1- خشونت
الف - به شهادت رساندن سید عبدالحسین واحدی و دستگیری سایر فدائیان اسلام
بختیار در آبان ماه سال 1334 پس از اینکه جمعیت مذهبی فداییان اسلام به رژیم شاه اعلام جنگ دادند و نخستوزیر "حسین علاء" را قبل از عضو شدن ایران در پیمان نظامی بغداد (سنتو) در تهران مورد سوء قصد قرار دادند ، تلاشهای خود را متوجه جمعیت مزبور کرد . شهید نواب صفوی رهبر فداییان اسلام و سرکردگان آن جمعیت مانند سید عبدالحسین واحدی نفر دوم ، سید محمد واحدی نفر سوم ، استاد خلیل طهماسبی (اعدام کننده رزمآرا) و ذوالقدر همگی دستگیر شدند و دادستان ارتش برای نواب صفوی ، سید محمد واحدی ، خلیل طهماسبی ، مظفر ذوالقدر ، درخواست اعدام کرد و هر چهار تن تیرباران شدند و به شهادت رسیدند.
حسین مکی در مورد شهادت سید عبدالحسین واحدی میگوید:
« این شایعه که سید عبدالحسین واحدی فرد دوم فداییان ، هنگام آورده شدن از اهواز به تهران به دلیل فرار مورد تیراندازی سربازان محافظ قرار گرفته و کشته شده دروغ است ، بلکه تا آنجا که من شنیدم و برمن به ثبوت رسیده است ، هنگامی که سید عبدالحسین واحدی را به دفتر فرماندار نظامی بردند و با بختیار روبه رو کردند ، بختیار به او فحش رکیکی داد و او آن فحش را عینا به بختیار بازگرداند . بختیار بلافاصله دست به کلت کمری خود برد و کلت را از جا کلتی در آورد با شلیک یک گلوله به مغز سید عبدالحسین واحدی او را به قتل رساند ( به شهادت رساند ) »
ب - تأسیس ساواک
در سال 1335 شاه سرتیپ بختیار را به درجه سرلشکری ارتقا داد . پس از آن در مهر ماه 1335 که بنا به اشاره آمریکاییها قرار شد فرمانداری نظامی تهران و حومه و دیگر فرمانداریهای نظامی به کار خود خاتمه دهند و کشور حالت عادی به خود بگیرد ، با صوابدید آمریکاییها مقدمات تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور فراهم شد و سرانجام این سازمان که دارای 10 اداره کل بود که در رأس هر یک، یک مدیر کل نظامی با درجه سرتیپی یا سرهنگی قرار داشت تشکیل شد .
علاوه بر مستشاران آمریکایی ، مأمورینی از اسرائیل نیز در تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور سهم وافر داشتند. تشکیل " سازمان اطلاعات و امنیت کشور " به صورت قانونی و با ارسال لایحه پیشنهادی از سوی دولت به مجلس شورای ملی انجام گرفت و پس از تصویب لایحه پیشنهادی ، سازمان مزبور تشکیل شد و سازمانی مشابه آن در ارتش به نام " سازمان اطلاعات و ضد اطلاعات " شکل گرفت . بختیار در 31 شهریور 1338 سپهبد شد .
ساواک در دوران تصدی بختیار دارای دهها ساختمان در مناطق مختلف تهران شد . خود بختیار در عمارتی مجلل دارای شش یا هفت طبقه مستقر بود که در خیابان تخت جمشید ( امروز خیابان آیتالله طالقانی ) چها راه فیشرآباد ( امروزه چهار راه سپهبد قرنی ) جنب فروشگاه قدس کنونی ساخته شده بود و نام عجیب " سنگ سیاه " را بر آن گذارده بودند .
اتاق بختیار دو لایه بود و صدا از داخل اتاق بیرون نمیآمد . کنار میز بختیار یک پرچم بزرگ ایران در اندازه اصلی گذارده شده بود . اتاق او مجهز به "دیکتافون" بود و بختیار محاوراتی را که لازم میدانست ضبط میکرد .
