تعداد بازدید : 4526228
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
حرکت امام حسین (علیهالسّلام)،درسی برای تمامی ادوار تاریخ
... باید ماجراى امام حسین شناخته شود. کجا شناخته مىشود؟ در تاریخ؟ آرى؛ این یک بخش از آن است؛ اما قضیه امام حسین، فقط قضیه آن قطعه از تاریخ نبود. اگر مربوط به همان قطعه از تاریخ بود، اینقدر ماجرا و سروصدا و تکرار نداشت. بنابراین فقط مربوط به آن زمان نیست. امام حسین، هم خودش در کربلا و قبل از کربلا فرمود که عمل من نمادین است - یعنى هرجا چیزى از آنچه که امروز در رأس قدرت است، ولو نه همهاش، وجود داشته باشد، باید چیزى از این جنسى که من به بازار مىآورم، عرضه شود - هم ائمّه بعد از او ماجرا را اینگونه زنده کردند و بر آن تأکید ورزیدند و هم آن کسانى که آماج مستقیم تیر خطاناشدنى امام حسین بودند - یعنى حکومتهاى ظالم و ستمگر - در مقابل حرکت امام حسین عکسالعمل نشان دادند؛ البته نه در ماجراى عاشورا، بلکه صد سال، صدوپنجاه سال، سیصد سال بعد از آن. این نشاندهنده آن است که این ماجرا، سیّال و موّاج و تمامنشدنى است.
پس فهمیدن قضیه عاشورا فقط در تاریخ نیست؛ در هر زمانى باید دید عناصر تشکیلدهنده هویّت یزیدى کجا پیدا مىشود؛ آنگاه در مقابلش باید عناصر تشکیلدهنده هویّت حسینى را به میدان آورد. پس معرفت و شناخت مىخواهد.
حادثهى عظیم پانزده خرداد ادامهی حرکت امام حسین(ع)
... حسینبنعلى (علیهالسّلام) در خلال بیانات گوناگون - در مکه و مدینه و در بخشهاى مختلف راه، و در وصیت به محمدبنحنفیه این وظیفه را تبیین کرده و آن را بیان فرموده است. حسینبنعلى (علیهالسلام) عاقبتِ این کار را مىدانست؛ نباید تصور کرد که حضرت براى رسیدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت، مقدس است - چشمش را بست و براى آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هیچ لزومى ندارد که یک نگاه روشنفکرانه ما را به اینجا بکشاند....
در محرّم سال 42، امامِ بزرگوار ما از این ممشاء استفاده کرد و آن حادثهى عظیم پانزده خرداد به وجود آمد. در محرّم سال 1357 هم امام عزیز ما باز از همین حادثه الهام گرفت و گفت: «خون بر شمشیر پیروز است» و آن حادثهى تاریخى بىنظیر - یعنى انقلاب اسلامى - پدید آمد. این، مالِ زمان خود ماست؛ جلوى چشم خود ماست؛ ولى در طول تاریخ هم این پرچم براى ملتها پرچمِ فتح و ظفر بوده است و در آینده هم باید همینطور باشد و همینطور خواهد بود. این بخشِ «منطق»، که عقلانى است و استدلال در آن هست. بنابراین، صرفِ یک نگاه عاطفى، حرکت امام حسین را تفسیر نمىکند و بر تحلیل جوانب این مسأله قادر نیست.
خطرپذیری شرط انجام تکلیف
... امام حسین، هم در مقابل چنین انحرافى قرار گرفته است، پس باید آن تکلیف را انجام بدهد، هم موقعیت مناسب است؛ پس دیگر عذرى وجود ندارد.... این تکلیف، همیشه خطر دارد. آیا ممکن است انسان، علیه قدرتى آنچنان مقتدر - به حسب ظاهر - قیام کند و خطر نداشته باشد؟! مگر چنین چیزى مىشود؟! این تکلیف، همیشه خطر دارد.
همان تکلیفى که امام بزگوار انجام داد. به امام هم مىگفتند آقا، شما که با شاه درافتادهاید، خطر دارد. امام نمىدانست خطر دارد؟! امام نمىدانست که دستگاه امنیتى رژیم پهلوى، انسان را مىگیرند، مىکشند، شکنجه مىکنند، دوستان انسان را مىکشند و تبعید مىکنند؟! امام اینها را نمىدانست؟!
