به دنبال خيزشهاي جاري در كشورهاي عربي و اسلامي سوالات، نظرات و ديدگاه هايي در ارتباط با چرايي، چگونگي و انگيزه هاي اين امواج توفنده كه به دليل گستردگي وضعيت منطقه بسيار با اهميت از لحاظ ژئوپليتيك و ژئواكونوميك و آينده جهان را تحت تأثير قرار خواهد داد، مطرح مي شود.
نيم نگاهي به روند تحولات ناشي از اين قيام ها حاكي از آن است كه اصلي ترين خواسته ملت ها بر تغيير ساختارهاي حاكم بر كشورهايي چون مصر، تونس، يمن، ليبي، بحرين و... است و ملتهاي به ستوه آمده از رفتار استبدادي و سرسپردگي سران غير مردمي آنان را واداشته است تا خواسته هاي عمومي خود را در يك خيزش عمومي پرخطر به نمايش در آورند.
حقيقت اين است كه اگر تحولات جاري به نتيجه دلخواه مردم منطقه كه عاملان اصلي اين قيام ها هستند، برسد فراتر از وضعيت منطقه بر نظم آينده جهاني موثر خواهد بود و بر اين اساس است كه آمريكا و غرب با ورود در ميدان سياسي- امنيتي و حتي ورود نظامي در ليبي، اشغال بسيار زشت بحرين توسط نظاميان سعودي و اماراتي براي تغيير روند و سرنوشت اين قيام ها باعث پيچيدگي موضوع شده و به نوعي نتيجه اين قيام ها را با ابهام روبه رو كرده اند.
اگرچه ورود سراسري مردم و اعتراضات توده اي در مصر و تونس، ديكتاتورهاي حاكم بر اين دو كشور را از قدرت كنار زد و در ديگر كشورها چون يمن و ليبي عرصه را بر ديكتاتوري تنگ نمود، اما ورود قذافي به فاز كاملاً نظامي در رويارويي با مردم و اقدام مشابه ديكتاتور يمن و رژيم آل خليفه با توده هاي مردم و حمايت دولت هاي سرسپرده منطقه از اين رويكرد شرايط جديدي را به وجود آورده است.
كشورهايي كه با خيزش عمومي ملت روبه رو شده اند، عموماً كشورهايي هستند كه از بحران هويت و مشروعيت رنج مي برند و حاكميت سران غيرمردمي و فشار سركوب، توزيع غيرعادلانه و تبعيض آميز قدرت و ثروت، بحران فرهنگي، تحقير ملتها در سطح ملي و منطقه اي و... مشكلاتي است كه سران سرسپرده اين كشورها در طول دهه ها به وسيله آنها بر ملتهاي خود حكمراني كرده و مي كنند.
در يك نگاه كلان خيزش هاي اسلامي در كشور هاي خاورميانه ناشي از عواملي چون: استبداد داخلي، استعمار و وابستگي خارجي، تحولات منطقه اي در دهه هاي اخير متأثر از انقلاب اسلامي، نحوه برخورد دولتمردان كشورهاي اسلامي با مسئله فلسطين و رژيم جعلي اسرائيل است كه اشاره به اين عوامل در چيستي و چرايي اين خيزش ها رهگشا است.
ملت هاي منطقه با برخورداري از سابقه فرهنگي، در اختيار داشتن سرزمين هاي با اهميت و منابع اقتصادي و... به دنبال پيشرفت در عرصه هاي داخلي و خارجي هستند، اما سران حاكم با رسميت نشناختن آزادي هاي مدني و سياسي، سلب آزادي ها و جلوگيري از مشاركت در تصميم گيري ها، چپاول ثروتهاي عمومي، نابرابري هاي اجتماعي به جاي تكيه بر ملت به سمت نظامي گري با جهت گيري داخلي و سركوب مخالفان و ايجاد و گسترش انبارهاي تسليحاتي روي آورده اند و ساليانه ميلياردها دلار از منابع اين كشورها كه بايد صرف پيشرفتهاي همه جانبه شود را در راستاي استمرار سلطه و چپاول خود قرار داده اند. هدر رفتن منابع ملي در اين كشورها از يك سو از پيشرفت آنان جلوگيري كرده و امواج فقر و بيكاري را در برخي از اين كشورها بر ملتها تحميل نموده و از سوي ديگر، صرفاً براي سران اين كشورها درآمدهاي كلان انباشته كرده است، به گونه اي كه صاحب نظران و كارشناسان، ثروت خاندان مبارك را بيش از 70 ميليارد دلار و دارايي هاي ديكتاتور ليبي را بيش از 120 ميليارد دلار برآورد كرده اند. در حالي كه درصد بالايي از ملتهاي اين دو كشور در فقر و شرايط بد اقتصادي و اجتماعي قرار دارند.