علاوه بر این ساختمان دهها ساختمان دیگر در خیابان خردمند و خیابان قدیم شمیران ، در اختیار ادارات کل دهگانه ساواک بود .
مدیران کل ساواک غالبا نظامی بودند ، از ارتش و ژاندارمری به ساواک منتقل میشدند و از درجههای نظامی برخوردار میشدند . سوء استفاده شدید مالی در میان مدیران و کارمندان ساواک رواج داشت. این افراد غالبا از طریق شغل حساس خود پولهای زیادی به دست میآوردند .
بختیار تا سال 1339 همچنان در رأس "سازمان اطلاعات و امنیت کشور " که آن را با نام مخفف ساواک میخواندند قرار داشت . ساواک کلیه وظایف فرمانداری نظامی منحله را عهدهدار شده بود و مقام رسمی بختیار معاونت نخستوزیر و ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور عنوان میشد و چون معاون نخستوزیر شده بود ، در رأس یک سازمان پلیس سیاسی قرار داشت و دیگر اونیفورم نظامی نمیپوشید.
2- فساد بختیار
الف - فساد سیاسی
بختیار در روزهای آغاز اقتدار خود به دلیل مناسبات گرمی که با همه محافل داشت ، از سوی مطبوعات تهران که مدیران و صاحبان امتیاز آن از طبقات متنفذ بودند و اغلب با دربار روابط خوبی داشتند ، مورد حمایت واقع میشد . گزارشهای ویژه پر آب و تابی از زندگی خانوادگی ایلیاتی او ، شکارهایش ، چیرگیاش در تیراندازی و فرزند و خانواده دوستی او به چاپ میرسید .
در عین حال ، همه مطبوعات که زیر سانسور برّرسان فرماندار نظامی و شهربانی قرار داشتند ، از او حساب میبردند . یک سردبیر قدیمی مطبوعات گفته است که بارها شاهد آن بوده که تیمسار بختیار به عدهای از مدیران و سردبیران مطبوعات پاکتهای کوچک حاوی چکهای چند هزار تومانی تسلیم میکرده و آنان با سپاس و تعظیم فراوان میپذیرفتند .
در دوران مخوف زمامداری او در ساواک، مطبوعات کشور همچنان در تعریف و تجلیل بختیار بر یکدیگر سبقت میجستند . مدیران مطبوعات در عتبه بوسی بختیار میکوشیدند و به افتخار او ضیافتهایی برگزار میکردند .
بختیار با آنکه رئیس سازمان امنیت بود و باید لباس غیرنظامی بپوشد ، در اعیاد و مراسم با لباس رسمی ارتش و شنل ظاهر میشد . تقریبا همه روزنامهنگاران آن دوران که به تدریج ثروتمند شده بودند ، از ارادتمندان تیمسار به شمار میرفتند . در میهمانیهای با شکوه او تا پنج هزار نفر شرکت میکردند . در مجاورت قصر سعدآباد ، کاخ با شکوهی ساخته و در میهمانیهای شبانه آن طور که فردوست ، دوست او میگوید در پایان شب اتومبیلها را با بلندگو به جلوی خانه احضار میکردند و صدای بلندگو در سعدآباد به گوش شاه میرسید . مطبوعات هر روز مطلبی درباره او مینوشتند .
ب - فساد اخلاقی:
نام بختیار مترادف با فسق و فساد برده میشد . او همزمان با آغاز اوجگیری شاهین قدرتش به بانویی به نام "قدرت خانم" که زن بسیار جذاب و طنازی بود دل بست . قدرت خانم همسر یک سرهنگ بازنشسته مدیر روزنامه بود که روزنامه او " آرام " به جناح نفتی مطبوعات ، یعنی مطبوعاتی که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس آنها را تغذیه میکرد و برای هتاکی به دولت دکتر مصدق از آنها بهرهجویی مینمود تعلق داشت .
