سی سال از استقرار نظام ولایت فقیه می گذرد و در این سالها، نوشته ها و گفته‌های زیادی برای تبیین این نظریه سیاسی ارائه شده و هر کسی از منظر خود به این موضوع پرداخته است. مراجعه به آرای ایشان در مورد حکومت، ولایت فقیه و مردم سالاری دینی که در دیدارها و مقاطع مختلف بیان شده،می تواند حائز اهمیت باشد. به تعبیری دیگر بیانات ایشان پیرامون این موضوع را باید رسمی ترین تفسیر و برداشت ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی تلقی کرد.

* تفاوت ولایت فقیه با حکومت مطلقه فردی‌

دشمنان و عده‌ای از مجذوبان آنها، سعی می‌کنند ولایت فقیه را، بدروغ، حکومت مطلقه فردی بنامند اما ولایت فقیه براساس قانون اساسی، نافی مسؤولیت های ارکان نظام نیست و مسؤولیت های دستگاه های مختلف، قابل سلب کردن نیست...

ولایت فقیه برخلاف برخی برداشتها، امری تشریفاتی نیست ضمن آنکه نقش حاکمیتِ اجرایی، تقنینی و قضایی را هم بر عهده ندارد بلکه پاسدار و دیده‌بان حرکت کلی نظام به سمت تحقق اهداف آرمانی است...

علم و تقوا و درایت، ضابطه‌های اصلی ولایت فقیه است زیرا علم، آگاهی می‌آورد، تقوا، ولی فقیه را شجاع می‌سازد و درایت، مصالح و منافع کشور و ملت را تأمین خواهد کرد...

شخصی که در این مسؤولیت بسیار حساس و مهم قرار می‌گیرد، اگر یکی از این معیارها را از دست بدهد دیگر ولی فقیه نیست حتی اگر همه مردم هم او را قبول داشته باشند...

کسی که دارای علم و تقوا و درایت است از طریق رای مردم و به وسیله مجلس خبرگان انتخاب می‌شود یعنی حق انتخاب با مردم است...

سخنرانی به مناسبت پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)، 14/03/1383

* پاسخگوی نیاز حقیقی جامعه بشری‌

ایده حکومت ولی‌فقیه با ویژگیهایی که اسلام برای آن برشمرده است امروز پاسخگوی نیازهای حقیقی جامعه بشر است و در جهانی که انسان از بی‌توجهی به معنویات رنج می‌برد، هیچ چیز برای بشر نجات‌بخش‌تر از تشکیل چنین حکومتی نیست...

عمل به جامعیت دین در واقع متکی به تشکیل حکومت دینی است و لازمه توجه به این مسأله داشتن بصیرت در مسائل سیاسی است و شایسته است خبرگان در باب جزئیات مسأله ولایت فقیه، مباحثات علمی داشته باشند که البته شرع در باب همه جزئیات مستقیما وارد نشده بلکه معیارهایی مشخص کرده که اهل نظر با توجه به آنها، جزئیات را روشن می‌سازند و مردم با توجه به آنها، مصداق ولایت فقیه را می‌شناسند.

دیدار با اعضاء مجلس خبرگان 21/11/1375‌

* نشانه های ضدیت با ولایت فقیه‌

مواضعی که دستگاه رهبری اعلام می کند بر طبق قانون اساسی سیاستهای اصلی نظام را تشکیل می دهد و کسانی که با این مواضع در مواقع حساس صریحاً مخالفت می کنند، بدون شک با اصل ولایت فقیه ضدیت دارند اما اتهام به ضد ولایت فقیه بودن مسئله آسانی نیست و نمی توان هر کسی را به صرف اندک چیزی به ضد ولایت فقیه متهم کرد، ضدیت با ولایت فقیه شواهد و ضوابطی دارد و جهات اخلاقی بایدبه دقت رعایت شود.

دیدار با هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی، 04/12/1370‌

* التزام به ولایت فقیه، کلیت نظام اسلامی

اصل ولایت فقیه و پیوستن همه راه های اصلی نظام به مرکزیت، نقطه درخشان نظام اسلامی و تحقق آن، یادگار ارزنده و فراموش نشدنی حضرت امام خمینی قدس سره است.

مردم ما درطول یازده سال اخیر، وفاداری و اخلاص کامل خود را نسبت به این اصل در همه میدان ها نشان داده اند و امام عظیم الشأن ما خود بزرگترین مدافع و سرسخت ترین پشتیبان این اصل و پذیرای جدی همه آثار و لوازم آن بود. این اصل همان ذخیره پایان ناپذیری است که باید مشکلات نظام جمهوری اسلامی را درحساس ترین لحظات و خطر ناکترین گردنه های مسیر پر خطر جمهوری اسلامی،حل کند و گره های ناگشودنی را بگشاید.

دفاع غیورا نه امام عزیز از مسئله ولایت و رهبری که بیگمان تصدی رهبری بوسیله خود آن بزرگوار کمترین تاثیری در آن نداشت، ناشی از درک و ایمان عمیق به همین حقیقت بود و امروز این جانب به پیروی از آن بزرگوار، با همه وجود و توان از این اصل و لوازم آن دفاع خواهم کرد و به کمک الهی به تکلیف خود در همه موارد عمل خواهم کرد. خدشه در التزام به ولایت فقیه و تبعیت از رهبری، خدشه در کلیت نظام اسلامی است و این جانب این را از هیچکس و هیچ دسته و گروهی تحمل نخواهم کرد.

پیام به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 18/10/1368

* نقش تعیین کننده مردم در پذیرش مصداق ولایت فقیه‌

اصل مسأله ولایت فقیه از آیات قرآن کریم و روایات استنباط می‌شود و شارع مقدس، معیارها را در این زمینه بیان کرده است، بنا بر این در مرحله معیارهای حاکم، برخورد مردم همانند برخورد با سایر احکام شرعی است و مردم نقش فرد مؤمن، معتقد و عامل به این حکم و معرفت شرعی را دارند و در مرحله تعیین مصداق منطبق بر معیارها بدیهی است که مردم نقش با واسطه‌ای را از طریق مراجعه به خبرگان ایفا می‌کنند، چه در غیر این صورت اگر قرار باشد تطبیق مفهوم با مصداق را از دست خبرگان خارج کنند، همه چیز به هم خواهد ریخت و معیارها بکلی نابود خواهد شد...

هر کسی که دغدغه مردم را دارد، باید کاری کند که مردم به ایمان، تبعیت و اطاعت قلبی کشانده شوند، مردم ایران، مردمی مؤمن، دین باور، معتقد به مبانی و برای فداکاری در این راه آماده‌اند، بنا بر این کسانی که می‌خواهند مردم یک نقش عملی و عینی داشته باشند و حکومت الهی با جنبه مردمی توام شود، باید جاذبه‌ها و زیباییهای این مسأله را از نظر عقل و منطق بشری تبیین کنند و مردم را برای حضور در صحنه به شوق آورند. مردم نیز با ایفاء نقش واقعی خود، همواره ناصر اسلام و حکومت اسلامی بوده و خواهند بود...

