ولایت فقیه پایه نظری حکومت اسلامی- چگونگی انتقال پیام‌های امام خمینی به ایران و اثرات و بازتاب‌های درگذشت حاج سیدمصطفی خمینی

مردم: سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن.
شاه: من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.
امام: من دولت تعیین می‌کنم، من تو دهن این دولت می‌زنم، من دولت تعیین می‌کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم

*گوینده: از عصر روز سیزدهم آبان ماه 1343 که اطلاعیه چند سطری سازمان امنیت خبر تبعید آیت الله خمینی را منتشر کرد تا سیزده سال بعد که اطلاعیه مجالس ترحیم فرزندش سیدمصطفی در مطبوعات ایران منتشر شد ذکر نام آیت الله خمینی رسما ممنوع بود اما هوادارانش در میان بازاریان، دانشجویان و روحانیون پیوسته با او در تماس بودند ابوالحسن بنی صدر یکی از همین دانشجویان طرفدار آیت الله خمینی بود که در دوران تبعید وی با او در ارتباط بود.
*ابوالحسن بنی صدر: اول تبعید شد به ترکیه و از ترکیه منتقل شده به نجف، به لحاظ اینکه دولت ترکیه نخواست او را آنجا بدارد و علمای قم و نجف هم به شاه سابق زیاد فشار آوردند در نتیجه موافقت دولت عراق را گرفتند و رفت به نجف. در محیط نجف غیر از همین تعداد معدوده طلبه‌ای که باهاش بودند آنها هم از ایران رفته بودند- در انزوا بود، خودش هم در مجالس شرکت نمی کرد. نه در ختمی، نه در جشنی، نه در عیدی، هیچ شرکت نمی‌کرد، خیلی به ندرت، در آن وقت که من رفتم آنجا، من فکر کردم از ایران مرتب به او اطلاع می رسد دیدم نه؛ مجرای اطلاعش همان اطلاعاتی است که خبرهایی هست که از طریق اروپا در نشریات یا در مکاتبات به نجف منتقل می شود. پول و اینها ظاهرا برای او بیشتر از دیگران می رسید اینجور که ناظرش می گفت یعنی آشیخ علی خلخالی بودناظر این مراجع بود در نجف او به من گفت که اول بیشترین پول برای او می رسد اما تماس آنجوری که با اصطلاح خبر بدهند و اطلاع بدهند و وضع را بگویند نبود».
*گوینده: جو نحجف غیرسیاسی بود، شاه بر اریکه اقتدار سوار و امید به ثبات و رفاه بیشتر همه جا گیر بود.در بهمن ماه 1348 آیت الله خمنینی رشته ردس هایی را درباره ولایت فقیه آغاز کرد که فقیهان متأخر به آن توجه چندانی نکرده بودند. در این درسها آیت الله پایه‌های نظری حکومت اسلامی را بنیاد می کرد و خود می گفت که شاید در قرن‌های آینده کسی به این نظریه تحقق بخشد. یکی دیگر از فقیهان معاصر که بعدها فقه دولت اسلامی را نوشت آیت الله حسینعلی منتظری است که ولایت فقیه را ادامه حکمت پیامبر می داند.
* منتظری: مسئله ولایت فقیه این یکی از مسائلی است که در مذهب ما هست اتفاقی است [مورد] اتفاق فق‌های شیعه بوده است در جمیع اعصار و این یک چیز طبیعی است. شما ببینید یک وقتی است ما می‌خواهیم یک کشوری را اداره کنیم به سبک غربی بگوییم ملت را ما می خواهیم ازاد بگذاریم ملت آزادانه انتخاب کنند افرادی را بیایند فرض کنید که در مجلس و اینهاهرچه نظر دادند نظر آنها منظور می شود یک وقت نه، یک کشوری را بر اساس یک ایدئولوژی ما می خواهیم اداره کنیم فرض کن که چین کمونیست می گوید من بر اساس ایدئولوژی کمونیزم می خواهم کشور چین را اداره کنم،‌ قهرا وقتی که بنا شد بر اساس یک ایدئولوژی می خواهد یک کشوری را اداره کند بایستی آن کسی که کارشناس این ایدئولوژی است در رأس است و تا اینکه این کشور از مسیر این ایدئولوژی منحرف شود قهرا وقتی که بنا است چین کمونیست بر اساس ایدئولوژی کمونیزم اداره بشود- ولو کمونیست غلط- اما وقتی که بناست بر این اساس باشد، مائو را در رأس قرار می‌دهند که کارشناس و متخصص این ایدئولوژی است ولو آنکه حالا اون ایدئولوژی را ما غلط می‌دانیم. ما وقتی که بناست بگوییم حکومت اسلام پس قهرا آن کسی که تصمیم گیرنده نهایی است در کشور ما باید او ایدئولوگ اسلام باشد و آگاه به مسائل اسلام باشد و این معنی ولایت فقیه است. مسئله عمامه مطرح نیست، لازم نیست عمامه داشته باشد، ممکن است کلاهی باشد ولی کارشناس مسائل اسلام باید باشد، بر اساس آن ایدئولوژی، کشور را اداره کند. بنابراین این یک حکم اسلامی بود آیت الله خمینی نوشتند و این را همه فقها قائلند منتهی چیزی که هست اسمش را گذاشتند ولایت فقیه، آیت الله خمینی آمدند نوشتند حکومت اسلامی، به فارسی هم نوشتند در ایران یک قدری سرو صدا شد والا شما تمام کتاب‌های فقه را که بردارید آیت الله بروجردی در این کتاب «البدرالزهرا»*(1) که تقریرات درس ایشون است که من نوشتم و چاپ شده است همان جا آیت الله برجوردی مسئله ولایت فقیه را ذکر کرده‌اند و فرموده‌اند از ضروریات اسلام است همین طور علمای دیگر، همچنین آیت الله گلپایگانی فرض کنید که ولایت فقیه را قائل است و ایشان درس گفتند و رساله‌اش هم چاپ شده است راجع به این درس. شیخ انصاری، علمای سابق، اینها همه قائل به ولایت فقیه بودند، منتهی به لحاظ ولایت فقیه می‌گفتند، نمی‌گفتند حکومت اسلامی که دستگاه عصبانی بشود، آیت الله خمینی اسمش را گذاشت حکومت اسلام. ولایت، همان حکومت است دیگه، حکومت اسلامی، به فارسی هم نوشت یک دفعه سر و صدا ایجاد کرد، مردم خیال می‌کنند که این حکومت اسلامی آیت الله خمینی اختراع کرد نه بابا! اختراع ایشان نیست جزء مسائل اسلام است و آیات و روایات بر این معنا دلالت دارد».
*گوینده: اما به گفته ابوالحسن بنی صدر همه روحانیون تبدیل ولایت فقیه را به حکومت اسلامی نپذیرفتند.
*ابوالحسن بنی صدر: این درسها بناش بر این بود که ولایت فقیه یعنی ولایت فقه یعنی ولایت قانون و فقیه هیچ اختیاری جز اجرای قانون ندارد و در آنجا تمام اصرار ایشان این است که تمام فقهأهمون ولایت ائمه را دارند جز در ولایت تکوینی که خاص معصوم است بقیه به اصطلاح تصدی امور را دارند ولی تصدیشون اجرای قانون است نه بیش، نه کم، بعد از این درسها آقای خویی درس‌های دیگری گذاشت و به اصطلاح معروف شد به ردیه بر ولایت فقیه، عنوانش این شد، خیلی ناراحت کرده بود این آقایون را، که ایشان چرا این درسها را گذاشتند و رد کرده ولایت فقیه آقای خمینی را».
*گوینده: گرچه به مسائل نظری ولایت فقیه توجه چندانی نشد اما آنچه بر محبوبیت آیت الله خمینی در میان جوانان می افزود حملات وی به دستگاه حکومتی شاه مخصوصا راجع به جشن‌های دوهزار و پانصدساله شاهنشاهی ایران، حمایت آیت الله از فلسطینیان و حمله وی به آمریکا و اسراییل و سخنانی از این قبیل بود.
*امام خمینی: ملت ایران، ملت اسلام مواجه‌اند با یک قوای شیطانی که بر مقدرات آنها سال‌های طولانی است که تسلط پیدا کردند، و بلاد مسلمین کم کم به فکر افتادند که خودشان رانجات بدهند و منجمله ایران است که الان مدتی است در فکر این است که نجات بدهد خودش را از دست اجانب از دست قوای شیطانی و در این راه رنجها برده است و چون مقصد بسیار بزرگ است مقصد نجات یک امت است، مقصد آن است که این بیچاره‌ها که زیر بار ستم و ظلم اجانب با توسط حکومت‌های جائرانه با وساطت سلسله پهلوی جائر در رنج بودند و در عذاب بودند مقصود این است که نجات اینها حاصل بوشد و مملکت از دست کفار نجات پیدا کند از دست اجانب نجات پیدا کند. (1- ن.ک. صحیفه نور. ج3. ص 252. ناشر: وزارت ارشاد اسلامی. سخنان مورخ 4/9/1375 امام خمینی)
*گوینده: در واقع دور بودن از ایران به گفته حاج محمدشانه‌چی به آیت الله خمینی آزادی عمل بیشتری می‌داد.
*شانه‌چی: در خارج هم آقای خمینی آزادتر بود برای اعلامیه دادن، در داخل شاید سایر مراجعی که بودند سایر آقایون روحانیونی که بودند جرأت نمی‌کردند اعلامیه آنچنانی بدهند برای اینکه دستگاه براشون اسباب زحمت می شد، آقای خمینی که در خارج بودند اعلامیه می‌دادند و ترسی هم نداشتند و کم کم باعث معروفیتشون شد».
*گوینده: و همین معروفیت روزافزون مایه آن شد که شبکه هواداران آیت الله خمینی در میان دانشجویان طلاب و بازاریان پیام‌های وی را به سراسر ایران برسانند. ابوالحسن بنی صدر که در این سالها در پاریس زندگی می‌کرد یکی از آنان بود.
*بنی صدر: ایشان پیامشان را می‌خواند برای اینجا (اروپا) یکی می‌خواند برای من یکی می‌خواند برای قطب زاده، حالا غیر از ما هم به دیگران می‌خواند من نمی دانم اینجا در پاریس لااقل برای ما دو نفر می‌خواندند، از اینجا چند شهر بود که ما با تلفن می‌خواندیم برای آن شهرها آنها ضبط می‌کردند بعد هم تکثیر می کردند، تمام ایران در یک روز مطلع می‌شد.»
*گوینده: گسترش نفوذ آیت‌الله خمینی در میان ایرانیان به نظر مهندس بازرگان دلیل دیگری دشت و آن استبداد شاه بود.
