در ادامه واکاوی کتاب آسیب‌شناسی حزب مشارکت پس از بررسی اقدامات مشارکتی‌ها در مجلس ششم، دفاع مشارکتی‌ها از مجرمین سیاسی-امنیتی، حمایت از "اپوزیسیون داخل‌نشین " و رسمیت دادن به آنها و مطبوعات همسو با حزب مشارکت پرداختیم اما در این بخش به "توطئه‌های قتل‌های زنجیره‌ای " می‌پردازیم:
در حالی که جوخه‌های ترور شخصیت حزب مشارکت از طریق جراید این حزب سخت مشغول تدارک ادامه‌ بازی توطئه بودند و وفاداران انقلاب در معرض شدید‌ترین حملات تخریبی بودند، ناگهان روحانی معروف مدرسه‌ حقانی، یک‌تنه و تنها وارد میدان شد و جهت تنویر افکار عمومی از اصل قضیه‌ قتل‌ها و دست‌های ناپاک پشت‌پرده‌ این ماجرا به افشاگری پرداخت. حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، مردی که امنیتی‌ترین پرونده‌ها را در دوران صدارتش بر دادستانی وزارت اطلاعات رسیدگی کرده است، درباره‌ ورود خود به این بازی خطرناک می‌گوید:
"بنده اگر دلیلی نداشتم وارد این صحنه خطرناک نمی‌شدم ".(1)
وی قبل از افشاگری‌هایش به مناجات با خدا پرداخت و از پروردگارش در این راه خطرناک یاری طلبید:
"من از شبی که تصمیم گرفتم بیایم این مسئله را طرح کنم تا صبح متوسل به حضرت فاطمه زهرا (س) شدم تا سحر که ماه مبارک رمضان بود. با خدا این عهد را کردم. گفتم خدایا چیزی توقع ندارم. این سر و این تن در اختیار تو. آبرو، شخصیت، حیثیت همه چیز را من به تو واگذار کردم و معامله کردم. حالا تو چیزی می‌خواستی بدهی دادی، ندادی هم ندادی. از اول با این عهد با خدا پا در جریان گذاشتم. لذا از هیچ چیز، از اینکه حیثیتم را ببرند، از اینکه آبرویم را ببرند و از هیچ یک از این کارهایی که کردند نمی‌ترسم و نظر و اعتقادم بر این است. من واقعاً حتی برای این با خدا عهد نکردم که خدا از من دفاع کند ولی دفاع کرد. یعنی حیثیت من با همه‌ بی‌حیثیتی که اینها برای من درست کردند واقعاً خیلی بیشتر شد. بنابراین به یک حالتی رسیدم از اینکه از هیچ چیز و هیچ خطر، نه از مرگ نه از زندان نه از فحش و نه از تهمت و نه از افترا نه از هیچ چیز دیگر نترسیدم. چون با خدا معامله کردم و به خودش واگذار کردم. حرف من این است با خدا که "افوض امری الیک " لذا آنها هم از یک چنین آدمی می‌ترسند شکی در آن نیست ".(2)
حسینیان اولین بار در 1377.10.20 به افشاگری درباره‌ اصل ماجرای قتل‌ها پرداخت و در ابتدا اصل عمل قتل‌ها را محکوم کرد:
"اصل عمل قتل‌های اخیر برخلاف مصالح نظام اسلامی و محکوم بوده است ".(3)
وی همچنین اعلام پشت‌پرده‌ ماجرای قتل‌ها را تنها راه ریشه‌کنی این‌گونه قضایا دانست:
"باید برای ریشه‌کنی این قضایا جسارت اعلام واقعیت‌ها را داشته باشیم تا بتوانیم راه صحیح پیشگیری از آن را به‌دست آوریم ".(4)

1ـ عامل اصلی قتل‌ها از اصلاح‌طلبان است
قبل از شروع قتل‌ها به‌دست مصطفی موسوی، وی طی ملاقاتی با سیدمحمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت، از قتل‌های قریب‌الوقوعی خبر داد و آن را سناریویی برای سقوط دولت خاتمی دانست؛ اما پس از چندی که ماجرای قتل‌ها به اوج رسید، موسوی دوباره به دفتر خاتمی رفت و اعتراف کرد که قتل‌ها را خود او انجام داده است:
"در این ماجرا، مدتی قبل از اینکه این قتل‌ها شروع بشود، آقای موسوی خدمت آقای خاتمی می‌رسد، ناگفته نماند که برای معاونت امنیت هم از طرف ریاست جمهوری، آقای موسوی پیشنهاد شده بود به آقای دری که ایشان به عنوان معاون امنیت نصب شود اما به ادله‌ مختلف پذیرفته نشد. اما به عنوان معاون معاون امنیت یا جانشین معاون امنیت منصوب شدند. قبل از اینکه این قتل‌ها به وقوع بپیوندد، ایشان خدمت رئیس‌جمهوری می‌رسد و مطلبی را اعلام می‌کند و می‌گوید که در وزارت اطلاعات سناریویی در حال تدوین است و می‌خواهند عده‌ای را به قتل برسانند تا باعث سقوط دولت شما بشود. هنوز از قتل‌ها خبری هم نبود و حتی با یکی از مشاورین ریاست جمهوری هم تماس تلفنی گرفته و این جریان را گفته که خوشبختانه نوارش موجود است و ضبط شده این مکالمه. بعد از مدتی قتل‌ها شروع شد. در قتل‌ها وقتی که فروهر و خانمش کشته شدند، رئیس‌جمهور موضع‌گیری کرد، مسئولان دیگری موضع‌گیری کردند، خصوصاً ریاست جمهوری موضع تندی گرفت و هیئت هم از آن زمان شروع به کار کرد. بلافاصله بعدش قتل‌های دیگری هم به وقوع پیوست که از همان اول این ماجرا را مشکوک می‌کرد که چرا واقعاً چنین اتفاقی دارد پشت سر هم به وجود می‌آید. بعد از اینکه ماجرای قتل‌ها به اوج خود رسید، خود آقای موسوی رفت به دفتر رئیس‌جمهوری و گفت که این قتل‌ها توسط من انجام شده و کشفی هم اصلاً در کار نبود. خود ایشان رفتند و گفتند. حتی دو سه روز ایشان را تحویل نمی‌گرفتند و می‌گفتند دروغ است، مگر می‌شود آقای موسوی دوم خردادی طرفدار جبهه‌ دوم خرداد چنین کاری را مرتکب شده باشد؟ نمی‌پذیرفتند و می‌گفتند باز این یک سناریو است. تا بالاخره آن قدر اصرار کرد که پذیرفتند ".(5)
موسوی در اعترافاتش برنامه‌ریزی، دستور و مدیریت پروژه‌ قتل‌ها را می‌پذیرد:
"آقای موسوی همه‌ جریان را پذیرفته، خودش دستور داده. برنامه ریخته و شخصاً مدیریت پروژه‌ قتل‌ها را هم پذیرفته است ".(6)

* سوابق مصطفی موسوی

"موسوی بچه استان فارس است. از همان زمانی که اطلاعات در سپاه تشکیل شد، در اطلاعات سپاه بود و از همان زمان متهم بود که با دستگاه آقای منتظری، سید‌هادی و مهدی‌هاشمی در ارتباط است. بعد از اینکه وزارت اطلاعات تشکیل شد و اداره‌ کل اطلاعات هم در استان فارس تشکیل شد، وی به عنوان مسئول اداره‌ کل اطلاعات فارس انتخاب شد که درگیری درونی از همان جا در استان فارس هم شروع شد. موسوی معروف بود در همان زمان از بچه‌های چپ استان فارس هست و به اصطلاح جزو بچه‌های مسجد آتشی‌ها بود. درگیری بین وی و امام‌جمعه‌ شیراز به اوج خود رسید که ناچار شدند موسوی را از شیراز به تهران منتقل کنند و در وزارت هم که بود معروف بود به چپ‌گرایی. در جریان انتخابات به شدت از جناب آقای خاتمی حمایت می‌کرد و این حمایت هم به قدری افراطی شده بود که حتی طرفداران خود آقای خاتمی هم ناراحت می‌شدند ".(7)
حجت‌الاسلام دری‌نجف‌آبادی، وزیر اسبق اطلاعات، از روابط نزدیک سیدمحمد خاتمی با مصطفی موسوی بدین‌گونه پرده برمی‌دارد:
"در یک جلسه‌ای که مسئولان وزارت با آقای خاتمی داشتند، آقای موسوی را به ایشان معرفی کردم. آقای خاتمی سریع گفتند: من ایشان را می‌شناسم. و از دوستان ماست و ایشان نیاز به معرفی ندارد ".(8)

2ـ هدف و انگیزه‌ قتل‌های زنجیره‌ای
کودتا علیه مقام معظم رهبری، هدف و انگیزه‌ انجام قتل‌های زنجیره‌ای بوده‌است. حجت‌الاسلام حسینیان از زبان مصطفی کاظمی نقل می‌کند که:
"تحلیل ما از اوضاع جاری روز این بود که آقای خامنه‌ای غیر‌از امام است و آقای خاتمی هم به دلیل اینکه بیست میلیون رأی آورده و بیست میلیون پشتیبان دارد، قدرتش بیش از بنی‌صدر است و ما این قتل‌ها را مرتکب می‌شویم و به گردن آقای خامنه‌ای می‌اندازیم ".(9)
همین سخن را حسینیان دو هفته پس از دستگیری موسوی، زمانی که به دفتر رئیس‌جمهوری (خاتمی) می‌رود، ناباورانه از زبان محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر خاتمی، نیز می‌شنود:
"درست پانزده یا شانزده روز بعد از دستگیری آقای موسوی، بنده برای اتمام‌حجت رفتم دفتر آقای خاتمی که با ایشان ملاقات کنم آقای ابطحی بدون کم‌وکاست تحلیلش از اوضاع همین بود و با صراحت به ما اعلام کرد، گفت: "فلانی ببین، آقای خامنه‌ای غیر‌از امام است و آقای خاتمی بیست میلیون نفر پشت سردارد، ‌آقای خامنه‌ای هشت میلیون رأی آورد و اگر درگیری به وجود بیاید، شما مطمئن باشید که‌ آقای خامنه‌ای پیروز نخواهد شد ".(10)