در کشورهایی که با دموکراسی غربی اداره می‌شوند، از جمله در کشور آمریکا، نقش و حضور مردم در اداره و هدایت کشور به قدر ایران نیست و کتابها و گزارشهای بسیار روشنگری از انتخابات حزبی در دنیای دموکراسی وجود دارد که نشان می‌دهد مردم به معنای حقیقی کلمه هیچ نقشی ندارند و آنچه وجود دارد، تنها یک تأثیر صوری است که بسیار رندانه و زیرکانه، «شکل حضور مردم» به آن داده شده است، در حالی که در این انقلاب و نظام، هر چه شده است، به کمک مردم و بر مبنای خواست آنها بوده است.

دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، 15/11/1376‌

* ولایت توام با عدالت آسیب ناپذیر است‌

تعبیر از حکومت به ولایت درس دیگری از حدیث غدیر است. و این به معنای آن است که اسلام هیچ عنوانی برای حکومت بر مردم منهای مفهوم ولایت قائل نیست. از دیدگاه اسلام آنکسی که ولی و حاکم مردم است یک سلطان نیست بلکه این حق یا سمتی است که به جهت ولایت و سرپرستی امور مسلمین مورد توجه قرار می گیرد. مفهوم استبداد،‌ خودسری و یا به میل خود و به ضرر مردم تصمیم گرفتن به هیچ وجه در معنای ولایت اسلامی که خود ناشی از ارزشهاست وجود ندارد...

ولایت توام با عدالت آسیب ناپذیر است زیرا به محض تحقق یک عمل خلاف و خارج از محدوده اوامر و نواهی اسلامی و انجام کوچکترین ظلم، کج رفتاری خلاف شرع، تبعیض و ترک وظیفه ، شرط عدالت از ولی سلب شده و او از منصب خود عزل می شود و این روش که خیر انسانیت­، مصالح جامعه و حفظ ارزشها را تأمین می کند در هیچ سیستم حکومتی دنیا و طریقه ضمانت و نظارت مردمی دیده نمی شود...

قدرت طلبانی که امروز زمام امور دنیا را در دست دارند و در وجود خود تحقق پارسایی، دوری از شهوات و بی اعتنایی به زخارف دنیا را عملی نمی بینند چگونه می توانند حکومت خود را براساس همان ولایتی بنا نهند که اسلام گفته است و از همین روست که با اسلام،‌ انقلاب و نظام اسلامی مخالفت می کنند. انقلاب و نظام جمهوری اسلامی یک تعرض عمومی به فرهنگ ضد اسلام حاکم بر قدرتمندان جهانی و ارکان قدرت آنها محسوب می‌شود. و این انقلاب و نظام اجزاء فرهنگ سیاسی رایج بین قدرتمندان عالم را زیر سئوال برده است...

آنچه از اصل ولایت در اسلام ناشی می شود و ما در زندگی پر برکت امام بزرگوارمان (رض) مشاهده کردیم بسیار مفید، زیبا،‌ درخشنده وبرای انسانها جاذبه دار است و اگر ملتها بخواهند راه سعادت را بیابند باید به همان ولایتی که اساس آن ارزشهایی نظیرعدالت،‌ علم و دین اسلام است بازگردند و رهبر و حاکم خود را از میان پارساترین،پاکترین و بی اعتناترین انسانها به مادیات دنیا که قدرت را سرمایه شخصی خود درنظر نمی گیرند انتخاب کنند و این رشحه ای از ولایت اسلامی می‌باشد که دموکراسی جاری در جهان کنونی از آن بی نصیب است.

سخنرانی در دیدار با کارگزاران نظام، 1/4/1370

* هر حرف مخالفی، ضدیت با ولایت فقیه نیست‌

چیزی که من قبلاً هم عرض کرده‌ام و الان هم تأکیداً و تأییداً عرض می‌کنم - با این‌که شما هم قبلاً به من گفته‌اید که این جهت حل شده است - این است که در هیچ جایی از جاها در سطح کشور، در رد و قبولها، این جهات خطی و سیاسی و این‌که فلانی نسبت به فلان کس چه موضعی دارد، مطلقاً نبایستی دخالت بکند. بدون تحقیق نبایستی افراد را متهم کرد. به ظواهرِ خیلی ابتدایی نبایستی نسبت به وجود جرمی در کسی حکم کرد؛ مثلاً الان رایج شده که بعضیها را به اندک چیزی «ضد ولایت فقیه» می‌گویند! معلوم نیست اگر کسی یک وقت در جایی یک کلمه حرفی زد، این ضدیت با ولایت فقیه باشد. البته ضدیت با ولایت فقیه، یعنی ضدیت با اصیل‌ترین و رکین‌ترین اصول و ارکان نظام جمهوری اسلامی - شکی نیست - منتها ضدیت معنایی دارد. مثلاً یک نفر هست که علیه این معانی می‌نویسد یا حرف می‌زند، یا با موقفها و مواضعی که از طرف دستگاه رهبری یا از طرف رهبری گرفته می‌شود و طبق قانون اساسی سیاستهای اصلی نظام را تشکیل می‌دهد، صریحاً و غالباً - ولو نه دایماً - مخالفت می‌کند، یا در مواقع حساس مخالفت می‌کند؛ اینها ضدیت است؛ لیکن آن کسی که حالا یک وقت در جایی یک کلمه حرفی زده، یا مثلاً نسبت به چیزی عکس‌العملی نشان داده، این ضدیت محسوب نمی‌شود.

در زمان امام(رضوان‌اللَّه‌ علیه) ما می‌دیدیم که ایشان مطلبی را می‌فرمودند، اما در مجلس همه به آن رای نمی‌دادند؛ نمی‌شود گفت اینها ضد ولایت فقیه‌اند. من یادم هست که یک وقت راجع به رادیو و تلویزیون یک نظر این بود که روِسای سه قوه، شورای عالی رادیو و تلویزیون باشند؛ همان شورای سرپرستی‌یی که سابق بود. بنده خودم با ایشان صحبت کرده بودم و می‌دانستم که نظرشان این است که رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه، اعضای شورای سرپرستی را تشکیل بدهند. قاعده‌اش هم همین بود که وقتی می‌گویند سه قوه نظارت کنند - که در قانون اساسی قبلی، تعبیر این‌گونه بود - باید شورایی با این ترکیب تشکیل شود؛ آسانترین وجهش این است. وقتی این پیشنهاد به مجلس آمد، آقای هاشمی آن را مطرح کردند؛ اما با اکثریت قاطعی رد شد! با این‌که ایشان هم گفتند که این نظر امام است، اما فقط عده معدودی به آن رای دادند! واقعاً نمی‌شود به آن اکثریت گفت که شما ضد ولایت فقیه هستید؛ نه، همه‌شان هم فدایی امام و علاقه‌مند به امام و مخلص امام بودند؛ خیلیهایشان هم جبهه‌برو بودند؛ اما این حرف را قبول نداشتند؛ بنابراین باید واقعاً این چیزها از هم تفکیک بشود. در همان وقت ما کسانی را می‌شناختیم که به فلان مرکز می‌رفتند و صحبت می‌کردند و در اصلِ اعتبار نظر ولایت فقیه خدشه می‌کردند! این حرفها مربوط به امروز نیست که حالا کسی خیال کند بعضیها امروز این حرفها را می‌زنند؛ نه، همان زمان می‌زدند؛ ما در جریان بودیم و افرادش را می‌شناختیم؛ الان هم یقیناً آثار و نوارها و حرفهایشان هست.
غرض، رمی به «ضدیت با ولایت فقیه» چیز آسانی نیست که ما تا اندک چیزی از کسی دیدیم، فوراً این مُهر را به پیشانی او بزنیم؛ ضدیت با ولایت فقیه، شواهد و ضوابطی دارد.

