یکی از نکات قابل توجه در بررسی تاریخ اسلام و حتی مسیحیت، حضور قوم یهود در کنار مراکز اصلی دینی و همسایگی ایشان با جوامع دینی دیگر بوده است. یهودیان چندین دهه قبل از ظهور پیامبر اعظم، بر اساس ظواهر و شواهد تاریخی و با بهانه‌ی یاری رسانی به حضرت رسول در اطراف شهر مدینه که قرار بود در آینده مقر حکومتی مسلمین شود مستقر شدند. با مردم مدینه داد و ستد می کردند و حتی به اقدامات فرهنگی و آموزشی دست زدند.
آنها نشانه‌هایی از ظاهر و ویژگی‌های پیامبر اکرم داشتند که همواره در جستجوی ایشان بودند. جالب اینکه به استناد گزاره‌های قطعی قرانی، آنها با نشانه‌هایی که از پیامبر خاتم داشتند او را حتی از فرزندان خود بهتر می‌شناختند. با بعثت پیامبر و اعلام رسمی و آشکار دعوت، پیش بینی یهودیت و مسیحیت به واقعیت پیوست و پس از طی دوران پر مشقت مکه، پیامبر با جلال و جبروت وارد شهر مدینه شد. در این برهه‌ی مهم تاریخی، یهودیان اطراف مدینه دو گروه شدند. برخی به حقانیت رسول خاتم، آشکارا اعتراف نموده و به دین مبین اسلام وارد شدند. اما گروه دوم علیرغم گزاره‌های دینی در دست، پیشینه‌ی تاریخی اجداد خود و مهاجرت دینی صورت گرفته با هدف زیارت و خدمت به پیامبر خاتم، از در انکار برون آمدند و با علم به حقانیت پیامبر به مقابله‌ی آشکار و نهان با پیامبر پرداختند. آنها از هر دری برای مقابله با اسلام و پیامبر برخاستند که اجمالاً برخی از آنها عبارتند از:
1- تبلیغات عمومی در نفی رسالت و حقانیت پیامبر علیرغم راهبرد اولیه.
2- تردید و شبهه افکنی درخصوص آموزه‌های اسلام در دل افراد جویای حقیقت.
3- تکفل تربیت فرزندان اهل مدینه و کاشتن بذر بغض پیامبر در دل نوجوانان مستعد مدینه.
4- هتک حرمت نوامیس مسلمان در محله‌های یهودی‌نشین مدینه.
5- جاسوسی و خبرچینی برای مشرکان مکه.
6- سازماندهی مسلمانان ضعیف الایمان ذیل پرچم منافقان مدینه.
7- حمایت فکری و مادی از جریان نفاق درون جامعه اسلامی.
8- شکستن پیمان صلح در موارد متعدد و هنگام محاصره مسلمین توسط کفار و مشرکین.
10- مقابله مستقیم با اسلام پس از نا امیدی از مقابله غیرمستقیم.
نکته قابل توجه درخصوص رفتارشناسی یهودیان اطراف مدینه در صدر اسلام اینکه، ایشان به دلیل درک حقانیت اسلام و عظمت پیامبر در دل‌های خود از یک طرف و دلبستگی شدید به متاع دنیا از طرف دیگر، حتی المقدور از مقابله‌ی مستقیم خودداری می‌کردند. از همین روی، ایشان با تقویت دو جریان عمده مشرکان مکه و منفاقان مدینه تلاش می‌کردند شجره‌ی نوپای اسلامی را قطع کنند.

اوج خیانت یهود در غزوه احزاب:
طوایف یهودی بنی قینقاع در سال‌ دوم، بنی نضیر در سال چهارم و بنی قریظه در سال پنجم هجری پیمان شکنی خود را به اوج رسانده و با پیامبر وارد جنگ شدند. بنی قریظه ضمن تحریک مشرکان جزیره العرب برای از بین بردن اسلام و همکاری تنگاتنگ با مشرکان مکه برای تشکیل سپاهی متشکل از اقوام عرب، خیانت‌های گسترده‌ای را در جنگ احزاب نمود.
در همین جنگ احزاب (خندق) مسلمانان مدینه به مدت بیش از شش‌ماه محاصره اقتصادی شدند و در اوج سختی حفر خندق و کمبود امکانات ناشی از محاصره، پیامبر نوید فتح یمن، شام و دنیای شرق وغرب را به مسلمین دادند و در همین زمان منافقان مدینه ایشان را به سبب پیشگویی‌ در خصوص فتوحات عظیم آینده استهزا کردند. جنگ به سبب مقاومت و صبر مسلمانان و اقدام تاریخی و منحصر به‌فرد علی‌علیه السلام در مبارزه با عمروبن عبدود به نفع مسلمین تمام شد.
پس از پایان غزوه احزاب و عقب‏نشینى خفت‌بار قریش و سایر قبائل عرب از مدینه، طبق روایات اسلامى پیامبر به منزل بازگشت و لباس جنگ از تن در آورد و به شستشوى خویشتن مشغول شد، در این هنگام جبرئیل به فرمان خدا بر او وارد شد، و گفت: چرا سلاح بر زمین گذاردى؟ فرشتگان آماده پیکارند، هم اکنون باید به سوى" بنى قریظه" حرکت کنى، و کار آنها یکسره شود.
پیامبر ص پیش از خواندن نماز عصر به سوى بنى قریظه حرکت کرد، مسلمانان به سرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب کرده بود که قلعه‏هاى محکم بنى قریظه را در حلقه‏ محاصره خود در آوردند.
این محاصره بیست و پنج روز به طول انجامید، نهایتا اینکه همگى تسلیم شدند، گروهى به قتل رسیدند و پیروزى بزرگ دیگرى بر پیروزى مسلمانان افزوده شده و سرزمین مدینه از لوث وجود این اقوام خائن و دشمنان سرسخت و لجوج پاک گردید. همین واقعه است که منجر به نزول آیه26 سوره احزاب شد."و اَنزَلَ الَّذین ظَاهَرُوهُم مِن اَهلِ الکِتَاب وَ مِن صَیَاصِیِهم ..."