تبعيض گسترده، فساد و فحشا به شدت اثرات نامطلوب بر برخي از زواياي جوامع كشورهايي چون مصر، تونس، ليبي و... گذاشته و تسلط خاندان هاي غيرمردمي حاكم بر عرصه هاي مختلف سياسي، اقتصادي فاصله هاي طبقاتي را در اين كشورها به اوج رسانده است. در اختيار گرفتن اغلب سهام كارخانه هاي غيردولتي، شبكه هاي ارتباطي، خطوط هواپيمايي و كشتيراني، شركتهاي راه سازي و صادرات و واردات توسط خاندان حسني مبارك و تسلط گسترده و عميق تر خانواده قذافي بر منابع قدرت در ليبي و وضعيتي مشابه در ديگر كشورهاي عربي از مهم ترين زمينه هايي است كه در طول چند دهه ملتهاي عربي را به فكر رهايي از نظامهاي استبدادي و حاكمان مستبد انداخته است. دهه هاي متوالي است كه اقشار مختلف جوامع عربي انواع ظلم و بي عدالتي را با همه وجود حس كرده اند و خواسته هاي حداقلي آنان با توهين، تحقير، دستگيري، زندان و قتل پاسخ داده شده است. از اين رو هرچند آنان همواره از عملكرد حاكمان خود نارضايتي داشته اند، اما با پيروزي انقلاب اسلامي متأثر از حركت بسيار موفق ملت ايران در زمينه استبداد زدايي، رفع ظلم و... حركتهاي اسلامي و مدني خود را پي گرفته اند. ملتهاي مسلمان منطقه با الگوگيري از ملت ايران، بهره گيري از رهنمودهاي امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (مدظله) به تحليل وضعيت نامطلوب حاكم بر خود پرداخته و در مقاطع مختلف براي احقاق حقوق خود دست به اقداماتي زده اند و با لبريز شدن صبر مردمي و از دست رفتن تاب و توان تحمل حكومتهاي استبدادي، ضدمردمي و دين ستيز حركتهاي آزادي خواهانه و قيامهاي ضداستبدادي آنان شكل گرفته است. در نگاهي گذرا به ماهيت رژيمهاي تونس، مصر، يمن، ليبي، بحرين و... كاملاً اين واقعيت خودنمايي مي كند كه رژيمهاي حاكم و سران وابسته حاكم در اين كشورها با از بين بردن عزت و كرامت ملتهاي خود در مقابل بيگانگان سرسپردگي و اطاعت كوركورانه اي را پيش گرفته اند كه نتيجه آن جز از بين رفتن عزت و هويت تاريخي و اعتقادي نخواهد بود. حكام اين كشور ها با سركوب گروه هاي اسلامي، سياست هاي سازشكارانه با دولت هاي سلطه گر، اجازه دخالت بيگانگان در كشورها، تصرف و تسلط بر بازارهاي آنان توسط كشورهاي استعمارگر، كمك به تأمين امنيت رژيم صهيونيستي، تأمين امنيت پايگاه هاي نظامي آمريكا در برخي از اين كشورها و... اوج وابستگي و سرسپردگي خود را همراه با تاراج عزت جوامع تحت حاكميت به تصوير كشيده اند كه اين وابستگي حكام به بيگانگان و اثرات مخرب ناشي از حضور مستقيم و غيرمستقيم كشورهاي سلطه گر و به صورت خاص آمريكا در مقدرات و سرنوشت ملتها، زمينه براي خيزشهاي مردمي- اسلامي را در اين كشورها فراهم كرده است.
ملتهاي مسلمان عرب از يك سو با مشاهده دستاوردهاي جبهه مقاومت و از سوي ديگر محروم شدن ديگر جوامع و كشورها از اين افتخار، به دليل خودكامگي و وابستگي رژيم هاي اين كشورها به آمريكا و صهيونيستها، براي خروج از اين حقارت، تنها راه مقابله با اين روند را پايان دادن به حيات رژيم هاي وابسته و مقابله با سلطه بيگانگان با كشور خود دانسته و قيامها و خيزشهاي خود را سامان داده اند تا ضمن انجام وظيفه ديني- وجداني از نتايج قرار گرفتن در جبهه عزت و افتخار مقاومت بهره مند شوند.
