در جهان بینى اسلامى، خداوند سبحان که خالق، مدبّر و قادر مطلق است، بر جهان و انسان حاکمیت دارد و در این حاکمیت هیچ کس شریک او نیست. بنابراین، ولایت و سرپرستى جوامع بشرى به طور ذاتى و اولى از آن اوست. خداوند متعال ولایت پیامبران و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ و در زمان غیبت، فقیهان واجد شرائط را در طول ولایت خود قرار داده است.

استناد مشروعیت حکومت اسلامى به حاکم على الاطلاق، باعث شده است که اندیشمندان مسلمان درباره نقش و جایگاه مردم، برداشتهاى متفاوتى داشته باشند. هر چند که هیچ یک نقش مردم را انکار نمى­کنند، اما در تأثیر­گذارى و تعیین کنندگى این نقش دیدگاههاى متفاوتى دارند؛ بعضى نقش مردم را در کارآمدى و برخى دیگر در مشروعیت نظام جستجو مى­کنند و گروهى نیز مقبولیت مردمى را شرط اعمال ولایت می­دانند.

به طور کلى، در میان اندیشمندان مسلمان دو دیدگاه عمده وجود دارد:

یک دیدگاه، حاکمیت را از آنِ خداوند دانسته، اما خواست عمومى و انتخاب مردمى را بر احکام دینى مقدم مى­داند. در این دیدگاه نظر و خواست اکثریت مبناى عمل دولت اسلامى قرار گرفته و عمل اکثریت، مشروعیت آفرین و الزام آور تلقى شده است؛ به گونه­اى که نوع، مدل و روش حکومت اسلامى را مردم تعیین مى­کنند.

اما دیدگاه دیگر، حاکمیت را از آنِ خداوندى مى­داند که به نیازها و کمبودهاى انسان آشناست و با توجه به آن، قوانین خاصى مقرر فرموده تا با عمل به آنها به سعادت برسند.

در این دیدگاه، خواست مردم در چارچوب احکام دینى، پذیرفته شده است و مردم مسلمان براى اجراى دستورات الهى و بر اساس دین الهى در حکومت مشارکت مى­کنند و خواسته­هایشان نیز فراتر از دین الهى نمى­رود. این دیدگاه که امروزه «مردم سالارى دینى» تعبیر مى­شود، از سوى برخى از فقهاى شیعه مورد توجه قرار گرفته و مقام معظم رهبرى نیز با ارائه مدلى خاص آن را تئورى پردازى کرده­اند.

در این روش، گرچه رأى و نظر مردم مورد توجه قرار گرفته، اما از ارزشها و فضائل اخلاقى نیز غفلت نمى­شود؛ بلکه محوریت با ارزشهاست و حکومت اسلامى حق ندارد به بهانه مردمدارى، روش تساهل و کم رنگ کردن ارزشهاى دینى را به کار گیرد. مردم مسلمان نیز خواستار آزادى و دموکراسى در سایه دین هستند و اصول و روشهاى ضد دینى را بر نمى­تابند؛ چنانکه مقام معظم رهبرى به صراحت به این نکته توجه دادهاند: «روشهایى که براى کسب قدرت و حفظ آن به کار گرفته مى­شود، باید روشهاى اخلاقى باشد. در اسلام کسب قدرت به هر قیمتى وجود ندارد و روشها خیلى مهم­اند.»[1]

اساساً شیوه­هاى حکومت متفاوت است. یکى از روشهاى حکومتى، دموکراسى است که در ادامه به بررسى آن مى­پردازیم.



تعریف دموکراسى
دموکراسى به مفهوم جدید آن، به معناى حاکمیت مردم است. پیشینه این اصطلاح به آتن در قرن پنجم قبل از میلاد باز مى­گردد که در آن دموکراسى به معنى «حکومت مردم بر مردم و براى مردم» آمده است. دموکراسى از دو لفظ یونانى «Demos» به معناى عامه مردم و «krafos» به معناى قدرت، حکومت، اداره امور و حاکمیت، گرفته شده است.