کارى که در زمان امام حسین انجام گرفت، نسخهى کوچکش هم در زمان امام ما انجام گرفت؛ منتها آنجا به نتیجهى شهادت رسید، اینجا به نتیجهى حکومت رسید. این همان است؛ فرقى نمىکند. هدف امام حسین، با هدف امام بزرگوار ما یکى بود. این مطلب، اساس معارف حسین است. معارف حسینى، بخش عظیمى از معارف شیعه است. این پایهى مهمى است و خود یکى از پایههاى اسلام است.
... بنده آن روز - بیستوچند سال پیش - به آن برادران و خواهرانى که این حرف را مىشنیدند، گفتم عزیزان من، امام حسین، به چه زبانى بگوید که تکلیف شماها چیست؟ شرایط، همان شرایط است، زندگى، همانجور زندگى است، اسلام هم همان اسلام است؛ خوب، امام حسین به همهى نسلها عملاً نشان داد. اگر یک کلمهى حرف هم از امام حسین نقل نمىشد، ما باید مىفهمیدیم که تکلیفمان چیست.
ملتى که اسیر است، ملتى که در بند است، ملتى که دچار فساد سران است، ملتى که دشمنان دین بر او حکومت مىکنند و زندگى و سرنوشت او را در دست گرفتهاند، باید از طول زمان بفهمد که تکلیفش چیست؛ چون پسر پیغمبر - امام معصوم - نشان داد که در چنین شرایطى باید چه کار کرد.
با زبان نمىشد. اگر این مطلب را با صد زبان مىگفت و خودش نمىرفت، ممکن نبود این پیغام، از تاریخ عبور کند و برسد؛ امکان نداشت. فقط نصیحت کردن و به زبان گفتن، از تاریخ عبور نمىکند؛ هزار جور توجیه و تأویل مىکنند. باید عمل باشد؛ آن هم عملى چنین بزرگ، عملى چنین سخت، فداکارى با چنین عظمت و جانسوز، که امام حسین انجام داد!
انقلاب اسلامی چگونه پیروز شد؟
بیشتر شما جوانان، آن روزها را درک نکردهاید. آن روزها هم مبلّغان دینى - همین طلبههاى بىنام و نشان و بىادعا و بىتوقع - رفتند اطراف عالم اسلام را، اطراف کشور را، روستاها را، شهرها را، مسجدها را، محلات را، داخل خانهها را روشن کردند؛ هرجا رفتند، چراغى از آن خورشید فروزانى که مرکز همهى این شعاعها بود - یعنى امام بزرگوار ما؛ و او خود شعلهیى از خورشید فروزان اباعبداللَّهالحسین (علیهالصّلاةوالسّلام) بود - روشن کردند و همه جا نورباران شد. دلها که روشن شد، جانها که آگاه شد، جسمها و زبانها به حرکت مىافتد و ارادهها کار مىکند. امروز هم همینطور است، فردا هم همینگونه است.
پیوند انقلاب اسلامی با حادثه عاشورا
شاید بسیارى در آن روزها بودند که با توجه به اینکه در ماجراى ذکر عاشورا و روایت فداکارى اباعبداللَّه(علیهالصّلاةوالسّلام) چیزهایى وارد شده بود و احیاناً به شکلهاى تحریفآمیزى بیان مىشد، این حرف برایشان مطلوب و شیرین بود و این گرایش رشد مىکرد؛ لیکن در صحنهى عمل، ما بوضوح دیدیم که تا وقتى این مسأله از طرف امام بزرگوارمان، به صورت رسمى و علنى و در چارچوب قضایاى عاشورا مطرح نشد، هیچ کار جدى و واقعى انجام نگرفت.
در دو فصل، امام(ره) مسألهى نهضت را به مسألهى عاشورا گره زدند: یکى در فصل اول نهضت - یعنى روزهاى محرّم سال 42 - که تریبون بیان مسایل نهضت، حسینیهها و مجالس روضهخوانى و هیئات سینهزنى و روضهى روضهخوانها و ذکر مصیبت گویندگان مذهبى شد.
و دیگرى، فصلِ آخر نهضت - یعنى محرّم سال 57 - بود که امام(ره) اعلام فرمودند: «ماه محرّم گرامى و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا کنند». ایشان، عنوان این ماه را ماه پیروزى خون بر شمشیر قرار دادند و مجدداً همان طوفان عظیم عمومى و مردمى به وجود آمد؛ یعنى ماجراى نهضت که روح و جهت حسینى داشت، با ماجراى ذکر مصیبت حسینى و یاد امام حسین(ع) گره خورد.