*بازرگان: «یا وقتی شاید دو سال به پیروزی انقلاب مانده آن موقع که جوش و خروش در مملکت شروع شده بود یعنی مبارزه راه افتاده بود و کم و بیش هم اشخاص ادعای ریاست و رهبری می‌کردند، خبرنگار یکی از روزنامه‌های انگلیس یک روز با بنده مصاحبه‌ای داشت. پرسید که ایا رهبر این مبارزات _ که آن موقع صحبت انقلاب نبود اسم انقلاب اسلامی گذاشته نشده بود _ رهبر این مبارزه و این حرکت و نهضت شما هستید، یا یک، _ اسم آقای دیگری را برد _ یا آن اقا؟ گفتم نه ایشان هستند نه بنده، این مبارزات دو تا رهبر دارد یک رهبر مثبت یک رهبر منفی، رهبر مثبت آقای خمینی هستند، رهبر منفیش هم اعلیحضرت محمد‌رضا شاه پهلوی که با ظلم‌ها و ستم‌ها و رفتارهایی که کرده، و با تجربیات و اعمالش، و با ساواکی که عامل او است، مردم را ناراضی (در) و ناراحتی، در وضع گرفتاری و سختی انداخته، به طوری که همه را در حول این محور دشمنی با او، و از بین رفتن او، یعنی علیه استبداد، متحد کرده و این روحیه وضع آن زمان ایران بود که مردم بعد از گردش روزگار به این نقطه رسیده بودند و آقای خمینی هم به این نقطه متوجه شدند و پیوستند که بله فعلا در راس و اساس تمام بدبختی‌های ما و گرفتاری‌های ما استبداد است؛ پس مادامی که استبداد باشد در مملکت، مادامی که ملت حاکم نباشد، استقلال و آبادی و امنیت و آقایی و اینها را نداریم، این شانس بزرگ ایران بود و بزرگترین واقعه این بود که وحدتی در حول و حوش آن محور پیدا کردند.»
*گوینده: سیاستمداران ملی همیشه خود را رهبر بلامنازع مخالفان سیاسی شاه می‌دانستند و این بار هم به گفته دکتر کریم سنجابی آنها تصور می‌کردند که نهایتا خود انها خواهند بود که نهضت مخالفان شاه را رهبری خواهند کرد.
*سنجابی: «نغمه مخالف از طرف میلیون از یک طرف به امید اینکه بتوانند حکومت ملی صالحی (بنا کنند) و نغمه مخالف از طرف روحانیون، این مسئله با نقشه روحانیون که تا حالا هیچ وقت در فکر ایجاد حکومت روحانی نبودند و تمام کوششان بر این بود که دستگاه‌های حکومت را همراه خودشان قرار بدهند و آنها هم با حکومت‌ها همراهی کنند، همیشه با «ظل الله»ها همراه بودند، همیشه با پادشا‌ه‌ها همراهی می‌کردند ولی در این دوره به فکر این افتادند که آنچه را که تاکنون هیچ کس به فکرش نیفتاده و در واقع حکومت روحانی به معنای واقعی، ملت ایران و حتی روشنفکران ایران از این غافل بودند و آنها هم و روحانیون و وعده‌هایی که می‌دادند و وعده‌های غیب می دادند و خمینی وقتی از او می‌پرسیدند، می‌گفت آ×وند که اهل حکومت نیست، واقع هم نتیجه‌اش را نمی‌دانستند، از طرفی هم اینها همه این مجموعه‌ها که مِ‌شود گفت دلایل سیاسیش، دلایل اقتصادی، دلایل اجتماعی و سیاست خارجی دست به هم داد تا بالاخره جریان حکومت ایران به این کیفیت تحقق پیدا کرد.»
*گوینده: به گفته بنی صدر، نفوذ مذ هب در میان جوانان و دانشجویان بلاشک به رهبری آیت‌ا... خمینی کمک بسیار رد.
*بنی صدر: «طی سالهای قبل در واقع این درس خوانده‌های جدید ایشان را به عنوان یک رهبر روحانی در داخل و خارج کشور جا انداخته بودند، یک مقدارش ناشی از این مسئله بود، یک مقدار دیگرش ناشی از _ یعنی مهمترین قسمتش_ ناشی از استبداد شاه بود، برای اینکه تمام صداها را انداخته بود، یک صدایی که به همه ایران می‌رسید، صدای مرجعیت بود، و چون او در مخالفت با آن رژیم قاطع بود و هیچ به اصطلاح مثل بقیه تمجمج نمی‌کرد و با صراحت مخالفت می‌کرد، جامعه‌ای که آماده بود از آن وضعیت خودش را بکشد بیرون طبیعتا یک سخنگویی می‌خواست، و این موقعیت را 90 درصدش را آن رژیم سابق برای ایشان فراهم کرده بود.»
*گوینده: گذشته از مسئله رهبری مخالفان، به گفته حاج محمد شانه‌چی فعالیت سیاسی زیر پوشش مذهب آسانتر بود.
شانه چی: «روحانیت آن زمان ساواک و حکومت یک مقداری حریم براش نگه می‌داشتف حرفهای من همینجور، می‌گفتم آقا، من یک متدین هستم، یک مسلمانم، ایرانیم، و من برای دفاع از دینم دارم کار می‌کنم، در حقیقت دفاع از دینم هم بود واقعا، دروغ هم من نمی‌گفتم، ولی دفاع از وطن و دین هر دو بود، و مخالفت با حکومت ظلم و جور بود، ولی من برای استتار، برای اینکه خودم را حفظ کنم، می‌گفتم من دفاع از دین می‌کنم.»
*گوینده: از سوی دیگر به گفته داریوش همایون تا مدتها دستگاه شاه متوجه ابعاد و اثرات تشکیلات مذهبی نبود.
*داریوش همایون: «من احتمالا باید بگویم اوایل حکومت آموزگار که خودم در آن حکومت بودم در یک جلسه‌ای اظهار نگرانی کردم. خود من اتفاقا آن صحبت را کردم که چه خبر است که این همه مسجد دارد در همه ایران باز می‌شود؟ نه اینکه مسجد چیز بدی است، ولی چه شده که ناگهان مسجد مثل قارچ از زمین سبز می شود؟ بعد وقتی که دانشگاه‌ها باز شدند یعنی در پاییز سال 56 اینکه گروه بزرگی از دختران دانشجو با چادر و حجاب اسلامی سر کلاسها رفتند این یک نگرانی دیگر افزود که چه خبر شده؟. به هر حال از اواسط میانه‌های سال 56 پیدا بود که نیروی مذهبی دارد قدرت می‌گیرد.»
*گوینده: و یکی از ارکان اصلی قدرت مذهبی و تشکیلات آنها آنچنانکه حاج محمد شانه‌چی می‌‌گوید در بازار بود.
*شانه‌چی: «اغلب هیئآت مذهبی که در بازار بود، گویندگانش همین طلبه‌های جوان، آخوندهای جوان، مثل آقای خامنه‌ای و رفسنجانی و دیگران و مهدوی کنی و اینها می‌آمدند سخنرانی می‌کردند و اینها روی هم رفته آگاهی به مردم می‌دادند، مردم را آگاه می‌کرند، بیدا می‌کردند، روشن می‌کردند مضاف بر اینکه گروه‌های سیاسی مثل فداییان خلق و مجاهدین خلق و جبهه ملی و سایر گروه‌های سیاسی نشریات و اعلامیه‌ها و این چیزها خیلی در تنویر افکار بازاری‌ها موثر بود، خیلی موثر بود.»
*گوینده: در چنین جوی بود که سید‌مصطفی فرزند ارشد ایت‌الله خمینی در نجف درگذشت و آگهی تسلیتی که به این مناسبت در مطبوعات تهران چاپ شد به امضای بسیاری از روشنفکران، روحانیان، بازاریان و دانشگاهیان رسیده بود.
داریوش همایون می‌گوید این امر فرصتی برای ابراز مخالفت سیاسی علیه شاه ایجاد کرد.
*همایون: «پس از مرگ پسر خمینی آن مجلس یادبودی که براش در مسجد ارک برگزار کرند نقطه تجمعی شد برای همه قشرهای پیشرو و لیبرال و آزادیخواه و جبهه ملی و چپ هر چه که بود، غیر از نظام حکومتی، چهره‌های برجسته‌اش آنجا ظاهر شدند. پیدا بود که رهبری مذهبی توانسته است که همه اینها را جمع بکند و بسیج بکند.»
*گوینده: آنچنانکه در جو پر از بدگمانی آن روز ایران معمول بود بسیاری سازمان امنیت را در مرگ سید‌مصطفی خمینی دخیل می‌دیدند، اما ابوالحسن بنی صدر می‌گوید که خود ایت‌الله هرگز این موضوع را تصریح نکرده است.
*بنی صدر: «مصاحبه‌ای هم باهاش کردند. دوتا مخبر از فرانسه رفته بود و همین را سوال کردند، تصریح نکرده بود که به نظر او این است که پسر او را ساواک کشته، البته اطرافیانش گفتند آن وقت مرسوم بود دیگهف هر کس می‌مرد با هر دردی، مقصر ساواک بود و رژیم سابق، چنانکه طبیعتا در هر استبدادی اینجور است.»
*گوینده: ادامه مجالس ترحیم برای سید‌مصطفی خمینی تبدیل به مجالس تجلیل از آیت‌ا... خمینی شد. حاج ممد شانه‌چی درباره این مجالس چنین می‌گوید:
*شانه‌چی: «یک جریان سیاسی بود، نه اینکه درگذشت پسر آقای خمینی اینقدر جنجال به ظاهر به پا کنه؛ چون مردم به دبال یک مستمسکی، یک علتی می‌گشتند که یک تظاهراتی کنند، یک جریانی راه بیندازند، فوت پسر آقای خمینی یک موضوعی بود که بسیار عالی بود برای جنجال به پا کردن و کار را انداختن، حرکت ایجاد کردن. پسر آقای خمینی وقتی که مرد به عنوان مجلس ترحیم آمدند جلسه مجلس ترحیم گذاشتند، البته جلسات متعدد که آن جلسه شب چهلمش بود که ظاهرا آقای فلسفی منبر رفت. آقای مهندس بازرگان و دوستان جلسه را گذاشته بودند در مسجد جمعه که آن روز هم خیلی شلوغ شد و بعد هم پلیس ریخت و یک عده‌ای را گرفتند و یک عده‌ای را بردند، منظور اینکه ذات فوت پسر آقای خمینی (آقا مصطفی) این محرک نبود. خود مردم دنبال یک دلیلی یک مستمسکی می گشتند، یک کاری بکنند، این فوت پسر آقای خمینی از همه بهتر بود، خیلی خوب بود، اینها زش استفاده کردند و بهره‌برداری کردند.»
*گوینده: و به گفته بنی صدر اقبال مردم برای شرکت در مجالس ترحیم و تجلیل، به آیت‌ا... خمینی فرصتی دیگر داد تا بر حملات خود علیه حکومت شاه بیفزاید.
*بنی صدر: «من بگویم به شما که این، نگرانی داشت که مردم مثلا پیروی نکنند، دلیلش هم این است که در سالهای پنجاه تو جامعه پایین رفته بود، دو، سه سالی تا سال حتی 54 آن وقت‌ها خیلی افت کرد بود، به اصطلاح اعتبارش تو جامعه ایرانی پایین امده بود، پس این نگرانی را داشت که نکند حرفی بزند که جامعه پیروزی نکند آن وقت، وقتی که دید آن فاتحه‌ها شد، و آن ترتیب اقبال عمومی، دوباره دلگرم شد، بعد که مردم راه افتادند و به حرکت افتادند این اولین اعلامیه‌اش درآمد.»
*گوینده: استقبال مردم بر تندی لحن آیت‌ا... خمینی افزود و در اینجا بود که آیت‌ا... خواستار سرنگونی دودمان پهلوی شد.