افلاطون این مفهوم را به کاربرد و آن را در ظاهر، از همه حکومتها زیباتر دانست؛ به این بیان که همچون لباس رنگارنگ که زنان و کودکان از آن فریفته مى­شوند، دموکراسى نیز ظاهرى فریبنده دارد.[2] البته وى چنین حکومتى را به صلاح مردم و مطلوب نمى­داند و همچون ارسطو این مدل حکومتى را به مردم عصر خود پیشنهاد نمى­کند.

امروزه تعاریف متعددى از دموکراسى شده است. بسیارى آن را یک سیستم خاص، شکلى از حکومت یا روشى حکومتى مى­دانند که گروهى به نام اکثریت مردم مى­توانند کنترل سیاسى خود را اعمال کنند.[3]

در مجموع، مى­توانیم مردم سالارى را به مفهوم حکومت به وسیله مردم یا اداره جامعه توسط تعداد زیادى از مردم یا امکان تجلى مشارکت عملى مردم در تعیین و تغییر خط مشیهاى حکومتى بدانیم.


تعریف مردم سالارى دینى
با توجه به تعریف مردم سالارى، لازم است تعریف کوتاهى از دین نیز داشته باشیم:

دین عبارتست از: «مجموعه گزاره­ها و آموزه­هاى دستورى و ارزشى (بایدها و نبایدها، شایدها و نشایدها) سازواره­اى که درباره تبیین هستى و تنظیم مناسبات آدمى از سوى هستى پرداز، از رهگذر وحى نبوى و هدایت فطرى و عقلانى براى تمهید کمال و تأمین سعادت بشر است.»[4]

و اما مردم سالارى دینى: «برخى، مردم سالارى دینى را ترکیبى از دو واژه مردم سالارى و دینى دانسته­اند؛ در حالى که بسیارى از نظریه پردازان اسلامى آن را واژه مرکب نمى­دانند. آنان قائل­اند که مردم سالارى دینى به معناى ترکیب دین و مردم سالارى نیست، بلکه یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامى است؛ یعنى اگر بنا باشد نظامى بر مبناى دین شکل گیرد، بدون پذیرش مردم ممکن نیست. ضمن آنکه تحقیق مردم سالارى واقعى هم بدون دین امکانپذیر نیست.»[5]

این واژه، نخستین بار طى سالهاى اخیر از سوى مقام معظم رهبرى براى توصیف و تبیین نظام جمهورى اسلامى به کار رفت و سپس مورد توجه جدىتر نویسندگان و تحلیل گران قرار گرفت. بنابراین، در تبیین اصطلاح مردم سالارى دینى باید مردمى بودن را از دیدگاه ایشان دریافت.

«مردمی بودن حکومت، یعنى نقش دادن به مردم در حکومت، یعنى مردم در اداره حکومت و تشکیل حکومت و تعیین حاکم و در تعیین رژیم حکومتى و سیاسى نقش دارند. اگر یک حکومت ادعا کند که مردمی است، باید به معناى اوّل هم مردمى باشد، یعنى مردم در این حکومت داراى نقش باشند]و هم[ در تعیین حاکم. در حکومت اسلام، مردم در تعیین شخص حاکم داراى نقش و تأثیرند.»[6]

«مردم سالارى، یعنى اعتنا کردن به خواسته­هاى مردم، یعنى درک کردن حرفها و دردهاى مردم، یعنى میدان دادن به مردم.»[7] و «اجتماع مردم سالارى، یعنى اجتماعى که مردم در صحنه­ها حضور دارند، تصمیم مى­گیرند، انتخاب مى­کنند.»[8]

«در جامعه­اى که مردم آن جامعه اعتقاد به خدا دارند، حکومت آن جامعه باید حکومت مکتبی باشد؛ یعنى حکومت اسلامى و شریعت اسلامى. احکام و مقررات اسلامى باید بر زندگى مردم حکومت کند و به عنوان اجرا کننده این احکام در جامعه، آن کس از همه مناسب­تر و شایسته­تر است که داراى دو صفت بارز و اصلى است ]: فقاهت و عدالت[.»[9]

به نظر مى­رسد تبیین مقام معظم رهبرى درباره مردم سالارى دینى تمام کننده بحث باشد:

