فعاليت سياسي پنهان و آشكاري را در تاريخچهي خود دارد. اين نهاد در پوشش اجتماع اصحاب قلم، محفلي است كه آدميانش قلم مسموم خود را به عنوان شمشيرهايي دارند كه نه تنها فرهنگ ايراني را ذبح ميكند بلكه راه را براي دشمناني كه قصد ذبح نظام سياسي را دارند، باز ميكند؟!
اين كانون در سال 1346(ه.ش) به همت جمعي از «چپگرايان تودهاي و بومي» شكل گرفت و ميخواست در برابر رژيم مستبد و جبار پهلوي مقاومت فرهنگي نويسندگان را نهادمند سازد. اعضاي اين كانون كه بيشتر گرايشهاي سوسياليستي و ماركسيستي داشتند بيش از هر چيز بر نفي سانسور و آزادي بيان تأكيد ميكردند. اين نهاد در ميانهي دوم دههي 40 با همت «جلال آلاحمد» شكل گرفت ولي جلال از حضور در مديريت آن پرهيز كرد و اندكي بعد هم دارفاني را وداع گفت. بعد از وفات آلاحمد كانون با تدابير مهار كنندهي ساواك از هم فروپاشيد. تا اينكه در آستانهي پيروزي انقلاب اسلامي و فضاي به نسبت بازي كه با توصيههاي دموكراتها در ايران در شرف وقوع بود، كانون نيز مجال فعاليتي دوباره يافت و با شدت يافتن حركت انقلاب اسلامي لحن شديدي را عليه رژيم طاغوت اتخاذ كرد و آمادهي ورود جدي در عرصهي فرهنگي سياسي بعد از انقلاب اسلامي شد.
كانون، بعد از انقلاب
------------------------
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي گرچه جمهوري اسلامي به آزاديهاي فكري، بهاي بسياري ميداد اما اين نهاد همچنان نسبت خود را با حكومت، مانند دوران طاغوت در موقعيت مخالفخواني و اپوزسيوني قرار داد و حتي ستيزهجويي خود را با انقلاب بيش از ستيزهجويي با رژيم پهلوي شدت بخشيد؛ از آن جمله رويكرد «سيمين بهبهاني» حايز اهميت است! وي كه خود در بنياد فرح به ترانهسراي رژيم پهلوي معروف بود از مخالفين سرسخت كانون در همكاري با ساواك بود لكن در روزهاي آغازين انقلاب اسلامي با جمع كردن اعضاي كانون در منزل خود كه پيش از اين مخالف آنها بود! دشمني خويش را با جمهوري اسلامي آشكارا آغاز كرد.
دربارهي چرايي اين امر ميتوان به مباني فكري و خاستگاه باورهاي عقيدتي وي رجوع كرد كه ذات خويش را بيشتر با ذات انقلاب اسلامي در تعارض مي ديد تا ذات رژيم پهلوي؛ چرا كه آن رژيم با تمامي استبداد و جبار بودن خويش، به دنبال مدرنيزاسيون و غربگرايي بود.
اين در حالي بود كه بعضي از اعضاي كانون ميكوشيدند با انقلاب اسلامي همراه شوند و به فرمان حضرت امام(ره) در اين خصوص پاسخ مثبت دهند لكن برخي ديگر تلاش ميكردند برنامهي مدرنيزاسيون پهلوي را به صورت نرم سامان دهند و براي اجرايي كردن مدرنيزاسيون در ايران، اولويت را به فرهنگ، منتقل كنند.
اين نحوهي اولويتبندي موجب نشد كانون موضعگيري سياسي عليه جمهورياسلامي نداشته باشد بلكه هر گاه لازم مينمود وارد حوزهي سياست و حتي اقتصاد نيز ميشد! اين نهاد در دولتهاي 16سالهي بهاصطلاح توسعه محور، مجال فعاليت مضاعف يافت و به ويژه در دولت دوم آقاي هاشمي و دولت نخست آقاي خاتمي با حمايت چهرههاي تكنوكرات دولت تلاش كرد فضاي قانوني هم براي فعاليت خود بيابد.
اقدام براي ايجاد فضاي قانوني!
--------------------------------
كانون پيش از انقلاب اسلامي دو دوره فعاليت را پشت سر گذاشت و بعد از انقلاب نيز در فراز و فرودي مداوم گذر كرد تا اينكه با حضور «عطاءالله مهاجراني» بر مسند وزارت ارشاد دولت خاتمي فرصتي فزآينده براي فعاليت يافت و با ارادتي كه وزير جمهوري اسلامي! به نويسندگان و ناشران ضدنظام كانون نويسندگان داشت، اين نهاد معاند تا آستانهي كسب مجوز قانوني نيز پيش رفت ....