ملتهاي منطقه با درك اين حقيقت تلخ كه دولتهاي حاكم بر كشورها با سازش و دوري از مقابله با رژيم صهيونيستي و حمايت نكردن از ملت مظلوم فلسطين در چارچوبي مغاير با امت اسلامي و منطبق بر خواست حاميان فرامنطقه اي رژيم جعلي اسراييل و حفظ قدرت نامشروع خود به روند سازش روي آورده اند و حتي از اجراي تعهدات اوليه نسبت به حمايت هاي انساني- اسلامي نسبت به مردم مظلوم غزه سر باز زدند، به خشم آمده و براي خروج از اين حقارت و بازسازي جايگاه متزلزل بين المللي خود، سعي نموده اند تا با ايجاد تغييرات اساسي و تشكيل دولت هاي همسو با جبهه مقاومت با تحولات منطقه همراه شوند.
اما نمي توان از علت العلل همه اين خيزش ها يعني انقلاب اسلامي و نتايج ناشي از موفقيت هاي پي در پي جمهوري اسلامي در طول بيش از سه دهه رويارويي ملت ايران با نظام سلطه غفلت نمود.
امروزه ويژگي هاي مردمي، ديني، ضد استبدادي و ضد استعماري كه از مهمترين ويژگي هاي انقلاب اسلامي است، كاملاً در قيام ها و خيزش هاي ملت هاي منطقه مشاهده مي شود. تمسك به رويكرد تظاهرات عمومي با مشاركت همه اقشار مردم در اين كشورها و تمركز آنان بر شعارهاي اسلامي از جمله نشانه هاي غيرقابل انكار الگو قرار دادن انقلاب اسلامي توسط ملتهايي است كه با تظاهرات خياباني عليه رژيم هاي مستبد و وابسته حاكم در كشورها براي به نمايش گذاشتن خواسته عمومي مردم و زير سوال بردن مشروعيت نظامهاي حاكم، خلع سلاح كردن قدرت هاي بهانه جوي سلطه طلب براي مداخله در اين تحولات و به حداقل رساندن تلفات انساني و تخريب زيرساخت هاي اجتماعي- مدني كه از ويژگي هاي اين نوع رويارويي با نظام هاي غيرمردمي است، خواسته هاي خود را دنبال كرده اند. ملتهاي منطقه عموماً با راهنمايي علماي ديني و گرايش ها و جهت گيري هاي ديني و با نام و ياد خدا و شعار الله اكبر، برپايي نماز جماعت و جمعه، مبارزه خود را شروع كردند و در ادامه راه نيز بر اين صبغه تأكيد دارند.
جمهوري اسلامي نسبت به ماهيت حركت و تحولات خاورميانه و خيزش هاي مردمي كشورهاي مختلف رويكردي كاملاً واقع بينانه داشته و مواضعي اسلامي- انساني و مبتني بر تكريم جوامع انساني در پيش گرفته است. مقام معظم رهبري (مدظله) ضمن مردمي و ديني ارزيابي كردن خيزش ملتهاي منطقه فرمودند: «دو خصوصيت در اين تحولات وجود دارد؛ يكي عبارت است از حضور مردم و ديگري عبارت است از سمت و سوي ديني در اين حركت ها، اين دو عنصر اساسي است.» ايشان علت شكل گيري اين تحولات را سركوب و تحقير هويت ديني مردم و جريحه دار شدن غرور آنان توسط حاكمان ظالم از يك سو و الگوگيري ملت ها از حركت ملت ايران در روند انقلاب اسلامي از سوي ديگر دانسته و فرمودند: «حركت كنوني منطقه نتيجه انباشت تدريجي انگيزه ها، فكرها و تصميم ها است كه اكنون بروز كرده است و اين موضوع نيز ناشي از ايستادگي و ثبات قدم ملت ايران و نشانه هاي خوب پيشرفت در ايران اسلامي است.»
دفاع از حركت مردمي منطقه كه كاملاً صبغه اسلامي دارد، رويكرد اصلي نظام جمهوري اسلامي است و مخالفت با حكومتهاي غير مردمي و دخالت بيگانگان در اين تحولات نيز از اصول مبنايي اين رويكرد است: مقام معظم رهبري (مدظله) در اين رابطه فرمودند: «در قضاياي منطقه موضع نظام جمهوري اسلامي روشن است. موضع ما دفاع از ملت ها و حقوق ملت هاست. ما با ملتهاي مسلمان و ملتهاي مظلوم در هر نقطه عالم موافقيم، با زورگويان و مستكبران و ديكتاتورها و خبيث ها و سلطه گران و غارتگران در هر نقطه دنيا مخالفيم، اين موضع ملت ايران و موضع نظام اسلامي است.»
موضوع بسيار مهم ديگري كه بايد به آن توجه كرد ماهيت اسلامي : انقلابي واحد و به هم پيوسته اين خيزش ها و دخيل نبودن نگاه طايفي - مذهبي است، بدين معنا كه همان انگيزه هاي اسلامي و روحيه انقلابي كه مردم مصر و ليبي را به خيابان كشانده است در رفتار و عملكرد مردم مسلمان بحرين نيز وجود دارد.
