انتصاب دولت موقت انقلاب از سوی امام خمینی و مرحله انتقال قدرت
مردم: سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن.
شاه: من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.
امام خمینی: من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم من به پشتوانه این ملت دولت تعیین میکنم...
*گوینده: آیتالله خمینی در مدرسه علوی در مرکز تهران سکونت گزید و عملاً ثقل قدرت به این مدرسه انتقال یافت او وعده داده بود که هرچه زودتر دولت انقلاب را معرفی کند، دکتر بختیار که خود را نخستوزیر قانونی میدانست حاضر نبود دو دولت را در کشور بپذیرد.
*بختیار: «ما یک مملکت داریم، یک حکومت خواهد داشت، یک ارتش خواهد داشت و هیچگاه در ایران دو دولت وجود نخواهد داشت و این به هر
قیمت، یک عده متاسفانه عادت به دیکتاتوری کردند دیکتاتوری محمدرضا شاه را قبول کردند، دیکتاتوری آینده را شاید مطلوب طبعشون باشه، ولی من آزاده و آزادگی را در این مملکت میخواهم ترویج بدهم.»
*گوینده: ولی آیتالله خمینی دولت بختیار را نماینده نهادهایی غیرقانونی میدانست، دکتر بختیار با استناد به اینکه دولت او را مجلس تایید کرده است دولت خود را قانونی میدانست و این درست همان نکتهای بود که آیتالله خمینی در نطق بهشت زهرا آنرا مورد حمله قرار داد و شخص دکتر بختیار را غیرقانونی خواند.
*آیتالله خمینی: «دولتی که ناشی میشد از شاهی که خودش و پدرش غیرقانونیست، خودش علاوه بر این غیرقانونیست، وکلایی که تعیین کرده است غیرقانونی است کسی که خودش از ناحیه مجلس از ناحیه مجلس سنا از ناحیه شاه منصوب است و همه اونها غیرقانونی هستند میشد [میشود] که قانونی باشد؟ ما میگیم که شما غیرقانونی هستید باید بروید، ما اعلام میکنیم که الان دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی میکند حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این تا او وقتی که دستش نیامده بود این وزارت قبول داشت که غیرقانونیست،حالا چه شده است رفقایش هم قبولش ندارند ملت هم قبولش ندارد،ارتش هم قبولش ندارد، فقط امریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از این پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید، یک نفر آدمی که هیچ یک از طبقات ملت از هرجا بگید قبولش ندارند میگد [میگوید] که در یه مملکت که دو تا دولت نمیشَد، [نمیشود] خوب واضح است این، یه مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما میگیم دولتی است که متکی به آراء ملت است، متکی به حکم خداست تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را، باید سرجایش بنشیند این آدم.»(ن.ک. صحیفه نور. چاپ اول. ج 4. ص 285، 283 ، سخنان امام خمینی در تاریخ 12/11/57)
*گوینده: با این سخن آیتالله دیگر کار مصالحه با دولت دکتر بختیار دشوارتر میشد حتی یک هفته قبل از آمدن آیتالله مذاکره برای تشکیل دولتی واحد صورت گرفته بود اما به گفته مهندس جفرودی که در جریان مذاکرات بود این گفتگوها به جایی نرسید.
*جفرودی: «روز سه شنبه سوم بهمن ماه 1357 جلسه در منزل آقای دکتر شفیعی تشکیل شد موضوعی که مطرح بود این بود که آقای مهندس بازرگان وارد دولت آقای دکتر بختیار بشوند و هرچند وزارت خانه که میخواهند در اختیار ایشون گذاشته بشود که ایشون بگذارند در اختیار همکاران او ایام خودشان،آقای مهندس بازرگان زیربار نمیرفتند،گفتند من با آیتالله خمینی مشترکا کار میکنم بنابراین نمیتوانم با دولت شاه باشم، ولی به شما پیشنهاد میکنم یعنی به آقای دکتر بختیار که شما، ایشون [امام خمینی] یه دولتی تشکیل میدن و آقای دکتر بختیار هرچند وزارتخانه که میخواهد قبول کند، نه آقای دکتر بختیار زیربار رفتند نه آقای مهندس بازرگان.»
*گوینده: شورای انقلاب نه تنها در مذاکرات با ارتش، دولت بختیار و امریکائیان نقش مهمی داشت بلکه در تعیین دولت موقت نیز بازوی اصلی آیتالله خمینی بود. تعیین نخستوزیر دولت موقت در پاریس و تهران مطرح بود اما به گفته ابوالحسن بنی صدر اختلافنظرهایی وجود داشت که نخستوزیر چگونه تعیین شود.
*بنیصدر: «اینجا دو قول است. آقای بازرگانی میگوید که در پاریس به او همچون وعدههایی داده شده بود. گفتند برو دولت را در آنجا تشکیل بده و آقای خمینی میگوید من همچون وعدهای ندادهام و نگفتهام. او وقت به همه میگفتند شما لیست تهیه کنید من باب اینکه معلوم شود که من همه اشخاص فعال را داشته باشم ببینیم که تکلیفم چیست. او میگوید که در تهران به نتیجه رسیده که متناسب با آن موقعیت آقای مهندس بازرگان بوده است.»
*گوینده: سرانجام شورای انقلاب که مجری نظرات آیتالله خمینی بود مهندس بازرگان را به نخست وزیری دولت موقت منصوب کرد.
*بازرگان: در شورای انقلاب صحبت شد که کی نخست وزیر بشه و بعد از بحث و اینها آقایون شخص دیگری به نظرشون نمیآمد اسم بنده را آوردند و آقای خمینی هم مقید بودند که از ناحیه اونها پیشنهاد بشه و اونها پیشنهاد کردند و ایشون هم گفتند که خوب خیلی منو راحت کردید خیلی خوب شد برای اینکه از هر دو طرف خیال من راحت شد که به نظر میآمد که مقصودشان از دو طرف یعنی هم از ناحیه به اصطلاح ملیون و کلاهیها به اصطلاح و هم از ناحیه علما و روحانیون».
*گوینده: چهار روز پس از ورود آیتالله خمینی به تهران، مهندس بازرگان رسما به نخستوزیری دولت موقت منصوب و خبر آن به دنیا مخابره شد.
*اخبار رادیو دولتی انگلستان در روز 16 بهمن سال 57: در ایران، آیتالله خمینی، مهندس مهدی بازرگان را به ریاست دولت موقت خود که بر تبدیل رژیم آن کشور به یک جمهوری اسلامی نظارت خواهد نمود انتخاب کرده است. مهندس بازرگانی رئیس پیشین شرکت ملی نفت ایران در زمان دکتر مصدق بود. آیتالله گفت که مهندس بازرگان به سمت نخستوزیری انتخاب و اعضای کابینه خود را هرچه زودتر معرفی خواهد کرد و سپس دولت موقت یک انتخابات ملی برای تشکیل مجلس مؤسسان به منظور تصویب قانون اساسی جدید ترتیب خواهد داد. آیتالله خمینی در یک جلسه پر از ازدحام مصاحبه مطبوعاتی در تهران، حکومت موقت خود را یک حکومت اسلامی و قانونی خواند و گفت که هر اقدامی علیه آن بعمل آید کفر محسوب خواهد شد.
پیش از این مصاحبه مطبوعاتی، دکتر بختیار که از طرف شاه پیش از رفتنش از ایران به نخستوزیری تعیین شده بود گفته بود که با تشکیل یک دولت موقت مخالفتی ندارد مشروط بر اینکه فرع بر دولت خود او باشد ولی اگر نخست وزیر دولت موقتی بینظمی ایجاد کند بازداشت خواهد شد. خبرنگار رادیو دولتی انگلستان در تهران میگوید که علیرغم لحن سخت آیتالله هنوز امید به یک نوع سازش با دولت دکتر بختیار وجود دارد زیرا مهندس بازرگان بین طرفین سمت میانجی را داشته است. ضمنا در یک نقطه دیگر تهران بمبی در جلوی دفتر خبرگزاری امریکایی یونایندپرس اینترنشنال پرتاب شد. که آتشسوزی مختصری ایجاد کرد ولی آسیبی وارد نیاورد. بعدا یک شخص ناشناس بوسیله تلفن گفت که این کار یک گروه ضد امریکایی بوده است. گزارشی که در مجله امریکایی تایمز درج شده حاکی است که امریکا سیاست خود را در ایران تغییر داده و سفیر امریکا در تهران کارمندان خود را تشویق به گشودن باب گفتگو با آیتالله خمینی نموده است. این مجله مینویسد که دیپلماتهای امریکایی با بعضی از اطرافیان مهم آیتالله تماسهایی برقرار کردهاند و روی هم رفته از آنها حسن استقبال شده است.
*گوینده: مراسم انتخاب نخستوزیر در روز پانزدهم بهمن برگزار شد و مهندس بازرگان در پاسخ به فرمان آیتالله خمینی گفت ماموریت دولت موقت دشوارترین وظیفهایست که در تاریخ 72 ساله مشروطیت به دولتی واگذار میشود.
*بازرگان: «در تالار سخنرانی دبستان علوی مجلسی برگزار شده بود که از یه طرف رهبر انقلاب صحبتی کردند بعد فرمان نخستوزیری بنده را آقای هاشمی رفسنجانی از طرف ایشون خواندند، منهم جواب دادم در واقع موافقت خودم و قبولی مسئولیت را بیان کردم و این دو مطلب، هم فرمان نخستوزیری ایشون هم جواب قبولی بنده (تشکر و قبولی بند) اینها به زبان انگلیسی و فرانسه ترجمه شد توسط آقایان دکتر یزدی و دکتر توسلی و به اطلاع رسید چون خبرنگاران زیاد بودند، اونوقت خبرنگاران شروع کردند چه داخلی و چه خارجی شروع کردند سئوالاتی کردن این سئوالات را هم ما جواب دادیم و یک تلویزیون مدار بستهای اون روز که از طرف خود دستگاه تلویزیون اون زمان منتهی به طور در واقع غیرمجاز یا غیر رسمی آمده بودند اونجا اونا این جریان را اون صحنه را در حول و حوش در یکی دو تا خیابون اطراف در یه شعاع مثلا یکی دو کیلومتری پخش کردند یکی دو روز بعد در دعوتی که کردیم در دانشگاه تهران اونجا بود که من پیام دادم و اولین سخنرانی را کردم.»