از پاييز سال1377(ه.ش) كه «مختاري و پوينده» ـ از اعضاي كانون نويسندگان ـ همراه با «فروهر و همسرش»، به قتل رسيدند اين كانون موضعي تندتر عليه دولت جمهورياسلامي اتخاذ كرد و نظام اسلامي را به حذف فيزيكي نويسندگان، اصحاب فرهنگ و انديشه متهم ساخت. در بدو امر كه در فضاي دولت قايل به تساهل و تسامح، كانون فعالتر شده بود اين موضعگيري تند، گزنده و در عين حال حق به جانب و طلبكارانه نيز بود. اندكي بعد و در فروردين سال1378(ه.ش) برخي اعضاي كانون در كنفرانس ضد ايراني برلين حضور يافته و سپس براي گريز از تعقيب، براي هميشه از بازگشت به ايران امتناع كردند.
وضعيت امروزي كانون
-----------------------
بعد از استقرار مجلس هفتم و دولت اصولگراي آقاي احمدينژاد، كانون حاميان جدي خود را در قواي مقننه و مجريه از دست داد اما موضعگيريهاي تندي عليه جمهوري اسلامي ايران اتخاذ و با حمايت از نهادهاي فرهنگي خارج از كشور به اميد تحقق اباحيت در ايران تلاش ميكند.
كانون غير از تلاش نهادمند براي ابعاد فرهنگي مدرنيزاسيون (اباحيت، اومانيسم و سكولاريسم) موضعگيريهاي سياسي زيادي عليه جمهوري اسلامي ايران از خود نشان ميدهد و با پوشش فعاليتهاي خيريه نيز ميكوشد پيوند خود را با جامعه برقرار نگه دارد، از آن جمله كمك به زلزلهزدگان بم و بناي دانشكدهي معماري در آنجاست!
آنان طي ساليان اخير با مرگ يك رده از رهبران پيشين خود (گلشيري، شاملو، اعتمادزاده، آتشي و...) هنوز فعاليت خود را ادامه ميدهند. اين در حالي است كه هيچگاه نتوانسته است براي فعاليت خود فضاي قانوني بيابد. به هر روي كانون نويسندگان يك پديدهي مدني است كه بايد با آسيبشناسي فعاليت آن در عرصهي فرهنگي، راههاي مواجههي منطقي را براي آن تدارك ديد. آنچه مسلم است ستيزهجويي كانون با نظام جمهوري اسلامي و نيز فرهنگ و ايستارهاي حاكم بر جامعهي مسلمان ايراني است و بايد بتوان راههاي منطقي براي مواجهه با كانون يافت.
در اين نوشتار بهطور اجمالي و گذرا برخي از عناصر فرهنگي و ادبي فعال در اغتشاشهاي سال گذشته در 3 بخش، (عوامل داخلي، عناصر خارجنشين و ناشران) معرفي مي شوند.
الف)عوامل داخلي/قسمت اول
* سيمين بهبهاني
«سيمين بهبهاني» كه قبل از انتخابات اعلام كرده بود در اعتراض به حكومت، در انتخابات شركت نخواهد كرد، در جريان حوادث پس از انتخابات به حمايت از آشوبگران و اغتشاشطلبان پرداخت و بيانيههايي را در اين زمينه امضا و اقدام به سرودن شعر نيز در حمايت از آنها نمود.
اعلاميهي تحريم انتخابات
--------------------------
بهبهاني در 14خرداد 1388، طي بيانيهاي اعلام كرد در انتخابات شركت نخواهد كرد:
«آيا شمار قابل توجهي استاد و انديشهور و اقتصاددان و روشنفكر و سياستمدار وجود نداشت كه فقط چهار تن (آن هم از كساني كه امتحان خود را در ورطهي ادارهي مملكت دادهاند)، پس از گذشتن از «صافي» به مردم معرفي شوند تا از ميان آنان يكي را برگزينند؟ ملت ما اجازهي تشكيل حزب و گروه و جمعيت ندارد... در كشورهاي دموكراتيك، نمايندگان يا رؤساي جمهور را احزاب، يعني مردم تعيين ميكنند و به ميدان رقابت ميفرستند. در كشور ما عكس اين است. يك جمع كوچك صلاحيت آنان را تصويب ميكند، آنگاه مردم مكلف ميشوند كه براي ايشان تبليغ كنند!
