تعداد بازدید : 4354084
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 319
در ادامه واکاوی کتاب آسیبشناسی حزب مشارکت پس از بررسی اقدامات مشارکتیها در مجلس ششم، دفاع مشارکتیها از مجرمین سیاسی - امنیتی، حمایت از "اپوزیسیون داخلنشین " و رسمیت دادن به آنها و مطبوعات همسو با حزب مشارکت پرداختیم اما در این بخش به توطئههای قتلهای زنجیرهای میپردازیم:
الف) وقوع قتلهای پاییز 1377 و بیانیهی وزارت اطلاعات
در تاریخ 1377.10.15 وزارت اطلاعات با انتشار بیانیهای قتلهای آذر ماه را که در آن داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده به طرز فجیعی به قتل رسیده بودند، به معدودی از عوامل خودسر این وزارت نسبت داد:
"وزارت اطلاعات بنا به وظیفه قانونی و به دنبال دستورات صریح مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهوری، کشف و ریشهکنی این پدیده شوم را در اولویت کاری خود قرار داد و موفق گردید شبکه مزبور را شناسایی، دستگیر و تحت تعقیب قرار دهد و با کمال تأسف معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کجاندیش و خودسر این وزارت که بیشک آلتدست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند، در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان (عج) محسوب میشود بلکه لطمه بزرگی به اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است.
وزارت اطلاعات ضمن محکوم کردن هر جنایتی علیه انسانها و هرگونه تهدید امنیت شهروندان و درک عمیق از ابعاد فراملی این فاجعه، عزم قاطع خود را در ریشهکنی عوامل و محرکان خشونت سیاسی و تضمین امنیت اعلام داشته و به امت شریف ایران اطمینان میدهد همانگونه که در فراز و نشیبهای انقلاب اسلامی حافظ امنیت و استقلال کشور و حقوق شهروندان بوده است، این بار نیز با تمام توان و امکانات خود بقایای باندهای منحرف و قانون ستیز را مورد هجوم قرار داده و سایر سرنخهای داخلی و خارجی این پرونده پیچیده را برای دستیابی به دیگر عوامل این فتنه دنبال خواهد کرد ". (1)
ب) قتلهای زنجیرهای و فعال شدن جوخههای ترور شخصیت حزب مشارکت
1ـ اتهام به جناح ارزشگرا
در فتنه قتلهای سال 1377 موسوم به قتلهای زنجیرهای، در حالی که هنوز موضوع قتلها ابعاد روشنی نیافته بود و همه گروهها این جنایات را محکوم میکردند، مشارکتیها به همراه ملیـ مذهبیها و رادیوهای ضدانقلاب، انگشت اشاره خود را به سوی جناح ارزشگرا نشانه گرفتند.
عزتالله سحابی، رهبر ملی ـ مذهبیها، که به اتهام براندازی بازداشت شد و اعترافات تکاندهندهای در رابطه با کودتا علیه نظام داشت، اینچنین جناح اصولگرا را به اجرای قتلها متهم میسازد:
"انتساب جنایتهای اخیر به جناح انحصار غیرقابل انکار است؛ چرا که نظریهپردازها، مبلغها، مجوز شرعی صادرکنها و فتوا بدهها، همه در این جناح مقابل قرار دارند ".(2)
اینگونه اظهارات، در مقطع زمانی خاصی به صورت برنامهریزی شده تعقیب میشود. اما زمانی که اطلاعات موثق و دقیقی از پرونده فاش میشود و بر همه مسلم میگردد که عامل قتلها از اصلاحطلبان میباشد، مشارکتیها تا حدودی عقبنشینی میکنند. در این باره جلاییپور، عضو شاخص حزب مشارکت و عاملگرداننده روزنامههای زنجیرهای حزب مشارکت، اذعان میکند که "درست نیست همه وقایعی که در کشور اتفاق میافتد به حساب جناح محافظهکار گذاشته شود ". (3)
