مقيد بودند حجابمان را حفظ كنيم
-------------------------------------
امام مقيد بودند كه ما از بچگي حجاب شرعي مان را حفظ كنيم. در منزل حق انجام هيچ گونه معاصي، از جمله غيبت، دروغ، بي احترامي به بزرگتر و توهين به مسلمان را نداشتيم. خصوصاً روي معصيت توهين به مسلمانان، حساسيت زيادي داشتند. ضمنا ايشان هميشه تأكيد مي نمودند كه بندگان خدا هيچ امتيازي، جز از نظر تقوي و پرهيزكاري بر هم ندارند و اين مسئله را از بچگي به ما گوشزد مي نمودند. ايشان هميشه مي گفتند: "بين شما و كارگري كه در منزل كار مي كند هيچ فرقي نيست ".(فريده مصطفوي - برداشت هايي از سيره امام خميني - جلد اول)

چرا اين كار را كرده ايد؟
-------------------------
امام در منزل با بچه ها خيلي مهربان و صميمي بودند و كلاً محيط خانواده ما پر از رفاقت و صميميت بود. البته در عين حال خيلي هم قاطع و جدي بودند. ما مي دانستيم و عملا اين طور به ما تفهيم كرده بودند(نه اين كه لفظاً به ما بگويند كه اگر من يك حرفي مي زنم نبايد شما بر خلاف آن رفتار كنيد) كه اگر چيزي مخالف ميل شان باشد، نبايد آن را انجام دهيم و ما هم انجام نمي داديم. البته ايشان هم نسبت به فروعات ما را آزاد مي گذاشتند، خيلي سخت نمي گرفتند ولي راجع به اصول كه خيلي به آن ها مقيد بودند، هيچ كس قدرت مخالفت نداشت.
هميشه ما را مقيد مي كردند كه معصيت نكنيم و مؤدب به آداب اسلامي باشيم. هر چقدر در منزل بازي يا شلوغ مي كرديم، هيچ ايرادي نمي گرفتند، ولي اگر مي فهميدند كاري كرده ايم كه همسايه اي اذيت شده، به شدت به ما اعتراض مي كردند و ناراحت مي شدند كه "چرا اين كار را كرده ايد؟ "(فريده مصطفوي - برداشت هايي از سيره امام خميني - جلد اول)

شما هيچ تفاوتي با خواهرتان نداريد
----------------------------------------
از مسائلي كه امام بيشتر روي آن توجه داشتند، محدود بودن ارتباط بين زن و مرد بود. يادم است كه ده سال بيشتر نداشتم و با برادرهايم و پسرخانه ام قايم باشك بازي مي كرديم، حجاب هم داشتم. اما يك روز امام مرا صدا كردند و گفتند: "شما هيچ تفاوتي با خواهرتان نداريد، مگر او با پسرها بازي مي كند كه شما با پسرها بازي مي كنيد؟ "(عاطفه اشراقي- زن روز- ش 1267)

خوشم آمد كه به چنين نمازي رفتي
----------------------------------------
آن زمان كه در مراسم نماز جمعه بمب گذاري كرده بودند من هم در نماز جمعه شركت داشتم. مادرم و بقيه فاميل در خانه آقا بودند. چون خبري از من نشده بود همه دلواپس و نگران بودند. وقتي وارد خانه شدم، ديدم مادرم با حالت اعتراض آميزي(چون از قبل هم شايع شده بود كه يا عراقي ها به نماز جمعه حمله مي كنند يا بمب مي گذارند) به من گفتند: "تو چرا رفتي، تو كه باردار بودي، به خاطر بچه ات هم كه شده نبايد مي رفتي " ولي آقا كه سر ناهار نشسته بودند با خنده اي به من گفتند: "سالمي؟ " من تشكر كردم و آقا آهسته در گوش من گفتند: "خيلي كار خوبي كردي كه رفتي. خيلي ازت خوشم آمد كه به چنين نمازي رفتي. "(زهرا اشراقي- ويژه نامه روزنامه اطلاعات- 14/03/69)

ما انقلاب نكرديم كه پُست بين خودمان تقسيم كنيم
---------------------------------------------------------
امام ما را از تصدي پُست هاي حساس منع مي كردند. مثلاً دوست نداشتند دخترشان نماينده مجلس بشود. چون مي گفتند دلم نمي خواهد اين احساس و توهم پيدا شود كه به خاطر منسوب بودن به من، دخترم فلان پُست را گرفته است. يا مي گفتند: "ما انقلاب نكرديم كه پُست بين خودمان تقسيم كنيم و اصلاً براي اين كه اين شايعه در ذهن مردم به وجود نيايد دنبال اين كارها نرويد. هزار جور كار هست كه مي توانيد آن ها را انجام دهيد. "(فاطمه طباطبايي- روزنامه اطلاعات - 14/03/69)

خانواده ها بايد هم مسلك باشند
--------------------------------------
امام در انتخاب همسر، چه براي دخترانشان و چه براي پسرانشان روي خانواده هايشان خيلي تكيه مي كردند. امام مي فرمودند: "خانواده ها بايد هم مسلك باشند، سنخيت داشته باشند و مؤمن و متعهد باشند. "(فريده مصطفوي - برداشت هايي از سيره امام خميني - جلد اول)