من يك صداي تنها هستم، در حد خانهيي كه در آن سكونت دارم. اما اختيار تفكر و تشخيص خود را در دست دارم. با همين صداي تنها ميگويم كه اينگونه انتخاب را درست نميدانم و به هيچ يك از نامزدها رأي نميدهم.»
شركت فعال در فتنه پس از انتخابات
----------------------------------------
سيمين بهبهاني پس از انتخابات و روي دادن حوادث و آشوبگريهاي طرفداران ميرحسين موسوي درخصوص امضاي بيانيه عليه ايران و در حمايت از آشوبطلبان گفت:
«من فكر ميكنم كه اين اعلاميه بسيار بسيار مؤثر بود. اين اعلاميه در تاريخ خواهد ماند، همانطور كه اعلاميهي 134 نفر هنوز ارزش خودش را در تاريخ نگه داشته، اين اعلاميه 148 هم همانطور باقي خواهد ماند و اميدوارم كه گوياي ستمي باشد كه بر اين مردم رفته است»
وي 3 روز پس از انتخابات و در جريان آشوبها، اقدام به سرودن اشعاري كرد كه قسمتهايي از آن چنين است:
«گر شعلههاي خشم وطن / زين بيشتر بلند شود
ترسم به روي سنگ لحد / نامت عجين به گند شود
پر گوي و ياوه ساز شدي / بي حد زبان دراز شدي
ابرام ژاژخايي تو / اسباب ريشخند شود
هرجا دروغ يافته اي / درهم چو رشته بافته اي
ترسم كه آنچه تافته اي / بر گردنت كمند شود
باد غرور در سر تو / كور است چشم باور تو
پيلي كه اوفتد به زمين / حاشا دگر بلند شود
بس كن خروش و همهمه را / در خاك و خون مكش همه را
كاري مكن كه خلق خدا / گريان و سوگمند شود
* * *
خواهي گر آتشم بزني / يا قصد سنگسار كني
كبريت و سنگ در كف تو / خاموش و بي گزند شود» 1
همچنين بعد از ادعاهاي واهي «مهدي كروبي» در خصوص تجاوز به زندانيان، شعري ديگر سرود:
«سجاده فرش عنف و تجاوز، اي داعيان شرع خدا را!
بر قتلعام دين و مروت، دست كه بسته چشم شما را؟
الله اكبر است كه هرشب، همراه جانِ آمده بر لب
آتشفشان به بال شياطين، كردهست پاره پاره فضا را
از شرع غير نام نماندهست، از عرف جز حرام نماندهست
بر مدعا گواه گرفتم، جسم ترانه قلب ندا را
انصاف را به هيچ شمردند، بس خون بيگناه كه خوردند
شرم آيدم دگر كه بگويم، بردند آبروي حيا را
سهرابها به خاك غنودند، آرام آنچنانكه نبودند
كو چارهساز نفرت و نفرين، تهمينههاي سوگ و عزا را؟
زين پس كدام جامه بپوشند، بهر كدام خير بكوشند
آنانكه عين فاجعه ديدند، فخر امام ارج عبا را
سجاده تارو پود گسستهست، ديوي بر آن به جبر نشستهست
گو سيل سخت آيد و شويد، سجاده و نماز ريا را»2
اين عضو كانون نويسندگان ايران جزو حلقهي اصلي حمايت شاعران و نويسندگان از آشوبطلبان بود.
ارادت به پهلوي و مخالفت با كانون!!
----------------------------------------
وي با آنكه از جواني جزو هواداران حزب توده بوده لكن به دليل بيپروايي و جسارت خارج از عرف و آداب زمانه در عرصهي شعرهاي عاشقانه و بيان عواطف زنانه، خيلي زود مورد توجه و حمايت برنامهريزان و سياستگذاران فرهنگ به اصطلاح تجددطلب دورهي محمدرضا پهلوي قرار گرفت و در جواني عضو «انجمن طرفداران صلح» وابسته به حزب توده شد.