*گوینده: و این پیام درباره وظایف دولت موقت از رادیو تهران هم پخش شد.
*گوینده رادیو ایران: همانطور که میدانید و مقام رهبری انقلاب در انتصاب رئیس دولت اعلام فرمودهاند خطوط اصلی وظایف دولت موقت به این قرار است: 1- احراز و انتقال قدرت 2- ارائه و اثبات حقانیت 3- احیاء و اداره و اصلاح مملکت 4- انتخابات مجلس موسسان و ارجاع به آرائ عمومی برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید 5- انجام انتخابات مجلس شورای ملی 6- انالله و اناالیه راجعون، استعفا و تقدیم کار به رئیس جمهوری و به دولت رسمی وقت.
*گوینده: مهندس بازرگان در سخنرانی دانشگاه تهران از مردم خواست که صبر داشته باشند و با دولت موقت همکاری کنند و تاکید کرد که دولت او آهسته و گام به گام پیش خواهد رفت.
*بازرگان: «قبل از این گفتم که من و دولت موقت در حکم فولکس واگن هستیم که ماشینی است که روی زمینهای ناهموار و سنگلاخ و اینها نمیتوانه حرکت کنه ما باید در زمینه مساعد و هموار حرکت کنیم و کار انقلابی شدید، انقلابی تند، از این چیزها از من بر نمیآید، گفته بودم که ما بلدوزر نیستیم که خراب کنیم و با قدرت فوقالعاده جلو برویم.»
*گوینده: در کابینه موقت بازرگان دکتر سنجابی وزارت خارجه را برعهده گرفته بود.
*سنجابی: «دستگاه آخوندها و بختیار مرتب مشغول اقدام بودند حتی میخواستند زمینه براش فراهم کنند که آقا به او [بختیار] میگوید. فعلا موقتا حکومت بکنید و ایشان هم خیلی راضی به این ترتیب شده بود ولی من در جریان این مذاکراتشون به هیچ وجهی نبودم بعد از آنی که حکومت بختیار در حال سقوط بود و بازرگان میخواست حکومت تشکیل بدهد فروهر را پی من فرستاد که فلانکس با ما همراهی بکند، بنده به دو دلیل موقتا قبول کردم یکی اگر من قبول نمیکردم میگفتند فلانکس انقلاب را شکسته کرده است و جدایی انداخت است یکی اینکه میگفتند چون در این مدت در جریان مذاکراتشون نبودم، میگفتند اصلا به حسابش نگرفتهاند، این بودکه موقتا قبول کردم و میخواستیم یک سیاست ملی مستقل حسابی روی کار ببریم و به این ترتیب کار وزارت خارجه را یک عمل اساسی انقلاب میدانستم و گرفتن در دستش را لازم میدونستم.»
*گوینده: دریادار احمد مدنی یکی از کسانی بود که در کابینه موقت سمتی به او پیشنهاد شد.
*مدنی: «ما از این تاریخ مشخصا دو تا کابینه داشتیم، یکی کابینه آقای دکتر بختیار بود که در کاخ نخستوزیری بود یکی هم کابینهای بود که آقای دکتر مهندس بازرگان تشکیل داده بودند در عباسآباد دفتری که اونجا داشتن و در این کابینه از من درخواست کرده بودند وزارت کشور را پذیرا بشم بعدا ترجیح دادند که من وزارت دفاع ملی را عهدهدار بشوم به جای وزارت کشور، اونجا مقدمات کار را کسانی که نامزدهای انتخاباتی بودند برای وزارتخانهها اونجا میآمدن برنامههای کارشون را تنظیم میکردند از این زمان میشه گفت که آقای مهندس بازرگان با مهیایی برای اینکه زمان حکومت را در دست بگیرند بعد از انقلاب مشغول تدارک بودند و معلوم بود نظام حاکم رفتنی است و میخواستیم این جابجایی آرام انجام بگیرد و بدون خونریزی انجام بگیرد این است که مرتب با آقای مهند امیر انتظام میرفتیم ملاقات میکردیم و از آقای دکتر بختیار میخواستیم، درخواست میکردیم یا به انقلاب بپیوندند و بشوند نخست وزیر انقلاب منتخب آیتالله خمینی (که مقدماتی هم برای این کار انجام گرفته بود که بحث آن مفصل است) و یا اینکه کنارهگیری کنند و آقای مهندس بازرگان حکومتشان را تشکیل بدهند و مقابله نکنند.»
*گوینده: «در این میان ارتش متوجه فشار بر دولت بختیار بود و اینکه باید استعفا بدهد البته بازرگان تماس خود را با ارتش حفظ کرد و به گفته ارتشبد قره باغی ارتشیان خود را برای روز مبادا آماده میکردند.
*قره باغی: «ما بدترین وضعیت را همیشه باید درنظر بگیریم و طرحهامون برای اون بدترین وضعیت بید باشد خوب البته اگر اون وضعیت نبود، یه خورده بهتر بود چه بهتر، این بود که ما بدترین وضعیت را در نظر گرفتم این را که منظور این بوده که اگر نخستوزیر به دلیلی خودش استعفا بکند یا مجبور به استعفا بکنند، (ما داشتیم حرف میزدیم نگو با حقیقت تطبیق دارد ایشون با شورای انقلاب در تماس [است] ما فکر می کردیم ولی حقیقتی هم داشته که با شورای انقلاب مشغول مذاکره بوده) و استعفا بدهد این شایعاتش همیشه میآمد تو جلسه و بعد به ما، سپهبد مقدم میگفتند که این شایعات بعد از این ملاقاتهایی که ایشون با مخالفین میکنند که ایشون در تماس بود با مخالفین که خودش البته میگفت او موقع با طالقانی و مطهری و بهشتی در تماس بود در جلسهای که ایشون دعوت کرد بیایید که آقای بازرگان قراره بیاد که با هم ملاقات بکنیم، گفتم خوب من کاری با آقای بازرگان ندارم که صحبتهامون را کردیم و اینا گفتند من میل دارم که شما هم باشید و پشتیبانی از دولت را فشار بیارید و بگویید و به سپهبد مقدم هم گفتم او هم باشه گفتیم خیلی خوب رفتیم و در جلسه چون آقای بازرگان آنموقع انتخاب شده بود برای نخستوزیری که ایشون نیامد و آقای دکتر سحابی آمد با آقای امیر انتظام غرضم از بیان این مطلب این نکته است که در تمام مدت ما دیدیم میگویند استعفا بده گفتیم شما گفتید به ما بیایید اینجا ما مذاکره کنیم صحبت کنیم ببینیم ما اینها چی میگند شما به اونها چی میگید. ولی استعفا بده؟ گفتند به او استعفا بده. [بختیار] گفت نخیر من استعفا نمیدم برای اینکه من حکمم را از کسی گرفتهام که دکتر مصدق هم از او حکم گرفته، گفتند که بابا تو خودت که گفتی قبلا قبول نداشتی شاه را، گفت که مجلس به من رای دادند، گفتند شما که خودت همیشه با ما بودی تا دیروز به ما میگفتی که شاه مورد قبول ملت نیست، نمایندگان نمایندگان ساواک هستند چطور شد تو امروز عوض شدی بیا آقا بیا بیا ما دیدیم بیفایده است این صحبتها چه بیخوده اصلا منظورم اینکه ما او موقع پیش خودمون فکر میکردیم آقا این ممکن است استعفا بده و ارتش در مقابل یک وضع عجیبی قرار بگیره، چه باید کرد؟
*گوینده: برای بازرگان و همکارانش تماس با ارتش و بختیار در واقع تلاش برای جلوگیری از خونریزی بود زیرا آنها کار نظام شاهنشاهی را تمام شده میدیدند و فقط میخواستند که انتقال قدرت با آرامش صورت پذیرد.
*بازرگان: با تصویب شورای انقلاب ما میخواستیم که کار انتقال قدرت بدون درگیری و مزاحمت و مخالفت بعمل بیاید و خود وزرای دولت بختیار هم طرفدار این تز بودند همانطوری که عدهای از نمایندگان مجلس استعفا دادند، نظر این بود که آقایان هم استعفا بدهند و رهبری آقای خمینی مورد قبول قرار بگیرد و بختیار استعفایش را در اختیار ایشان بگذارد که آن وقت ایشان اگر خواستند مجددا او را با مامور کابینه جدید بکنند یا در کابینه وارد بکنند. این نظری بود که هم شورای انقلاب داشت هم دوستان بنده و همکارانمان داشتیم.»
*گوینده: روز بعد از انتصاب مهندس بازرگان به دعوت آیتالله خمینی در سراسر ایران در حمایت از دولت وی راهپیمایی شد و خبر رسید که در اصفهان انقلابیون حتی اداره شهر را به دست گرفتهاند.
*اخبار رادیو رادیو دولتی انگلستان در آن زمان: گزارشهای رسیده از جنوب ایران حاکیست که روحانیون و هواداران خمینی اداره امور شهر اصفهان، دومین شهر بزرگ ایران را عملا در دست گرفتهاند و به رسیدگی به تظلمات و ارائه طریق و صدور دستور مشغولند. خبرنگار بیبیسی در اصفهان میگوید که یک نیروی پلیس داوطلب مرکب از شش هزار نفر تشکیل شده که ترافیک شهر را اداره و خطاکاران را بازداشت میکنند. و مردم امور مربوط به نظافت شهر و دفع زباله را خودشان انجام میدهند و خدمات اجتماعی به ابتکار خودشان دائر کردهاند خبرنگار بیبیسی میگوید که آیتالله خمینی شخصا با تلفن دستوراتی به روحانیون محلی صادر میکند. امروز جماعاتی از طرفداران آیتالله در پاسخ به دعوت او دائر به تظاهرات آرام در سراسر کشور به پشتیبانی از تشکیل جمهوری اسلامی و انتخاب مهندس مهدی بازرگان به ریاست دولت موقت او در اصفهان وارد خیابانها شدند. در تهران هواپیماهای جت نیروی هوایی در بالای سر تظاهرکنندگان در خیابانها به پرواز درآمدند ولی یک سخنگوی نظامی گفت که این پرواز یک عمل عادی بود و راهپیمایی مردم بدون حادثه برگزار شد. ضمنا دکتر بختیار نخستوزیر گفته است که او یک دولت دیگر را تا زمانی که فقط در ذهن مردم وجود داشته باشد نادیده خواهد گرفت ولی اگر دست به اقدامی بزند به آن پاسخ خواهد داد.