نهضت حسینی(ع) الگوی نهضت خمینی(ره)
... آنچه که نهضت ما را جهت مىداد و امروز هم باید بدهد، دقیقاً همان چیزى است که حسینبن على(علیهالسّلام) در راه آن قیام کرد. ما امروز، براى شهداى خود که در جبهههاى گوناگون و در راه این نظام و حفظ آن، به شهادت مىرسند، با معرفت عزادارى مىکنیم. آن شهید و جوانى که یا در جنگ تحمیلى و یا در برخورد با انواع و اقسام دشمنان و منافقان و کفار به شهادت رسیده، هیچ شبههیى براى مردم ما وجود ندارد که این شهید، شهید راه همین نظام است و براى نگهداشتن و محکم کردن ستونهاى همین نظام و انقلاب، به شهادت رسیده است؛ در حالى که وضع شهداى امروز، با شهداى کربلا که در تنهایى و غربت کامل قیام کردند و هیچکس آنها را به پیمودن این راه تشویق نکرد، بلکه همهى مردم و بزرگان وجوه اسلام، آنها را منع مىکردند، متفاوت است. در عین حال، ایمان و عشقشان آنچنان لبریز بود که رفتند و غریبانه و مظلومانه و تنها به شهادت رسیدند. وضع شهداى کربلا، با شهدایى که تمام دستگاههاى تبلیغى و مشوقهاى جامعه به آنها مىگوید بروید و آنها هم مىروند و به شهادت مىرسند، فرق دارد.
ما که امروز این نظام اسلامى را لمس مىکنیم و برکات آن را از نزدیک مىبینیم، بیشتر از اسلاف خود، قدر نهضت حسینى(علیهالسّلام) و معناى آن را درک مىکنیم و باید بکنیم.
ما امروز، به برکت آن نهضت و حفظ فرهنگ و روحیهى آن نهضت(نهضت امام حسین ع )، در جامعهى خودمان این نظام را بهوجود آوردهایم. اگر در جامعهى ما، عشق به امام حسین(ع) و یاد او و ذکر مصایب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود، معلوم نبود که نهضت با این فاصلهى زمانى و با این کیفیتى که پیروز شد، به پیروزى مىرسید. این، عامل فوقالعاده مؤثرى در پیروزى نهضت بود و امام بزرگوار ما، در راه همان هدفى که حسینبن على(علیهالسّلام) قیام کرده بودند، از این عامل حداکثر استفاده را کردند.
محرّمِ انقلاب اسلامی
ما در آستانهى محرّمِ انقلاب و محرّمِ امام حسین(ع) که یکى از محصولات آن نهضت، نظام جمهورى اسلامى است، قرار داریم. محرّمِ دوران انقلاب، با محرّمهاى قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما، متفاوت است. این محرّمها، محرّمهایى است که در آن، معنا و روح و جهتگیرى، واضح و محسوس است. ما نتایج محرّم را در زندگى خود مىبینیم. حکومت و حاکمیت و اعلاى کلمهى اسلام و ایجاد امید به برکت اسلام در دل مستضعفان عالم، آثار محرّم است.
پرتو خون حسین(ع)
اثر آن خون به ناحق ریخته، یک اثر ماندگار در تاریخ است؛ چون شهید - کسى که جان خود را در طَبق اخلاص مىگذارد و تقدیم اهداف عالیهى دین مىکند - از صفا و صدق برخوردار است. هیچ انسان مزور و خدعهگرى، هرچه هم که در زبان و بیان بتواند خود را طرفدار حق نشان بدهد، وقتى پاى منافع شخصى، بخصوص پاى جان خود و عزیزانش به میان آمد، پا عقب مىکشد و حاضر نیست اینها را فدا کند. آن کسى که قدم در میدان فداکارى مىگذارد و خالصانه و مخلصانه هستى خود را در راه خدا مىدهد، «حق علىاللَّه»؛ خود خداى متعال بر عهده گرفته است که اینها را زنده نگه دارد؛ «ولا تقولوا لمن یقتل فى سبیل اللَّه اموات»، «ولاتحسبنّ الّذین قتلوا فى سبیل اللَّه امواتا»؛ اینها زنده مىمانند. یک بُعد زنده ماندن آنها همین است که نشانهى آنها، جاى پاى آنها، پرچم آنها، هرگز نمىخوابد. ممکن است چند صباحى با زور و عنف و با دخالت قدرتهاى زورگو بتوانند کم رنگ کنند؛ اما خداى متعال طبیعت را اینطور قرار داده است. سنت الهى بر این است که راه پاکان و صالحان و مخلصان بماند. اخلاص چیزى عجیبى است؛ لذاست که به برکت حسین بن على (علیهالصّلاة والسّلام) و خونهاى به ناحق ریختهى آن بزرگوار و اصحابش، دین در عالم باقى ماند؛ بعد از آن هم این رشته ادامه پیدا کرد.