**مقاله استعمار سرخ و سیاه، آتشی در خرمن شاه-درگذشت حاج مصطفی خمینی و تشدید مبارزه-کبریت انفجار در قم و آغاز رویارویی شاه و مخالفان

مردم: سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن.
شاه: من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم
امام: من دولت تعیین می‌کنم، من تو دهن این دولت می‌زنم، من دولت تعیین می‌کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم

*گوینده: سال 1356 سال آغاز رویارویی شاه و مخالفان بود. روشنفکران، رهبران سیاسی و نیز روحانیون از راه تشکیل انجمن‌ها و جمعیت‌ها و ارسال نامه‌های سرگشاده، دولت را به ادامه نقض قانون اساسی و حقوق بشر متهم می‌کردند. در پاییز همان سال درگذشت سید‌مصطفی خمینی فرصتی تازه پیش آورد. در بحبوحه این جریانات، شاه دستور داد مقاله‌ای توهین‌آمیز علیه آیت‌الله خمینی بنویسند که در اطلاعات چاپ شد. احسان نراقی چگونگی ماجرا را دو، سه سال بعد در زندان از قول یک مسئول ساواک شنیده است.
*نراقی: [آن مسئول ساواک] گفت پس از اینکه آسید‌مصطفی خمینی در نجف فوت شد و این جریان وسیله‌ای شد که در ایران مجامع ترحیم مرتبا تشکیل بشود و خلاصه عدم رضایت سیاسی به این قسم خودش را بیان می‌کرد که شاه را از این بابت خیلی عصبانی کرده بود این جلسات و مجالس ترحیم. در این بین یاسرعرفات یک تلگراف تسلیتی به آقای خمینی در نجف مخابره مِ‌کند.
آقای خمینی در جواب به یاسر عرفات می‌گوید که درد و محنبت من روزی پایان می‌گیرد که ملت ایران ازشر این آدم جابر مثلا فارغ بشود، راحت بشود ... این مسئول ساواک به من می‌گفت نصیری این متن را برده بوده برای شاه، با شاه نشان می‌دهد و شاه می‌گوید حالا دیگه باید جنگ را علنی کرد با روحانیون، به خصوص با آقای خمینی، بروید یک مقاله تهیه بکنید. می روند، دستگاه ساواک مقال تهیه می‌کند مقاله را برای شاه می‌برد نصیری، شاه می‌وید نه،این را تندترش کنید که بعد هم وقتی ه مقاله حاضر می‌شود می‌گوید از طریق دربار بگویید که همان ردبراه هویدا می‌فرستد برای وزیر اطلاعات که خودش هم گفته، او هم می‌دهد به روزنامه اطلاعات و اطلاعات هم نمی‌خواهد چاپ کند و خلاصه چاپ می کنند، و آن جریانی که در قم و رفتند تظاهرات کردند در برابر روزنامه اطلاعات و طلاب و آن درگیری و خونریزی و اینها که بعد هم دیگه همینطور چهلم‌ها ادامه داشت.»
*گوینده: این مقاله شنبه 17 دیماه 1356 در روزنامه اطلاعات با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به امضای مستعار امد رشیدی مطلق چاپ شد. در این مقاله صریحا به آیت‌ا... خمینی اهانت شده بود.
*گزیده‌هایی از مقاله: این روزها به مناسبت ماه محرم و عاشورای حسنیی بار دیگر اذهان متوجه استعمار سیاه و سرخ و یا به تعبیر دیگری اتحاد استعمار کهن و نو شده است. سرآغاز انقلاب شاه و ملت در روز 6 بهمن ماه 2520 شاهنشاهی (1340 شمسی)، استعمار سرخ و سیاه، ایران را که ظاهرا هر کدام در کشور ما برنامه و نقشه خاصی داشتند با یکدیگر متحد ساخت که مظهر این همکاری صمیمانه در بلوای روزهای 15 و 16 خرداد ماه 2522 (خرداد 1342) در تهران آشاکر شد.... مردی که سابقه‌اش مهول بود و به قشری‌ترین و مرتجع‌ترین عوامل استعمار وابسته بود و چون درمیان روحانیون عالی مقام کشور با همه حمایت‌های خاص، موقعیتی به دست نیاورده بود در پی فرصت می گشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهریت پیدا کند، روح‌ا... خمینی، عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه و را مناسب‌ترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند، و او کسی بود که عامل واقعه ننگین روز پانزده خرداد شناخته شد... در تاریخ انقلاب ایران روز پانزده خرداد به عنوان خاطره‌ای دردناک از دشمنان ملت ایران باقی خواهد ماند و میلیون‌ها مسلمان ایران به خاطر خواهند آورد که چگونه دشمنان ایران هر وقت منافعشان اقتضا کند با یکدیگر همدست می‌شوند حتی در لباس مقدس و محترم روحانی.
*گوینده: وزیر اطلاعات وقت، داریوش همایون بود. بسیاری او را در شمار نویسندگان این مقاله دانستند، اما خود او می‌گوید که در نوشتن آن دستی نداشته است.
*همایون: «مقاله از وزارت دربار سرچشمه گرفت، این مطلب که شاه روایت اولیه مقاله را نپسندید و گفت باید تندتر بشود درست است، روایت دوم را خیلی تندتر تهیه کردند، مطالبی که در آن مقاله آمده، بارها از طرف خود شاه و بلند‌گوها تبلیغاتی آن زمان ایران گفته شده و مطالب تازه‌ای نبود که خمینی وابسته استعمار است، ارتجاع سیاه است، مخالف اصلاحات اراضی است، مخالف اصلاحات است. به طور کلی و از قدیم ایران صحنه قدرت نمایی کشورهای خارجی توسط عوامل مذهبی بوده، اینها مطالبی است که همه‌جا گفته شده چیز تازه‌ای (نبوده) و هندی بودن خمینی فقط تازگی داشت که او هم باز حرف دروغی نبود؛ بله خمینی ریشه هندی دارد یکی دو تا مطلب شخصی، شعر می‌گفته قبلا، و تخلصش هندی بوده، اینها فقط تو آن مقاله تازگی داشت. نه، مقاله ارتباط به ساواک نداشت، در دربار تهیه شد، خود شاه شخصا در آن سهم داشت تعیین کرد به همین شکل، کسی اصلا جرات نمی‌کرد همچنین چیزی در ایران بنویسد چاپ بکند، بدون دستور شاه چون به هر حال به موجب قانون اساسی، رهبران مذهبی یک موقعیتی دارند که هر کسی به خودش اجازه نی‌دهد، بعد هم با آن موقعیت سیاسی ایران امکان نداشت که چنین کاری را بکند لزوم هم اصلا کسی نمی‌دید چون به اصطلاح عوامانه کسی تو این خطها نبود و بقیه‌اش هم همانطور که می‌فرمایید مقاله به من داده شد من فرستادم، دادم به خبرنگار اطلاعات _ توی فرصت کنگره حزب رستاخیز هم بود _ و آها هم ایراد کردند، اعتراض کردند، که این مقاله ممکن است اسباب زحمت خودشان بشود، نه اینکه اسباب زحمت مملکت بشود، چون کسی آن موقع اصلا تصور نمی‌کرد که با این مقاله، مملکت طوری بشود، ولی خوب، انز ظر روزنامه خودشان نگران بودند، و حق هم داشتند و می‌گفتند در قم اسباب زحمت ما خواهند شد، چون انها در جریان بودند، در قم تماس روزانه داشتند با آنچه که می‌گذشت، قم یک پارچه دست مذهبی‌ها افتاده بود، یعنی افراطیون مذهبی، چاره‌ای نبود.