نظر نهايي به عهده شما فرزندان است
-------------------------------------------
از جمله آزادي هايي كه اام در مورد همه و نيز فرزندانشن معتقد بودند، حق انتخاب همسر بود؛ لذا به هنگام ازدواج دخترهايشان مي فرمودند: "من فلاني را مناسب تشخيص دادم، اما نظر صائب و نهايي به عهده شما فرزندان است. " و در صورت عدم تمايل دختران به ازدواج، مسئله منتفي بود.(مرضيه حديدچي - برداشت هايي از سيره امام خميني - جلد اول)


امام در امر ازدواج اعتقادي به استخاره نداشتند
------------------------------------------------------
يك بار از خانم پرسيدم كه آيا امام در مورد انتخاب دامادهايشان استخاره مي كردند. ايشان گفتند: "به اين معنا كه اگر استخاره خوب آمد قبول كنند و اگر بد آمد رد كنند، نه.
امام اعتقادي به اين استخاره در اين معني نداشتند. در مورد يكي از دخترهايشان دقيقاً يادم هست كه اول وضو گرفتند، بعد سر سجاده نشسته دو ركعت نماز خواندند و از خدا طلب خير كردند.(فاطمه طباطبايي- ويژه نامه روزنامه اطلاعات- 14/03/69)

خبرهاي خوش را با همه مطرح مي كردند
----------------------------------------------
از وقتي كه جنگ شروع شد، مسائل تأثرآور زيادي به گوش امام مي رسيد كه آن ها را اصلاً با ما مطرح نمي كردند. گاهي كه به اتاقشان مي رفتم مي ديدم كسي قبل از من خبري داده و يا ناراخت شده اند، مي پرسيدم: "چه شده؟ " مردد مي شدند و مي گفتند: "چه اصراري است كه من مطلب را بگويم و تو هم ناراحت شوي؟ "
ولي اگر خبر خوشي داشتند به محض اين كه از در وارد مي شدم مي گفتند: "بياييد اين خبر را دارم. "امام خوشي را با همه مطرح مي كردند، ولي ناراحتي را براي خودشان نگاه مي داشتند.(فاطمه طباطبايي- ويژه نامه روزنامه اطلاعات - 14/03/69)

خبر فتح فاو را به ما دادند
------------------------------
روزي كه فاو فتح شد، بعد از ظهر آقا به منزل ما آمدند و خبر فتح فاو را به ما دادند. ما نمي دانستيم كه فاو كجاست. آقا به طور دقيق در مورد منطقه جغرافيايي فاو به ما توضيح دادند. حتي بعضي از مسائل عمليات و مشكلات بچه ها را حين كار برايمان شرح دادند و مسئله آب اروند و جريان انحرافي و جزر و مد آن را نيز گفتند. البته در حدي بود كه مسائل نظامي فاش نشود.(حجت الاسلام و المسلمين سيد حسن خميني- حماسه مقاومت- ج 2)

معصيت نكنيد
----------------
خانم بارها مي گفت: "من شصت سال با امام زندگي كردم نديدم كه ايشان يك معصيت بكند. " در عين حال به ما اصلاً سخت گيري نمي كردند، فقط نصيحت مي كردند. هميشه به ما مي گفتند سعي كنيد معصيت نكنيد. هميشه هدفتان اين باشد كه گناه نكنيد. اگر نمي توانيد ثواب كنيدف اگر توانائيش را نداريد، سعي كنيد لااقل معيصيت نكنيد.(نعيمه اشراقي- پليس انقلاب- سال 9- ش 100)


تا اينجا كه آمدي دست شما درد نكند
------------------------------------------
مادرم مي گفتند يك وقتي من به آقا گفتم هر جا رفتي، من با شما آمدم. هر چيزي براي شما پيش آمد، پا به پاي شما ايستادم، اما يك چيزي از شما مي خواهم، اگر بهشت رفتي آن جا هم مرا به دنبال خودت ببري. از آن جا كه امام اهل تعارف نبودند گفتند: "نه، تا اينجاهايي كه آمدي دست شما درد نكند، اما آنجا هر كه خود و عملش. آنجا ديگر نمي توانم.(زهرا مصطفوي- سخنراني در دانشگاه شهيد چمران اهواز)

اهميت جواني
----------------
اواخر سال 67، اول ماه شعبان بود كه خدمت آقا رسيدم. مفاتيح دستشان بود و مي خواستند دعاهاي مخصوص ماه شعبان را بخوانند. تا رفتم دست ايشان را ببوسم كه مرخص شوم، فرمودند: "هر كاري كه مي خواهي بكني در جواني بكن. در پيري بايد بخوابي و ناله كني. "(حجت الاسلام و المسلمين مسيح بروجردي - برداشت هايي از سيره امام خميني - جلد اول )
******
در جواني خدمت به مردم بكنيد
گاهي كه خدمت امام مي رسيديم عرض مي كرديم: اگر امكان دارد ما را نصيحتي بفرمائيد. معمولا امام اين نصيحت را مي كردند تا مي توانيد در جواني هر خدمتي را به مردم بكنيد. هر عبادتي بكنيد. قدر جواني را بدانيد كه وقتي به سن من برسيد ديگر هيچ كاري نمي توانيد بكنيد. مثل من كه هيچ كاري نمي توانم بكنم. (بهاءالديني- پاسدار اسلام- ش91)


دسته ها : عمومی
دوشنبه 1390/3/9 14:21
X