در حالی که اکثر رسانه‌های آمریکایی و غربی به صورت مداوم به انتشار مطالبی مشغولند که در راستای پروژه جدید غرب در منطقه با موضوع طرح مساله جهادی‌گری به عنوان تهدید آینده از آن نام برده می‌شود، برخی از همین رسانه‌ها گاه به صورت خاص به برخی از حقایق و ریشه‌های بحران‌های خاورمیانه می‌پردازند که در جای خود قابل تامل هستند
نشریه تحلیلی آمریکایی "فارین‌پالسی " از قول یک نویسنده و روزنامه‌نگار عرب مقاله‌ای را درباره تاریخ و اوضاع فعلی یمن منتشر کرده که نکات جالبی را بیان می‌کند، نکاتی که بحران یمن را نه به عنوان نتیجه یک بینش تروریستی که اثر مستقیم ظلم‌هایی که بر این مردم تحت ستم در طی سالیان و با دخالت مستقیم نیروهای استعماری و ایادی منطقه‌ای آنها روا داشته شده است.

******

معین خواجه (Moign Khawaja)، روزنامه‌نگار و کارشناس ارشد روابط بین‌الملل، در گزارشی منتشره در پایگاه اینترنتی "فارن‌پالیسی " (ForeignPolicyJournal.Com) به بازبینی تاریخ سیاسی و اجتماعی یمن پرداخته، وی معتقد است که این کشور باستانی بر اثر دخالت‌های مداوم بیگانگان هم‌اکنون تبدیل به بستری برای افزایش خشونت‌ها شده و اقتصاد آن نیز به کلی رو به ویرانی نهاده است.
معین خواجه در ابتدای گزارش خود می‌نویسد: رویدادهای اخیر یمن بار دیگر این کشور را در مرکز توجهات جهانی قرار داده است. درحالیکه حوثی‌ها در شمال و شمال‌شرقی کشور به یک توافق سیاسی نصفه و نیمه با دولت صنعا رسیده‌اند، گروه‌های وابسته به القاعده حملاتی علیه مقامات در گوشه و کنار کشور ترتیب می‌دهند. از طرف دیگر، نیروهای سیاسی یمن جنوبی از عدم توسعه اقتصادی منطقه بعد از اتحاد با یمن شمالی در دو دهه گذشته ناراضی هستند و به وضوح سخن از جدایی به میان می‌آورند.
این روزنامه‌نگار عرب با اشاره به موقعیت استراتژیک یمن می‌نویسد: این کشور در یکی از مهمترین نقاط تلاقی آبراه‌های جهان قرار گرفته، یعنی در محل اتصال دریای احمر به خلیج عدن و جایی که خطوط کشتی‌رانی غرب به شرق وصل می‌شوند. با این حال یمن نتوانسته از این موقعیت خود به نحو احسن بهره برده و به عنوان یک موتور تولید قدرت منطقه‌ای عمل نماید. هم‌اکنون یمن در یک بن‌بست سیاسی محبوس شده و در "شاخص دولت‌های ناکارآمد سال 2009 " (Failed States Index 2009) در رتبه 18 قرار گرفته است.
خواجه معین در این داستان تصویری از تاریخ باستانی و همچنین معاصر یمن را مورد بازبینی قرار داده و همچنین عواملی که توسعه اقتصادی و سیاسی-اجتماعی کشور را متوقف کرده و این ملت را به سرحد جدایی کشانده‌اند را مورد کنکاش قرار می‌دهد.

وی گزارش خود را با بازبینی تاریخ باستانی یمن ادامه می‌دهد: بطلمیوس، جغرافی‌دان بزرگ یونانی، یمن را به علت حاصلخیزی و ثروت انبوهش با عنوان "عربستان سعادتمند " معرفی کرده است. این منطقه از بارش وافر باران بهره می‌برد و مراتع سرسبز و باغ‌های آن معروف هستند.

این منطقه از قرن هشتم قبل از میلاد تا سال 270 بعد از میلاد یعنی در زمان فروانروایی سلسله "سبأ " به اوج ثروت و شکوفایی رسید. این پادشاهی در "مآرب "، مکانی نزدیک صنعا، پایتخت کنونی یمن، بنیان نهاده شده بود. بقایای یک معبد بزرگ که با نام "تختگاه ملکه سبا " خوانده می‌شود و در قرن هشتم قبل از میلاد ساخته شده، از دستبرد زمانه محفوظ مانده و تبدیل به یکی از بزرگترین جاذبه‌های توریستی یمن شده است.

خواجه گزارش خود را با معرفی برخی دیگر از آثار بزرگ باستانی یمن ادامه می‌دهد: سد بزرگ مآرب یکی از قدیمی‌ترین عجایب مهندسی تاریخ جهان به شمار می‌رود. ساختن این سد چند صد سال زمان برد. ساکنان پادشاهی سبأ باران‌های موسمی را در پشت این سد جمع می‌کردند و مساحت بسیار گسترده‌ای از منطقه را بدین وسیله آبیاری می‌نمودند.