قدرت خانم چنان نفوذی در بختیار به هم رساند که بنا به نوشته و شهادت یک روزنامهنویس ( دکتر علی بهزادی مدیر مجله " سپید و سیاه " در کتاب خاطراتش ) آزادانه وارد اتاق تیمسار میشد . روی میز او مینشست و با او به شوخیهای لفظی میپرداخت .
دلبستگی تیمور بختیار به قدرت خانم به جایی رسید که سرانجام به زور طلاق او را از شوهرش "سرهنگ یمینی" گرفت و یمینی از شکایات خود ره به جایی نبرد و شوهر را به اروپا تبعید کرد . بالاخره قدرت خانم همسر دوم تیمسار بختیار شد و او نیز مانند "ایران خانم"، فرزندانی برای بختیار به دنیا آورد .
در زمان ریاست بختیار بختیار بر ساواک که هم ایران و هم قدرت را به عنوان همسر در سرای داشت، ناگهان دلباخته پوران شاپوری خواننده آواز ( فرحدخت طالقانی ) همسر عباس شاپوری نوازنده ویولون و سازنده آهنگهای عوامپسند ایرانی شد . پوران نیز تحت تأثیر ثروت و قدرت و شهرت تیمسار قرار گرفت . اعتراضها و شکایتهای عباس شاپوری به جایی نرسید و بنا به نوشته و تصریح ارتشبد فردوست ، بختیار پوران را از چنگ شوهرش بیرون آورد .
عباس شاپوری، به هر کجا که رفت با تمسخر و تحقیر علت را " کرم خود درخت " و " خواست و تمایل پوران " دانستند . بنا به اظهار دکتر ا . ج که میل ندارد نامش به میان آورده شود ، هنگامی که او در انگلستان تحصیل میکرده ، بختیار را دیده است که پوران را – که تازه مطلقه شده بود – با خود به لندن آورده در مهمانخانهای با او زندگی میکرده است.
شاه که همهی اینها را میدانست یا میشنید و به روی خود نمیآورد که در کشور اسلامی چگونه یک سپهبد میتواند زن مردم را ولو زن خواننده و آوازخوان را از آغوش شوهرش برباید و در خانه خود نگهداری کند و شب با او هم بالین شود .
ج - سوء استفادههای مالی:
بختیار که در دوران پیش از سرتیپ شدن فقط مالک یک خانه کهنه در خیابان شاهپور تهران بود ، در طول هشت سال و نیم بعد از دی ماه 1332 تا اواخر سال 1340 دارای املاک و مستغلاتی به شرح زیر شد :
1- یک باب منزل بسیار مجلل در شمیران خیابان سعدآباد
2- یک باب باغ با ساختمان در تهران ، معروف به باغ تاج
3- یک باب باغ در تهران پارس
4- یک باب باغ در الهیه شمیران
5- یک باغ به مساحت 000/10 متر در رامسر
6- یک باغ در ایذه خوزستان
7- یک قطعه زمین در شمیران ، مبارکآباد
8- 1290 سهم از کارخانه قند اصفهان
9- تعداد 48 قطعه قالیهای گرانبها بافت ایران و چین
10- چهل و شش قلم جواهرات گرانبها
11- سه دانگ از قریه " دزک " در بختیاری
12- سه دانگ از قریه " بردنجان " در بختیاری
13- یک دانگ و نیم از قریه "خشویه " در لنجان بختیاری
14- سه دانگ از قریه " پرندگان " در بختیاری
15- یک دانگ و نیم از قریه " تبوند" در خوزستان
16- یک دانگ و سه چهارم دانگ در " کردکوی " گرگان
17- چهاردانگ از قریه " انارمرز" در گرگان
18- سه دانگ در قریه " اردل " در بختیاری
19- شش دانگ فدک و بالابانه در گلپایگان اصفهان ؛
علاوه بر آن مالکیت املاک و مستغلات دیگری نیز به او نسبت داده میشد .
منبع:
معماران عصر پهلوی ، نجفقلی پسیان ، نشر ثالث ، 1379