بیانات در دیدار با اعضای هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات چهارمین دوره مجلس، 04/12/1370

* ولایت فقیه، الگوی نوین مردم سالاری دینی است‌

این بیعت چندین باره مردم با نظام جمهوری اسلامی و وفاداری هوشمندانه و شجاعانه آنان به اصل مترقی ولایت فقیه، مسئولیت خطیر و سنگین منتخبان معتمد آنان یعنی اعضا محترم این مجلس معظم و نیز مسئولان نظام در رده های گوناگون را به آنان یادآوری می کند و الطاف و تأییدات الهی را در پیمودن مسیر حیاتی این نظام در برابر آن مجسم می سازد.

الگوی نوین مردمسالاری دینی، راه جدیدی را به بشریت ارائه کرده است که زندگی انسان در آن، از آفات نظامهای بنا شده بر استبداد فردی و حزبی یا برآمده از نفوذ زرسالاران و چپاولگران، و از غرقه شدن در وادی مادیگری و اباحیگری و دور افتادن از معنویت، مبرا گردد، و تقابل و تضاد خداپرستی با مردم گرایی را در عمل تخطئه کند.

هرگز انتظار نبوده است که نظامهای مبتنی بر زر و زور و قدرتهای مستکبر و باندهای تحکم و استثمار، در برابر این پدیده بی تفاوت بمانند و با آن ستیزه نکنند. این الگوی نوین، در رشد خود و در بقا و استحکام خود در دست یابی به هدفهای خود، حجتی قاطع بر ضد همه نظامهایی است که به نام انسان گرایی مردم را از خدا و معنویت بیگانه ساختند و با نام مردمسالاری انسانها را به شکلهای گوناگون در پنجه اقتدار خود فشردند.

توطئه های متراکم و پیوسته دشمنان نظام اسلامی پس از نومیدی از نابود کردن این نظام، همواره در جهت جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به آن هدفها و الگو شدن برای دیگر ملتهای مسلمان بوده است.

پیام به مناسبت افتتاح چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری، 01/12/1385

* کار مهم امام تدوین جدید نظریه ولایت فقیه بود

ولایت جزو مسلمات فقه شیعه است و این که بعضیها می‌گویند امام خمینی ولایت فقیه را ابتکار کرد و سایر علما آن را قبول نداشتند، ناشی از بی‌اطلاعی آنان است، کسی که با کلمات فقها آشناست می‌داند که مسأله ولایت فقیه در زمره مسایل روشن و واضح فقه شیعه است و کاری که امام کرد این بود که توانست این فکر را با توجه به آفاق جدید و عظیم دنیای امروز و سیاستها و مکتبهای موجود آن مدون کند و آن را به شکلی مستحکم، مستدل، ریشه‌دار، همراه با کیفیت و قابل فهم و قبول برای هر انسان صاحب‌نظری درآورد.

خطبه نمازجمعه در کنار مرقد امام خمینی (رض)،‌ 14/03/1378‌

* نظام ولایت فقیه زیباترین پدیده زندگی بشر است‌

حکومت اگر با استکبار همراه نباشد و حاکم خود را برتر از دیگران نداند و منطقه‌ای انحصاری و اختصاصی برای خود قائل نباشد، چنین حکومتی نه فقط آلوده وزشت نیست بلکه یکی از زیباترین پدیده‌های زندگی بشر محسوب می‌شود. به نظر ما حکومت براساس قانون اساسی یعنی حکومت ولایت فقیه، راقی‌ترین نوع حکومتهاست. زیرا ولی‌فقیه عادل کسی است که دین اسلام و چگونگی حکومت بر مردم را به درستی می‌شناسد و نیروی تقوا نیز در ادامه راه او را یاری می‌دهد...

آنچه امروز در غرب به نام دموکراسی و حکومت مردم خوانده می‌شود، در واقع حکومت زبدگان و شخصیتهای زرنگی است که با اتکاء به پول و مهارتهای انسانی بر مردم حکومت می‌کنند. در این حکومتها دموکراسی حقیقی وجود ندارد و آراء مردم به زور تبلیغات صید می‌شود...

با دخالت دین در سیاست، قداست دین نه تنها از بین نمی‌رود، بلکه بر قداست آن افزوده می‌شود و به نظر اینجانب روشنفکران و علمای جهان اسلام، هر چه بر روی مسأله عدم انفکاک دین از سیاست، زندگی و حکومت، کار کنند، زیاد نخواهد بود و این چیزی است که ملتها به آن احتیاج دارند...

علیرغم وجود کسانی که انگیزه‌ها و جهتگیریهای ضد مذهبی دارند، ملتها اسلام را دوست دارند و اگر مردم، آزاد و رها گذاشته شوند اسلام و نسخه حکومتی آن را بر خواهند گزید.

دیدار با میهمانان خارجی شرکت‌کننده در کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی، 01/05/1376‌