شهر شبام، "قدیمی‌ترین شهر دارای آسمان‌خراش در جهان " و "منهتن صحرا " است. شبام یک نمونه باستانی و بسیار پیچیده از برنامه‌ریزی شهری بر اساس ساخت و ساز عمودی است. این شهر در حدود قرن سوم بعد از میلاد احداث شد و هم‌اکنون از جانب یونسکو به عنوان یکی از میراث‌های بشری شناخته می‌شود.

نویسنده در ادامه بازبینی تاریخی یمن ورود اسلام بدین منطقه را چنین تشریح می‌کند: اسلام در سال 630 میلادی وارد یمن شد. فروانروای ساسانی منطقه پس از ملاقات با فرستاده حضرت محمد (ص) به دین اسلام گروید. توده‌های مردم نیز به دین اسلام پیوستند و این منطقه به زودی تبدیل به مرکز آموزش و معماری اسلامی و همچنین صنعت پارچه‌بافی شد.

خواجه تاریخ مدرن یمن را چنین خلاصه می‌کند: پس از پادشاهان یمنی ابتدا عثمانی‌ها و سپس پرتغالی‌ها بر این منطقه حاکم شدند تا اینکه در سال 1938 انگلیسی‌ها سر رسیدند و کنترل شهر بندری عدن را به دست گرفتند. کمپانی هند شرقی تلاش کرد کنترل خلیج عدن را به دست گرفته و دزدان دریایی منطقه را سرکوب کند. عدن تا سال 1967 تحت کنترل نیروهای انگلیسی باقی ماند.

در ادامه گزارش جریان مبارزات ضداستعماری یمن و نقش بیگانگان در آن تشریح می‌شود: بعد از دخالت غربی‌ها در امور خاورمیانه ، بالاخص متعاقب ماجراهای کانال سوئز در سال 1956، جنبش‌های ناسیونالیستی عربی به اوج خود رسیدند. مبارزین یمنی که از جانب جمال عبدالناصر، ‌رئیس‌جمهور وقت مصر، حمایت می‌شدند حملاتی به نیروهای نظامی بریتانیایی مستقر در عدن انجام دادند تا آنها را مجبور به خروج از منطقه نمایند.

عربستان سعودی و نیروهای استعماری بریتانیا از سلطنت‌طلبانی حمایت می‌کردند که زیر بیرق امام البدر، رهبر فرقه زیدیه، جمع شده بودند. آنها می‌خواستند بدین ترتیب جلوی نفوذ فزاینده نیروهای جمهوری‌خواه را که به شدت از جانب مصر حمایت می‌شدند سد نمایند. بین سال‌های 1962 تا 1970 جنگ داخلی یمن شمالی رخ داد. در این جنگ نیروهای جمهوری‌خواه قوای سلطنت‌طلب را شکست دادند و ریاض مجبور شد حکومت جمهوری صنعا را به رسمیت بشناسد. نیروهای انگلیسی نیز در سال 1967 از منطقه عقب‌نشینی کردند. هزاران نفر در این جنگ کشته شدند.

علی سلیم البیض و علی عبدالله صالح رهبران یمن شمالی و جنوبی پس از سال‌ها مذاکره معاهده اتحاد را در 22 می 1990 امضاء نمودند. کشور عنوان جمهوری یمن را به خود گرفت و انتخاباتی جدید برگزار شد تا حکومت دموکراتیک جدیدی بر سر کار آید.

خواجه در مورد دلایل شروع دومین جنگ داخلی یمن می‌نویسد: احزاب سیاسی علی‌رغم پذیرش قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه در سال 1993، نتوانستند بر سر تقسیم قدرت به توافق برسند و بدین‌ترتیب جنگ داخلی تمام عیاری در آوریل 1994 آغاز شد. رهبران جنوب تصمیم گرفتند دست به مقاومت بزنند اما سریعا توسط ارتش قدرتمند یمن شمالی نابود شدند. پس از این شکست بیشتر رهبران یمن جنوبی به تبعید فرستاده شدند.

خواجه وضعیت اقتصادی کنونی یمن را چنین تشریح می‌کند: یمن یکی از فقیرترین کشورهای جهان عرب است و در "شاخص توسعه انسانی " (Human Development Index) از میان 177 کشور در رده 151 قرار گرفته است. بیش از 60 درصد جمعیت روزانه درآمدی کمتر از 2 دلار دارند. علی‌رغم کمک‌های خارجی چند میلیارد دلاری علائم کمی در مورد وجود پیشرفت در رفاه میلیون‌ها نفر جمعیت این کشور مشاهده شده است. بر اساس تحقیقات انجام گرفته توسط سازمان غذا و خواربار جهانی (فائو) نیمی از جمعیت یمن زیر 15 سال هستند و همین مسأله وضعیت این کشور را در آینده بحرانی‌تر خواهد کرد.