*گوینده: سه روز بعد رادیو تهران خبر داد که تظاهراتی نیز به طرفداری از دولت بختیار و قانون اساسی مشروطه در ورزشگاه امجدیه صورت گرفته است.
*اخبار رادیوی ایران: دنباله خبرها از صدای ایران، صبح امروز حدود دهها هزار نفر از گروههای مختلف مردم تهران و اعضای جبهه وحدت ملی در ورزشگاه امجدیه گرد آمدند این گروه که به طرفداری از قانون اساسی و پشتیبانی از دولت دکتر شاپور بختیار شعار میدادند سراسر زمین چمن امجدیه و جایگاههای اطراف آن را پوشانده بودند. در پایان گردهمایی اعضای جبهه وحدت ملی در ورزشگاه امجدیه قطعنامهای انتشار یافت، متن قطعنامه به این شرح است.
1- اجرای کامل قانون اساسی 2- آزادی قلم و بیان دور از اختناق و تعصبات و تضییقات 3- از دولت قانونی جناب آقای شاپور بختیار و همه مراجع صاحیتدار خواستاریم که دست عوامل بیگانه و خائن به وطن را در موقع راهپیمایی گروههای پشتیبانی از قانون اساسی کوتاه و اجازه ندهند امنیت و آزادی اختصاص به گروه خاصی داشته باشد 4- ملت هوشیار ایران برای حفظ قانون اساسی تا آخرین قطره خون خود با دشمنان ایران مبارزه بیامان دارد 5- ارتش و افراد نیروهای مسلح شاهنشاهی که حافظ استقلال و تمامیت ارضی ایران میباشند در قلب ملت ایران جا دارند 6- این گروه از جبهه وحدت ملی ایران از کلیه حاضرین و وطنپرستان دعوت میکند که در هفته آینده در میتینگ پرشکوهی که با همکاران کلیه ارگانهای سیاسی جبهه وحدت ملی ایران انجام خواهد شد یکبار دیگر پیمان و پیوستگی خود را با تاریخ پر عظمت ایران تجدید نمایند.
به گزارش فرانس پرس گروهی از مخالفان نزدیک ظهر امروز به گروهی از تظاهرکنندگان طرفدار قانون اساسی با اسلحه سرد حمله کردند و گروهی را مجروح کردند. خبرگزاریهای جهان تعداد تظاهرکنندگان طرفداران قانون اساسی را بین 30 تا 50 هزار نفر برآورد کردهاند.
گوینده: تعداد تظاهرکنندگان آنقدر نبود که انقلابیون و دولت موقت را نگران کند معالوصف خطر حرکت مسلحانه از هر دو طرف وجود داشت و مهندس بازرگان میگوید تمام سعی او و همکفرانش در آن روزها جلوگیری از برخورد خونین بود.
*بازرگان: «بنده در آن اولین سخنرانیم که بعد از انتصابم در دانشگاه کردم در همونجا خطاب به آقای دکتر بختیار گفتم که شما بختیار لر بودی حالا بیا لر باش ولی بختیار حر باش و حریت نشون بده و بپذیر این انقلاب را و این اوضاع را تا قضایا به صورت مسالمتآمیز و صمیمانه حل بشه، برنامه ما این بود، ما اینو میخواستیم و آمد و رفت هم از طریق مثلا آقای امیر انتظام یا دکتر سحابی به بعضی وزرای بختیار این بود که این مسئله به این صورت فیصله پیدا بکنه، کار با دشمنی و خصومت و فحاشی و بدگویی و بعد هم اعدام و از این جور چیزها و خونریزی و اینها نرسه، ما میخواستیم گرهی که با دست باز میشه با دندان باز نشه و دستمال پاره نشه، دستمال باز بشود و مورد استفاده هم قرار بگیرد، در اختیار صاحبش هم بیاد ولی با جار و جنجال و با دعوا پاره کردن و کشتن و آزار و نمیدونم اینا نباشه و ملت حاکم باشه اینو ما میخواستیم.»
*گوینده: ایران در آن روزها عملا دو دولت داشت و حتی رادیو ایران که هنوز در اختیار نظام حاکم بود در تفسیرهای خود اشاره میکرد که طبیعتا دو پادشاه در اقلیمی نگنجد.
*رادیو ایران: واقعیتی است غیرقابل انکار که آقای شاپور بختیار نخست وزیر قانونی دولت شاهنشاهی ایران میباشد. مساله در این است که انقلابی در ایران صورت گرفته است که قوانین جاریه رادیگر قبول ندارد، انقلابی در ایران صورت گرفته است که در آن نسبت به تغییر رژیم سیاسی اظهار تمایل شده است و خواستههایی در انقلاب مطرح شده است که با اصول قانون اساسی در تضاد میباشد و چنین است که اغلب انقلابهایی که در جهت تغییر یک نظام سیاسی صورت میگیرد از طریق قوانین و یا خونریزی انجام میشود، برای جلوگیری از این خونریزی و برادرکشی باید یک اصل رابرتر از همه اصول دیگر در مد نظر داشت و آن اصل این است که قوای مملکت یا دولت ناشی از ملت است.
*گوینده: و در این روزهای آخر سیاستمداران به انتقال آرام قدرت میاندیشیدند اما سازمانهای چریکی مثل مجاهدین و فدائیان خلق و سایر سازمانهای مسلح انقلاب هواداران خود را برای نبرد مسلحانه با ارتش آماده میکردند.
**زمزمههای کودتا- پیوستن همافران وارتشیان به انقلاب -آغاز درگیری مسلحانه مردمی 19 بهمن تا فروپاشی ارتش
مردم: سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن
شاه: من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم
امام: من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم من دولت تعیین میکنم من به پشتوانه این ملت دولت تعیین میکنم...
*گوینده: در روزهای اخیر، بزرگترین سوال تسلیم یا مقاومت ارتش به عنوان تنها سنگر مانده از نظام شاهنشاهی بود؛ آیتالله خمینی پیوسته در برابر این خواسته که علیه ارتش دستور نبرد مسلحانه بدهد مقاومت کرد،او راه تحبیب ارتش را در پیش گرفت.
*امام خمینی: میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد آقای ارتشبد شما نمیخواهی؟ آقای سرلشکر شما نمیخواهی مستقل باشی؟ ما که این حرف را میزنیم که ارتش باید مستقل باشد جزای ما این است که بریزید تو خیابون خون جوانهای ما را بریزید که چرا می گید من بایدمستقل باشم، ما میخواهیم تو آقا باشی، و اما تشکر میکنم از این قشرهایی که متصل شدند به ملت، این درجهدارها، همافرها، افسرهای نیروی هوایی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و به اینهایی که متصل نشدند میگیم که متصل بشید به اینها، رها بکنید، این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما میآییم شما را به دار میزنیم این چیزهایی است که شما یا کسانی دیگه درست کردند والا این همافرها و این درجهدارها واین افسرها که آمدند و متصل شدند ما با کمال عزت و سعادت اونها راحفظ میکنیم و ما میخواهیم که مملکت مملکت قوی باشد ما نمیخواهیم نظام را بهم بزنیم، ما میخواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام در خدمت ملت.( ن. ک صحیفه نور، چاپ اول. ج4. ص 286- سخنان مورخ 12/11/57 امام خمینی در بهشت زهرا )
*گوینده: در میان رهبران مذهبی بودند کسانی که از مقاومت ارتش و کودتا بیم داشتند، نصیحت آنها نظیر آیتالله شریعتمداری این بود که کودتا دیگر بیفایده است.
*شریعتمداری: البته خطر نظامی موجود است، ولی در صورت وقوع، این هیچ دردی را دوا نخواهد کرد زیرا که اعمال خشونت نتیجه معکوس ، برعکس خواهد داشت. انتظار ما از ارتش این است که خودشون را براددران ملت و از خود ملت بدونند، و قهرا به طرف ملت جبهه نگیرند، تیراندازی نکنند، اذیت و آزار نکنند.
*گوینده: دکتر سنجابی هم با تکیه بر بسیج و حضور مردم بر این نکته تاکید میکرد که فشار نظامی و کودتا به جنگ داخلی خواهد انجامید.
*سنجابی: اگر غرض از کودتا اعمال یک سیاست سرکوب ناگهانی است به نظر من امکان اون همیشه وجود داشته و هنوز هم وجود دارد اعمال زور و فشار نظامی به هر حال عملی است که مملکت ما را به ورطه هولناکی خواهد کشاند و مقدمه یک جنگ داخلی خواهد بود که ثبات منطقه و صلح جهان را به خطر خواهد انداخت امیدوارم در افسران ارتش ایران آنقدر حس وطنپرستی و مسئولیت و آیندهنگری باشد و هرگز حاضر نشوند دست به چنین اقدامی بزنند.
*گوینده: برای ارتشبد قرهباغی و خیلی از سران ارتش هم تنها خود کودتا بلکه هدف از کودتا بیمعنی ونامشخص است.
*قرهباغی: با توجه به اوضاع و احوال آن روز کودتایی مقدور نبود و مفهوم نداشت چون دستور صریح اعلیحضرت این بود که اولا خونریزی نشود، و از این گذشته اصولا کودتا یعنی چه؟ کودتا یعنی یک عملی برخلاف دولت قانونی و از کار انداختن اون دولت قانونی و بدست گرفتن قدرت، در صورتی که آن روز ما تمام مدت صحبتمان این بود که ما از دولت قانونی پشتیبانی میکنیم و بر علیه دولت هم مفهومی نداشت که کودتا کنیم. مفهومی که این کودتا میگویند یعنی اجرای مقررات حکومت نظامی بر علیه تظاهرکنندگان یعنی شدت عمل، یعنی تیراندازی، و این وظیفه کی بود این عمل، این وظیفه فرمانداران نظامی بود که فرمانداران نظامی تماما تحت امر خود نخستوزیر بختیار انجام وظیفه میکردند وستاد بزرگ برابر قانون هیچ گونه مداخلهای در امور فرماندهی نظامی نداشت.