* نظام اسلامی متکی به قدرت مردم است‌

نظام اسلامی، یک نظام مردمی است و مردم‌سالاری در نظام اسلامی، حقیقی‌تر، واقعیتر، اصیلتر و ریشه‌دارتر از نظامهای غربی است. امروز نظامهای غربی که خودشان مدّعی مردم‌سالاریند، دچار تناقضند. با تحلیلهایی که خودشان ارائه می‌کنند، مردم‌سالاری‌شان مخدوش است؛ در حالی که نظام اسلامی، نظامی است که به رای و فکر و اعتقاد مردم متّکی است. تبلیغات زیادی می‌کنند تا شاید بتوانند این حقیقت و این جانبِ مهمِ از جوانب جمهوری اسلامی را انکار کنند. این امواجی که امروز در دست و دهان تبلیغاتچیهای استکبار ملاحظه می‌شود - مثل نفی جمهوریّت - به خاطر مقابله با این حقیقت است. نظامی را که از اوّلِ پدیدآمدنش به آراء مردم متّکی بوده، نمی‌توانند انکار کنند. اصل نظام را مردم انتخاب کردند؛ تدوین کنندگان قانون اساسی را مردم انتخاب کردند؛ قانون اساسی را مردم تصویب کردند؛ در دوره‌های متعدّد، مردم پای صندوقهای رای رفتند و روِسای جمهور و نمایندگان مجلس را آزادانه انتخاب کردند. این واقعیّتی است که وجود دارد. مجبورند به تأویلها و اشکال‌تراشیهای گوناگونی متشبّث شوند، بلکه بتوانند ذهنیّتها و افکار عمومی دنیا یا افکار عمومی داخل کشور را منحرف کنند. نظام مردمی - که مردمی بودنش، از دمکراسیهای رایج دنیا هم روشنتر و بارزتر و حقیقی‌تر و اصیلتر است - درعین‌حال توانسته آن خلا بزرگی را که امروز دنیا با آن دست‌به‌گریبان است - یعنی خلا معنوی - پُر کند... در نگاه واضحی که انسان به مسائل می‌کند، می‌تواند چند نقطه را به‌روشنی پیدا کند. یک نقطه، نظریّه حکومت اسلامی است. این، یکی از موارد آماج حملات دشمن است. یا به مبانی اسلام، یا به قانون اساسی و یا به برخی از بخشهای برجسته نظام اسلامی که علامت و شاخصه نظام است، تهاجم فکری و نظری می‌شود. این تهاجم از تهاجم عملی کم‌اهمیت‌تر نیست. چون - همان‌طور که آقایان اشاره کردند - تکیه نظام اسلامی به قدرت مردم است. قدرت مردم هم با ایمان آنهاست؛ اگر مؤمن باشند، دفاع خواهند کرد؛ اما اگر پایه ایمان سست شد، این پشتیبانی و این دفاع به مرور از بین خواهد رفت. بنابراین چیزی که ایمان و اعتقاد راسخ مردم را هدف گرفته است، نباید دست‌کم گرفت. علاج این کار، پیکار نظری است. یک حرکت علمی در این زمینه لازم است. البته ما دولت را از این مسؤولیت برکنار نمی‌کنیم.
خطاب و عتاب ما در طول این سالها تا امروز به وزارت ارشاد و دستگاههایی که تبلیغات رسمی را برعهده دارند، به خاطر همین جهت بوده است. بالاخره دولت یکی از مهمترین مسؤولیتها را برعهده دارد؛ کمااین‌که صدا و سیما بخش مهمی از این مسؤولیت را بر عهده دارد؛ کمااین‌که همه دستگاههای هنری که به نظام اسلامی وابسته‌اند، مسؤولند؛ لیکن مسؤولیتهای دولتی را نباید نافی مسؤولیتهای علما و حوزه‌های علمیه گرفت. بالاخره تولید و تبیین و تدوین فکر، کار حوزه‌های علمیه است و حوزه‌های علمیه باید در این زمینه وارد میدان شوند.

البته امروز خیلی کار می‌شود. بنده از جمله کسانی هستم که تقریباً بیشترین اطّلاع را از آنچه در سطح حوزه‌ها در این زمینه صورت می‌گیرد، دارم. از گوشه و کنار می‌آیند و ما کارهای آنها را می‌بینیم. البته حجم مطلق کارها خوب، اما حجم نسبی آنها کم است؛ یعنی نسبت به آنچه باید باشد، هم از لحاظ کمیّت و هم از لحاظ کیفیت، کم است. امروز حکومت اسلامی و ولایت فقیه جزو واضحاتِ فقه اسلامی و اعتباراتِ عقلایی است؛ یعنی اگر انسان بخواهد با تکیه به اعتبارات عقلایی حرف بزند، این نظریّه جزو روشنترین و واضحترین و قابل دفاعترین نظریه‌هاست؛ اما این را با شیوه‌های گوناگون - با تشبیه آن به حکومت کلیسا و حکومت سلطنتی و غیره - در ذهنها مخدوش می‌کنند. اینها مبارزه لازم دارد.

سخنرانی در جمع اعضای مجلس خبرگان، 15/06/1380

* مردمی ترین نوع حکومت‌

یک بُعد دیگر در قضیه و حدیث غدیر، همین مسأله‌ی ولایت است؛ یعنی تعبیر از حکومت به ولایت؛ «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه». آن وقتی که پیامبر(ص) در مقام تعیین حق حاکمیت برای یک شخص است، تعبیر مولا را برای او به‌کار می‌برد و ولایت او را به ولایت خود مقترن می‌کند. خود این مفهومی که در ولایت هست، بسیار حایز اهمیت است. یعنی اسلام، منهای همین مفهوم ولایت - که یک مفهوم مردمی و متوجه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسانهاست - هیچ حاکمیتی را بر مردم نمی‌پذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قایل نیست.

آن کسی که ولیّ و حاکم مردم است، یک سلطان نیست؛ یعنی عنوان حکومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمی‌شود؛ از بُعد این‌که او هر کاری که می‌خواهد، می‌تواند بکند، مورد توجه و رعایت نیست؛ بلکه از باب ولایت و سرپرستی او، و این‌که ولیّ مؤمنین یا ولیّ امور مسلمین است، این حق یا این شغل یا این سمت مورد توجه قرار می‌گیرد. قضیه‌ی حکومت در اسلام، از این جهت مورد توجه است.

اگر این مفهوم ولایت و آنچه را که اسلام برای ولیّ و والی به عنوان شرط و وظیفه قرار داده است، بشکافیم - که در کلمات ائمه‌ی معصومین در این باب، خیلی حرفهای آموختنی وجود دارد، و در همین نامه‌ی امیرالمؤمنین به مالک اشتر و آن توصیه‌های بزرگ، مفاهیم ارزنده زیادی هست - خواهیم دید که مردمیترین نوع حکومت این است. در فرهنگ بشری - یعنی فرهنگ آزادیخواهان عالم در طول تاریخ - هیچ چیزی که از حکومت زشت باشد، در مفهوم ولایت وجود ندارد. مفهوم استبداد یا خودسری، به میل خود یا به ضرر مردم تصمیم گرفتن، مطلقاً در معنای ولایت اسلامی نیست. نه این‌که یک شخصی نمی‌تواند به نام ولایت از این کارها بکند؛ خیر، شیاطینی هستند که با همه‌ی نامهای خوب، همه‌ی کارهای بد را در دنیا کرده‌اند. مقصود، آموزش و درس و راه اسلامی است. البته کسانی که دلباخته مفاهیم غربی و بیگانه‌ی از اسلام هستند، ممکن است حرفهایی بزنند، یا تصوراتی بکنند؛ لیکن اینها بر اثر نشناختن مفهوم ولایت است.

ولایت در اسلام، ناشی از ارزشهاست؛ ارزشهایی که وجود آنها، هم آن سِمت و هم مردم را مصونیت می‌بخشد. مثلاً عدالت به معنای خاص - یعنی آن ملکه‌ی نفسانی - از جمله‌ی شرایط ولایت است. اگر این شرط تأمین شد، ولایت یک چیز آسیب‌ناپذیر است؛ زیرا به مجرد این‌که کمترین عمل خلافی که خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهی اسلامی است، از طرف آن ولیّ یا والی تحقق پیدا کرد، شرط عدالت سلب می‌شود. کوچکترین ظلم و کوچکترین کجرفتاری که خلاف شرع باشد، عدالت را سلب می‌کند. هر تبعیضی، هر عمل خلاف و گناه و ترک وظیفه‌یی، عدالت را از والی سلب می‌کند. وقتی هم که عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل می‌شود.

