محمد مصطفی (ص) از اسلام میگوید و اندیشه معرفی ولی و جانشین خود را در سر میگذراند. امام حسن عسکری (ع) نیز همین اندیشه را دارد. همه گرداگرد نشستهاند تا امام خویش را بشناسند.
شور و اشتیاقی وصفناپذیر همراه با اضطرابی خوشایند در چهرهها موج میزند.
کودکی چهار ـ پنج ساله با صورتی گلافشان و سیرتی درخشان وارد مجلس میشود. نامش را جویا میشوند. پدر با لبخندی از سر خرسندی «مهدی» را به حاضران معرفی میکند و میفرماید: «پس از من، این پسر امام شماست و خلیفه من است در میان شما. امر او را اطاعت کنید، از گرد رهبری او پراکنده نگردید، که هلاک میشوید و دینتان تباه میشود. این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید، تا اینکه زمانی دراز بگذرد. بنابراین از نایب او عثمان بن سعید عَمری اطاعت کنید.»
نگاهها به جانب عثمان است. همگان او را نیک میشناسند و به خاطر دارند که امام حسن عسکری (ع) در مجلس ترحیم پدر بزرگوارش گفت: «ابوعمرو مردی موثق و امین و مورد وثوق پدرم و من است و در حیات و ممات من، موثق خواهد بود.»
امام عسکری (ع) شخصیتی را انتخاب کرد که در عظمت و جلالتش در میان شیعیان جای هیچ شک و شبههای نبود.
مدتی میگذرد... «مهدی» همچنان از نظرها غایب است اما در اصل تولدش هیچ تردیدی نیست. چرا که تمام ثقات و بزرگان شیعه زمان امام عسکری (ع) او را دیدهاند.
شیخ صدوق در «اکمالالدین» روایتی را نقل میکند که از «عمری» نام امام دوازدهم را میپرسند و او میگوید: «اجازه نداریم اسم امام را بگوییم.» در آن برهه از نامبردن امامزمان پرهیز میکردند، چرا که نمرودها و فرعونهای زمانه در حکومت عباسی ظهور کرده و در پی از بین بردن مهدی موعود بودند.
8 ربیعالاول سال 260 است. اندوهی عظیم با رحلت امام یازدهم قلب شیعیان را میخلد.
شیعیان، آماده مراسم خاکسپاری میشوند. «جعفر» برای نمازخواندن به پیکر مطهر امام حسن عسکری (ع) پا پیش میگذارد. همهمهای در میگیرد. عدهای مردد هستند که آیا جعفر میتواند بر پیکر «امام» نماز گزارد؟! هنوز تکلیف مشخص نیست اما خواص شیعه در کذاب بودن جعفر تردید ندارند.
در این میان، کودکی 5 ساله صف نمازگزاران را میشکافد و جلو میآید. چهره نورانیاش برای افرادی هم که او را نمیشناسند، آشناست. کودک جلو میآید و عموی کذاب خویش را کنار میزند و بر پیکر پاک پدر نماز میخواند و بدین سان، امامت آخرین منجی بشریت آغاز میشود.
امامتی که از سالها پیش توسط امامان معصوم (ع) بدان مژده داده شده و حتی بزرگان فرقههای انحرافی نیز از ورود منجی و غیبت آن اطلاع داشتهاند.
برای غیبت آن امام بزرگوار دلایل متعددی همچون «خوف از قتل»، «آزمایش مردم» و حتی «عدم بیعت امام زمان با طاغوتهای زمان» در روایات اسلامی بیان شده است. اما هیچ یک از این دلایل به تنهایی دلیل کاملی برای غیبت امام نیست.
در کلام بزرگان و اولیاءالله، مهمترین دلیل برای غیبت مهدی (عج) «مشیّت الهی» عنوان شده است. همان مشیتی که موسی (ع) را در کودکی پیامبر و عیسی (ع) را بدون داشتن پدر، متولد کرد.
مشیت الهی چون و چرا ندارد، چرا که خود خداوند خواسته و این از اسرار الهی است.
مشیتی که روزی مهدی را باز میگرداند و عدل را در زمین میگستراند و این وعده تخلفناپذیر الهی است: «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»
-----------------------------------
نویسنده: محمد حسینکلهر