*گوینده : ارتشبد قرهباغی میافزاید که واقعیات سیاسی شدت عمل را هم ناممکن کرده بود.
*قرهباغی: حتی اون سپهبد ندیمی مثال را میزند میگوید که ما یک حالت بازی شطرنج را پیش آوردهآیم میگویند مات هستیم ما،تکان نمیتونیم بخوریم، هیچ کاری نمیتونیم بکنیم مردم را بکشیم برای چی بکشیم؟ نکشیم؟ چیکار کنیم؟ کما اینکه خیلی قشنگ بعد از جریانات در مصاحبهای بیچاره سپهبد ربیعی که از افسرهای بسیار رشید و از افسرهای خوب ما بود میگوید من دیدم که بختیار میخواهد جمهوری اعلام کند بازرگان هم میخواد جمهوری اعلام کند و این حقیقت مذاکراتی بود که دیده میشد بختیار هیچکس طرفدارش نیست، وزرایش را هم به وزارتخانهها راه نمیدهند هیچکس طرفدارش نیست بازرگان تمام ملت طرفدارش هستند گفتم پس هر دو دارند همون کار را می کنند من چیکار دارم که دیگه سبب کشته شدن بیهوده هموطنان بشم.
*گوینده: مشاوران آیتالله خمینی از مدتها پیش با برخی از امرا و بسیاری از افسران در تماس بودند در میان ردههای پایین تر ارتش بخصوص همافران با آیتالله خمینی نشانهای بود بر اینکه ارتش دیگر خواستار کودتا نیست.
*مدنی: این از پیش فراهم شده بود به وسیله خود افسرانی که متعلق به نیروهای معتقد ملی بودند یعنی جبهه ملی و امثال آن. این زمینه از قبل فراهم شده بود که خب منهم با بعضی هاشون آشنایی داشتم دوست بودم وملاقاتی میکردم خود منهم در این ملاقات دست داشتم اینها آمادگی هاشون بود که بیایند اطمینان بدهند یعنی بگویند به همه که ارتش پیشاپیش در مسیر انقلاب هست و روحانیت بدونه که از بابت ارتش اون گمانی را که میبرند که ارتش کودتا میکنه ، اون گمانی را که میبرند ارتش مقابلشون هست منهای معدود باقی موندهها نیستند این ملاقات به این مناسبت انجام گرفت.
*گوینده: آمدن همافران به دیدار آیتالله خمینی رخنه عمیق انقلابیون را به درون ارتش نشان داد. شب بیست و یکم بهمن حرکت نهایی در پادگان دوشان تپه آغاز شد درست همان روزی که بنا بود ارتشبد قرهباغی از این پادگان دیدن کند.
*قرهباغی: روز بیست و یکم قرار بود در صبحگاه در پادگان دوشان تپه تیپ سوم گارد را بریم بازدید کنیم، که شبش اون اتفاقات افتاد که بیداد کردند من تلفن کردم به سپهبد ربیعی صحبت کردم گفت که اینها در تلویزیون آمدن خمینی را نشان دادند و چند نفر از افراد گارد شاهنشاهی که اینجا بودند اونها با افراد نیروی هوایی حرفشون شده. گفتم افراد گار شاهنشاهی اونجا چیکار میکنند؟ معلوم شد که اینها به افراد خودشون اطمینان نداشتند، قبل از اینکه من بیام به ستاد چند تا تانک از گارد شاهنشاهی بردند در نیروی هوایی گذاشتند و افراد گارد اونها هستند و در آسایشگاه که تماشای میکردند این فیلم آمدن خمینی را صلوات میفرستند اونها به افراد نیروی هوایی، همافرها اعتراض میکنند که چرا اینکار رامیکنید و فلان با هم حرفشون می شه. گفتم این چه طور شد آخه چرا اینو نشون میدید؟ گفت معلوم شد که دستور خود نخستوزیر بوده که این فیلم را نشون بدهند گفتم منظور؟ گفت منظور من این بود که ببینید مردم که خمینی که بعداز پانزده سال در هواپیما میگویند چه احساسی دارید؟ میگوید هیچی.*(1) من گفتم کسی گوش نمیکنه ایرانی، هیچی چیه. این (بختیار) خیال میکرد اینجا فرانسه است اینجا نمیدونم کجاست اینها که گوش نمیکنند صلوات می فرستند اصلا کاری به هیچی نداره گفتم هر چی بوده زیر سر همین هیچی شما بوده دستور شما بوده که این فیلم را نشون دادند، خلاصه اونشب من رفتم به تیپ دوشان تپه مراسم برگزار شد. خداحافظی کردیم، من سوار هلیکوپتر شدم که بیام دیدم شهر وضع غیرعادی داره. روز بیست و یکم، آتش روشن کردند؛ شلوغه.وقتی رسیدم به ستاد، گزارشات را دیدم، دیدم نخیر تظاهرات (است) همه شهر مشغول تظاهرات هستند و شلوغه وبعد فهمیدم که بله این مردمی که دور اینها ریختند آخوندها و فلان و اینها ارتباطاتی با همافرها داشتند، در داخل بودند، در را باز کنند همافرها اینها میریزند تو اسلحهخانه، اسلحههایی که بوده تمام اسلحههای را خود همافرها برمیدارند می روند پشت بامهای نیروی هوایی و یک مقدار تفنگ میافته دست همین اشخاصی که طرفدارهای اونها بودند من فورا تلفن کردم به رحیمی چیه قضایا؟ گفت بله تیمسار از دیشب ساعت پنج و شش اینجا هستیم ومراقب هستیم دورشون را گرفتیم و فلان اینها . من فورا گفتم (تلفن) بختیار را بگیرند و گفتم آقای بختیار شهر در همه جا تظاهرات هست و شلوغه و دور "دوشان تپه " هم که ریختند و اینکارها را کردند و فلان و اینها. گفت که بله امروز روز مجاهدین و فدائیان، سالگرد جریان وقایع سیاهکل (است) اونها جشن گرفتند تظاهرات راه انداختند و پی بهانه هستند گفتم اگه جلوگیری بکنیم ممکنه آشوب بشه ممکن است بهم بخوره اینکه باید به یک نحوی برگزار بشه. گفتم آخر چه طور ممکن است دارند تظاهرات میکنند. گفت شما نگران نباشید من در جریان هستم، خودم با فرماندار نظامی صحبت کردهام.
*گوینده: شنیدن خبر این درگیریها مردم را هیجان زده کرد و هزاران نفر به خیابانها ریختند همان ساعت خبر درگیریها را رادیو تهران چنین گزارش کرد.
*گوینده رادیو ایران: دیشب در یکی از مراکز آموزش نیروی هوایی در فرح آباد تهران درگیری مسلحانهای بین هنرجویان وهمافران و ماموران نظامی رخ داد به دنبال این رویداد در زمینه کشته شدن تعدادی از همافران و هنرجویان شایعههایی در شهر رواج یافت و در پی آن گروههای مردم به خیابانها ریختند و در حالیکه عدهای نیز در سنگر و پشت بامها آنها را همراهی میکردند به سوی مراکز آموزش نیروی هوایی رفته و در اطراف پایگاه اجتماعی کردند در حدود سحرگاه امروز تظاهرات گروهی از تظاهرکنندگان به خشونت گرائیده وعدهای با اسلحه گرم به مقابله با نیروهای انتظامی دست زدند تظاهرات بامداد امروز تهران در نواحی فرحآباد، شهر ری و خیابان آذری گسترده بود و به استقرار نیروهای انتظامی در نقاط مختلف پایتخت منجر شد تا از بروز خشونت جلوگیری شود آخرین گزارش در زمینه اغتشاشهای امروز تهران حکایت از آن دارد که تا ساعت یک بعد از ظهر موج تظاهرات فروکش کرده و از صدای آژیر آمبولانسها در خیابانهای تهران کاسته شده است.
*قرهباغی: بعد از مدتی گزارش رسید که دارند در شهر اسلحه تقسیم میکنند کجا؟ خوب یادمه گفتند در چند تا مسجد و در جلوی پپسی کولا کامیون ایستاده در جلو پپسی کولا داره اسلحه تقسیم میکنه تلفن کردم به رحیمی گفتم آقای رحیمی میگویند دارند در شهر اسلحه تقسیم میکنند شما چیکار میکنید گفت که آخه میدونید تیمسار من که اجازه ندارم میگند در مسجد، ما که حق نداریم وارد مساجد بشویم. گفتم پس اجازه میدید به این طریق که اسلحه تقسیم بشود در شهر آخه پس چه جور فرمانداری نظامی است اینجا گفت تیمسار من چیکار کنم من به نخستوزیر گفتم به نخست وزیر بفرمائید دو مرتبه من تلفن کردم به نخستوزیر که آقای نخستوزیر الان میگویند که در شهر اسلحه تقسیم میکنند تمام نقاط شهر آشوب و تظاهرات میکنند گفت من فکر کردم عصر شورای امنیت تشکیل بشه بعد یه خورده دیگه رحیمی تلفن کرد که نخستوزیر گفتند که حکومت نظامی ساعت چهار بکنند بعدها خوندیم که وقتی می روند به خمینی میگویند که دولت ساعت حکومت نظامی را کشیده به ساعت چهار، میگوید که بگویید مردم بریزند تو کوچه و گوش نکنند. که از این طرف ریختند توی کوچه و ماندند که تا روز بیست و دوم و شب را هم نرفتند.