خیانت جریان نفاق
سرگذشت منافقان نیز قابل توجه است. واژه منافق و جریان نفاق به تعبیر شهید مطهری اولین بار در اسلام و در ادبیات قرانی آمده است و در ادیان گذشته مسبوق به سابقه نبوده است. جریان نفاق به دلیل پیچیده شدن جوامع و تلاش جریان الحاد در مخفی ماندن و حرکت‌های زیر زمینی، به تدریج شکل گرفت. به نحوی که با ورود پیامبر به مدینه ، این جریان علیرغم میل باطنی، در ظاهر خود را مسلمان معرفی نموده و در جریانات اجتماعی در کنار بقیه مسلمانان خودنمایی نمود. البته هرگاه با جریانات مخالف اسلام مواجه می‌شد خود را همراه جریان کفر و مسخره کننده مسلمانان معرفی نمود. واذا لقوا الذین امنوا قالوا امنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزءون (بقره 13)
منافقان به سبب برخورداری از ظاهری اسلامی، براحتی قابل شناخت نبوده و شناسایی آنها نیازمند بصیرت عمیق و راهنمایی‌های پیامبر بود. راهکار پیامبر برای معرفی ایشان بسیار قابل توجه بود. پیامبر برای افزایش بینش مسلمانان و همچنین فرصت دادن به منافقان برای اصلاح رفتار ناشایست، حتی المقدور از معرفی مستقیم و با نام ایشان، خودداری فرموده و عمدتا به ذکر ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی ایشان می‌پرداختند تا مسلمانان از جهالت خارج شده و خود بصیرتی درون‌زا پیدا کنند. نهایتا اینکه جریان نفاق اگرچه در زمان پیامبر و خصوصا بعد از غزوه تبوک به ضعف گرایید اما هیچگاه از بین نرفت و هر روز پیچیده تر عمل نمود.