در کدام سیستم حکومتی دنیا، چنین شکلی وجود دارد؟ در کدام طریقه‌ی ضمانت و نظارت مردمی، چنین روشی وجود دارد که در آن، خیر انسانیت و خیر جامعه و مصالح بشری و ارزشها باشد؟ البته تخلف از معیارها، در همه‌ی شکلها می‌تواند صورت بگیرد. بر فرض حفظ معیارها، شما ملاحظه کنید ببینید، این چه شکل متینی است که اسلام مقرر کرده است.
ما مسلمین باید ولایت را تجربه کنیم. در طول قرنهای متمادی نگذاشتند. چه کسانی نگذاشتند؟ همان کسانی که حکومت به سبک ولایت، آنها را از مسند قدرت و حکومت کنار می‌زند؛ والّا به نفع مردم است. کدام کشورها هستند که اگر در راس حاکمیتشان یک انسان پرهیزگارِ پارسای مؤمنِ مراعات‌کننده اوامر و نواهی الهی و عامل به صالحات و حسنات باشد، برای آنها بهتر نباشد، از این‌که فرد میگسارِ شهوترانِ پولپرستِ دنیاپرستی بر سر کار باشد؟ هر ملت و هر مذهبی که می‌خواهند، داشته باشند.

ولایت، یعنی حاکمیت انسانهای پارسا، انسانهای مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهای عامل به صالحات. این، معنای ولایت اسلامی است. کدام ملت و کدام کشور است که این را نخواهند و به نفعشان نباشد؛ مفهوم آن را تصور کنند و تصدیق نکنند؟ چه کسانی با این اصل و با این روش مخالفند؟ معلوم است؛ آن قدرت‌طلبانی که در وجود و نفس خودشان، تحقق آن معیارها - یعنی تحقق پارسایی، تخلی از شهوات و بی‌اعتنایی به زخارف دنیا - را عملی نمی‌بینند. کدامیک از این قدرتمندانی که امروز زمامهای امور را در دنیا به‌دست گرفته‌اند، حاضرند اساس حکومت و ولایتی باشند که اسلام گفته است؟

ما همیشه این را گفته‌ایم و این جزو مسلّمات انقلاب ماست که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، یک تعرض عمومی به فرهنگ غیر اسلامی و ضد اسلامی است که امروز بر قدرتهای جهانی حاکم است و ارکان قدرت جهانی بر اساس آن شکل گرفته است. به همین‌خاطر، با اسلام و با این انقلاب و این نظام مخالفند؛ زیرا اجزای فرهنگ سیاسی رایج بین قدرتمندان عالم را زیر سؤال برده است. فرهنگ ما، فرهنگی مغایر با آن فرهنگهاست؛ کمااین‌که وضع حکومت و قدرت سیاسی و رابطه‌ی آن قدرت با مردم و پیوندهای بین آنها و مردم را مشاهده می‌کنید.

این چیزهایی که ناشی از اصل ولایت در اسلام است، چه‌قدر برای انسانها مفید، پُردرخشش، زیبا و جاذبه‌دار است. هر کس از هرجای دنیا به کشور ما نگاه کند، همین چیزهایی که در زندگی امام بزرگوارمان بود، و آنچه را که این ملت در طول این ده، دوازده سال به آن عادت کرده‌اند، می‌بیند. این، معنای ولایت است؛ و ما عرض می‌کنیم که اگر ملتها، قطع نظر از مذاهب و ادیانی که بر آنها حاکم است، بخواهند راه سعادت را پیدا کنند، باید به ولایت اسلامی برگردند.

البته این ولایت اسلامی به‌شکل کامل، در یک جامعه‌ی اسلامی عملی است؛ چون ولایت براساس ارزشهای اسلامی - یعنی عدالت اسلامی، علم اسلامی و دین اسلامی - است؛ اما به‌شکل غیر کامل، در همه‌ی ملتها و در میان همه‌ی جوامع عملی است. اگر می‌خواهند کسی را به عنوان رهبر و حاکم بر جامعه انتخاب کنند، سراغ آن کسی که سرمایه‌داران معرفی می‌کنند، نروند؛ سراغ پارساترین و پاکترین و بی‌اعتناترین انسانها به دنیا بروند؛ آن کسی که قدرت را سرمایه‌ی شخصی خود به حساب نمی‌آورد و از آن برای سود شخصی خویش استفاده نمی‌کند.

این، رشحه‌یی از رشحات ولایت در اسلام است و دمکراسیهای جاری عالم از آن بی‌نصیبند. این، از برکات اسلام است. لذا از اول انقلاب هم همین عنوان ولایت و ولایت فقیه - که دو مفهوم است؛ یکی خود مفهوم ولایت، یکی این‌که این ولایت متعلق به فقیه و دین‌شناس و عالم دین است - از طرف کسانی که درحقیقت تحمل این بافت ارزشی کامل را نمی‌توانستند و نمی‌توانند بکنند، مورد تعرض شدید قرار گرفت. امروز هم همین‌طور است. خوشبختانه مردم این راه را شناخته‌اند. این، از برکات غدیر و اسلام و زندگی امیرالمؤمنین و نیز حکومت کوتاه آن بزرگوار است.

امیدواریم که خداوند ماها را اهل و لایق برای این راه و این تفکر اسلامی قرار دهد و همه‌ی ما را قدردان مفهوم ولایت بسازد و ان‌شاءاللَّه شایسته‌ی اسم «ملت اهل ولایت» باشیم.

سخنرانی‌ در دیدار مسؤولان‌ و کارگزاران‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ به‌ مناسبت‌ عید سعید غدیر،10/04/1370‌

* وظیفه خبرگان حفظ و استمرار بخشیدن رهبری است‌

وظیفه حساس مجلس خبرگان که عبارت از حفظ و استمرار بخشیدن رهبری دینی و انقلابی است، با این حضور آگاهانه مردمی، بسی سنگین و خطیر است این مجلس در این دوره نیز بحمدالله مجمع گروهی از فضلاء و علماء و مجتهدین آگاه و متعهد است و امید و انتظار می‌رود که وظائف مهمی را که قانون اساسی بر عهده آن نهاده است، در لحظه‌ی خطیری که هر روز و هر ساعت می‌باید مترصد آن بود، با امانت و شجاعت و اخلاص به انجام برساند. تعیین رهبر حائز صلاحیت و نیز تشخیص ناتوانی یا عدم صلاحیت وی، وظیفه‌ی بزرگ و بی‌بدیلی است که اعضاء این مجلس محترم بر دوش گرفتن آن را با خدای علیم و قدیر و با ملت ایران پیمان بسته‌اند، و سزا است که همه‌ی ایمان و تقوا و آگاهی و اخلاص خود را در خدمت آن قرار دهند.