بر اساس آمارهای دولتی یمن بیش از 750000 نفر آواره آفریقایی در یمن ساکن هستند. بیشتر این آواراگان از کشور همسایه، سومالی به یمن پناهنده شده‌اند. یمن کنوانسیون پناهندگان سازمان ملل را امضاء کرده و برخلاف کشورهای عرب حوزه خلیج فارس پناهندگان کشورهای جنگ‌زده را با آغوش باز پذیرا می‌شود. به علت وضعیت بد اقتصادی یمن و اشباع بازارهای کار این کشور اکثر پناهندگان زندگی سختی را می‌گذرانند.

خواجه در توصیف تبعات وضعیت وخیم اقتصادی، ‌اجتماعی و سیاسی یمن می‌نویسد: سیاست‌های اقتصادی شکست‌خورده، دخالت‌های مداوم خارجی و نبود یک جامعه مدنی پویا باعث شده هزاران نفر درچنگال‌ خشونت گرفتار آمده و جنبش‌های شبه‌نظامی تقویت شوند. مردم در طول سالیان متمادی به دنبال گزینه‌هایی بوده‌اند که بوسیله آنها نهادهای فاسد مسلط بر کشور را ساقط نمایند، از طرفی حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی که منجر به تلفات گسترده غیرنظامی می‌شوند وضعیت را بدتر کرده است.


معین خواجه در ادامه گزارش، بحران‌های کنونی داخلی یمن را مورد بازنگری قرار می‌دهد و در میان آنها ابتدا به منازعه دولت مرکزی با شیعیان زیدی می‌‌پردازد: سال‌ها محرومیت اقتصادی و سرکوب‌های مذهبی باعث ناآرامی در میان زیدی‌های یمن، فرقه‌ای از مسلمانان شیعه، شده است. این شیعیان زیدی در حدود 40 درصد از جمعیت کشور را تشکیل داده و اغلب در مناطق شمالی و شمال‌غربی ساکن هستند. دولت یمن ادعا می‌کند که حوثی‌ها، شبه‌نظامیان زیدی، از ایران اسلحه و مهمات دریافت می‌کنند. اما هم تهران و هم شبه‌نظامی‌ها این اتهامات را رد کرده‌اند. درگیری‌ها که از سال 2004 و در صعده در شمال یمن آغاز گردیده باعث کشته شدن صدها نفر شده است. آتش‌بس شکننده‌ای که از ماه گذشته برقرار شده خونریزی‌ها را فعلا متوقف کرده است اما عدم وجود اعتماد دوجانبه میان طرفین احتمال تداوم صلح را کمرنگ‌تر ساخته‌ است.

دیگر بحران داخلی یمن، مسأله جدایی‌طلبی یمن جنوبی است که به علت سیاست‌های اقتصادی تبعیض‌آمیز دولت بسیار قوت گرفته است. خواجه در تبیین این بحران می‌افزاید: فعالین جدایی‌طلب در 8 ژوئن 2008، تظاهراتی در یمن جنوبی برپا کردند. از زمان اتحاد دوباره در سال 1990 تغییرات کمی در یمن جنوبی رخ داده است. در حالیکه صنعا از افزایش قیمت‌های نفت بهره فراوان می‌برد، خیابان‌های عدن، پایتخت سابق یمن جنوبی، دچار آشفتگی و هرج و مرج شده‌اند و جنوبی‌ها اعتراضات وسیعی به تورم و محرومیت نظام‌مند از منابع‌شان داشته‌اند. بخش اعظمی از نفت کشور در جنوب کشور تولید می‌شود و تقسیم نامنصفانه درآمد‌های آن باعث رنجش و خشم زیادی شده است.

معین خواجه در تشریح دلایل تداوم شبه‌دیکتاتوری رئیس‌جمهوری کنونی یمن می‌نویسد: علی عبدالله صالح، رئیس‌جمهور یمن، در 32 سال گذشته زمام امور یمن را به طور مطلق در دستان خود داشته. وی در سال 1978 و با یک کودتای نظامی در یمن شمالی به قدرت رسید و به لطف حمایت‌های عربستان سعودی و آمریکا توانسته قدرت خود را تاکنون حفظ کند. صالح در سال 2006 و طی انتخاباتی که منتقدین آن را یکطرفه خوانده‌اند برای 7 سال دیگر به سمت ریاست‌جمهوری منصوب گشت.
معین خواجه در پایان گزارش خود بار دیگر با یادآوری زیان‌های ناشی از دخالت بیگانگان در یمن می‌نویسد: یمن تنها نظام جمهوری در میان دولت‌های پادشاهی شبه‌جزیره عرب است، با این حال هیچگاه نهادهای دموکراتیک در این کشور کارایی لازم را نداشتند زیرا دخالت‌های خارجی مداوم کشور را به ورطه جنگ داخلی و نابودی حیات اقتصادی‌ کشاند. چشم‌انداز آینده این فقیرترین دموکراسی خاورمیانه بسیار تیره و تار است. احتمال دارد کشور به بستری برای خشونت تبدیل گردد و این امر تهدیدی جدی برای چشم‌انداز یک خاورمیانه باثبات و پیشرفته ایجاد می‌کند.

دسته ها : سیاست
پنج شنبه 1388/12/27 14:3
X