گفته بودند باید چاپ بشود، باید چاپ می‌شد، دفعه اولی هم نبود، از اینجور مطالب (از سوی دربار) به روزنامه‌ها فرستاده می‌شد و چاپ می‌شد.
*گوینده: درباره انگیزه چاپ این مقاله هم بسیار صحبت شده، احسان نراقی عقیده دارد که تصمیم از خود شاه بود.»
*نراقی: «شاه حسابش این بود که با آمدن کارتر سرکار، و فشارهایی که به او می‌آوردند از جمله آزادی و حقوق بشر و این مطلب، دو مرتبه مثل گذشته، مثل سال 41 روحانیت را به میدان بکشد به عنوان مخالف خودش، و به زور بیاورد رو، و این سیاست شاه بود، هیچ یک از مقامات هم با این کار موافق نبودند، نه اموزگار موافق بود، نه دیگران، نه به نظر من، نه حتی ساواک، این اراده خودش بود، این ناشی گری خودش بود متوجه نبود که این بار فقط روحانیت نیست، این مخالفت‌ها حالت به اصطلاح التقاطی داشته، ولی یواش، یواش یک نیروی شده از چپ و راست و مذهبی و ملی، چپ‌گرا همه با هم مخلوط شدند و یک جامعه مخالفی برای او تشکیل شده، برای اینکه شاه متوجه نبود که این اشخاص هم به مخالفین می‌پیوندند و وقتی که تهید کرد و به زور خواست با توهین به آقای خمینی خواست که روحانیت را به میدان بکشد روحانیت تنها نبود، زمینه اجتماعی وسیعی برای مخالفت، خودش باعثش بود.»
*گوینده: حملات آیت‌ا... خمینی به شخص شاه شدت یافته بود و سخنان آیت‌ا... شنوندگان بیشتری داشت.
*امام خمینی: «آنها که می‌گویند باید تو دهنی زد به این آدمی که سلب آزادی از مردم کرده، باید تو دهنی زد به این آدمی که سلطه دیگران را در ایران برقرار کر د و مردم را زیرسلطه ابرقدرت‌ها قرار داده، اینها مرتجع هستند. اما آنها که دارند مال مردم را می‌خورند به زور و با فشار و سلب آزادی از همه کردند، نه، اینها متمدن هستند. و اینها دوازه باز آزادی...»
*گوینده: آیت‌ا... در پاسخ به یکی از پیامهای تسلیت مرگ فرزندش گفته بود: ما در طول پنجاه سال سلطنت غیرقانونی دودمان سیاه روی پهلوی که مستقیما و به حسب اعترافات شاه فعلی مامور اجانت بوده‌اند، مبتلا به مصائبی بوده‌ایم که مصائب دیگر در برابر آن کوچک جلوه می‌کند، ما شاهد کشتارها، چپاول‌ها و اختناق‌ها بوده‌ایم. داریوش همایون می‌گوید این گونه سخنان آیت‌ا... بر شاه گران می‌آمد.
*همایون: «مقاله پاسخی بود به حملاتی که خود خمینی و سخنگویان خمینی در قم گفتند در حمله به شاه. خمینی نوارهایی که فرستاد، برای شاید نخستین بار شخص شاه را مورد حملات خیلی (تند و) بدی قرار داد.... نخستین بار بعد از سالها منظورم است، و آیت‌ا.... روحانی در قم تا آنجا رفت که گفت شاه منعزل است اصلا می‌گفت شاه بر کنار است، تمام شد دیگه، از شاه چیزی باقی نمانده، بعد از این مرگ پسر خمینی _ که نسبت دادند به ساواک که بی‌ربط است، هیچ نداشت_ بله آن مقاله مسلما پاسخی بود به حملا تخمینی به شاه و شاه کمتر چیزی را پاسخ نگفته می‌گذاشت، حتی توهین روزنامه درجه سه اروپایی براش یک امر شخصی تلقی یم‌شد و تمام دستگاه اطلاعاتی و خارجی کشور به کار می‌افتاد برای اینکه به اصطلاح یک جوابی به او بدهند، حالا آن جواب سبب می‌شد که از همان حمله بزرگتر بشود، آن بحث دیگری است. نه، شاه حقیقتا زخمی شد از این حملات، چون در اوج قدرت و محبوبیت خودش را می‌دید و احساس می کرد که اگر زمان مبارزه‌ای هست همان وقت است. چون شاه آن وقت (سرطان داشت) از یاد نبریم که می‌دانست که در حال مرگ هست و تصور می‌کرد که باید کار را یکسره کند از موضع قدرت، برخورد شاه با روحانیت شیعه یعنی قسمتی از روحانیت شیعه که برای در دست گرفتن قدرت مبارزه می‌کرد، این بار اجتناب ناپذیر بود، این یک مسیری را هر دو طرف می‌پیمودند که هیچ راهی جز برخورد و تصادم در آن نبود. فراموش هم نباید کرد که آن مقاله، پنج، شش روز، چهار، پن روز بعد از دیدار کارتر از تهران منتشر شد، کارتر قوت قلبی به شاه داد که براش قابل تصور نبود، به خیلی از حدود متعارف دیپلماتیک تجاوز کرد و در نتیجه شاه احساس کرد که دیگه محلی برای نگرانی نیست و الان وقتش هست که مبارزه‌ای که خمینی پیش کشیده و شروع کرده پاسخ بدهد.»
*گوینده: به نظر دکتر علی امینی هم این خود شاه بود که اصرار داشت با روحانیون مستقیما درگیر شود.
*امینی: «ببینید در این وقایع کسی اونو متوجه نمی‌کرد، جای صحیح نیست، همین کاغذی که از دربار نوشتند به خمینی که باعث اون جنجال شد اردشیر زاهدی برای خود من نقل می‌کرد که مدتی با شاه بحث کردم که این کارها بده، این فحش‌ها چیه فلان. نه خیر، اصلا خود این کار از ناحیه دربار زشت است حالا نمی‌دانم خیلی خوب اول آنها خودشان مسئولیت سیاسی را قبول می‌کنند ولی وقتی تمام اینها را به حساب شاه می گذارند، خوب، اون آدم مذهبی متاثر می‌شود، رژیم شاه، و الا خوب می‌دانستند که این وزراء داخل آدم نیستند پس بنابراین، شاه یک دستوری می‌دهد واقعا دستور داده بودند، کتبا باید بنویسند.»
*گوینده: اگر نشر مقاله اطلاعات پاسخ اجتناب ناپذیر شاه بود، پاسخ مخالفان هم اعتراض و تظاهرات بود و به گفته حاج محمد شانه‌چی هر کس به دلیلی.
*شانه‌چی: «البته یک عده افراد مذهبی که با آقای خمینی ارادت داشتند، تقلید از آقای خمینی می‌کردند، و از جهت مذهبی و عقیدتی خیلی ناراحت شدند، و یک عده هم به اصطلاح یک آتوی سیاسی دستشان آمده بودند گفتند که چرا شما توهین کردید به آیت‌ا... خمینی و آیت‌الله خمینی مرجع شیعیان است، مرجع مسلمانان است و واقعا آن زمان بود، برای اینکه یک روحانی بود که این روحانی تو صحنه آمده بود و به نفع مردم و برای مردم کار می‌کرد، همه طرفدارش بودند همه دنبالش بودند و خیلی جنجال به پا شد.
*گوینده: جنجالی که از این ماجرا به پا شد چندان وسعت یافت که در واقع نخستین انفجار انقلاب بود و به نظر بسیاری از جمله مهندس بازرگان خطای تاریخی شاه.