کودتا علیه مقام معظم رهبری توسط غوغاسالاران قرار بود با انجام قتل‌ها از دو طریق صورت پذیرد:

الف‌) متلاشی کردن وزارت اطلاعات
"... چون وزارت اطلاعات به هر حال وزارتی است که بدنه‌ آن با رهبری است، می‌خواهند این وزارت اطلاعات را متلاشی کنند ".(11)
حسینیان بر این نکته تأکید می‌کند که در پروژه‌ قتل‌ها، مشارکتی‌ها تا حدود زیادی وزارت اطلاعات را متلاشی ساختند:
"اگر این بلایی را که جبهه‌ دوم خرداد، از جریان قتل‌ها و توطئه‌ای که علیه وزارت اطلاعات کردند، هر وزارتخانه دیگری بود به کلی متلاشی شده بود. خیلی به وزارت اطلاعات ضربه زدند. وزارتخانه‌ای که بچه‌های آن بر مبنای انگیزه‌ دینی کار می‌کردند، یک مرتبه به یک جنایت متهم شده که از بیرون هدایت می‌کردند و به نام وزیر اطلاعات علیه وزارت اطلاعات اطلاعیه نوشته می‌شود و بدون اینکه وزیر خبر داشته باشد، در تلویزیون می‌خوانند. بهترین افرادش دستگیر می‌شوند و یکسال و نیم تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرند و در اصل روحیه‌ این بچه‌ها را متلاشی می‌کنند و دنبال همین موضوع هم بودند.
عباس عبدی حرف خوبی زد. در جایی گفت: ما ترجیح می‌دهیم وزارت اطلاعات ضعیفی داشته باشیم و در تهران منافقین در مقر حکومت خمپاره بزنند. عبدی که دلش برای مردم نسوخته، او می‌خواسته که وزارتخانه‌ای موجود نباشد که اگر با آمریکا رابطه‌ای برقرار می‌کند کشف شود. آنها دنبال این بودند و موفق هم شدند. بنابراین نباید بیش از این توقع داشت. ولی امیدوار هستیم که بازسازی روحی بشوند و ان‌شاءالله با روحیه‌ قو از انقلاب حمایت کنند ".(12)

ب) متهم کردن سپاه
آنان با اتهام‌زنی و به گردن سپاه انداختن قتل‌ها، در صدد القای آن بودند که مقام‌معظم رهبری چنین دستوری را صادر کرده‌اند:
"بعد پی‌گیری کردم که خوب حالا چطوری می‌خواستند این ماجرا را گردن مقام معظم رهبری بیندازند. قتل‌ها را مرتکب شدند. خوب قطعاً نمی‌گویند که خود آقا آمده و کشته. آقای موسوی در بازجویی می‌گویند که قرار بود ما این قتل‌ها را به گردن سپاه بیندازیم و بگوییم سپاه این کار را کرده و معلوم هم بود که سپاه زیر نظر فرماندهی کل قواست و وقتی که به گردن سپاه بیفتد، معنایش این است که‌ آقای خامنه‌ای چنین چیزی را دستور داده ".(13)
تهیه و پخش نامه‌ مجعول منسوب به مقام‌معظم رهبری در مسجد حسین‌آباد آیت‌الله طاهری، دقیقاً در همین راستا انجام شد تا قتل دگراندیشان را به رهبری نسبت دهند:
"در مسجد حسین‌آباد آیت‌الله طاهری‌اصفهانی، اطلاعیه‌‌ای منتشر شد که در آن اطلاعیه با قلم و امضای جعل شده‌ مقام‌معظم رهبری خطاب به فرمانده سپاه سردار صفوی آمده بود که مضمونش چنین بود: "آقای سردار صفوی این نویسندگان دگراندیش مرتد هستند و باید به جزای اعمالشان برسند ". منتهی چون ناشی بودند از نظر خط و امضا با اینکه تلاش کرده بودند نامه جعلی باشد ولی مهری که از لحاظ طبقه‌بندی زده بودند مهری بود که در طبقه‌بندی جمهوری اسلامی آن مهر موجود نیست. این اطلاعیه در همان دو سه شبی که از همین جناح دوم خرداد آقایان نوری، کدیور و منتجب‌نیا برای سخنرانی می‌رفتند پخش شد. سپس اطلاعاتی را از داخل زندان به دست آوردیم و فهمیدیم آقای موسوی (مصطفی کاظمی) مطرح کرده است که ما خواستیم که به واسطه‌ این قتل‌ها بین رهبری و آقای خاتمی اختلاف بیندازیم و این کار را به رهبری نسبت بدهیم ".(14)
3ـ انتخاب بازجوها به‌دست سعید حجاریان و انحراف پرونده‌ قتل‌ها