استقرار حکومت اسلامی در ایران به دست مردم و دفاع شجاعانه و فداکارانه‌ی آنان از این نظام در لحظات خطیر و در هنگامه‌ی دشمنیهای سهمگین و همچنین حرکات بیداری مسلمین در سراسر جهان اسلام، که همه موجب سراسیمگی و ناکامی طراحان توطئه‌های شوم علیه جمهوری اسلامی شده است، در نهایت آنان را به این نتیجه رسانیده که برای توفیق در اهداف شیطانی خود، هیچ راهی بجز سست کردن ایمان مردم، مخدوش کردن وحدت و همدلی ملت، و تبلیغ بر ضد شعارهای شورآفرین و وحدت بخش مردم که برخاسته از متن ایمان آنان و محصول درسهای جاودانه‌ی امام راحل کبیر آنان است، وجود ندارد، امروز بیشترین تلاش سیاسی و تبلیغی دشمن با شیوه‌های پیچیده و موذیانه، متوجه این سرمایه‌های معنوی ملت ایران است که او را در مقاطع بسیار سخت در بیست سال گذشته، قادر ساخته که خطرات را از خود و کشورش دور کند. دشمن با توطئه‌های کنونی، در فکر خلع سلاح ملت ایران است. هر یک از ارکان و مراکز نظام اسلامی که نقش و تأثیر بیشتری در حفظ ایمان مردم، در حفظ اتحاد ملت، در پاسداری از ارزشها و شعارهای آگاهی بخش و شورآفرین، داشته باشد، در معرض کینه و بغض بیشتر و آماج دشمنیهای ناجوانمردانه‌تر آنان قرار می‌گیرد. هدفگیری نظرات و درسهای حکیمانه‌ی امام راحل و شعارها و پرچمهای راهنمائی که آن یگانه‌ی دوران در راه این ملت بزرگ برافراشته بود، بخشی از همین نقشه‌ی شوم است، همچنانکه جمع عده و عده برای تحریف یا تشکیک در اصل ولایت فقیه که پایه‌ی اصلی این بنای شامخ و به معنای حاکمیت دین و تقوا بر زندگی اجتماعی یک ملت است، از همین انگیزه شیطانی و سلطه‌جویانه منشاء می‌گیرد. در دنیایی که حکومتها مظهر استکبار و زورگویی و بی‌عدالتی و مادی‌گرائی و بی‌تقوائی‌اند، نظام اسلامی مفتخر است که شعار حاکمیت تقوا و معنویت می‌دهد و حکومت را نه سلطه‌ی خودسرانه، یا ریاست مبتنی بر نیرنگ و ظاهرسازی، که ولایت و محبت و پیوند قلبی و ایمانی می‌داند، و به جای همه معیارهای رائج از قبیل زور و پول و تبلیغ دروغ، فقاهت و عدالت را معیار حاکم می‌شناسند.

پیام به مناسبت سومین دوره مجلس خبرگان، 04/12/1377

* ولایت فقیه ضد دموکراسی اغواگر است‌

مردم‌سالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما - که از متن اسلام گرفته شده است - مردم‌سالاری حقیقی است؛ مثل مردم‌سالاری امریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغواگری ذهنهای مردم نیست. مردم با رای خود، با اراده خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب می‌کنند؛ مسؤولانِ خود را هم انتخاب می‌کنند. لذا دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که امام اصل نظامِ برآمده از انقلاب را به رای مردم گذاشت. شما این را مقایسه کنید با رفتاری که کودتاگران نظامی در دنیا می‌کنند، رفتاری که حکومتهای کمونیستی می‌کردند، و رفتاری که امروز امریکا می‌کند. امروز امریکا بعد از پانزده ماه که با اشغال نظامی عراق را گرفته است، هنوز به مردم این کشور اجازه نمی‌دهد که بگویند برای حکومتِ خود چه چیز و چه کسانی را می‌خواهند. نماینده سازمان ملل دیروز مصاحبه می‌کند و می‌گوید چون امریکایی‌ها در عراق حضور نظامی دارند، باید رای حاکم امریکایی در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دمکراسی اینها این است. نام دمکراسی، اغواگری است. دمکراسی حتّی در کشورهای خودشان هم، یک مردم‌سالاری حقیقی نیست؛ جلوه فروشی به وسیله‌ی تبلیغات رنگین و پولهای بی‌حسابی است که در این راه خرج می‌کنند؛ لذا آراء مردم گم است. در مکتب سیاسی امام رای مردم به معنای واقعی کلمه تأثیر می‌گذارد و تعیین کننده است. این، کرامت و ارزشمندی رای مردم است. از طرف دیگر امام با اتکاء به قدرت رای مردم معتقد بود که با اراده پولادین مردم می‌شود در مقابل همه قدرتهای متجاوز جهانی ایستاد؛ و ایستاد. در مکتب سیاسی امام، مردم‌سالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفته‌ایم. عده‌یی می‌خواهند وانمود کنند که نقش مردم در اداره حکومتها را باید غربی‌ها بیایند به ما یاد بدهند! غربیها خودشان هنوز در خم یک کوچه گرفتارند! همین امریکایی‌ها و همین مدعیان دمکراسی، دیکتاتورهایی از قبیل محمد رضای پهلوی را - که سی‌وپنج سال در این مملکت دیکتاتوری مطلق داشت و قبل از او پدرش حدود بیست‌سال در این کشور دیکتاتوری کرد - در آغوش گرفتند و پشتیبانی کردند و از آنها حمایت کردند. اینها طرفدار دمکراسی‌اند؟! دروغ می‌گویند. هر کس می‌خواهد دمکراسی اینها را ببیند، به عراق برود. برود رفتار آنها را با مردم مظلوم افغانستان ببیند. برود دمکراسی امریکایی را از حمایت بی‌دریغ امریکا از شارونِ جنایتکار ببیند. دمکراسی آنها این است؛ ما از اینها دمکراسی یاد بگیریم؟! اینها برای انسان نقش و ارزش قائلند؟ شما ببینید امروز در فلسطین چه فجایعی دارد اتفاق می‌افتد. آیا فلسطینی‌ها انسان نیستند؟ آیا صاحب سرزمین خود نیستند؟ آیا حق ندارند رای و عقیده داشته باشند؟ امروز زشت‌ترین و فجیع‌ترین رفتار در فلسطین و عراق و افغانستان - و قبل از این در بسیاری از مناطق دیگر - دارد صورت می‌گیرد؛ آن وقت همان کسانی که این رفتارهای زشت را انجام می‌دهند، خجالت نمی‌کشند و ادعای دمکراسی می‌کنند! رئیس‌جمهور امریکا وقیحانه ادعا می‌کند که رسالت گسترش دمکراسی در دنیا و خاورمیانه بر دوش او سنگینی می‌کند! دمکراسی آنها را در زندانهای امثال ابوغریب - که در عراق و گوانتانامو کم هم نیستند - مردم دنیا دارند می‌بینند. این، دمکراسی و حقوق بشر آنهاست! بسیار غافلانه است اگر کسی در داخل جوامع ما و در میان امت اسلامی خیال کند که غربی‌ها باید بیایند به ملتهای ما دمکراسی و مردم‌سالاری یاد بدهند! ما توقع داریم گویندگان و نویسندگانی که از انصاف برخوردار هستند، طوری حرف نزنند و طوری ننویسند که گویی امروز آنها دارند به مردم ما پیام مردم‌سالاری می‌دهند. مردم‌سالاری را امام آورد؛ مردم‌سالاری را انقلاب آورد. در کشوری که در طول قرنهای متمادی، جز در برهه‌های بسیار کوتاه - که مثل یک لحظه گذشته است - معنای رای و اراده مردم را نمی‌دانستند (ما در طول عمر خود چشممان به صندوق رای نیفتاده بود! برای رای مردم ایران کسی ارزش قائل نبود و دیکتاتورها در تمام دوران حکومتِ خود بیشترین بی‌اعتنایی را به مردم ما می‌کردند) امام و انقلاب و نظام اسلامی ما مردم‌سالاری را آورد. عده‌یی طوری حرف می‌زنند که گویا ما تازه داریم وارد میدان مردم‌سالاری می‌شویم! این بی‌انصافی نیست؟ این چشم بستن بر روی حقیقت نیست؟...

شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله ولایت‌فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده‌اند مسأله ولایت‌فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواسته‌ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. این‌که گاهی می‌شنوید تبلیغاتچی‌های مجذوب دشمنان این حرفها را می‌پراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دست‌آموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح می‌کردند. عده‌یی سعی می‌کنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقه‌ی فردی معرفی کنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه - طبق قانون اساسی ما - نافی مسؤولیت‌های ارکان مسؤول کشور نیست. مسؤولیت دستگاه‌های مختلف و ارکان کشور غیرقابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی‌ترین و محوری‌ترین مفهوم و معنای ولایت‌فقیه است. بنابراین ولایت‌فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتی محض و احیاناً نصیحت‌کننده است - آن‌طوری که بعضی از اول انقلاب این را می‌خواستند و ترویج می‌کردند - نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسؤولان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسؤولیتِ خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسؤولیتهای خود باشند. نقش ولایت‌فقیه این است که در این مجموعه‌ی پیچیده و در هم تنیده تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده‌بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی‌اش، مهمترین و اساسی‌ترین نقش ولایت‌فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان‌که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همین‌طور هم هست. این مسؤولیتِ بسیار حساس و مهم، به نوبه‌ی خود، هم از معیارها و ضابطه‌های دینی و هم از رای و خواست مردم بهره می‌برد؛ یعنی ضابطه‌های رهبری و ولایت‌فقیه، طبق مکتب سیاسی امام بزرگوار ما، ضابطه‌های دینی است؛ مثل ضابطه کشورهای سرمایه‌داری، وابستگی به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نیست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب می‌کنند، اما ضوابط آنها این است؛ جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن، که اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند. در مکتب سیاسی اسلام، ضابطه، اینها نیست؛ ضابطه، ضابطه معنوی است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی می‌آورد؛ تقوا، شجاعت می‌آورد؛ درایت، مصالح کشور و ملت را تأمین می‌کند؛ اینها ضابطه‌های اصلی است برطبق مکتب سیاسی اسلام. کسی که در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر یکی از این ضابطه‌ها از او سلب شود و فاقد یکی از این ضابطه‌ها شود، چنانچه همه مردم کشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد. رای مردم تأثیر دارد، اما در چارچوب این ضابطه. کسی که نقش رهبری و نقش ولی‌فقیه را بر عهده گرفته، اگر ضابطه علم یا ضابطه‌ی تقوا یا ضابطه‌ی درایت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحیت می‌افتد و نمی‌تواند این مسؤولیت را ادامه دهد. از طرف دیگر کسی که دارای این ضوابط است و با رای مردم که به‌وسیله‌ی مجلس خبرگان تحقق پیدا می‌کند - یعنی متصل به آراء و خواست مردم - انتخاب می‌شود، نمی‌تواند بگوید من این ضوابط را دارم؛ بنابراین مردم باید از من بپذیرند. «باید» نداریم. مردم هستند که انتخاب می‌کنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببینید چقدر شیوا و زیبا ضوابط دینی و اراده مردم ترکیب یافته است؛ آن هم در حساس‌ترین مرکزی که در مدیریت نظام وجود دارد. امام این را آورد. بدیهی است که دشمنان امام خمینی و دشمنان مکتب سیاسی او از این نقش خوششان نمی‌آید؛ لذا او را آماج حملات قرار می‌دهند. در راس اینها کسانی هستند که به برکت امام بزرگوار ما و مکتب سیاسی او، دستشان از غارت منابع مادی و معنوی این کشور کوتاه شده است. آنها جلودارند، یک عده هم دنبالشان حرکت می‌کنند. بعضی می‌فهمند چه‌کار می‌کنند، بعضی هم نمی‌فهمند چه‌کار می‌کنند.

بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)، 14/03/1383

* مردم ولی نعمتان انقلابند

مردم حقیقتاً ولی نعمت ما و صاحبان واقعی انقلاب هستند. آنان با جان و مال وفرزندان خود در جبهه های جنگ حضور یافتند و از کشور،‌ انقلاب و نظام دفاع کردند. انواع حمایتها و پشتیبانی های مردم از مسئولان طی دوازده سال گذشته، قدرت و عزت ایران اسلامی را موجب شده و حکومت اسلامی همواره از پشتوانه این ملت با ایمان ، شجاع و بپاخاسته برخوردار بوده است. لذا باید ترتیبی داده شود و مکانیزمی بوجودآید که کارگزاران حکومتی حقیقتا خود را خدمتگزار مردم دانسته و بر این اساس وظایفشان را انجام دهند.

دیدار با کارگزاران نظام ،14/09/1369‌

* فقیه دین شناس ترسیم کننده راه سعادت دنیا است‌

فقیه،‌دین شناسی است که راه سعادت و خوشبختی دنیا وآخرت را که آئین الهی برای مردم ترسیم کرده است می شناسد و حاکمیت چنین انسانی ازیک منطق عقلانی و استدلال محکم برخوردار است. اما حاکمیت یک فرد نظامی، سرمایه دار یا سیاستمدار حزبی و حرفه ای چنین استدلالی را با خود ندارد و در عین حال خبرگزاری ها، مطبوعات، رادیوها، تلویزیونهای خارجی و گاهی مزدوران داخلی درمقالات و تبلیغات خود رهبری اسلامی را زیر سئوال می برند.

دیدار با میهمانان دهه فجر، 18/11/1371

* دشمنی استکبار با رهبری مقتدر نظام اسلامی‌

استکبار با یک رهبری مقتدر در نظام اسلامی دشمن است، چه این که یک رهبری بی‌حال و بی‌خبر که به راحتی بتوانند ذهن او را عوض کنند و او را به اشتباه بیندازند، برای آنها اهمیتی ندارد. اما اگر رهبری نظام اسلامی آنگونه بود که اسلام می‌گوید، مردم می‌خواهند، انقلاب طلب می‌کند و قانون اساسی حکم می‌کند؛ در آن صورت من تعجب نمی‌کنم که آنها با رهبری، مخالف باشند و آن را هدف قرار بدهند.