«جمهورى اسلامى ]هم بر این[ دو پایه استوار است: یکى جمهوری، یعنى آحاد مردم و جمعیت کشور، آنها هستند که امر اداره کشور و تشکیلات دولتى و مدیریت کشور را تعیین مى­کنند و دیگرى اسلام، یعنى این حرکت مردم بر پایه تفکر اسلام و شریعت اسلامى است... . در چنین کشورى اگر حکومتى مردمى است، پس اسلامى هم است.»[10]

«]در چنین[ نظام اسلامی، یعنى مردم سالارى دینى، مردم انتخاب مى­کنند، تصمیم مى­گیرند و سرنوشت اداره کشور را به وسیله منتخبان خودشان در اختیار دارند؛ اما این خواست و اراد? مردم در سایه هدایت الهى ]است و[ هرگز به بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمى­برد و از صراط مستقیم خارج نمى­شود.»[11]


اصول و شاخصه­هاى مردم سالارى دینى
از آموزه­هاى دینى، و سیره پیامبر گرامى اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ و نیز قانون اساسى جمهورى اسلامى، اصول و ویژگیهاى زیر قابل استخراج است:[12]

1. خدا محورى
خداوند خالق انسان، جهان و منشأ و مصدر همه امور عالم است و به تواناییها و نیازهاى انسان واقف است و بر اساس آن، برنامه زندگى انسان را تنظیم و تدوین مى­کند. قوانین موضوعه انسانى که به اذن خداوند و در دایره شریعت نباشد، به جاى سعادت، شقاوت و عقوبت را به ارمغان مى­آورد؛ چنانکه تجربه بشر غربى گواه بر این مدعاست که انسان به تنهایى قادر به تعیین هدف آفرینش و تنظیم برنامه زندگى نیست؛ زیرا ابزار شناخت انسان، یعنى حس و تجربه و عقل، ابزارهاى محدود و نسبى هستند که نه تنها خطاپذیرند، بلکه حتى از شناخت تمام ابعاد وجود خود انسان نیز عاجزند تا چه رسد به اینکه رموز جهان آفرینش و اسرار نهفته در عالم غیب و آخرت را دریابند. بنابراین، واضح است که در یک نظام مردم سالارى دینى تنها خداوند است که عالم به تمام حقایق فرض مى­شود و تنها در ید قدرت اوست که با ارئه قوانین منطبق با فطرت و هماهنگ با خلقت و با ارسال پیامبر و انتصاب امام به عنوان اسوه­ها و الگوهاى عملى، انسانها را در راه نیل به کمال و حرکت در همان مسیرى که هدف خلقت بوده، هدایت و راهنمایى کند.

در مردم سالارى دینى قبل از هر چیز حفظ بنیانهاى اعتقادى و فکرى مردم جایگاه بلند و ارزنده­اى دارد. مقام معظم رهبرى در تبیین این اصل مهم مى­فرمایند:

«مبناى حکومت اسلامى این است که مردم را از ظلمات به نور ببرد. اراده دین است که انسان را از ظلمات و خودخواهى، خودپرستى، شهوت، محصور بودن در مسائل شخصى، بى­تقوایى در برخورد با هر کس، با هر چیز و با پدیده­هاى عالم، خارج کند و به نور معنویت، نور هدایت و نور همت بلند براى خدا برساند.»[13]

[1]. مقام معظم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، 27/12/79.

[2]. جمهورى، افلاطون، کتاب نهم، ص 548.

[3]. تاریخ فلسفه سیاسى، پازارگاد، انتشارات زوّار، تهران، 1359، ج 1.

[4]. دین و دموکراسى، صادق رشاد، کتاب نقد، صص 20ـ 21.

[5]. مقام معظم رهبرى، روزنامه اطلاعات، 14/10/82.

[6]. در مکتب جمعه، ح 7، ص 2.

[7]. همان، ج 5، ص 390.

[8]. همان، ص 311.

[9]. همان، ص 300.

[10]. حدیث ولایت، ج 4، ص 46.

[11]. مقام معظم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، 13/5/80.

[12]. در بعضى از ویژگیها از مقاله آقایان کمال اکبرى (اصول و ویژگیهاى مردم سالارى دینى) و مرتضى شیرودى (مردم سالارى در دو عرصه غربى و اسلامى) استفاده شده است.

[13]. مقام معظم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، 11/11/79.

دسته ها : انتخابات دهم
پنج شنبه 1388/2/31 16:50
X