او را به حق، مبتذلسراي رژيم پهلوي مينامند كه در جريان پيشبرد اهداف رژيم در «كميسيون شعر و ترانه» به تعميق ابتذال ميپرداخت لكن نكتهي مهم در كارنامهي سيمين بهبهاني، مخالفتش با كانون نويسندگان ايران است! وقتي در سال 1347رژيم، برنامهاي با نام «كنگرهي شعر ايران» و با حضور فرح پهلوي برگزار كرد كه كانون نويسندگان ايران به مقابله با آن پرداخت و در ادامه به همكاري سيمين بهبهاني با ساواك در انحلال كانون انجاميد!
اجتماع كانون در منزل مبتذل سرا
-------------------------------------
او كه پيش از انقلاب، جزو مخالفان سرسخت كانون نويسندگان بود، به محض اينكه مخالفت اين كانون با نظام جمهوري اسلامي آشكار ميشود، به سوي آنان ميشتابد و حتي خانهاش را در اختيار آنان ميگذارد تا جلسات خود را برقرار كنند.
انتشار دادنامهي سرگشادهاي به مرحوم «آيتالله طالقاني» با حمايت «مسعود بهنود» سردبير وقت مجلهي «تهران مصور» و امضاي بيانيهاي با عنوان «اطلاعيه عليه حزب اللهيها» از اولين اقدامهاي اين مبتذلسرا عليه انقلاب اسلامي است تا اينكه در آبان ماه 1369، سيمين بهبهاني از راه آلمان عازم آمريكا ميشود.
سفري مهم به آمريكا
------------------------
از اين پس، حمايت از سيمين بهبهاني در دستور كار محافل و مجامع استكباري قرار گرفت و او مأموريت يافت تا به عنوان يكي از دهليزها و مجاريهاي ارتباطي بين نويسندگان در داخل و خارج از ايران انجام وظيفه نمايد. در راستاي انجام هرچه بهتر اين مأموريت، مطبوعات و نشريات منتشره از سوي فراريان و ضد انقلاب مقيم خارج از كشور و برخي نشريات داخلي هم به تلاش و تكاپو بر ميخيزند تا از سيمين بهبهاني يك چهرهي مبارز فرهنگي ساخته و براي او سابقهي مبارزاتي دست و پا كنند.
سيمين بهبهاني در اين سفر با مخالفين جمهوري اسلامي رابطه برقرار كرد و در شهرها و كشورهاي مختلف با عدهاي از عناصر ضد انقلاب ملاقات نمود. وي در همين سفر ضمن ملاقات با «داريوش شايگان» و «داريوش آشوري» سردبيران نشريهي «ايران نامه» به كسوت يكي از مشاوران رسمي هيأت تحريريهي اين مجله درآمد و نام وي در شناسنامهي مجله درج گرديد. اين مجله زيرمجموعهي انتشارات «بنياد مطالعات ايران» است كه تحت نظر و با حمايت مالي آمريكا و سرمايهي اشرف پهلوي، منتشر ميگردد. مديرعامل اين بنياد «مهناز افخمي» از اعضاي جامعهي بهاييان آمريكا و رياست سازمان زنان رژيم پهلوي است. از اين پس راديوهاي بيگانه هم به سراغ سيمين بهبهاني ميآيند و به بهانههاي مختلف با او گفتوگو ميكنند و حرف و سخنهايش را به روي آنتن ميفرستند.
تلاش براي احياي كانون نويسندگان
---------------------------------------
در پي وقوع حادثهي قتل دو تن از نويسندگان در پروندهي قتلهاي زنجيرهاي، عدهاي از نويسندگان در ملاقات با «سعيد حجاريان» مشاور «سيد محمد خاتمي» رييسجمهور وقت، خواستار مجوز براي كانون نويسندگان شدند! بهدنبال اين درخواست، سيمين بهبهاني به همراه عدهاي ديگر به ملاقات وزير ارشاد وقت، «عطاءالله مهاجراني» رفته و قصد خود را مبني بر تجديد فعاليت كانون نويسندگان مطرح كردند. آنها دريافت مجوزي جهت تشكيل جلسهي بررسي اساسنامهي كانون را از وزير ارشاد تقاضا نموده و نامهاي از شخص وزير مبني بر داشتن مصونيت! براي برگزاري اين جلسه دريافت كردند، بلافاصله پس از تشكيل اين جلسه در خانهي بهبهاني، وي در تماس با راديوهاي بيگانه اقدام به بهرهبرداري سياسي از توافق صورت گرفته كرد و بار ديگر راهاندازي كانون نويسندگان را در بوقهاي استكباري فرياد زد. با وجود اين، كانون به صورت رسمي شكل نگرفت ...
1- 28 خرداد 1388 سايت ادبي سپنج
2- همان