بزرگترین معروفى که باید به آن امر کرد حفظ نظام اسلامى است
امروز به مناسبت نزدیکى ماه محرم دوستان دیگرى تشریف آوردهاند و بنابراین امروز بحث ما غالباً متوجه به این برادران است. خود شما برادران و خواهران اهمیت محرم را بخوبى مىدانید؛ هم از جهت حوادث محرم، هم از جهت تأثیر محرم در تاریخ - چه تاریخ گذشته، چه تاریخ انقلاب - هم از جهت فرصتى که همیشه محرم در اختیار حاملان معرفت دینى قرار داده است، بر اینکه بتوانند مخاطبان خودشان را با بخشى از حقایق الهى و اسلامى و علوى و حسینى آشنا کنند؛ مهم این است که از این فرصت چگونه استفاده خواهد شد....
امروز بزرگترین معروفى که وجود دارد و باید به آن امر کرد و بر آن حَث و ترغیب کرد، حفظ نظام اسلامى است؛ اساس کار این است. این را شما بدانید و مىدانید که عمدهى دشمنیها هم امروز با اساس نظام اسلامى است. این تبلیغات جهانى، این فشارهاى سیاسى و تبلیغاتى، این توطئههاى مراکز جاسوسى و امنیتى دشمنان گوناگون از اطراف دنیا بر جمهورى اسلامى - که گاهى با شعار حقوق بشر، گاهى با شعار تروریسم و امثال اینها مرتب مطرح مىشود - همه متوجه به اصل قضیه است؛ یعنى اصل قیام نظام اسلامى. بزرگترین معروفى که امروز در دنیاى اسلام مىشود آن را ملاحظه کرد، عبارت است از معروفِ قیام حکومت دین و حکومت اسلامى و الهى، که در اینجا این امر تحقق پیدا کرده است. حفظ این نظام، کارى بزرگ و همگانى و پیچیده است؛ کار سادهیى نیست. همین چیزهایى که در همین حدیث از قول امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام) عرض کردم - «ورع»، «اجتهاد فىالدّنیا»، «مواساة الاخوان»، «پرهیز از ظلم» - اینها همان اوّلیاتى است که لازم است. تبیین حقایق خیلى مهم است. حقیقت نظام اسلامى چیست؟ براى چیست؟ اهدافش چیست؟ اینها باید براى افکار عمومى مردم تبیین شود؛ این بزرگترین معروفهاست. اگر کسى غفلت و بىتوجهى کند، طورى عمل کند و طورى حرف بزند که خداى نکرده به این معروف صدمهیى وارد بیاید، یا امر به آن نکند، یا حتى ترغیب بر آن نکند، هر معروف دیگرى را هم که بزرگ بدارد، یقیناً جبران این کار را نخواهد کرد و این ضرر را نخواهد پوشاند. مهمترینِ چیزهایى که امروز مطرح است، این است: معروفِ «نظام اسلامى».
حرکت انقلاب اسلامى همسوی با قیام حسینی(ع)
نقل شده است بعد از آنکه امام سجاد علیهالسّلام پس از حادثه عاشورا به مدینه برگشت - شاید از آن وقتى که این کاروان از مدینه بیرون رفت و دوباره برگشت ده، یازده ماه فاصله شده بود - یک نفر خدمت ایشان آمدو عرض کرد: یابنرسولاللَّه! دیدید رفتید، چه شد! راست هم مىگفت؛ این کاروان در حالى رفته بود که حسینبنعلى علیهالسّلام، خورشید درخشان اهلبیت، فرزند پیغمبر و عزیزِ دل رسولاللَّه، در رأس و میان آنها بود..