*اخبار آن روز پخش شده از رادیو دولتی انگلستان در مورد تظاهرات :خبرنگار رادیو دولتی انگلستان هم از تهران خبر داد که تمام شهر در حال عصیان و قیام است و مردم نمیگذارند که مقامات حکومت نظامی مقررات منع عبور و مرور را در شهر که از بعد از ظهر قرار بود اجرا شود اعمال نماید. تقریبا در تمام نقاط شهر به فاصله هر چند صدر متر سنگرهایی در حال سوختن بر پا شده است مردم هر محل خود این سنگرها را بنا کرده اند و شعارهایی بر ضدر دکتر بختیاری می دهند و می گویند که مصمم اند در مقابل نظامیان مقاومت کنند هوا مملو از دود تایرهای اتومبیل ها و خرابههایی است که می سوزد صدای انفجارهای شدید را می توان هر چند گاه یکبار شنید اتحادی از چریکهای جناح چپ و چریکهای مذهبی به صدها تن از افراد نیروی هوایی پیوسته اند افراد نیروی هوایی امروز صبح با سلاحهایشان از پایگاه نیروی هوایی فرار کردند. روحانیون در بین جمعیت می گردند و می گویند که آیت الله خمینی اعلام کرده است که ساعت های جدید منع عبور و مرور غیر قانونی است و همچنین ایشان گفته است که اگر لازم شود متقابلا می جنگد. در آسمان، هلی کوپترها تنها نشانه نیروهای وفادار هستند تاکنون ارتش کوشش نکرده است که با نیروهای خمینی به مقابله بر خیزد اما در بعضی نواحی نزدیک پایگاه هایی نظامی افراد ارتش در خیابانها دست به حمله زده اند به منظور برگردانیدن مردم به خانه هایشان (که کوششی است بی ثمر) به هوا شلیک می کنند.
*گویند: شایعه امکان کودتا در شهر قوت گرفته بود و بسیاری جلو آوردن ساعت منع عبور و مرور را مقدمه آن می دانستند از جمله خود آیت الله خمینی که از مردم خواست در خیابان ها بمانند و در صورت لزوم مقاومت کندن مهندس بازرگان دلیل دیگری هم می آورد.
بازرگان آقای خمینی اون موقع گفتند که نه، رد کردند، ما هم اعلامیه داریم که بله این دستور قابل اجرا نیست و مردم این را اجرا نکنند منتهی اونوقت حدس زده می شد و خود آقای خمینی پیش بینی کرده بودند این امکان را که قاعدتا اینها یعنی فرماندار نظامی خیال داشته در شهر خلوت و در خیابانهای خالی از مردم بیایند و ایشون را دستگیر کنند بنابراین این عمل که عدم تمکین به دستور فرماندار نظامی این عمل احتیاط به جایی بوده و مانع از این شده که اون نقشه صورت بگیره.
*گوینده: همچنانکه رادیو تهران روز بعد گزارش داد جمعیت زیادی اعلامیه ارتش را نادیده گرفته در خیابان ها مانده بودند.
*گوینده رادیو تهران: به محض اعلام طولانی شدن ساعات منع عبور و مرور تظاهرات پراکنده ای در چهار گوشه صورت گرفت که مرکز ثقل آن نواحی شرقی تهران بود. مردم دسته دسته به خیابانها آمدند و به دادن شعار پرداختند جوانهای تهران نیز با اتومبیل و موتور سیکلت در خیابانها راه افتادند و مردم را به یاری آسیب دیدگان حوادث اخیر که در بیمارستان تها بستری شده بودند دعوت می کردند تعدادی اتومبیل و موتور سیکلت نیز ماموریت حمل لاستیکهای فرسوده و تنه درختان برای راه بندان را به عهده داشتند در خیابانهای اصلی در فاصله های صد متری راه بندان و آتش زده لاستیکهای و تنه درخت به چشم می خورد تعداد کشته شدگان طرفین بیش از 150 نفر و مجروحین بیش از 300 نفر گزارش شده است.
*گوینده: فرماندهان ارتش ساعت شش بعد از هر شنبه بیست و یکم بهمن با دکتر بختیار در شورای امنیت ملی جلسه داشتند اما به گفته ارتشبد قره باغی دیگر کار از کار گذشته بود.
*قره باغی: بختیار گفت که من تا حالا صبر کردم دیگه بیش از این نمی توانم صبر کنم آقایون بروید و مقررات حکومت نظامی را اجرا کنید ولی کی؟ بعد از خرابی بصره.
*بختیار: دو جا من کاغذم به رئیس ستاد ارتش است که بزنید، من نوشتم در شورای امنیت انداختم جلوی ربیعی گفتم شما دستور می دید برای اینکه این اسلحه سازی و این چیزهایی که اونجا داریم و این همافر بازی که راه انداختید به یک جای بدی نرسه شما بگویید که اینجا منطقه نظامی است و با تراکت و با بلند گو به مردم یک ساعت فرصت باید بدید که اگر از اونجا دور نشدند این منطقه مسلسل سازی را بمباران کنید هر کی هم مردم با منه جوابش نکرد!
*گوینده: مهندس جفرودی می گوید که خبر درگیری در مسلسل سازی نیمه شب به دکتر بختیار رسید.
*جفروردی: نخست وزیر ساعت شش صبح روز یکشنبه بیست و دو بهمن از محل نخست وزیری به من تلفن کردند که من آقای مهندس بازرگان را پیدا کنم و به ایشون بگویم که آقای نخست وزیری دستور دادند که مسلسل سازی را بمباران کنند و از بین ببرند. چون محل پر جمعیت است خواستند که آقای مهندس بازرگان از ساکنین حول و حوش کارخانه مسلسل سازی بخواهند که خانه هایشان را تخلیه کنند، بنده به آقای مهندس بازرگان اطلاع دادم گفتند من الان عده ای را عده ای روحانی و همکاران خودشون را با بلند گو می فرستند به اون خیابون ژاله و از مردم بخواهند که خانه ها را تخلیه کنند که ساعت ده مسلسل سازی بمباران خواهد شد این مطلب مربوط به شش صبح است که من وقتی که می آمدم از شمشیران به شهر به فکر افتادم که سری به دفتر تیمسار ارتشبد قره باغی بزنم ببینم دستور آقای نخست وزیر به این جریان بمباران مسلسل سازی به کجا خواهد کشد؟ نگران بودم که این بمباران انجام بشه و اونجا عده زیادی از هموطنان ما در آن روز کشته شوند. رفتم اون روز پیش تیمسار ارتشبد قره باغی گفتم شما چیکار خواهید کرد؟ گفتند من چنین کاری نمی کنم امرای ارتش را برای ساعت 9 دعوت کردم که به دفتر من بیایند و به اتفاق اونها تصمیم بگیریم.
*گوینده: ارتشبد قره باغی هم می گوید در گیری در مسلسل سازی چندین ساعت بعد از جلسه بعد از ظهر شورای امنیت ملی اتفاق افتاد.
*قره باغی: ساعت دوازده نصف شب روز بیست و یکم خبر دادند به ما که مردم ریختند مسلسل سازی تا ساعت هفت صبح هشت صبح دفاع کردند نگذاشتند تا اینکه بیل و کلنگ آوردند مردم دیوار را سوراخ کردند از همافرها و مردم ریختند توی مسلسل سازی .
*گوینده: به گفته ارتشبد قره باغی همان شب دکتر بختیاری خود راسا در اطلاعیه ای خطاب به مردم گفته بود که اوحدهای ارتش به یگانهای خود باز می گردند اما به گفته دکتر بختیار:
*بختیار: به عکس، من گفته بودم از قزوین یه قوای اضافی بیاید و تقویت کنه اونم به خود قره باغی گفته بودم.
*گوینده : سردرکمی و شورش همه جا را فرا گرفته بود و بالاترین مقام نظامی در آن آخرین شب در برابر چشمان خود می دید که:
*قره باغی: سربازان می آن تو سرباز خانه ها، تفنگهاشون را می اندازند و می رند.
گوینده: و چنین بود که ارتش شاهنشاهی از هم فرو پاشید.
**تسلیم شدن ارتش -فرار بختیار - فرو پاشی رژیم- پیروزی انقلاب و حاکمیت دولت موقت انقلاب
مرد: سکوت هر مسلمان خیانت است به رقرآن.
شاه: من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم
امام: من دولت تعیین می کنم من تو دهن این دولت می زنم من دولت تعیین می کنم من به پشتوانه این ملت دولت تعیین می کنم...
*گوینده: شنبه شب بیست و یکم بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت تهران بیدار بود مردم تمام شب بی اعتنا به حکومت نظامی در خیابانها با نیروهای امنیتی در جنگ و گریز بودند نبر میان همافران به کمک مردم با نیروی گارد در نیروی هوایی ادامه داشت نه سران دولت و ارتش می دانستند چه بکنند؟ و نه رهبران انقلاب می دانستند چه خواهد شد حتی مهندس بازرگان که در مقر آیت الله خمینی سکنی گزیده بود.
*بازرگان: ما بیشتر ساعاتمون را در همان مدرسه دبستان رفاه بودیم اونشب کذا هم همونجا ما بیتوته کرده بودیم و بعد چون خیلی سرو صدا تیر اندازی شنیده می شد و خبر هم می آوردند و احتمال هم داده می شد که حمله ای بخصوص به اونجا بشه ما در یک خانه مجاوری در یک کوچه پایین تر رفتیم، اونجا شب را گذروندیم ولی صبح که پا شدیم دیدیم نه، قضایا بر عکس شده و الحمد الله ملت پیروزی شده.
*گوینده: صبح روز بیست و دوم بهمن 1357 دکتر بختیار در کاخ نخست وزیری بود.