اتحاد شوم جریان نفاق و یهود
جریان نفاق به سرکردگی عبدالله بن ابی از ابتدای ورود پیامبر به مدینه با پذیرش ظاهری اسلام تلاش نمود در فرصتی مناسب به پیامبر ضربه وارد کند. در این مسیر اقدام به همکاری نهانی با مشرکان مکه و همچنین سران یهود مستقر در اطراف مدینه نمود. اما از آنجا که سنت الهی بر تقویت جریان حق می‌باشد با گذشت زمان گستردگی و عمق اسلام افزایش یافت.
در سال نهم هجری به پیامبر اطلاع داده شد که در منطقه تبوک، سپاه روم دست به تحرکات نظامی زده است. از همین روی پیامبر سپاه عظیمی از مسلمانان تشکیل داده و به سمت منطقه تبوک رهسپار شدند. در این غزوه پیامبر حضرت علی ابن ابی طالب را به عنوان جانشین خود در مدینه قرار داده و از مسلمین خواست تا وصیت نامه های خودرا بنویسند چون وقایع پیش رو غیر قابل پیش بینی می نمود. این رفتار پیامبر باعث شد که از همان ابتدای حرکت عناصر سست ایمان و منافقان دست به اقدامات تبلیغی تخریبی بزنند. تا جایی که در یکی از منازل عبدالله ابن ابی و همراهانش به همراه یهودیان همراه سپاه اسلام به بهانه عظمت و قدرت سپاه روم و سختی و گرمی و دوری راه از همراهی سپاه اسلام محروم شدند و به مدینه بازگشتند. عده‌ای نیز در سپاه اسلام باقی ماندند امابه شیطنت و شایعه پراکنی ادامه دادند، ودیعه بن ثابت،جلاس بن سوید و...از این گروه بودند. نهایتا اینکه در راه بازگشت از غزوه تبوک، قصد ترور پیامبر را داشتند که در این کار هم موفق نشدند اما ننگ ابدی بر دامان ایشان نشست و برخی از آنها به سزای عمل خود رسیدند.
واقعیت این است که بر خلاف نظر برخی از اندیشمندان مسلمان، جریان نفاق هیچگاه ریشه کن نشد، چه در زمان پیامبر و چه پس از رحلت ایشان. و نکته مهم اینکه این جریان به همراه یهودیان ترکیب خطرناکی را درست کردند که همواره کیان اسلامی را تهدید می‌کنند.
پیدایش مذاهب انحرافی طی دویست سال اخیر و حمایت‌های شدید لژهای ماسونی، اختلاف افکنی بین جریان‌های فعال اسلامی، نفوذ در دستگاه‌های حاکمه در کشورهای اسلامی و بوجود آوردن غده‌ی سرطانی رژیم صهیونیستی ثمره خیانت یهود از بیرون و جریان نفاق از درون جوامع اسلامی بوده است.
این اتحاد شوم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب همدستی کُفار حربی با منافقان امّت، برای محو فلسطین عزیز و مقاوم در جریانات اخیر غزه به نحو کاملا مشهودی خودنمایی نمود آخرین نمونه بر این مدعا بود. این بار هم جریان یهود و نفاق در ارزیابی های خود همانند غزوه احزاب در صدر اسلام، دچار خطای استراتژیک شد و با تصور اینکه ظرف حداکثر چهار روز طومار مقاومت اصیل اسلامی در غزه را خواهد پیچید وارد فاز همکاری آشکار شده و شبکه‌های پنهانی خود را آشکار نمود، برخی حکام عرب و حتی بخش‌هایی از الازهر مصر سرسپردگی خود به جریان یهود را نمایش دادند. و این بار پرده‌ی جدیدی از نفوذ جریان خطرناک یهود و نفاق در پیکره امت اسلامی را نشان دادند.
بی شک رفتار خائنان منافق در دنیای عرب و سبوعیت آشکار یهود و نتایج به دست آمده پس از 22 روز مقاومت افتخار آمیز مردم در غزه معادلات منطقه و ادراکات مردم مسلمان از رهبران جوامع اسلامی را به هم ریخته است. از همین روی برخی اقدامات از سوی حکام خائن و منافق عرب قابل پیش بینی هستند:
1-نفی جریان مقاومت در فلسطین و متهم کردن ایشان به تندروی.
2-تلاش برای متهم کردن و تبلیغ علیه حکومت های اسلامی و غیر اسلامی حامی مقاومت.
3-نفوذ دادن برخی کشورهای به ظاهر طرفدار مقاومت، برای وارد کردن ضربه به صف کشورهای حامی مظلوم در وقت مقتضی.
4-اتخاذ ژشتی دلسوزانه برای مردم غزه و اعلام ارسال کمک ‌های مالی با رقم های درشت، بدون اقدامی عملی و یا در مسیری خلاف خواست نیاز واقعی مظلومین غزه.
5-آغاز همکاری با مجامع بین المللی برای صدور قطعنامه‌های ضعیف که نهایتا به نفع اسرائیل بوده و به خود ایشان وجهه‌ای آبرو مندانه خواهد داد.
برای روشن ماندن صفوف مسلمین و متمایز بودن ایشان از جریان نفاق در امت اسلامی و جریان خطرناک یهود در جهان، که به بهای خون هزاران شهید و مجروح درغزه به دست آمده است اقدامات مهمی توصیه می‌شوند:
1-بررسی سابقه تاریخ خیانت مشترک جریان نفاق و یهود در دوره معاصر
2-لزوم تفکیک مردم حق طلب و دولت های خائن در امت اسلام و برنامه ریزی متناسب برای هر گروه.
3-بازخوانی پیام‌های مقام معظم رهبری درخصوص غزه دو روز پس از آغاز حمله و دو روز پیش از پیروزی مقاومت. و ارایه تحلیل برای انسان های حق طلب سراسر عالم.
4-بازخوانی پیام‌های امام خمینی درباره آل سعود و شاه اردن و ریس جمهور مصر، اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی، پیام مربوطبه کشتار حجاجدر سال 1366و...
5-برنامه ریزی برای آگاهی بخشی به مردم درخصوص روزشمار وقایع غزه وعکس العملهای تاخیری و تردید آمیز برخی کشورها که امروز خود را دلسوزترین جلوه می‌دهند.

منابع:
محمد ابراهیم آیتی انتشارات دارالفکر 1386. تاریخ پیامبراسلام صفحه 546-549.
محمدحسین طباطبایی ترجمه تفسیر المیزان، ج‏16، ص:437- 439.
ناصرمکارم شیرازی وهمکاران، تفسیر نمونه، ج‏17، ص: 269-270.
محسن قرائتی، تفسیر نور، ج‏9، ص:351- 352.
مرتضی مطهری، پانزده گفتار، مساله نفاق 1 و 2.

دسته ها : سیاست
چهارشنبه 1387/11/9 23:41
X