*بازرگان: « این هم یک گافی بوده که آنها کردند و اگر این گاف را نمی‌کردند، شاید آن اندازه وحدت و پشتیبانی نمی‌شد. همیشه در دنیا هر پیروزی دو عامل دارد، ناشی از دو جهت، یک جنبه مثبت است، یک کارهایی است که شخص می‌کند، یک کارهایی هست که حریفش و دشمنش می‌کند، ولی به نفع این تما می‌شود، او نهم از آن چیزها بوده، ولی خوب، این نامه در عین اینکه موثر و مهم و برای پیروزی مفید بوده، آن اندازه نباید براش در مقایسه با سایر رویدادها و سایر اقدامات براش اهمیت قائل شد. آن مثلا حمله‌ای که در قم کردند و در خانه مثلا مراجع تقلید رفتند و کشتارها، اثرش خیلی سر از این نامه بود (برتر از این نامه بود) که پشت سرش چلهم گرفتند، هر چهلمی خودش تازه اول یک حرکت و زاینده یک پدیده نو بود که آن سلسله چلهم‌ها بود که همین طور انقلاب را هم وسعت داد و هم عمق و قدرت تاثیر داد.»
*گوینده: روحانیت این مقاله را توهینی علیه خود تلقی کرد،‌آیت الله شریعتمدار یکه خواهان اصلاح رژیم و قانونی عمل کردن آن بود از دولت انتقاد کرد و گفت: اگر کسی را متهم می‌کنید باید قانونا به او اجازه بدهید تا از خود دفاع کند.
آیت الله شریعتمداری:« مقامات گفتند بیایند و مردم عقایدشون را اظهرا بکنند،بگویند، گفتم بله اینها را گفتید،‌ ولی در عمل، او هر چیزی را می‌خواهد می نویسد، و اینها آنچه که می خواهند نمی‌نویسند، یک وقت برای خود ما اتفاق افتاده است چهار، پنج سال پیش یکی از روزنامه‌ها یک چیزی نوشته بود که حقیقت نداشت، بله البته روی یک غرض خاصی نوشته بود واداراش کرده بودند چیزی نوشته بود که حقیقت نداشت، بله البته روی یک غرض خاصی نوشته بود واداراش کرده بودند چیزی نوشته بود، ما آن را تکذیب کردیم و فرستادیم و قبول نکردند، با اینکه مثلا شاید با ما مثل دیگران معامله نکنند، ولی گفتند این را اجازه نداریم، مجبور شدیم که ما در خارج چاپ کردیم و به اطلاع مردم رساندیم؛ گفتیم این کار را نکنید اون که نوشته بگذارید من هم بنویسم آخه این چه جور، این حقیقت ندارد دروغ می گوید شاید یکی در حق دیگری نوشتیم دزدی نکردم دیگه، اما او بنویسد، این اجازه نداشته باشد، این باعث انفجار می‌شود، این یک روز صبر می کند، دو روز صبر می‌کند، پنج روز صبر می‌کند، این وقتی که در جامعه سرایت کرد باعث انفجار جامعه می وشد نکنید این کار را.»
*گوینده: روز یکشنبه 18 بهمن در قم اعتراضاتی علیه مقاله اطلاعات صورت گرفت و به گفته علی اصغر حاج سید جوادی درس مراجع تعطیل شد و تظاهرات به روز دوشنبه 19 بهمن کشیده شد که در آن عده‌ای کشته شدند
*علی اصغر حاج سید جوادی:« این مقاله اثرش در قم به صورت یک اعتراضی شدید حوزه علمیه و مردم و علماء و مدرسین درآمد و در نتیجه اینکه دکان بازارها را بستند و البته چون قم همچنان مرکزیت حساس خودش را نسبت به جریانات نگه داشته بود،‌آنجا زیر نظر و مراقتب گارد بود و نیروهای ساواک و در واقع شهر بصورت یک نوع دژ نظامی در آن موقع درامده بود و در نتیجه این بلوا و شلوغی و اعتراض شدیدی که در تمام شهر گرفت حمله و اعتراض و درگیری و تیراندازی و عده‌ای هم کشته شدند و در نتیجه دکان و بازارها را بستند و مردم و طلاب ریختند در منزل آقایان علما و مراجع آقا مرعشی، آقای گلپایگانی،‌آقای شریعتمداری.»
*گوینده:‌و آیت الله شریعتمداری رفتار ماموران انتظامی و اعمال خشونت شدید آنها را محکوم کرد.
*شریعتمداری:« بدون قانون کسی را نمی‌شود کشت،( صدای گریه حضار)‌ بدون جهت خونی را نمی‌شود ریخت( صدای گریه حضار)‌ اگر یک خون بدون جهت ریخته بشود در بی قانونی فرق نمی‌کند که تمام اهل شهر را قتل عام کنند یا یک نفر را بدون گناه بکشند (‌گریه شدید حضار)‌ چون وقتی قانون از بین رفت هیچکس به حیاتش دیگه اطمینان ندارد یک اشخاصی را صدمه‌ها به اشخاصی زدند کتک‌هایی بیخودی زدند کتک های کشنده،‌ یک سید اولاد پیغمبر نوه مرحوم آیت الله میلانی مرحوم، اینها در یک دکان بقالی نشته بودند اطلاع از هیچ کجا نداشتند می‌خواستند یک جنسی بخرند در دکان هم بسته بود یک مرتبه ریختند تو دکان و بدون جهت حمله کردند مردک بیچاره را الان بردند، مثل اینکه بردند تهران، مقصود این است که این صحبت این استف صحبت صحبت استعمار نیست، اینها اسعمار نمی‌خواستند تو مملکت ما استعماری باشد، ارتجاع نمی‌خواستند، این تظاهر بدون محرک بوده بدون اینکه کسی بگوید. این انفجار آن عقده‌ها بوده است که در این مدت زمان آمده و این وظیفه دستگاه بود که این عقده‌ها را بگشاید و نگذارد و اجازه ندهد که کسی ظلم بکند و مظلوم حق نداشته باشد از خودش دفاع بکند ما این را می‌گوییم و اینها می‌توانستندکه این را به وجه احسن حل بکنند این جمعیت را. اولا به دردشان برسند، اگر نرسیدند اقلا خوب اینها را به وسایلی متفرق کنند ولی چه جهتی داشت؟چه جهتی داشت که این کار را کردند؟ چرا این کار را کردند یک زنی که پسر جوانش تیر خورده بود( گریه شدید حضار) بعد به کسانی از ما گفته بود که من تا به حال گریه می‌کردم ولی بعد از این دیگه بر پسرم گریه نمی کنم (صدا گریه شدید حضار)‌ فلانی فرستاد از ما احوالپرسی کرد ما به دولت می‌گوییم که ما نمی‌خواهیم که در شهرها هرج و مرج راه بیفتد، و در این فاجعه از تمام شهرستانها برای ما تلفن کردند، گفتم آقایون خودتان می‌دانید، وظیفه را خودتان تشخیص بدهید،‌ با اینکه ما از آنها نخواستیم ولی بیشترشان تعطیل کردند ، نماز را تعطیل کردند، درس را تعطیل کردند. چند تا از شهرستانها تبریز، اصفهان و تهران و خود قم و شیراز و اهواز و اینها همه جا تعطیل کردند آقایون علماشون واجمعهم.»
*گوینده: حمله به راهپیمایان و تظاهرکنندگان قم هیجان و خشم عمومی را در سراسر کشور بالا برد و به گفته مهندس بازرگان اثر این حمله از مقاله اطلاعات هم بیشتر بود.
*بازرگان:«‌آن حمله‌ای که در قم کردند و در خانه مراجع تقلید و کشتارها اثرش خیلی بیشتر از این نامه بود ، که پشت سرش چهلم گرفتند و هر چهلمی،‌ خودش شد تازه اول یک حرکت و زاینده یک پدیده نو که آن سلسله چهلم‌ها بود که همینطور هی انقلاب را هم وسعت داد و هم عمق و قدرت و تاثیر داد.»
*گوینده: و به گفته علی اصغر حاجی سید جوادی به این ترتیب شهرها یکی پس از دیگری وارد صحنه مبارزه شدند.
*علی اصغر حاجی سیدجوادی:« از آن موقع جریان پیوستن شهرها و نارضایتی‌ها به طور به اصطلاح سیستماتیک بود به یکدیگر در اثر این چهلم‌ها که هر شهری پشت شهر دیگری بسیج می‌کرد برای چهلم آینده که وارد صحنه بشود و در نتیجه اینکه می‌شود گفت که این مقاله در واقع یک قطره‌ای بود که به هر حال این کاسه لبریز را سرازیر کرد به طرف انقلاب»