*بختیار: صبح وعده داشتیم با آقای قره باغی یک طرحی داده بود که اینا اجرا کنند یک طرحی بود که حکومت نظامی را هر کس منبع عبور و مرور را هر کس بشکنه آنا توقیف بشه و با خشونت با دستمان ابریشمی همه نمی شه. این در شورای امنیت تصویب شد بنا شد که برای اجرای این اگر اشکالی پیش می آد یک شب بعد ما اجرا بکنیم ولی صبح روز بعد اگر اشکالی هست آقای قره باغی بیاد پیش من ساعت هشت و نیم صبح. من شب سه دفعه بهش تلفن کردم، سه دفعه جواب گنگ و مبهم به من داد. هی آدم فرستادم. تانکها فلانجا هستند چه هستند و چه هستند ساعت 5/8 که بنده رفتم به دفتر صبر کردم تا 9 شد دیدم نیامد چون آسون بود براش. هلی کوپتر می آمد دانشکده افسری دو قدم بود. دو دل شدم که این چرا نیامده چرا نشده هی ما تلفن کردیم هی گفتند در یک جلسه مهمیه از وی بالکن دیدم گاهی صدای مسلسل می آد. ساعت ده. یک مقداری مکس کردم که چرا باید کرد؟ به دو - سه تا از دوستان ما (به دو تا بختیاری اونجا بودند) به اونها گفتم شما اتومبیل دیگه آماده بکنید اون در اونجا را هم بگویید باز بکنند ولی تا زمانی که مسلسل تو بالای اتاق من نزنه من نمی روم از اینجا.
ساعت ده و نیم بود قره باغی پای تلفن بود 22 بهمن روز یکشنبه بود گفتم. تیمسار پس چه شد چه کار می کنید شما اونجا گفت که جناب آقای نخست وزیر ارتش اعلام بی طرفی کرده! اینو گفت: من رفتم در یک دنیای دیگری گفتم بی طرفی ما بین کی و کی؟ بی طرفی ما بین قانون و بی قانونی؟ بی طرفی برای اران و ضد ایرانی؟ چطور چنین چیزی را من پیش بینی نکردهم بودم گفتم مرسی تیمسار متشکرم گوشی را گذاشتم.
*گوینده: مهندس کاظم جفروردی از دوستان دکتر بختیاری و مهندس بازرگان از تماس های و مذاکرات آگاه بود.
*جفروردی: من رئیس دفترم را هر نیم ساعت می فرستادم بیینم وضع نخست وزیری چیه؟ رئیس دفتر برای من خبر می آورد که نخست وزیری را دارند محاصره می کنند و کسانی که اسلحه بدست دارند، دارند هی محاصره نخست وزیری را تنگ تر می کنند واقعا من نگران بودم تا ساعت ده و بیست و دقیقه بود که تیمسار ارتشبد قره باغی تلفن کردند از من خواستند که ایشون را در ارتباط با آقای مهندس بازرگان بگذارم گفتند ما تصمیم به بی طرفی گرفتیم و صورت جلسه را همه امرای ارتش امضا کردند گفتم شما معنی این کار را، تصمیمتون را می دونید چیه؟ یعنی این مملکت دیگه تسلیمه، گفتم شما به آقای نخست وزیر تلفن کنید چون جان ایشون در خطره و مسئول جان ایشون شما هستید ایشون گفتید من حالا این کار را می کنم.
*گوینده: به نظر دکتر بختیار اعلام بی طرفی مهمترین تصمیم ارتش بود. تصمیم جمعی فرماندهان نیروهای مسلح به ریاست ارتشبد قره باغی.
*قره باغی: صبح که خواستم که آقا بیائید در اصطلاح نظامی می گویند که شورای ستادی تشکیل می دهند شورای ستادی تشکیل بدین به من بگویید که چیه؟ وضعیت چیست؟ الان چون دیدم نیروی زمینی جواب تلفنها را نمی دهند. صبح سپهبد صانعی تلفن زد و گفت تیمسار (از نیروی زمینی) من به علت اینکه زیر دست بودم و ارادت به تیمسار دارم خواستم به تیمسار عرض کنم که با توجه به مذاکراتی که دیشب تا صبح ما در نیروی زمینی بودیم و وضعیت را بررسی می کردیم به تیمسار عرض کنم که تیمسار روی نیروی زمینی حساب نفرمائید.
گفتم نفهمیدم من اگر من روی نیروی زمینی حساب نکنم پس روی چی حساب بکنم؟ گفت که همین است که هست. گفتم خیلی جای تاسف است گفت کاملا صحیحه، گفتم پس بهترین راه این است که تمام فرماندهان را احضار کنید بیایند شورای فرماندهان تشکیل می دیم تا ما بفهمیم قضیه از چه قراره؟ در اون جلسه دونه دونه فرماندهان هر کدام وضعیت خودش را تشریح کردند که نیروی زمینی می گفت از دست من کاری ساخته نیست نیروی هوایی گفت من کاری نمی تونم بکنم همافران اونجا هستند نمی توانم از عهده شون بر بربیام.
نیروی دریایی هم که البته در تهران کسی را نداشت کاری نمی توانست بکنه فرماندار نظامی هم اون روز اونجا نبود که ببینیم که فرماندار نظامی چه کار می تونه بکنه و گزارشاتی را که ما شنده بودیم اونها را گفتم ولی بحث های مفصلی که اونجا شد به این نتیجه رسیدند که ارتش قادر به هیچکاری نیست و اگر بخواهد باصطلاح عمل کند معلوم نیست کسی هستد که این دستورات را اجراء بکند یا نه، و ثانیا مسلم این است که به جنگ داخلی وب رادر کشی منجر خواهد شد که در آنصور احتمال مداخله خارجی یعنی شورای قطی است. یک عده از افسرها طرفدار این بودند که باید اعلان همبستگی بشود و یک تعداد طرفدار اعلام بی طرفی در این مورد من گفتم که در نظر داشته باشید که اعلیحضرت فرمودند که ما باید ارتش را حفظ کنیم. ارتش برای حفظ استقلال مملکت ضروریست. از نظر نظامی گری و سپاهی گری با توجه به امرا اعلیحضرت که دو دسته گی نباشد هر چقدر می خواهید بحث کنید بحث کنید ولی فکر می کنم که مصلحت ما این است که به اتفاق ارا یک راه حلی را انتخاب کنیم دو مرتبه بحث ها ادامه پیدا کرد بالاخره اون تعداد اقلیتی که طرفدار اعلان همبستگی بودند اونها هم طرفدار اعلان بی طرفی شدند. بعد از آینکه تمام شد ولی آقایون گفتند که زودتر این ابلاغ بشود من به مسئول روابط عمومی ستاد بزرگ دستور دادم که شما با رادیو تماس بگیرد من از همین جا الان با نخست وزیر صحبت می کنم من تلفن به نخست وزیر کردم که آقای نخست وزیر شورای فرماندهان بالاخره به این نتیجه رسیدند که اعلان بی طرفی بکنند سرلشگر وفا تلفن کرد که تیمسار الان رادیو بی طرفی ارتش را اعلام کرد ساعت یک و ربع بود.
*گوینده رادیو ایران: با توجه به تحولات اخیر کشور شورای عالی ارتش در ساعت ده و بیست دقیقه روز بیست و دوم بهمن ماه 1357 تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هر و مرج و خونریزی بیشتر بی طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند.*(2)
*قره باغی: و این در حقیقت خیلی خوب شد به این طریق وحدت و تمامیت ارتش حفظ شد و این اولا دستور اعلیحضرت بود جلوگیری از برادر کشی بود مطابق نظر همه بود مطابق مصلحت *(3) مملکت بود مطابق اوضاع و احوال آن روز بود این اعلان بی طرفی و هنوز هم که از آن جریان دهسال گذشته، هیچ کس نمیتواند و نتوانسته که یک راه حل غیر از این پیشنهاد بکند که بگوید چکار ما میکردیم.»
*گوینده: بیطرفی ارتش به گفته مهندس بازرگان خواست انقلابیون هم بود.
*بازرگان: «بله ما بیطرفی میخواستیم یعنی قول و قرار و ترتیبی بود که از طرف تیمسار مقدم داده شده بود و یک طرف قضیه هم اون را من مستقیما اطلاع ندادم ولی یک طرف قضیه هم خود امریکاییها بودند که اونها هم میخواستند ارتش در این جریان در کنار باشه و این جریان انقلاب ایران بدون خونریزی و بدون فاجعه و اینها صورت بگیره. ما هم که خوب همین را می خواستیم که اونا ممانعتی با مسلسل و با تانک از اجتماعات مردم نکنند خونریزی از مردم نشه و بعد هم این با حداقل آشوب و آشفتگی و خون و خرابی صورت بگیره.»
*گوینده: به عقیده قرهباغی برای دکتر بختیار هم دیگر راهی نمانده بود.
*بختیار: «قبل از اینکه به من این خبر برسه به رادیو رسیده بود تا ساعت یک و نیم بعد از ظهر که دیدم نه، من نمی تونم، وقتی نظامیها خودشون این طور بکنند دیگه چه قوایی میتونه جلوی دیگرون رو بگیره و به همین ترتیب شد که من دستور یک هلی کوپتر دادم که بیاد در دانشکده نظام که در حدود ساعت دو آمد بلند شدم دو _ سه تا چیز خصوصی داشتم و رفتم پایین، رفتم پایین خانم کلانتری گفت که کی بر میگردید آقا؟ گفتم نمیدونم کی؟ «ولی بر میگردم یه روز»[!!] و از پلهها رفتم پایین از پله ها که رفتم پایین رفتم دم در دیدم یک سروانی بود و دو تا درجهدار و چهار تا سرباز اینور و اونور و ایستادهاند اینها سلام دادند حالا تقریبا ما محاصره هم هستیم، به یک یک اینها دست دادم سوار اتومبیل شدم و صد متر هم بیشتر نبود آمدم توی دانشکده افسری اونجا هم همون تشریفات بعد دیگه هلیکوپتر بلند شد گفتم عجب آزادی خواستیم بدهیم و اینها آزادی را نمیخواهند. چیکارش میشه کرد یک حالت حزنی داره یک همچون چیزی ولی باور کنید مثل اینکه کوه دماوند که روی دوشم بود برداشته بودند (گویی) بال داشتم تقریبا.
*گوینده: در همون لحظات رادیو تهران حوادث روز را خبر میداد.