پرونده‌ قتل‌های زنجیره‌ای در مسیر انحرافی و غیر‌طبیعی قرار گرفت و بازجوهای پرونده‌ توسط علی ربیعی (عباد) به سازمان قضایی نیروهای مسلح تحمیل شدند:
"همه‌ کارها را آقای علی ربیعی (عباد)، مشاور امنیتی رئیس‌جمهور انجام می‌دادند، حتی جناب آقای یونسی هم که وزیر اطلاعات بودند، از این ماجرا خبر نداشتند که این بازجوها را گذاشتند. بعداً که رفتند و شروع به کار کردند،‌ فهمیدند که این بازجوها را از بالا گفتند که بگذارید برای رسیدگی به این پرونده ".(15)
حسینیان در افشاگری دیگری فاش می‌سازد که انتخاب بازجوها در اصل کار سعید حجاریان بوده است(16) و بازجوها از دوستان نزدیک وی بوده‌اند:
"بازجوهایی که از طرف دولت تعیین شده‌اند از جانب سعید حجاریان هستند و قتل‌ها یک توطئه است و جریان رسیدگی، یک توطئه است. شش هفت ماه قبل از کشف ماجرا این خبر را در مشهد اعلام کردم ".(17)
حسینیان با تیزبینی خاصی این توطئه را کشف کرد. پس در ملاقاتی با نیازی،‌ رئیس سازمان قضایی وقت، ماهیت قضیه را برای وی فاش ساخت. حسینیان در این ملاقات از دوستی بازجوهای پرونده با سعید حجاریان و انتخاب بازجوها توسط شخص وی پرده برداشت و سپردن چنین پرونده‌ حساسی را به سربازان سعید حجاریان، اشتباه محض دانست:
"نیازی متأسفانه گوش نکرد به حرف من، الان گرفتار شده است. به او گفتم اینها آدم‌های خطرناکی هستند. گفتم (که) آقای نیازی، اینها با سعید حجاریان ارتباط دارند، اینها از دوستان آنها هستند. مگر می‌شود پرونده‌ای را که خود آنها متهم هستند رسیدگی را به عهده‌ آنها گذاشت. نکن چنین کاری را ".(18)
اما مرد امنیتی جمهوری اسلامی، بهتر از هر کس دیگری از سوابق پشت‌پرده‌ این بازجوهای چپ آگاهی دارد:
"دو نفر از بچه‌های چپ وزارت اطلاعات، من حالا کاری ندارم به سابقه‌ اینها. من خوب می‌شناسم این دو نفر را؛ یک نفر به نام مجتبی و یک نفر به نام مهدی. این دونفر بازجوهایی هستند که هر پرونده‌ای که دست‌شان بود،‌ زمانی که من مسئول رسیدگی به پرونده‌های وزارت اطلاعات بودم، وقتی که پرونده‌هایی که اینها بازبینی کرده بودند، می‌گفتم از اول بازجویی بکنید. اینها اول پدر سوژه را پدرش را درمی‌آوردند یا وادارش می‌کردند به خودکشی، دو سه نفر از متهمین خودکشی کردند. یا خودکشی می‌کند یا آبرویش را می‌برند. می‌گویند مسئله‌ اخلاقی داشته یا جاسوس بوده، آخر سر هم هیچ چیزی از آن درنمی‌آورند ".(19)

4ـ مرگ سعید امامی و شکنجه‌ همسرش (انحراف پرونده‌ قتل‌ها)
در آخرین روزهای خرداد ماه 1378 خبر خودکشی سعید امامی، متهم قتل‌های پاییز 1377، منتشر گردید(20) و گفته شد وی روز 29 خرداد 1378 هنگام استحمام در بازداشتگاه با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده است و بلافاصله به بیمارستان منتقل شده که تلاش‌های پزشکی برای نجات سعید امامی به شکست انجامیده است.(21)
حجت‌الاسلام حسینیان که از مظلومیت سعید امامی، با توجه به سوابقی که از او در خدمت به نظام جمهوری اسلامی در وزارت اطلاعات سراغ داشت، مطمئن بود، به مراسم شب هفتم‌اش رفت تا بر بی‌گناهی امامی تأکید داشته باشد. این حرکت کافی بود تا جوخه‌های ترور شخصیت حزب مشارکت از طریق روزنامه‌هایی چون نشاط، صبح امروز، و عصر آزادگان فعال گردند تا به تخریب و ترور شخصیت حسینیان بپردازند و دیکتاتوری مدرن را بار دیگر به منصه‌ ظهور برسانند. در مقابل هجمه تبلیغاتی مشارکتی‌ها، حسینیان "توضیح نامه "‌ای می‌نویسد و در آن از تحریف سخنانش به‌دست غوغاسالاران خبر می‌دهد. او در این توضیح نامه بر تحلیل قبلی خود که در آن مصطفی موسوی (کاظمی) اصلاح‌طلب را متهم شماره‌ یک دانسته بود، صحه گذاشته (22) و فاش می‌سازد که معرفی سعید امامی به عنوان متهم اصلی از سوی غوغاسالاران در راستای سناریوی از پیش نوشته‌ آنها و با هدف انحراف مسیر پرونده و اذهان مردم از موسوی، متهم شماره‌ یک قتل‌های زنجیره‌ای، صورت گرفته بود:
"روزنامه‌های وابسته به جناح حاکم تلاش می‌کنند تا با یک مغالطه‌ آشکار "مجرم اصلی " را فردی جلوه دهند که الان دستش از دنیا کوتاه است و قادر به دفاع از خود نیست ".(23)
حسینیان همچنین این تصور مشارکتی‌ها که بتوانند وی را با ترور شخصیت از میدان بیرون کنند،‌ اشتباه محض آنها می‌داند: "غوغاییان سخت در اشتباه‌اند اگر می‌پندارند با دروغ و تخریب و ناجوانمردی می‌توانند امثال حسینیان را از صحنه خارج کنند و صدای او را در گلو خفه کنند ".(24)
این روشی را که جبهه‌ دوم خرداد در پیش گرفته‌است روش قابل دوامی نیست. تجربه نشان داده است که انحصار شکست خوردنی است. استبداد در هر شکلی فروریختنی است. اگر شاه توانست با تک حزبی سلطنت خود را حفظ کند، شما هم می‌توانید سیطره‌ تک صدایی را مدتی طولانی حفظ کنید! اگر شاه توانست با دیکتاتوری مرتجعانه‌ خویش، سکوت را برای همیشه بر مجاهدان راه خدا تحمیل کند، شما هم خواهید توانست با دیکتاتوری مدرن و اشرافیت مطبوعاتی، دهان آزادگان را ببندید. شما‌ آن‌قدر ضعیف و ترسو هستید که حتی توان تحمل یک صدای مخالف را ندارید. همه‌ سنگر‌ها را به گفته‌ خود فتح کردید. دولتی مقتدر با پشتوانه‌ای قوی، مجلس را نیز با اکثریتی قاطع به آن افزودید... همه را مرعوب فضای خفقان خویش کرده‌اید تا همه تن به سازش با شما داده‌اند اما آن‌قدر خود را در موضع شکنندگی می‌بینید که اجازه‌ اظهارنظر حتی به یک مخالف هم نمی‌دهید. در مورد قتل‌های مصطفی کاظمی هر چه خواستید گفتید و با هر کس دشمنی داشتید بر او بافتید، اما یک تحلیل مخالف تمام رشته اعصاب شما را به هم ریخت و هنوز برخود می‌پیچید و تیر در تاریکی رها می‌سازید.
راستی در برنامه‌ چراغ چه مطلبی را گفتم که این‌چنین بر آشفتید و این‌چنین زبان به ناسزا گشودید؟
... اما می‌دانستم شما پریشان از ناتمام ماندن سناریویی بودید که برایتان نگاشته بودند و من خوشحالم از بر هم زدن صف حمله‌ شما. در دل به شما حق می‌دادم که فریاد بزنید و سر بر دیوار بکوبید. باند شما با دست پنهانش جریان رسیدگی به پرونده را منحرف کرد و با دست آشکارش فضا را آلوده ساخت. آنچه پس از یک سال و اندی رسیدگی اتفاق افتاد، همان چیزی بود که من در یک جلسه خصوصی در مشهد پیش‌بینی کردم و شما از آن یک بحران ساختید. اگر یک روز دست‌اندرکاران رسیدگی و اعمالی که به وقوع پیوست برای مردم آشکار شود آنچه اکثر مسئولان در نهان گفتند که "حق با حسینیان بود " آشکارا خواهند گفت. آن روز را خواهید دید که همه‌ کسانی که افتخار دخالت در رسیدگی داشتند و آشکارا مسئولیت رسیدگی را می‌پذیرفتند و از ادامه‌ رسیدگی اعلام رضایت می‌کردند، همه چیز را انکار خواهند کرد و من مطمئنم آه مظلوم چنان خاندان برانداز است که هیچ‌کس را توان گریز از آن نباشد. و آن روز فرا خواهد رسید... با صدای رسا اعلام می‌کنم من عقیده‌ام راجع به سعید (حجاریان) هیچ تغییری نکرده‌است. اگر تمام مسئولان نظام او را فرشته بدانند و او را پیام‌آور آزادی بخوانند، در عقیده‌ بنده سر سوزنی تغییر نسبت به برداشت خودم از او به‌وجود نخواهد آمد، مگر اینکه قطع برخلاف پیدا کنم و مطمئن شوم در مقدمات برداشتم اشتباه کرده‌ام. آن وقت خودم با پای برهنه در خانه و درگاهش خواهم ماند تا از او رضایت بطلبم. البته شما می‌توانید همین جملات را تیتر کنید و جوسازی کنید، من از جوسازی شما ترسی ندارم. حیات شما بر پایه تبلیغات بی‌اساس و دروغین است اما بدانید که "ان اوهن البیوت، لبیت العنکبوت ": سست‌ترین خانه‌ها، خانه‌ عنکبوت است.