امام سجّاد علیهالسّلام در جواب آن شخص فرمود: فکر کن اگر نمىرفتیم، چه مىشد! بله، اگر نمىرفتند، جسمها زنده مىماند، اما حقیقت نابود مىشد؛ روح ذوب مىشد؛ وجدانها پایمال مىشد؛ خرد و منطق در طول تاریخ محکوم مىشد و حتى نام اسلام هم نمىماند.
در دوران ما حرکت انقلاب اسلامى و نظام اسلامى در این راه بود. کسانى که این حرکت را شروع کردند، ممکن بود در ذهنشان بگذرد که یک روزى بتوانند حکومت و نظامِ مورد نظر خود را تشکیل دهند؛ اما کاملاً در ذهن آنها این معنا هم وجود داشت که ممکن است در این راه شهید شوند یا تمام عمرشان را در مبارزه و سختى و ناکامى به سر ببرند. هر دو راه وجود داشت، درست مثل حرکت امام حسین علیهالسّلام. در سال 41 و 42 و بعد سالهاى سخت و سیاه اختناق در این زندانها، تنها شعلهاى که دلها را گرم نگه مىداشت و آنها را به حرکت وادار مىکرد، شعله ایمان به مبارزه بود؛ نه عشقِ رسیدن به حکومت. این راه، همان راه امام حسین علیهالسّلام بود؛ منتها دو طرف دارد، شرایط زمانى و مکانى متغیّر است. یک وقت امکانات به وجود مىآید، حکومت اسلامى پرچمش برافراشته مىشود؛ یک وقت هم راه بدون این امکانات است و با شهادت تمام مىشود. از این قبیل در طول تاریخ زیاد داشتهایم.
دفاع از حقیقت و صبر بر آن
محرّم از دو جهت مورد اهتمام است: یکى از جهت بزرگداشت یک خاطره بىنظیر تاریخ. نه بىنظیر در مصیبت و غم و اندوه - که البته هست - بلکه بىنظیر در حماسه و بروز برجستگیهاى انسان و اهل حق. اگر شما وضعیت امام حسین علیهالسّلام را ملاحظه کنید، خواهید دید که آن حرکت و قیام، با این خصوصیّاتْ بىنظیر است. ما قیامْ خیلى داشتهایم؛ اما این قیام با این خصوصیّاتْ بىنظیر است. سلطه باطل با قساوت و وقاحت تمام روزبهروز رو به افزایش بود. هیچ امر به معروف و نهى از منکرى هم ممکن نبود. بهقدرى فضاى رعب زیاد بود، که آمرین بالمعروف و ناهین عنالمنکر، سعى مىکردند در معرض امر به معروف و نهى از منکر قرار نگیرند. ....
حرکت و قیام امام حسین در آن زمان، براى درهم شکستن این سلطه بود، نه به قصد قدرتطلبى: «و امّن لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسدا و لا ظالماً.» افرادى قیام و خروج مىکنند، مىزنند و مىکشند تا اینکه قدرت را قبضه کنند؛ اما قیام امام حسین براى این نبوده است؛ بلکه براى امر به معروف و نهى از منکر بوده است.
براى این کار، دو عاقبت مىتوان پیشبینى کرد: یکى اینکه پیروز شود و دیگر اینکه با آن وضع فجیعى که براى آن حضرت، قابل تصوّر بود - ولو بدون علم امامت - کشته شود. خوب؛ معلوم است که آنها هیچ ملاحظهاى نداشتند. در چنین شرایطى، امام حسین همان کارى را مىکند که پیامبر اکرم در روز «مباهله» با نصارى کرد (به نقل از قرآن): اولاد نساء و انفسش را به میدان آورد. امام حسین، عزیزترین سرمایهها و همه موجودى خویش را براى دفاع از حقیقت و قیام للَّه به میدان آورد و بعد صبر کرد. این صبرِ امام حسین، بسیار مهم است....
امام رضواناللَّه علیه هم همینطور صبر کرد. در دوره نهضت، آن قدر به امام گفتند «آقا؛ این جوانها از بین مىروند. اینطور کشته مىشوند. مملکتْ خراب مىشود!» اما ایشان صبر کرد. صبر کردن در مقابل این خیرخواهیهاى ناشیانه، کار بسیار عظیمى است. صبر کردن، خیلى قدرت مىخواهد.