*رادیو ایران: به گزارش خبرنگار شهری ما سحرگاه امروز تظاهرکنندگان به قرارگاه شماره یک پلیس واقع در میدان سپه حمله کردند و آن را طعمه حریق ساختند ماموران پلیس پس از حمله تظاهرکنندگان که عده زیادی از آنان مسلح به اسلحه گرم بودند موفق شدند مقداری از مدارک و سلاحهای موجود در قرارگاه را تخلیه کنند گزارشی که هم اکنون آمده است حکایت از این دارد که قسمت تولید و آرشیو در میدان ارک توسط تظاهرکنندگان مسلح طعمه حریق شد پادگان عشرتآباد و قرارگاه پلیس نیز اشغال شده است. شنوندگان عزیز از اینکه خبرها را کمی تند خوندم پوزش میطلبم به دلیل اینکه خبر هر لحظه به دست من میرسید با اعلام ساعت چهارده و پانزده دقیقه با شما خداحافظی میکنم.
*گوینده: در همون ساعات فرمانده ارتش، دکتر بختیار و مهندس بازرگان در خانه مهندس جفرودی در شمال تهران از قبل قرار ملاقات داشتند.
*جفرودی: «آن روز قرار بود که این آقایون ناهار به منزل من بیایند آقای نخستوزیر همراه آقای دکتر عباسقلی بختیار قرار بود از نخست وزیری مستقیما بیایند رفتند به دانشکده افسری با تاخیر سوار هلی کوپتر شدند و در اقدسیه پیاده شدند از اونجا با یه اتومبیل پیکان به محل اختفایی که قبلا پیشبینی شده بود رهسپار شدند برای اینکه وقتی با من از اقدسیه صحبت کردند به هر دوی این اقایون عرض کردم که در منزل من شلوغه جمعیت هست آمدن این آقایون به اونجا امکان پذیر نیست و دور از هر نوع احتیاط به همین جهت این آقایون رفتند.
به مخفیگاه همون موقع من به تیمسار قرهباغی که تلفن مستقیمی از ایشون داشتم تلفن کردم تیمسار شما با همراهان خودتون با لباس نظامی به منزل ما نیائید چون نشاخته خواهید شد و ممکنه خطری متوجه شما بشود تیمسار قرهباغی به اتفاق همراه شادروان سپهبد ناصر مقدم و گارد سیویل این آقایون با اتومبیل به منزل من آمدند و قبل از این آقایون آقای مهندس بازرگان همراه آقای دکتر یدالله سحابی و مهندس عباس امیر انتظام به منزلمان آمدند همراه این سه نفر آقایون عدهای از جمعیت شهر به اون خیابان سلطنتآباد ریختند و خوب به یاد دارم که اقای دکتر یدالله سحابی به تقاضای آقای مهندس مهدی بازرگان چهار پایه گذاشتند بلندگو در دست گرفتند از جمعیت خواهش کردند متفرق بشوند و این اصطلاح را به کار بردند که اقا امروز روز سرنوشت این مبارزاته و این خانه هم جلسه مهمی در هست خواهش میکنم از حول و حوش این خانه دور بشوید برای انیکه کسانی که باید در این جلسه شرکت بکنند بتوانند راه پیدا کنند به این خانه. به تدریج آقایونی که بنا بود آن روز به منزل من بیاند آمدند مذاکرات شروع د. هر نیم ساعت یا سه ربع ساعت اقای دکتر بختیار تلفن می کرد از جایی که مخفی شده بودند و یا با من یا آقای مهندس بازرگان صحبت میکردند بنده خلاصه مذاکرات جلسه را به اطلاع ایشون میرسوندم نظراتی داشتند از ایشون میگرفتم در جلسه به نام ایشون مطرح میکردم.»
*گوینده: ارتشبد قرهباغی پس از اعلام بیطرفی ارتش به پادگان لویزان در شمال تهران رفته بود.
*قرهباغی: «ساعت چهار بنده رفتم به لویزان آقای جعفرودی تلفن کردند گفتند که تیمسار میخواستم به عرضتون برسونم که به دلایلی هک شهر شلوغه هنوز آقایون بازرگان و بختیار نتونستند بیاند شما تامل بفرمایید هر موقع که آقایون آ«دند من به اطلاع تیمسار می رسونم شما تشریف بیارید. گفتم بسیار خوب چه ساعتی است؟ تقریبا ساعت پنج و اون وقتها بود تلفن کرد که آقایون منتظر تیمسار هستند تشریف بیاورید. به من گفتند تیمسار خواهش می کنم که با لباس شخصی تشریف بیارید گفتم یعنی چه؟ به چه مناسبت؟ به لباس من چه مربوط است و فلان و اینها و گفت استدعا میکنم به دلایلی که تشریف آورید عرض میکنم به دلایل امنیتی. من گوشی را گذاشتم خیلی ناراحت شدم. سپهبد حاتم پهلوی من نشسته بود گفت که خوب چه اشکالی داره؟
گفتم یک همچنین چیزی (است) میگویند با لباس شخصی بیائید. گفت که چه اشکالی داره حالا مانعی نداره شما با لباس شخصی تشریف میبرید چه اشکالی دارد گفتم آخه من لباس ندارم گفت خوب بفرستید بیارند ما فرستادیم لباس بیارند همین در یک ساعت رفتند لباس آوردند ما رفتیم پشت و لباسهای نظامی را در اوردیم لباس شخصی پوشیدم برای رفتن به اونجا که اتفاقا همین لباس شخصی یکی از دلایلی شد که تن بنده موند و من نجات پیدا کردم (خنده قرهباغی) این تصادفاته دیگر. اینو در آوردیم و بعد شخصی پوشیدیم بعد رفتیم دیدیم در باز شد و آقا خودش اومد دم در و ما رفتیم تو. گفت تیمسار اول تشریف بیاورید تو این اتاق من چند کلمهای عرض داشتم قبل از اینکه تشریف بیارید به جلسه. گفتم بسیار خوب ما که نمیدونستیم کجا به کجاست اگه این را نمیگفت ما فکر میکردیم همین جاست ما را برد تو اتاقی و نشست و گفت که آقای نخست وزیر آقای بختیار استعفا شون را فرستادند و من هاج و واج (ماندم).
که ما برای استعفا نیومدیم اینجا یک استعفا آقایون تهیه دیدند یک استعفا هم ایشون نوشتند ولی مشغول مذاکره هستند حل میشه گفتم که مگه آقای نخستوزیر نیستند؟ گفت نخیر، گفت دور نیست همین نزدیکیها هستند به علت امنیتی ایشون نتونستند بیایند گفتم شما به من نگفتین که آقای نخستوزیر نیستند. گفت هستند همین جا هستند، دور نیستند ارتباط داریم، تماس داریم همین نزدیکیها هستند، و الان توافق حاصل میشه و آقایون منتظر شما هستند گفتم آقایون کیه؟ گفت حالا بفرامیید و فلان و اینها خلاصه ما ا هدیت کرد به اتاق بالا، وارد شدیم که دیدیم 7_ 8 نفر نشستند اونجا. معرفی کردند که آقای دکتر سیاسی، اقای مهندس بازرگان، آقای دکتر سحابی، آقای امیر انتظام، آقای مهندس خلیلی و یکی دیگه که یادم نیست اسمش در کتاب هست این آقایون نشستند اونجا و نشستیم و شروع کردند اینها به تحسین از ارتش که ارتش بسیار کار خوبی کرد و اعلان بیطرفی کرد و ارتش از ملت است.
ملت از ارتش هست. میخواهیم که جنابعالی کمک به ما بفرمایید و امنیت حفظ بشود گفتم که امنیت حفظ می شود به شرطی که شما دستور بدهید یک اعلامیهای صادر بشود، شما را که نخستوزیر کرده؟ خمینی، خود خمینی یا خود شما اعلامیهای صادر بکنید که هیچ کس به سربازخانهها تجاوز نکنه و احترام و حرمت ارتش را حفظ بکنند خود به خود امنیت برقرار میشه.
گفت چشم و فورا ما می گوییم که اعلمیه صادر بشود بعد آقای بازرگانی گفت که ما از تیمسار میخواستیم استدعا کنیم که شما از ما پشتیبانی میکنید، از دولت موقت پشتیبانی میکنید یا نه؟ گفتم که این تصمیم یک تصمیم من نیست، تصمیم تمام فرماندهانه و تصمیم فرماندهان اعلان بی طرفی است نه پشتیبانی ازد ولت شما و من خلاف تصمیم فرماندهان تصمیمی نمیتونم بگیرم.
و بلند شدم و دو مرتبه اعلامیه را تاکید کردم گفتند که ما همین الان میگوییم که اعلامیه را صادر کنند خداحافظی کردیم پا شدیم آمدیم. آمدم، اتفاقا رسیدم که بعد از مدتی بلافاصله دیدم که اعلامیه را صادر کرد خمینی، هم خمینی اعلامیه صادر کرد و هم بازرگان.»
*گوینده: این پیام را آیتالله موسوی اردبیلی قرائت کرد.
*موسوی اردبیلی: «اکنون که نیروی ارتش عقبنشینی و عدم دخالت خودشون را در امور سیاسی ابراز و پشتیبانی خودشون را از ملت اعلام کردهاند ملت عزیز و شجاع با کمال مراقبت در صورتی که نیروی ارتش به پادگانهای خود رفتهاند آرامش و نظم را حفظ نمایند اگر اخلالگران بخواهند فاجعه به بار آورند آنان را به وظیفه شرعی و انسانی و انسانی شون آگاه گردانند و به سفارتخانهها حمله نکنند و اگر خدای نخواسته ارتش باز به میدان آمد واجب است با تمام نیرو و قدرت از خود دفاع نمایند اینجانب به امرای ارتش اعلام می کنم که در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش و پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی ملی اسلامی ما آنان را از ملت و ملت را از آنان میدانیم روحالله موسوی الخمینی»
*گوینده: نخستوزیر انقلاب هنوز در خانه مهندس جفرودی بود.
*جفرودی: «ما هم در خانه خودمون نشسته بودیم جلسه میکردیم که یکی از دوستان من از رادیو که متصدی رادیو بود تلفن کرد خواست با آقای بازرگان صحبت کنه گفتند ما بیاییم تو خانه شما دستگاه را بیاریم با ایشون مصاحبه کنیم یا ایشون میآیند به رادیو بنده مطلب را به اطلاع مهندس بازرگان رساندم. آقای مهندس بازراگن گفتند نه ما میرویم به رادیو با هم رفتند به رادیو و اونجا اون سخنرانی اون روز را کردند.»