2- هتک حرمت روحانیون انقلابی
جوخههای ترور شخصیت حزب مشارکت برای خانهنشین کردن علمای بیدار و روحانیون انقلابی طرح دیگری چارهاندیشی کرده بودند. آنان با خود میاندیشیدند که با انتساب این قتلها به جناح ارزشگرا، میتوان علما و روحانیون انقلابی را در فشار قرار داد و زمینههای حضور بیشتر خود را فراهم آورد. در همین جهت اکبر گنجی، این چنین روحانیون انقلابی را آماج حمله قرار میدهد:
"یکی از پرسشها این است که حکم شرعی این جنایات توسط چه کسانی صادر شده؟ ".(4)
در پاسخ به این اتهام، نیازی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح وقت، چند روز بعد طی مصاحبهای قاطعانه اعلام میکند که "تاکنون هیچ یک از متهمان ادعا نکردهاند که برای ارتکاب این قتلها مجوز و حکم شرعی داشتهاند ".(5)
3ـ رمانسازی و داستانسرایی
از نظر مشارکتیها، باید نگاه جامعه را همواره به نقطهای دور خیره نگهداشت و سرابی را در ذهنها به تصویر کشید تا با نزدیک شدن به واقعیت، دوباره در نقطهای دورتر خود را نمایان سازد. در فتنه قتلهای زنجیرهای، با وجود آنکه عوامل اصلی قتلها دستگیر شدند و حتی وابستگی رهبر آنان به تندروها مسلم گشت، اما جوخههای ترور شخصیت حزب مشارکت، بهویژه اکبر گنجی، سعی کردند تا با طرح سوژههای خیالی به خلق داستانپردازی بپردازند.
واژههایی نظیر "عالیجنابان سرخپوش و خاکستری " در این مقطع با هدفی مغرضانه خلق میشوند. در رمانهای اکبر گنجی، هتک حرمت شخصیتهای موجه، نهادهای انقلابی و مسئولان ارشد نظام، از جمله: آیتالله هاشمیرفسنجانی و حجتالاسلام فلاحیان، دنبال میشود و این ترور شخصیتها را گنجی آنچنان رندانه انجام میدهد که بتواند از عواقب حقوقی آنها فرار کرده و خود را در ساحلی امن قرار دهد.
به یقین اگر از امثال اکبر گنجی و مشارکتیهای دیگر، در مصاحبهای پرسیده میشد که این عالیجنابان ساختگی شما چه کسانی هستند و چرا نام آنها را نمیبرید و چرا این اطلاعات را در اختیار مقامات مورد اعتماد و احزاب همفکرتان نمیگذارید، پاسخی برای ارائه نخواهند داشت. همچنان که علوی تبار، عضو فعال حزب مشارکت و از شرکتکنندگان در کنفرانسهای ضدانقلابی برلین و قبرس و از عوامل مؤسسه جاسوسی آینده، بدون هیچ سند و مدرکی در رابطه با اتهامزنی قتلها اذعان میکند: "ما برای بخش عمدهای از این ادعاهایی که در مطبوعات نوشته میشود، سند دادگاهپسند نداریم و قبول داریم که درست است، اما در هیچ دادگاهی قادر به اثبات این مطلب نیستیم ". وی در ادامه، هدف اصلی اتهامزنیها را کاربرد اهرم فشار در مقابل نظام میداند:
"ما در واقع به عنوان یک اهرم فشار از آنها استفاده میکنیم. و الا اینها تحلیلی است و یا براساس اطلاعات شفاهی است و این حربهای است که اگر از ما گرفته شود و یا به دادگاه کشیده شود، دیگر قادر به اثباتش نیستیم ".(6)
در پروژه جوخههای ترور شخصیت حزب مشارکت به رهبری اکبر گنجی و عباس عبدی، "عالیجنابان " همواره نقش اصلی را باز میکنند و در هر فرضی حضور دارند. اصطلاح "عالیجنابان خاکستری "، کلید واژهای است که گنجی برای تحلیل تمام مسائل از آن بهره میبرد:
"افرادی پیشنهاد کردهاند که چند نفر قاچاقچی مواد مخدر را به عنوان عاملان جنایت (قتلهای زنجیرهای) اعلام کنید و قال قضیه را بکنید ".(7)
مشارکتیها همچنین با عطش خاصی به "مقتولسازی " پرداختند. طبق سناریو، هر کس را که سکته کرده بود و یا در اثر تصادف جان باخته بود، باید به فهرست قتلهای زنجیرهای میافزودند و عمادالدین باقی و اکبر گنجی این مأموریت را عهدهدار شدند. باقی در مورخه 1377.10.30 در مقالهای که روزنامه خرداد آن را به چاپ رسانید. از هجده نفر به عنوان مقتولین نام برد و آنان را در کنار فروهر و همسرش، مختاری و پوینده ردیف کرد.(8)
اکبر گنجی، که رؤیاپردازتر از باقی بود، بعدها در روزنامه آفتاب امروز، ارگان حزب مشارکت، این رقم را تا 120 نفر افزایش داد، و طبق روال گذشتهاش، نه نامی از مقتولین آورد و نه دلیلی بر ادعای خود ذکر کرد:
"در ذیل پروژه قتلعام درمانی در دهه گذشته، به طور متوسط در هر ماه یک نفر به قتل رسیده است ".(9)
4ـ ترور شخصیت روحالله حسینیان
در ماجرای قتلهای زنجیرهای اولین کسی که از نزدیکی قاتل اصلی به افراطیون اصلاحطلب خبر میدهد، روحالله حسینیان است. مرد فراجناحی نظام عاملین قتلها را از لحاظ سیاسی، طرفدار جناح چپ استحاله شده و از نظر فکری وابسته به مدعیان اصلاحطلبی دانست.(10)
در پی این افشاگری، حسینیان از سوی جوخههای وحشت تهدید میشود و محل کارش مورد هجوم آنان قرار میگیرد. حتی تهدید میکنند که خانهاش را به آتش خواهند کشید.(11)
آنچه بیش از همه حسینیان را در معرض حملات آنان قرار داد، انجام مصاحبه افشاگرانه در برنامه "چراغ " است. تحلیلهای حسینیان که از توطئههای مشارکتیها پرده بر میداشت، مشارکتیها را در سر درگمی فرو میبرد و سناریوی قتلها را به بنبست میکشاند. مرد وفادار نظام، برادعاهای خود دلایلی محکمهپسند داشت چرا که قاطعانه اعلام کرد:
"حاضرم در هر محکمهای ادعاهای خود را ثابت کنم ".(12)
5ـ کشاندن پای بیگانگان به قضیه با هدف تخریب چهره نظام
مشارکتیها در فتنه قتلهای زنجیرهای به دنبال کشاندن پای سازمان مدعی حقوق بشر و نظارت بر محاکمات بودند وخواستار تشکیل کمیته حقیقتیاب مستقل شدند.
خواستهای که معنایی جز نفی حاکمیت ملی از آن استنباط نمیگردد. روزنامه عصر آزادگان، ارگان حزب مشارکت، از زبان اکبر گنجی که بر تشکیل کمیته مستقل حقیقتیاب زیر نظر بیگانگان پافشاری داشت نوشت :
"اگر این پرونده به دست حکومت سپرده شود، راه به جایی نخواهد برد و تشکیل کمیته ملی حقیقتیاب مستقل از حکومت، تنها راه رسیدن به فرجام پرونده قتلهاست ". (13)
ادامه دارد.....
پا نوشت:
1.روزنامه کیهان، 1377.10.16
2. روزنامه خرداد، 1377.9.22
3. روزنامه صبح امروز، 1377.9.29
4. روزنامه خرداد، 1377.10.26
5. روزنامه رسالت، 1377.11.1
6. روزنامه رسالت، 1378.10.11، به نقل: از نشریهی ایران، چاپ پاریس
7. روزنامه خرداد، 1379.10.23
8. همان، 1377.10.30
9. روزنامه آفتاب امروز، 1377.11.6
10. روزنامه اخبار ، 1377.10.23
11. همان، 1377.10.29
12. همان
13. روزنامه عصر آزادگان، 1378.12.14
منبع: کتاب آسیبشناسی حزب مشارکت ایران اسلامی
(انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)