اگرچه امروز با امواج تبلیغاتی، همه چیز را به عکس جلوه می‌دهید باطل را حق و ارزش‌ها را ضد‌‌ارزش می‌نامید اما روزی چهره‌ تزویر هویدا و شمشیر زور شکسته و کیسه‌ زر تهی خواهد شد. شما چنان در تعارض عریان گرفتار شده‌اید که چاره‌ای جز غبار به راه انداختن ندارید؛ شعار آزادی می‌دهید اما اختناقی ایجاد کرده‌اید که همه را در محاق وحشت از اظهار نظر فرو برده‌اید. من چگونه باور کنم انسان‌هایی که هیچ ماهیت دموکراتیک ندارند می‌خواهند دموکراسی برقرار کنند؟! شعار قانون می‌دهند اما هر قانونی را زیرپای خود له می‌کنند؟ من هرگز باور نمی‌کنم قانون‌شکنان مدافع قانون باشند.... وقتی به شعار‌های ضد‌‌خشونت شما می‌اندیشم و سابقه‌ شغلی شما را به یاد می‌آورم غرق در تعجب می‌شوم؟ وقتی جناب آقای موسوی‌تبریزی و آقای وردی‌نژاد و عباد و آیت‌الله خلخالی می‌شوند ضد‌‌خشونت و آیت‌الله جنتی و مصباح می‌شوند چهره‌های خشن، نمی‌دانم دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس را؟ شما به من حق بدهید که نسبت به همه شعارهایتان به دیده شک و تردید بنگرم، بیایید برای بررسی ریشه‌های خشونت یک مرتبه این سؤال را مطرح کنیم: چه کسانی و چه جناحی در این کشور خشونت را پایه‌ریزی کردند؟ عجبا! یک روز آیت‌الله مهدوی به خاطر منتقد بودن به رفتار خشن، می‌شود سازشکار و به جرم سازشکار باید منزوی شود و یک روز به جرم خشونت باید منزوی شود و آیات عذاب در شأن او نازل شود و معاویه دغلباز، عابد و زاهد قلمداد گردد؟ آن وقت نباید تعجب کرد از کسانی که ملت ایران را یکپارچه ممنوع‌الخروج اعلام کردند. اگر امروز از غم امت سر در جیب تفکر فرو برند و کسانی که سفارتی را در منظر عام به تسخیر در آوردند و امروز شعار تنش‌زدایی سر دهند و گناه تنش‌ها را به گردن دیگران بیندازند. البته به این هنرمندی باید آفرین گفت که چگونه آسمان و ریسمان می‌کنند و ریسمان را مار و صد البته باید به هنرمندانی که طبق مقتضای زمان، ‌روزی از دیوار سفارت بالا می‌روند و روزی به پای دیوار سر می‌سایند، آفرین گفت؛ به امید روزی که نفاق، نقاب از رخ برکشد ". (25)
تحلیل‌های حسینیان بر "ابهام‌خانه‌ مرگ سعید امامی " نورهایی را ‌تاباند که ضمن رد خودکشی امامی، هر لحظه ما را به شاه‌کلید قتل‌های زنجیره‌ای و قتل سعید امامی نزدیک‌تر می‌کند:
"اما مسئله‌ خودکشی را اصلاً اعتقاد ندارم. مطمئن هستم سعید امامی را همان دست‌های ناپاک که قتل‌های زنجیره‌ای را به وجود آوردند، همان دست‌های ناپاک که جریان رسیدگی را منحرف کرد، سعید امامی را به قتل رساند و مظلومانه پیش از کشتن آبروی او را بردند. من قبل از این جریان به آقای ربیعی یک نامه‌هایی نوشتم. وقتی که دستم از همه جا کوتاه بود گفتم مظلومیت این بچه‌ها دامن شما را خواهد گرفت ".(26)
در تحلیل حسینیان بر اساس دلایل عقلانی و منطقی، مرگ سعید امامی در اثر خوردن داروی نظافت با توجه به مقدار کم داروی نظافت و زنده ماندن چهار روز‌ی وی هرگز محتمل نیست:
"یک استکان داروی نظافت کسی را نمی‌کشد؛ من گواهی فوت ایشان را دارم و پزشک قانونی هیچ گزارشی راجع به مرگ ایشان ننوشتند و نوشتند علت مرگ نامعلوم (است). آقای سعید امامی تا چهار روز در بیمارستان بود، زنده بود و بعد از چهار روز فوت کرده است. معلوم است که دارو این‌قدر مؤثر نبوده، همان لحظات ایشان را از بین ببرد و حتی خبر دادند که ایشان خوب شده بیایید ببریدش ".(27)
حسینیان قتل سعید امامی را به آن دلیل محتمل‌تر می‌داند که پزشکان علت مرگ وی را (دو ساعت قبل از مرخصی) ایست قلبی دانسته‌اند و از طرفی دیگر ایست قلبی با آمپول هواست.(28)
از دیگر سو در تحلیل حسینیان، سعید امامی خودکشی نکرده‌است بلکه او را وادار به این کار کرده‌اند. حسینیان پنج دلیل را در اثبات اینکه امامی خودکشی نکرده است، می‌آورد:
1- "از یک شخصیت قوی، دارای شم سیاسی و شم اطلاعاتی خیلی بعید است به این زودی‌ها دست به خودکشی بزند ".(29)
2- "ادله و قرینه‌هایی هم که برای خودکشی اعلام کردند قانع کننده نبود ".(30)
3- "در مورد علت فوت ایشان هیچ جا ننوشته‌اند به چه علت. نوشته‌اند نامعلوم، علت فوت نامعلوم. در حالی که در همه‌جا پزشکی قانونی می‌آید گواهی می‌کند. پس معلوم می‌شود که کار پزشکی قانونی انجام نداده‌اند ".(31)
4- "سعید امامی آدمی نبود که خودکشی کند ما شناختیم سعید اسلامی را ".(32)
5- "چند وقت پیش خدمت آقای ری‌شهری بودم ایشان فرمودند که یک نوار شکنجه آورده‌اند اینجا. من دیده‌ام حالم به هم خورده است دو دقیقه‌اش را دیده‌ام و مطمئن شدم که سعید امامی خودکشی نکرده بلکه او را کشته‌اند من همین‌جور پیگیر بودم ببینم این نوار چیست که آقای ری‌شهری از این جریان چنین استنباط کرده‌است؟ بالاخره از دوستانی که نوار را دیده بودند سؤال کردم. دیدم که یکی از همین متهمین را دارند با شلاق می‌زنند و بازجوها می‌گویند که دو قاشق بخور. باید دو قاشق بخوری ".(33)
حسینیان در ادامه‌ افشاگری‌هایش از شکنجه‌ همسر سعید امامی توسط بازجوهایی که از سوی سعید حجاریان بودند، سخن می‌گوید و بر اطلاع خاتمی از جریان شکنجه، قبل از کشف آن، تأکید می‌نماید:
"در مورد جریان شکنجه این‌گونه نبود که آقای خاتمی خبر نداشته باشد. متأسفم که آقای خاتمی انکار می‌کند. بنده به یکی از وزرا بارها گفتم که چرا جریان شکنجه را به آقای خاتمی نمی‌گوید؟ گفت گفته‌ام. ماجرای کشف شدن جریان شکنجه در رمضان سال گذشته بود که یک نفر از پزشکان بیمارستان بقیه‌الله سپاه که خانم او هم در وزارت اطلاعات بوده‌است برای آقای یونسی خبر آورد که یک خانم و یک آقایی از متهمین پرونده در حال مرگ هستند و خیلی التماس می‌کنند که یک نفر با اینها صحبت کند. آقای یونسی نماینده‌ای فرستاد که او را راه ندادند تا اینکه جریان به دفتر مقام‌معظم رهبری رسید. از طرف دفتر با آقای‌ هاشمی‌شاهرودی تماس گرفتند و ایشان آقای مروی را فرستاد برای تحقیق و دیدند که یکی از آنها همسر سعید امامی است. اینها در حال مرگ بودند و کلیه‌هایشان از شدت شکنجه از کار افتاده بود. آقای مروی می‌گفت استخوان کف پاهای همسر سعید امامی بیرون زده بود یعنی شکنجه چیزی نبوده است که آقای خاتمی بخواهد انکار کند. این جریان کشانده شد به هیئت سه نفری که رفتند پرونده را رسیدگی کردند و مشخص شد همه چیز دروغ بوده‌است. در سؤال‌هایی که از متهمین می‌کردند دنبال قتل‌ها نبودند بلکه دنبال چیز دیگری بوده‌اند ".(34)
پس از آنکه انحراف هدفدار در مسیر پرونده‌ قتل‌های زنجیره‌ای (همان‌طور که قبل‌تر حسینیان از چنین فاجعه‌ای خبر داده بود) به‌دست بازجوهای انتخاب شده از سوی سعید حجاریان کشف می‌گردد، خاتمی از طریق یکی از وزرایش برای حسینیان پیام می‌فرستد و از او تمنا می‌کند که از ماجرای کشف شده سخن نگوید و به افشاگری نپردازد:
"مهم‌تر از اینها پیامی بود که ایشان (خاتمی) پس از کشف شدن جریان شکنجه در حضور سی نفر برای من فرستاد. از جمله شاهدان این جلسه آقای زرگر، آقای رامندیها از قضات دیوان عالی‌کشور، آقای راجی از قضات دادگاه تجدیدنظر بودند. در آن جلسه، وزیری آمد و از قول آقای خاتمی گفت: آقای خاتمی به شما سلام رسانده و از شما خواهش کرده است که در مورد این جریان شما مصاحبه نکنید. من هم از طرف مقابل، از روزنامه‌ها می‌خواهم فتیله را پایین بکشند، خودم پرونده را جمع و جورش می‌کنم. اگر آقای خاتمی کاره‌ای نبود چطور می‌توانست پرونده را جمع و جورش کند؟ اگر واقعاً ایشان نقش نداشتند چرا پیغام دادند؟ به همین خاطر است که اینها جرأت نمی‌کنند با من مناظره کنند ".(35)
با کشف انحراف در مسیر رسیدگی به پرونده‌ قتل‌های زنجیره‌ای، خاتمی، رئیس‌جمهور وقت، در معرض یک رسوایی مفتضحانه قرار گرفت و چاره‌ای جز تکذیب نقش خود در پرونده ندید.