*سخنان بازرگان از رادیو انقلاب: «خوشبختم به این وسیله به ملت مبارز و مسلمان ایران که امروز در راه پر پیچ و خم و پر دغدغه انقلاب نجاتبخش خود با شنیدن اعلامیه مورخ 22/11/57 شورایعالی ارتش به پیروزی دیگری نائل شده است تبریک بگویم جا دارد از کلیه آقایان پرسنل و سربازان نیز تشکر کنم از طرف دیگر توصیه مینمایم همانطور که امام خمینی ارتشیان را از ملت و ملت را از آنان دانستهاید برادر وار با افسران رفتار نمایند. هموطنان عزیز لازم است حوصله به خرج داده مهلت بدهند تا دولت با فرصت و بصیریت و عدالت امور مملکت و موضع و مقام مسئولان را به جریان صحیح بیندازد بدیهی است که در آشفتگی و هرج و مرج و دستپاچگی نه تنها کارها صورت مطلوب نخواهد یافت بلکه خدای نکرده بدتر از گذشته و مصیبت بار خواهد شد.»
*گوینده: آخرین دولت نظام شاهنشاهی سقوط کرد و قدرت به حکومت انقلاب منتقل شد همان شب اداره رادیو و تلویزیون را انقلابیون به دست گرفتند.
*صدای رادیوی انقلاب: اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران ،صدای انقلاب، توجه فرمائید. توجه فرمائید. هماکنون آخرین پیام حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رهبر جنبش ملت ایران به سمع شما میرسد.
*امام خمینی: «بسمالله الرحمن الرحیم. ملت مسلمان قهرمان و مبارز ایران در این لحظه حساس که دولت انقلابی .... از شما میخواهم که اولا مانع آشوب و هرج و مرج بشوید و توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است و من از شما برادران و خواهران عزیز میخواهم که با دولت موقت انقلابی اسلامی همکاری نمائید.
*صدای رادیو ایران: در انتظار پیام آقای مهندس بازرگان نخستوزیر ملت ایران هستیم که همزمان از طریق صدا و سیمای انقلاب پخش خواهد شد.
*صدای بازرگان: خوشبختم به این وسیله به ملت مبارز و مسلمان ایران ... (پیام در چند سطر قبل آمده است.)
*گوینده: مهدی بازرگان دیگر رسما نخست وزیر ایران بود و وقایع روز 22 بهمن در صدر اخبار همه کشورهای جهان
*رادیو دولتی انگلستان: امروز ایران ناظر حوادث عجیب و غیر منتظرهای بوده است.فرماندهی عالی ارتش به تمام سربازان دستور داده است که به سربازخانههای خود باز گردند و نیز شایعات مداومی در افواه هست که دکتر بختیار استعفا داده است.
رادیوی تهران ضمن اعلام این خبر که طرفداران آیتالله خمینی رادیو را به تصرف خود در آوردهاند گفته است که رئیس مجلس شورا اعلام کرده است که تمام نمایندگان استعفا دادهاند و مجلس منحل شده است، اجتماعات پرشور در خیابانها ازدحام کرده پیروزی آیتالله را در این مبارزه جشن گرفتند و با اتومبیل و کامیونها در خیابانهای شهر میگشتند و فریادهای شادی میکشیدند. ی خبرنگار بی بی سی در ایران هماکنون گزارش داده است، دفتر نخستوزیری مورد حمله قرار گرفته است.
خبرنگار ما میگوید که صدای شلیک توپ تا شامگاهان امشب شنیده میشد و دلالت بر این داشت که هنوز مقاومتهایی ابراز میشود.
*گوینده: پس از آیتالله خمینی سایر رهبران مذهبی و سیاسی پیروزی انقلا را به مردم تبریک گفتند از جمله دکتر کریم سنجابی.
*سنجابی: «وحدت و شایستگی و رشد خود را در این لحظات حساس تاریخی همچنان حفظ کنید و آزادی ملت را که با خون هزاران هزار جوانان پاکباخته وطن به دست آمده است بارور سازید خدایار و یاور ملت ارجمند ایران باد.»
*گوینده رادیو ایران: صدای آقای سنجابی را شنیدید ساعت یازده و سه دقیقه است.
*گوینده: شهر به تصرف انقلابیون در آمده بود، ترس از اقدام ارتش نگرانی و شایعه آفریده بود و فرماندهان ارتش از بیم انتقام در تماس با رادیو بر بیطرفی و وفاداری خود تاکید میکردند.
*گوینده رادیو انقلاب: تیمسار بیگلری جانشین گارد و تیمسار علی نشاط فرمانده گارد جاویدان طی پیامهای تلفنی اعلام داشتند که افراد تحت فرماندهی آنها در پی اعلام بیطرفی ارتش از پادگان خارج نشدند.
*صدای نظامی نامعلوم: همبستگی کامل خود را با تمام مردم و ملت داریم و برابر مقرراتی که وضع شده برامون کاملا تابعیت داریم.
*صدای یک نظامی دیگر: میخواستم با کمال افتخار عرض کنم که گارد شاهنشاهی جزئی از ملت (است)
*صدای فرمانده نظامی دیگر: من از شما استدعا میکنم اگر هر نوع خبری در مورد نیروی هوایی هست قبلا سوال بفرمایید بعد پخش کنید در مورد قصر فیروزه هیچ مطلبی نیست به هیچ کس حمله نکرده بلکه تعدادی از آقایون هستند که جوانها هستند که اسلحه دارند در بیرون شادمانی میکنند و تیر هوایی آتش میکنند و این سر و صدا یک مقداری بعضی از خانواده ها را هراسان کرده.
*گوینده صدای انقلاب: خواهش میکنم تیمسار ممکن است خودتون را معرفی فرمایید.
*من سپهبد ربیعی فرانده نیروی هوایی هستم.
*گوینده: اگر سران ارتش و مردم ا زخشم هم بیم داشتند رجال سیاسی به گفته مهندس جفرودی حادثات روزگار را دوستانه پذیرفتند.
*جفرودی: «در هیچ نوع مذاکرات قبلی یا اون روز مطلقا این آقایون خصمانه با هم صحبت نمیکردند مثل دو دوست مثل دو پهلوان که پایبند اخلاق هستند یکی ستاره اقبالش به آن روز افول کرد دکتر شاپور بختیار حکومتش سقوط کرد یکی مهندس مهدی بازرگان که بعد از 30 سال مبارزه ستاره اقبالش آن روز درخشید و فردا صبح به مسند نخستوزیری رفت.»
*گوینده: در پایان روز بیست و دوم بهمن ماه 1357 آیتالله خمینی رهبر ایران بود و مهندس بازرگان نخست وزیر.
بازرگان: شادمانی و شکرگذاری و امیدواری همه داشتند و هیچ کس اون زمان بر گردان تاریخ و پیشامدهایی که شد هیچ کس حدس نمیزد. شاید ما خیلی نگرانیها را حدس می زدیم و فکر نمیکردیم ولی اونی که پیشآمد به عقل هیچ کس نمیرسید.
*موزیک ای ایران...
پی نوشت ها:
*(1)- این مطلب اشاره به آن لحظهای دارد که وقتی امام خمینی از پاریس به تهران میآمد، در داخل هواپیما، خبرنگاری از ایشان پرسید، اکنون که پس از پانزده سال به ایران بازمیگردید چه احساسی دارید؟ امام خمینی با آرامش مخصوصی پاسخ داد: هیچی این صحنه در آن ساعاتی که میلیونها نفر در تهران به استقبال آمده و غرق در هیجان بودند چند بار از تلویزیون سراسری پخش شد. عموم مردم و رجال سیاسی نمیدانستند که منظور از پخش این قسمت چیست. بسیاری از افراد آن را ناشی از اعمال نفوذ طرفداران امام خمینی در رادیو تلویزیون دانسته و پخش آن را پیروزی دیگری تلقی می کردند بویژه که طرفداران انقلاب در برنامههای تلویزیون مداخله میکردند. سالها بعد بود که گفته شد این اقدام به دستور بختیار بوده تا در حالی که میلیونها نفر همه روزه به استقبال او آمدهاند با پخش این مصاحبه و تلقین اینکه حاکی از بیاحساسی به این مردم است امام خمینی را بیاعتبار کند. متذکر می شود که طی سالهای پس از انقلاب کرارا پناهندگان ایرانی در خارج و بویژه سلطنت طلبان در کتابها و نشریات خود به مصاحبه امام خمینی در هواپیما اشاره وانتقاد داشتهاند.
*(2)- در این زمان پادگانه ها عموما به دست مردم تصرف شده و نیروهای نظامی یا به مردم پیوسته بودند یا گریخته و یا به خانه های خویش رفته بودند و یگان نظامی در خیابان ها وجود نداشت که به پادگان ها مراجعت کند. اما اعضای دو دولت که از درون اتاقهای بسته و بوسیله تلفن به دنیای بیرون در تماس بودند هنوز سرگرم بحث و بر سر بی طرفی و غیره بودند.
*(3)-همانطور که قره باغی در سطور پیش گفته است، تصمیم ارتش چنانکه در اینجا می گوید، بخاطر مصلحت مملکت یا برای جلوگیری از خونریزی و... نبود بلکه بدین خاطر بود که ارتش دیگر وجود واقعی نداشت، همافران و سربازان به مردم پیوسته بودند، ارتش از هم پاشیده بود و آنهایی که مانده بودند اطاعت نمی کردند و فرماندهان ارتش برای نجات جان خود و تبرئه خویش اعلام بی طرفی کردند و اگر ارتش قدرت داشت بدون شک آن را به سادگی از دست نمی داد و با تمام قوا دست به خونریزی و سرکوب می زد. شاهد مدعا این است که در مذاکرات شورای ستادی فرماندهان هنگامی که امر دایر می شود بین اینکه با انقلاب و قاطبه ملت ایران و ارتشیانی که به مردم پیوسته بودند اعلام همبستگی نمایند یا اعلام بی طرفی به اتفاق بی طرفی را انتخاب می کنند.
چهارشنبه 1387/12/14 19:47