**گسترش قیام به شهرهای مختلف کشور و اعلام حکومت نظامی - حادثه سینما رکس آبادان، سقوط دولت آموزگار و روی کار‌ آمدن دولت شریف امامی- راهپیمائی مهم عید فطر سال 56

مرد: سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن
شاه: من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم
امام: من دولت تعیین می‌کنم،‌من تو دهن این دولت می‌زنم،‌ من دولت تعیین می‌کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم.

*گوینده: مقاله اطلاعات علیه آیت الله خمینی و به دنبال آن خونریزی در قم مخالفان دولت و بخصوص روحانیون را جری تر کرد. حتی آیت الله شریعتمداری که پیوسته جانب احتیاط را مراعات می کرد از رفتار دولت سخت انتقاد کرد.
*شریعتمداری: « ما از دولت می خواهیم که به داد مردم بر سه، به حرفهای حق اهل علم گوش بدهد؛ و خادمین را خائن، خائنین را خادم تصور نکند؛‌این مردم اکثرشون مسلمونند، اکثرشون علاقه دارنتد،‌ اگر خودش هم فاسق باشه، ولی امام( ائمه معصومین)‌ را می‌خواد، دین را می‌خواهد، تمایلش رو مذهبه . پس صلاح دولت در این است که اسلام را هر چه می تواند به معنای واقعیش بگیره، نه به معنای صوریش، صلاح در این است که گوش به حرفهای حق اهل علم بدهد. و داد مظلومین را برسه.
*گوینده: و کسانی چون آیت الله صادق روحانی صریحا از شاه می‌خواستند تا به قانون اساسی و متمم آن مو به مو عمل کند.
*صادق روحانی: « ما فعلا از موضع قدرت، نه به حساب ضعف و ناتوانی، به عنوان مقتدر از دولت چند درخواست داریم،‌ و خواسته‌های ما باید اجرا بشود. اولا اینکه قوانین اسلام باید مو به مو اجرا بشود و هر قانونی که برخلاف قوانین اسلام است اون قوانین باید از بین برود. همینجوری که در موادی از متمم قانون اساسی- ماده یک و بیست و نه و سی و شش - این جهت تصریح دارد به اینکه قوانین مملکت باید قوانین اسلامی باشد و قوانین اسلام هم باید هر قانونی عرضه بر علما و مراجع تقلید بشود؛ اگر اونها تشخیص دادند این قانون قانونی است موافق اسلام،‌ قابل اجراست ؛ والا قابل اجرا نیست؛‌ و حتی شخص اول مملکت اگر بر طبق این قوانینی که علما تعیین کردند و به عنوان قانون اسلام است اگر او اجرا نشد شخص اول خود به خود منعزل است اینها باید اجرا بشود.و ثانیا اینکه تبعیدی‌های ما، زندانی‌ها ما،- اعم از اهل علم و غیر اهل علم- باید همه اونها آزاد بشند و برگردند. سوم اینکه حضرت آیت الله العظمی خمینی (صدای بلند صلوات از طرف حاضرین)‌ باید مراجعت به ایران بفرمایند (جمعیت حاضر:انشاء الله )‌و رفع منع از ایشون بشود و برگدند به ایران و رهبری ملت را در دست بگیرند و اداره نند اینجا را.(جمعیت: انشاء الله)‌اینهم خواسته ماست. چهارمین امر اینکه مسببین این فاجعه از مقام باید عزل شوند و محاکمه بشند و محاکمه شون هم علنی باشد.»
*گوینده : نارضایی، اعتراض، خشونت و سرانجام خونریزی در قم بر فاصله میان شاه و مخالفان می‌افزود،‌ در همان حال، شاه،‌آگاه از آنکه چندان زنده نخواهد بود و باید از قدرت متمرکز خود بکاهد اگر خواسته باشد سلطنت در خانه‌اش بماند، مقامات مملکتی و نظامیان را برای پذیرش این تغییر آماده می‌کرد. ارتشبد قره باغی قرمانده ژاندارمری وقت یکی از آنها بود:
*قره باغی:« اعلیحضرت به من فرمودند که یک مطلبی هست که ما به فرماندهان دیگر هم گفته‌ایم به شما هم می گوییم که باید بدانید نمی‌شود که با پیشرفتی که در دنیا حاصل می‌شود مملکت را با همان سیاست اداره کرد و بخصوص که من بعد از پدرم از نظر سیاسی دچار مشکلات زیادی شدم و ما نمی‌خواهیم که بعد از ما ولیعهد دچار همان مشکلات بشود. این است که ما تصمیم گرفته‌ایم که به مردم اجازه بدهیم که بیشتر در امور سیاسی و کارهای سیاسی دخالت بکنند البته دادن آزادی ممکن است یک نتایجی داشته باشد، اتفاقاتی بیفتد، شما باید بدانید که این اتفاقات لازمه این آزادی می شود و از این ناراحت نباشید و بعد هم شما می‌توانید که این دستور ما را به رده بالای ژاندارمری ابلاغ کنید و هیچ نگران نباشید.»
*گوینده: در چهلم حوادث قم در سر تا سر ایران مراسم عزاداری برپا شد و در برخی از شهرها نظامیان مداخله کردند، در شهر تبریز کار به خونریزی کشید. در ستاد بزرگ ارتشداران جلسه‌ای برای بررسی علل حادثه تبریز تشکیل شد که ارتشبد قره باغی هم در آن جلسه شرکت داشت.
*قره باغی:« در این جلسه بررسی‌هایی که شد البته قصور متوجه رئیس شهربانی هم بود ولی بیشتر تقصیر رو در اون جلسه متوجه شدیم که مسئول اصلی،‌استاندار وقته،‌که سپهبد اسکندر آزموده بود. خوب، برابر گزارشاتی که داده بودند احساس شد که شهربانی هم اونطوری که باید و شاید پیش بینی نکرده بود و اون اقداماتی که می‌توانست که شاید جلو شو بگیرند نکرده بوده. البته خوب بیشتر اونطوری که احساس شد، ناشی از دستور استاندار بوده که گفته بود در مساجد رو ببندند، بسته بودند، راه نداده بودند یعنی تحریکاتی به این طریق هم پیش آمده بود، و این جرقه‌ای بوده است که جلوگیری و خشونت و فلان، اینها سبب شد که این اتفاقات افتاد.»
*گوینده: زنجیره روزهای چهلم یکی پس از دگیری ادامه می یافت؛ در چهلم تبریز مراسم بزرگی در شهر یزد برپا بود که خود به حادثه‌ای دیگر انجامید.
*سخنران ناشناس:« مگر مردم تبریز چه می‌خواستند که جوابشان را با گلوله‌های داغ دادند.( صدای گریه حضار مردم تبریز مگر چه مالی را از کسی طلب کردند که می‌بایستی با مسلسل اینها را درو کنند؟ (صدای گریه شدید حضار) مگر چه می خواستند؟ اینها آزادی می خواهند، اینها اجرای قوانین دینی شان که در قانون اساسی خودتان راجع به این صحبت شده می‌خواهند. ما در اینجا - در این محضر مقدس - ما همان می‌خواهیم که مردم تبریز خواستند( فریاد حضار در تایید سخنران: صحیح است، صحیح است، صحیح است)‌ما همان می‌خواهیم که مردم قم می‌خواهند،( صحیح است، صحیح است، صحیح است)‌ و ما همان می‌خواهیم که مرجع آگاه پربینش ما حضرت آیت الله العظمی الخمینی می خواهد( صلوات مردم)‌و ( صحیح است ف صحیح است ، صحیح است) خدایا وجود مقدس حضرت آیت الله العظمی آقای منتظری ( مردم: صولات)‌آیت الله طالقانی (‌مردم: صلوات)‌هر چه زودتر از زندان در نزد ارادتمندانشان بازگردان .( مردم:الهی آمین).»* (2)
ظاهرا صاحب صدا برای تهیه‌کنندگان برنامه داستان انقلاب ناشناخته بوده اما صدا و لحن خطابه حاکی از این است که خطیب ماهر و سرشناسی بوده است. در تفحصی از حجت الاسلام و المسلمین آقای فاضل میبدی انجام شد، معلوم گردید که سخنران فوق متعلق به آقای شیخ کاظم راشد بوده که در مسجد حضیره محمدیه یزد ایران گردید و با هجوم پلیس به مردم عده‌ای کشته و مجروح شدند و پس از آن آقای راشد ایرانشهر تبعید گردید.)
*گوینده: در پی این مراسم مردم هیجان زده به خیابانها رفتند که با قوای انتظامی مواجه شدند.( مردم: درود بر خمینی،‌ درود بر خمینی، صدای تانک و خودروهای نظامی و صدای تیراندازی و فریاد مردم) و این حوادث یزد که به خونریزی انجامید خود منشا هیجانهای تازه شد. خشونت بالا گرفت و سرانجام آنگونه که علی‌اصغر حاج سید جوادی می‌گوید در تابستان در اصفهان حکومت نظام اعلام شد.
*سید جوادی:« مسئله اصفهان از اینجا شروع شد که ارتش و به هر حال سربازها شروع کردند به مردم و راننده‌های تاکسی راننده‌های معمولی یعنی مسافرین،‌ صاحبان ماشین که در خیابانها عبور می‌کردند به زدن و شیشه شکستن و به طور خیلی خشنی روبرو شدن. من اطلاع دقیق‌تر از این نظر دارم که به گزارشی هیئتی مامور شدند به ریاست یکی از سپهبدهای ارتش برای رسیدگی به مسئله اصفهان. گزارشی که این سپهبد در اون موقع داده بود تایید کرده بود که خشونت شدیدی از طرف ارتش نسبت به مردم ایجاد شده و ماشینها رو شکستند و اینها. این مسئله با اینکه به صورت یک گزارشی هم برای شاه تهیه شده بود انعکاسی پیدا نکرد که ارتش رو دست به عصاتر بکنه و در رفتارش با مردم محتاط تر بکنه. برای اینکه بعدها دیده می‌شد که در سایر شهرها همین خشونت در مثلا در قزوین، در مشهد، کرمان به همین صورت ارتش عمل می‌کنه،یعنی در واقع به یک نوعی نمی دونم حساب شده یا حساب نشده فکر می‌کردند که خوب این ضربه‌ها هر کدام ممکن است که اثر وحشت و احتیاط و ترس در مردم برانگیزه خوب، خود به خود به نفع دستگاه و رژیم خواهد بود. در حالی که در عمل دیده شد که به کلی برعکس بود و هر چقدر شدت فشار ارتش، روی مردم شدیدتر می‌شد، حرکت مردم نسبت به ارتش شدیدتر شد.»
*گوینده: اعلام حکومت نظامی در اصفهان و توابع، اوضاع را آرام نکرد و حتی برای بسیاری از مقامات و نظامیان مثل ارتشبد قره باغی که نظر شاه را دایر بر آزادسازی فضای سیاسی شنیده بودند نوعی دو گانگی و تضاد در اوضاع محسوس بود. ارتشبد قره باغی می‌گوید حتی دولت دقیقا نمی‌دانست آیا سیاست شاه کنار آمدن با مخالفان است یا سرکوب آنها.
*قره باغی:« بعد از اینکه من رفتم به وزارت کشور، گزارشی از استاندار که آقای زاد بود- استاندار اصفهان - گزارشی رسید که اون تقاضا کرده بود که برابر بررسی که شده است چون مامورین نخواهند توانست بعد از پایان این حکومت نظامی نظم رو در شهر اصفهان برقرار بکنند،‌تقاضای تمدید حکومت نظامی در اصفهان را کرده بود. در وزارت کشور گفتیم آقا بخواهید اطلاعات رو از ژاندارمری، شهربانی ساواک بخواهید و مطالعه کنید ببینید که کی، چه چیزهائی هست من همینطوری نمی‌تونم پیشنهاد تمدید رو بکنم. بعد از بررسی‌های جامعی که کردند گزارش رو آوردند پهلوی من که بله،‌ این تحقیق شد، معلوم شد که مامورین انتظامی این راه را آسان‌ترین راه برای حفظ نظم چون می‌دونند، اینست که می‌خواهند که به همین طریق این موضوع ادامه داشته باشد، والا اگر حکومت نظامی تمام بشه، گرفتاری‌هاشون زیادتر خواهد شد. گفتم این دلیلی قانع کننده نیست این درست مخالف آن چیزی است که ما به آن منظور آمدیم. آزادی اجتماعات می‌خواهیم بدیم،آزادی مطبوعات می‌خواهد باشد، شما دو مرتبه می‌گویید حکومت نظامی این دلیل برای من قانع کننده نیست، بنده گزارش جامع بردم به هیئت دولت مطرح کردم، همه تصویب کردند که حکومت نظامی تمدید نشود. ولی چند روز بعد، سه روز چهار روز بعد،آقایون آمدند و به ما گفتند که ضرورت دارد در تمام مملکت ان حکومت نظامی را به آنصورت خاتمه دهند و اون حکومت نظام را به اون صورت عمل کردند.»
*گوینده: در 27 مرداد، 2روز پس از اعلام حکومت نظامی در اصفهان شاه با خبرنگاران سخن گفت و اوضاع آن روز ایران را با مرداد1332 مقایسه کرد و پیشرفت ‌های دوران سلطنت خود را برشمرد.
*شاه:«آنهایی که در جستجوی ارقام هستند به آسونی می‌توانند دنبال ارقام و مقایسه هم باشند که ما در 25 و 28 مرداد 2512 (1332) چه بودیم؟ چه داشتیم؟ و امروز چه هستیم و چه خواهیم شد؛ ما به شما نوید و وعده تمدن بزرگ با جزئیاتش رو به شما می دیم ، و دیگران - فکر می‌کنم که - به شما وعده وحشت بزرگ بدهند، باز مقایسه‌اش با ملت ایران است.»