این حرکت مسبب آن شد که سازمان قضایی نیروهای مسلح بیانیه‌ افشاگرانه و سرگشاده‌ای در همین باره صادر کند و مسائل مربوط به انحراف پرونده را فاش سازد:
"آقای خاتمی در امر پی‌گیری پرونده‌ قتل‌های زنجیره‌ای نقش اساسی ایفا نموده و در آن دخالت داشته‌اند... اصل دخالت قابل انکار نیست و باید مسئولیت این دخالت نیز پذیرفته شود ".(36)
در بیانیه‌ مذکور با تأکید بر اینکه رئیس‌جمهور وقت اختیارات فراوانی در پرونده‌ قتل‌ها داشته، آمده است:
"براساس اعلام مورخ 1377.9.24دفتر رئیس محترم جمهوری، کمیته‌ ویژه‌ یک کمیته قضایی ـ امنیتی بوده است. لذا علی‌الاصول می‌بایست عضوی از قوه‌ قضائیه و عضوی از قوه‌ مجریه در آن شرکت داشته باشند و قاعدتاً عنصر قضایی این کمیته می‌بایست از سوی رئیس قوه‌ قضائیه معرفی می‌شد. در حالی که عضو قضایی این کمیته (آقای یونسی) نیز از سوی آقای رئیس‌جمهور معرفی شده است و رئیس وقت قوه‌ قضائیه هیچ‌گونه اطلاعی از موضوع نداشته است... ورود یک گروه خاص در پرونده‌ امنیتی خاص، عملاً کار تحقیق را مختل می‌کند. به‌خصوص اگر انگیزه‌های خاصی وجود داشته باشد که چنین نیز شد و ورود این گروه، سرنوشت پرونده را عوض کرد... بنابراین واقعیت آن است که تشکیل این گروه و ورود آنها به پرونده با اصرار و ابلاغ آقای خاتمی صورت گرفته، در حالی که برخلاف نظر مقام قضایی پرونده بوده است... اگر ایشان (خاتمی) نتایج بازجویی‌ها را بررسی نمی‌کرده، پس گروه بازخوانی را برای چه تشکیل داده‌اند؟... در این پرونده جناب آقای خاتمی اختیارات بالایی را اعمال نموده‌اند که از آن جمله می‌توان به تعویض مقام قضایی پرونده اشاره نمود که چنین امری مسبوق به سابقه نیست... اگر این امر اعمال مسئولیت و اختیار در رسیدگی به پرونده نیست، پس اسم آن چیست؟ ".(37)
ادامه دارد.....
پا نوشت:
1. هفته‌نامه‌ یالثارات الحسین، 1379.8.4
2. روزنامه‌ سیاست، 1379.8.7
3. روزنامه‌ کیهان، 1377.10.21
4. همان
5. هفته‌نامه‌ جبهه، 1378.6.27
6. هفته‌نامه‌ یالثارات الحسین، 1379.7.27
7. هفته‌نامه‌ جبهه، 1378.6.27
8. خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین دری‌نجف‌آبادی، به کوشش وحید نظری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 258
9. همان
10. همان
11. روزنامه‌ سیاست، 1379.8.7
12. هفته‌نامه‌ یالثارات الحسین، 1379.8.4
13. روزنامه‌ سیاست، 1379.8.7
14. همان
15. هفته‌نامه‌ جبهه،1378.6.27
16. در همین باره حجت‌الاسلام دری‌نجف‌آبادی در کتاب خاطرات خود، از ملاقاتش با مقام معظم رهبری در سال 1376 و در زمانی که قرار بود به عنوان وزیر اطلاعات دولت خاتمی به مجلس معرفی شود، سخن می‌گوید که "ایشان (مقام معظم رهبری) چند تذکر به من دادند. اول اینکه برخی از افرادی که با وزارت اطلاعات مسئله دارند و گاه به دلایلی ارتباط دارند برای شما مشکل ایجاد نکنند... " (خاطرات حجت الاسلام و المسلمین دری نجف آبادی، به کوشش وحید نظری، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 251)
17. هفته‌نامه‌ یالثارات الحسین، 1379.7.27
18. هفته‌نامه‌ شما،1379.6.10
19. هفته‌نامه‌ جبهه، 1378.6.27
20. روزنامه‌ کیهان، 1378.3.30
21. روزنامهی ایران، 1378.3.31
22. روزنامه‌ کیهان، 1378.4.7
23. همان
24. همان
25. هفته‌نامه‌ یالثارات الحسین، 1379.1.31
26. همان، 1379.7.27
27. همان
28. همان
29. روزنامه‌ سیاست، 1379.8.7
30. همان
31. همان
32. هفته‌نامه‌ یالثارات الحسین، 1379.7.27
33. روزنامه سیاست، 1379.8.7
34. همان
35. همان
36. روزنامه‌ کیهان، 1379.6.9
37. همان
منبع: کتاب آسیب‌شناسی حزب مشارکت ایران اسلامی
(انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

دسته ها : سیاست
چهارشنبه 1388/10/30 21:54
X