سخنرانی در اجتماع بزرگ نیروی مقاومت بسیج مردمی به مناسبت سالروز تشکیل بسیج، 05/09/1376

* خبرگان صندوق ذخیره ارزی معنوی نظام‌

مجلس خبرگان در حقیقت یک پشتوانه‌ی عظیمی برای نظام است؛ مثل صندوق ذخیره ارزیِ معنویِ نظام. یک پشتوانه و یک ذخیره معنوی است که باید حاضر باشد، آماده باشد، پابه‌کار باشد و به‌روز باشد برای هنگام لازم و مورد نیاز؛ همچنان که کشورها نیروهای مسلحشان را آماده نگه میدارند، سالهای متمادی در پادگانهایشان هستند و عملاً کاری انجام نمیدهند؛ لیکن برای لحظه‌ی مورد نیاز به‌روز و آماده نگه میدارند. مسئله‌ی مجلس خبرگان، یک چنین چیزی است. اگر این مجلس نباشد، در آن ساعت فقدان و خلا رهبری، هیچ دست و انگشتی گره‌گشای مشکلی که پیش خواهد آمد، نخواهد بود. این، آن مجلسی است که کار آن در لحظه‌ی بحران و در لحظه‌ی لزوم گره‌گشایی اساسی است. این مجلس باید همیشه باشد، همیشه آماده به کار باشد، متوجه اوضاع باشد، مسائل جاری، مهم و اساسی کشور را دائماً مورد سنجش قرار دهد و برای آن لحظه‌ای که نیاز هست، آن کار اصلی خودش را - که انتخاب رهبری است - انجام دهد. این، اهمیت مجلس خبرگان را نشان میدهد. در لحظه‌ی بحران، نقش‌آفرینی منحصر به این مجلس است.

و انسان می‌بیند که این سازوکاری هم که قانون اساسی برای تشکیل مجلس خبرگان فراهم کرده است، عاقلانه‌ترین و متین‌ترین سازوکار است. والّا اگر قرار بود در لحظه‌ی نیاز، آن وقتی که باید از سوی مردم رهبر انتخاب شود یا از سوی گروه خاصی انجام بگیرد - که سابقه نداشت - برای آن گروه قطعاً مشکلات و معضلاتی پیش میآمد که قابل حل نبود. قانون اساسی، مردم را به شکل انتخابات خبرگان، به طور کامل در متن قضیه وارد کرده است؛ مردم انتخاب میکنند، این ذخیره معنوی را برای کشور ایجاد میکنند و این ذخیره معنوی در هنگام لزوم، کاری را که باید انجام بدهد، انجام میدهد. این کار اصلی است و اهمیت مجلس خبرگان را از اینجا میتوان فهمید.

خوب، آنچه بر این معنا مترتب است، الزاماتی است که این جایگاه و نقش مهم، با خود همراه می‌آورد. این طبیعی است، هر چه کار مهمتر و نقش اساسی‌تر و محوریتر باشد، طبعاً الزامات هشداردهنده‌تری در کنار آن وجود خواهد داشت.

اولین چیزی که جزوِ الزامات این جایگاه به حساب میآید، این است که ما مجلس خبرگان را در وضعی قرار دهیم که برای مردم اطمینان‌بخش و مورد قبول و اعتماد آنها باشد. هر گونه حرکتی که به تضعیف جایگاه مجلس خبرگان بینجامد، نقطه‌ی مقابل این رویکرد است. مجلس خبرگان را نباید تضعیف کرد.

بیانات در دیدار خبرگان منتخب ملت، 09/06/1385‌

* رهبری حافظ تمامیت انقلاب است‌

رهبری، یعنی آن نقطه‌ای که هرجا دولت - هر دولتی در ایران - مشکلی داشته باشد، مشکلات لاعلاجش به دست رهبری حل می‌شود. توجّه کنید؛ هر جا که تبلیغات دشمن کاری کند تا مردم را به دولتها بدبین سازد، این‌جا نقش رهبری است که حقیقت را برای مردم، روشن، و توطئه دشمن را بر ملا می‌کند. این چند ساله ندیدید که درباره دولتها، دولتمردان و مسؤولان چه می‌کردند و چگونه سعی می‌نمودند که تبلیغات دروغ و ترفندهای گوناگونی را رایج کنند تا مردم را مأیوس نمایند!

آن‌جایی که می‌خواهند مردم را مأیوس کنند، رهبری است که امید به مردم می‌دهد. آن‌جایی که می‌خواهند یک توطئه سیاسی بین‌المللی برای ملت ایران به‌وجود آورند، رهبری است که قدم جلو می‌گذارد و تمامیت انقلاب را در مقابل توطئه قرار می‌دهد - مثل همین قضیه اخیر اروپا که ملاحظه کردید - و دشمن را وادار به عقب‌نشینی می‌کند. آن‌جایی که می‌خواهند در بین جناحهای گوناگون مردم، اختلاف ایجاد کنند، رهبری است که می‌آید مایه الفت و مانع از تفرقه می‌شود.

آن‌جایی که می‌خواهند صندوقهای انتخابات را خلوت کنند و مردم را از حضور در پای صندوقها و رای دادن مأیوس نمایند، رهبری است که به مردم الگو می‌دهد و می‌گوید که انتخابات وظیفه است. آن‌گاه مردم اعتماد می‌کنند، وارد می‌شوند و حماسه عظیمی می‌آفرینند. آن‌جایی که جایگاه ابراز نظر مردم در مسائل انقلاب است، چشم مردم به دهان رهبری است.

در زمان امام راحل این را بارها تجربه کردند و به لطف پروردگار، تو دهنی خوردند. بعد از رحلت امام راحل هم با کمک مردم، با همّت و با همکاری مردم، دهها بار با همین کیفیّت و همین شیوه، پیوند جوشیده استوار میان مردم و رهبری، توانسته است مشت محکم به دهان دشمنان بزند. لذا بسیار طبیعی است که با رهبری، بد باشند و کینه عمیق داشته باشند؛ جای تعجّبی ندارد. البته رهبری مقتدر؛ اگر یک رهبری بی‌حال، بی‌جان و بی‌حضوری باشد - که نه از جایی خبر دارد و راحت می‌شود ذهنش را عوض کرد؛ راحت می‌شود او را به اشتباه انداخت - چنین رهبری ضعیفی، چندان برایشان اهمیت ندارد. اما اگر قرار شد رهبری مقتدری که اسلام می‌گوید، مردم می‌خواهند، انقلاب طلب می‌کند و قانون اساسی حکم می‌کند، باشد، با آن مخالفند! حق دارند مخالف باشند! من تعجّب نمی‌کنم از این‌که اینها رهبری را هدف قرار دهند!

بیانات در جمع بسیجیان به‌مناسبت هفته بسیج، 05/09/1376

دسته ها : مذهبی
پنج شنبه 1388/7/30 10:1
X