*ماجرای آتش سوزی و آدم سوزی سینما رکس آبادان و سقوط دولت آموزگار :

*گوینده: فردای همان روز سینما رکس آبادان آتش گرفت و چند صد نفر کشته شدند، خبر این حادثه از رسانه‌های جهان و از جمله بی بی سی پخش شد.
*قسمتی از اخبار رادیو دولتی انگلستان در همان زمان: دولت ایران می‌گوید که حمله تروریستی دیشب را که به مرگ تقریبا 400 نفر در سینمایی در شهر آبادان انجامید، رسما بررسی خواهد کرد. بر طبق اخبار رادیوی ایران، تاکنون اجساد 377 نفر از یر آوار سینما بیرون آورده شده و گروه‌های امدادی هنوز مشغول جستجوی خرابه هستند. سینما دیشب پر از تماشاچی بود که ناگهان تروریست‌ها به هر چهار گوشه ساختمان آتش زدند و از آنجایی که درهای خروجی سینما قفل بود،‌ تماشاچیان نتوانستند که از ساختمان فرار بنمایند. خبرنگار بی بی سی در تهران می‌گوید که این ضایعه پرتلفات ترین حریق عمدی بوده که اخیرا در ایران صورت می‌گرفته. دیشب یک سینمای دیگر -این بار در شیراز - سوزانده شد وانفجار بمبی در رستورانی یک نفر را زخمی ساخت. در هفته گذشته هم، سه نفر در حریق سینمایی در مشهد کشته شدند.
*گوینده: در فضای آن زمان، همه مخالفان دولت را مسبب این کشتار می‌دانستند و برخی هم عناصر افراطی مذهبی را عامل آن معرفی کردند ابوالحسن بنی صدر می گوید وقتی که رئیس جمهور شد در این زمینه گزارشهایی دریافت داشته.
*بنی صدر: در آن وقت هم که من در داخل بودم، گزارشهایی به من رسید حاکی از اینکه کسانی که همین الان هم توی مجلس خمینی هستند و در دستگاه او هستند اینها بانیان آتش زدن سینما رکس آبادان بودند و این اطلاعات و مدارک و آنچه که عرضه شده ظن را قوی می کند که این چنین بوده باشد.*(3)
*گوینده: دکتر کریم لاهیجی که جریانات حقوقی این قضیه را پی‌گیری کرده است می‌گوید که انگیزه و مسببین واقعی ماجرا مشخص نیست.
*لاهیجی:« در یک جامعه‌ای که آزاد بودن خبر و اطلاعات و محافل خبری و مطبوعات و رادیو تلویزیون وجود نداره، واقعا آدم در هر حادثه اجتماعی نمی‌دونه که اصل قضیه چی بوده؟ همیشه دور هر قضیه‌ای اینقدر رمز و کنایه و - عرضم به حضورتون - استتار و پنهان کاری و حدیث و مطلب هست که نمی‌شه گفت صحیح کدومه و سقیم کدومه. تو این قضیه هم شاید در ابتدا آتش سوی باز یک حرکت حساب نشده چند نفر عناصر به اصطلاح مرتجع و عقب مونده مذهبی بوده که یک محل فساد و یک محل عیاشی رو به آتش بکشند؛ ولی از طرف دیگه هم وحشتی که دستگاه و مقامات انتظامی برای مردم بوجود آوردند، از نظر نمی‌دونم بستن اطراف سینماها و حمله و اینجور چیزها، خوب، باعث شد که این کشتار عظیم صورت بگیرد؛ اون زمان کل مردم،‌ یعنی اینقدر رژیم شاه بد عمل کرده بود که هر اتفاقی در ایران و جامعه ایران اتفاق می‌افتاد، مردم می گفتند : دست ساواکه یا دست شاه. اون موقع هم مردم به این نتیجه رسیده بودن که واقعا کار رو ساواک و رژیم کرده، بعدا هم که رژیم جمهوری اسلامی به اصطلاح یک محاکمه کردند و اینها، واقعا مشخص نشد که این قضیه کار کی بوده، ولی خوب می‌دونید که علت اصلی سقوط دولت آموزگار این حادثه بود یعنی انعکاسش چه از نظر داخل و چه از نظر بین‌المللی فاجعه بار بود برای رژیم شاه.»

*روی کارآمدن دولت شریف امامی، نخستین راه‌پیمایی عظیم عید فطر 56 و تزلزل شدید حکومت:

*گوینده: پس از این آتش سوزی دولت آموزگار سقوط کرد و شاه مهندس جعفر شریف امامی را به نخست وزیر برگزید. مهندس شریف امامی هدف دولت خود را آشتی ملی و سازش دادن میان طبقات مختلف اعلام کرد
*شریف امامی:« برنامه این است که بین تمام جناحها، ما سازش رو بوجود بیاریم با هم تفاهم پیدا بکنیم و از همه اینها صحبت بشه، بحث بشه، اختلافات برطرف بشه، نظراتی که اونها دارند آنچه که صحیحه،‌ قابل قبوله، همه را عملی می‌کنیم.»
*گوینده: یکی از انتقادات مخالفان ان چنانکه آیت الله صادق روحانی می‌گوید ، تغییر تقویم هجری به تقویم شانشاهی بود.
*آیت الله صادق روحانی:« نمی دانیم مرتجع ما هستیم که فقط تقاضامون اجراء قانون اسلامی، اجراء قوانین مملکت، مراعات اصول حقوق بین‌المللی است، ما مرتجعیم که یان رو می‌گیم؟ اما اونهایی که احیاؤ سنن ما قبل اسلام رو می‌کنند، احیای سنن آتش پرستی، احیاء سنن کسانی که غیر از زور و قلدری و بدبختی بر ملتشون چیزی نداشتند، جشن‌های دو هزار و پانصد ساله می‌گیرند، ماده تاریخ اسلام را عوض می کنند، اونها مرتجع نیستند. ما مرتجعیم؟!»
*گوینده: از نخستین اقدامات دولت مهندس شریف امامی برگرداندن تقویم هجری ( شمسی)‌ و لغو نظام یک حزب بود که همان روز آغاز نخست وزیر‌اش از رادیو تهران اعلام شد.
*رادیو ایران:«‌بنابراین اکیدا دستور فرمائید که در مکاتبات و مراسلات و اسناد و مدارکی که از حوزه آن وزارت و ادارات تابعه صادر می‌شود، مفاد این قانون را اجرا و منظور دارند و البته تاریخ شاهنشاهی یا هجری قمری یا میلادی را، برحسب مورد، بین‌الهلالین ذکر فرمایند.
آقای منوچهر آزمون وزیر مشاور در امور اجرائی گفتند: به موجب قانون اساسی فعالیت جمیع احزاب آزاد خواهد بود و حزب رستاخیز دیگر نمی‌تواند یک حزب فراگیر باشد.»
*گوینده: اما هیچ یک از اقدامات اوضاع را آرام نکرد، دکتر شاپور بختیار انتصاب مهندس شریف امامی را یکی دیگر از خطاهای شاه می‌داند. زیرا شریف امامی وجهه‌ای نداشت که بتواند اوضاع بحرانی را آرام کند. (اگر چه شریف امامی از قوی‌ترین مهره‌های رژیم شاه و سازمان فراماسونری بود که گمان می‌رفت، می‌تواند با نرمش و سیاست، جو را آرام کند اما دیگر کار از کار گذشته بود و همه تلاشها همچون آب در هاون کوبیدن بود، اگر هر رژیمی اعتماد مردم را که مهمترین سرمایه حکومت است از دست بدهد، همه تدابیرش بی‌حاصل خواهد شد.
*بختیار: «اگر که بعد از آموزگار حتی می‌آمدند و یک وضعیتی درست می‌کردند که دیگه شریف امامی نمی‌آمد و دهن کجی به ملت ایران وقتی شد که یک آموزگاری را (که بالاخره یه آدمی به فساد مشهور نبود) برمی‌دارند، یک تکنوکراتی بود، یک آدم باهوشی بود، پرکاری بود، برمی‌دارند یک شریف امامی که قبلا هم بوده و خودش می‌گه قمارخانه را من امروز دادم بستند، خوب آقا خودت اداره‌شون می‌کرده ده، بیست سال، این که نمی‌شه؟ (با خنده)
*گوینده: با همه این احوال شریف امامی به سابقه مذهبی خاندان خود می‌بالید و امیدوار بود که مخالفان مذهبی، دولت آشتی ملی او را بپذیرند اما اعتراضات ادامه یافت و در روز 13 شهریور که مصادف با عید فطر بود اولین راهپیمایی بزرگ تهران برگزار شد.
*صدای تظاهرکنندگان: «سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن....»
*گوینده: خبرنگار بی‌بی‌سی در تهران در میان شاهدان این راهپیمایی بود.
*خبرنگار رادیو دولتی انگلستان: در تهران تظاهرات آرامی که صبح زود از قیطریه در شمال شهر شروع شده بود و حدود 15 هزار نفر در آن شرکت داشتند، ضمن حرکت به سوی قسمت جنوب غربی شهر، با پیوستن سایر راهپیمایان از سایر نقاط شهر، تعداد انها به بیش از صد هزار نفر رسید. این تظاهرا طرف غروب با آرامش به پایان رسید. تظاهرکنندگان نه تنها با پلیس و سربازان برخوردی نداشتند بلکه آنها را غرق در گل و بوسه کردند در حالی که آنها را برادر خود می‌خواندند در همان حال بر علیه شاه و دولت وی شعار می‌دادند و دعوت به یک روز اعتصاب دیگر در روز پنج‌شنبه می‌کردند. دکتر سنجابی که به ریاست جبهه ملی انتخاب شده است امروز در یک مصاحبه با خبرنگار ما این تظاهرات و راهپیمایی‌ها را نوعی رفراندوم ملی خواند. وی گفت: که این تظاهرات انضباط، خواست ودرایت مردم ایران را به خوبی نشان داد. دکتر علی امینی که از نخست وزیران پیشین ایران است، نیروی پلیس و ارتش را به خاطر درک احساسات مردم مورد تحسین قرار داد. حتی روزنامه رستاخیز که طرفدار دولت است، امروز در یک سرمقاله به بلوغ فکری که مردم در ابراز نظریات خود نشان داده بودند اشاره کرد. امروز هیچکدام از مقامات دولتی ایران حاضر نشدند در این مورد اظهار نظری بکنند ولی در تمام روزنامه‌ها تصاویر تظاهرات تهران را چاپ کردند و عناوینی از قبیل تظاهر کنندگان حرفهایشان را با گل بیان کردند و یا تظاهرات عظیم و آرام به چشم می‌خورد.
به گفته دکتر علی امینی دولت و شاه از کثرت و نظم جمعیت تعجب کرده بودند
*امینی: آخه این، دستگاهاش با هم نمی‌خوند. وقتی من گفتم آقا این روز عید فطر، این جمعیت که به این ترتیب رفته، این سازمان امنیت شما کارش چیه؟ کفت خاک بر سر این دستگاه، گفتم خوب آقا، خاک بر سر این دستگاه، خوب، این دستگاه چیکار می‌کنه؟ این نتونست تشخیص بده که این قشرهای مختلف اینها کی‌اند. اینهم با این نظم و ترتیب برای چه چیزی؟»
*گوینده: برای اولین بار بسیاری از زنان در راهپیمایی عید فطر شرکت کردند دکتر هما ناطق شاهد این راهپیمایی بود.
*هما ناطق: «زنان در انقلاب ایران به شکل مختلف تظاهرات کردند و به اشکال مختلف مبارزه کردند و این بزرگترین بسیجی که زنها کردند توی انقلاب، روز عید فطر بود که مسلمانها ترتیب داده بودند و برای اولین بار بود که می‌شد گفت که حتی تعداد زنها بر مردها می‌چربید. و اولین بار بود که در یک تظاهرات همه با نه تنها حجاب اسلامی، بلکه با حجاب سیاه (خلاصه) آمده بودند و برای ماها که از دور تماشا می‌کردیم، این تظاهرات رو خلاصه یکی از این عجیب‌ترین منظره‌هایی بود که دیدیم، یعنی یکه خوردیم؛‌ و اینها خانواده‌‌های این افراد مذهبی بودند که آمده بودند ولی زنهای تحصیلکرده و زنهای روشنفکر که هیچ سازمان و گروهی در واقع پشت سرشون نبود، نمی‌دونستند که چه خواهد شد، برای خاطر اینکه کسی هم نبود که ازشون طرفداری بکنه یا پناهشون بده. بخصوص وقتی که احزاب سیاسی بوجود آمدند در ایران، اصلا راجع به زن‌ها حرف نزدند بلکه گفتند مسئله حجاب مسئله عمده‌ای نیست و مسئله فرعی است بنابراین اصلا مطرح نیست.»
*گوینده: تظاهرات عید فطر آرام و بی‌حادثه گذشت. اما تزلزل، دستگاه حاکمه را فراگرفته بود، و ارتشبد قره‌باغی حضور خود را در وزارت کشور نشانه بحران می‌دید.
*قره باغی: «همان تشکیل خود دولت آقای شریف امامی به نام دولت اتحاد ملی، شروع بحران بگیم، حالا نگوییم تشدید، شروع بحران در مملکت احساس شد، و همانطور که من در کتابم اشاره کرد، یکی از دلایل همین برای خود من حضور خود من بود در اون دولت، کما اینکه بلافاصله هم پمجم شهریور دوات تشکیل شد روز شانزدهم یعنی یازده روز بعد اعلام حکومت نظامی شد.

پی نوشت ها:

*(1)-کتاب البدر الزاهر تقریرات درس آیت الله بروجردی است که توسط ‌آیت الله منتظری نوشته شده و در سال 1378 ه.ق برابر با 1337ه.ش ، بیست سال پیش از انقلاب سال 57 به صورت کتابی به زبان عربی منتشر شده است.
*(2)- چنانکه در کتاب «درباره داستان انقلاب»ص 12 آمده است، نوار این سخنرانی مربوط به واقعه 10 فروردین 1357 در یزد است که صدای سخنرانی در مسجد، هیاهیوی جمعیت، تیراندازی و آژیر آمبولانس ها همه ضبط شده است.
*(3)- آنچه مسلم است هنوز هیچ مدرکی بدست نیامده که ثابت کند این اقدام از سوی چه کسانی بوده است و شاید دلیل آنکه این قسمت از سخنان بنی‌صدر در دوره دوم داستان انقلاب حذف شده همین باشد که او به جزمی، نیروهای خود انقلاب را عامل حادثه دانسته و از مدارکی سخن گفته که هنوز هیچکس آن را روایت نکرده و از این راز پرده برداشته نشده است و چون گفتار بنی صدر با گفتار لاهیجی که هر دو در دوره قبلی داستان انقلاب به دنبال هم آمده بود تناقض داشت باید آنکه بی‌پایه است حذف می‌شد.‌

ادامه دارد

دسته ها : انقلاب اسلامی
يکشنبه 1387/12/4 12:31
X