اعتراض ملتهاي منطقه در همه كشورهايي كه با نظامهاي ديكتاتوري و وابسته اداره مي شود به ظلمي است كه سران اين كشورها به ملتهاي خود در عرصه اعتقادي، سياسي، اجتماعي و ... نموده اند. مقام معظم رهبري (مدظله) در اين زمينه فرموده اند:
«ما بين غزه و فلسطين و تونس و مصر و ليبي و بحرين و يمن تفاوتي نمي گذاريم. در همه جا ظلم به ملتها محكوم است. حركت ملتها با شعار اسلام و در جهت آزادي مورد تأييد ماست... اين حركت، حركت ملتها است، حركت امت اسلامي است، حركت با شعار اسلام است، حركت به سمت اهداف اسلامي است، نشان دهنده بيداري عمومي ملتها است، طبق وعده الهي اين حركت قطعاً و يقيناً به پيروزي خواهد رسيد. ملت ايران سرافراز است، مفتخر است و خرسند است كه آغازكننده اين راه بوده است و ايستادگي و استقامت كرده است.»
موضوع مهمي كه در اين خيزشها مورد توجه قرار دارد، موانع و مشكلاتي است كه پيش روي ملتها است، زيرا هر حركت مهم با توجه به ماهيت آن با مخالفت هايي روبه رو مي شود. با توجه به هدف ضد استبدادي و ضد استعماري و صبغه ديني اين قيام ها علاوه بر استبداد حاكم بر اين كشورها، كشورهاي غربي و به صورت خاص آمريكا تلاش مي كنند تا با سركوب و عقيم ساختن اين قيام ها، ايجاد شكاف در جبهه مقاومت، نااميد كردن انقلابيون نسبت به آينده، نگه داشتن در شرايط ابهام، بلاتكليف و برزخي كردن وضعيت، تمركز بر گزينه هاي منطبق بر خواست خود پس از تغيير احتمالي ساختار حكومتي و جابه جايي سران حاكم و... اين خيزشها را با چالش روبه رو كنند. غربي ها به صورت عام و آمريكا به صورت خاص، صدور نفت را مهم دانسته و اخلال در آن را يك فاجعه براي خود تلقي مي كنند، لذا تزلزل در ستون هاي مورد اتكاي غرب و آمريكا در ساختارهاي حكومتي را بر نمي تابند، چرا كه به هم خوردن ثبات و امنيت رژيم صهيونيستي را تهديد منافع حياتي خود مي دانند، كنترل بر تنگه هاي استراتژيك چون باب المندب توسط انقلابيون را مغاير با اهداف خود دانسته و تزلزل در پايگاه هاي نظامي خود به ويژه ناوگان پنجم آمريكا در بحرين را به عنوان فرو ريختن پايه هاي سلطه خود بر منطقه تلقي مي كنند و به صورت آشكار و پنهان با اين خيزش ها به مقابله پرداخته اند. آنها براي تثبيت حكام همگرا با خود و يا بر سر كار آوردن افراد مطيع در اين كشورها به هر وسيله اي متوسل شده اند، به گونه اي كه از دخالت نظامي مستقيم در ليبي و حمايت از اشغال بحرين توسط عربستان و امارات گرفته تا پيش بيني گزينه هاي متعدد جايگزين در مصر و يمن را در دستور كار قرار داده اند. هرچند دولتهاي غربي با شعارهاي فريبنده حتي به عنوان مدعيان حمايت از مردم اهداف خود را پيگيري مي كنند، اما همگان به خوبي مي دانند كه اين مدعيان خود در تقويت رژيم هاي ديكتاتوري كوشيده اند و روشن است كه برنامه هاي آنها بر ورود بر عرصه هاي تصميم گيري منطقه و گرفتن جاي پا در كشورهايي چون ليبي، تسلط بر دولت هاي آينده، تبديل حركت ارزشي ملت ها به يك جنگ بدلي مفاهيم مورد نظر چون دموكراسي و ... اهداف و برنامه هاي خود را دنبال مي كنند.
با گذشت چند ماه از حركتهاي مردمي در كشورهاي عربي مي توان بر اين واقعيت تأكيد كرد كه اين ملت ها همچنان به شدت درگير مبارزه بوده و بر خواسته هاي خود پافشاري مي كنند و آنان بر تشكيل دولتهاي مردمي و غير وابسته به بيگانگان پافشاري كرده و براي احياي هويت از دست رفته خود از هرگونه تلاش دريغ نمي ورزند و ديكتاتورهايي كه گرفتار امواج خروشان انقلاب و قيام شده اند هرگز نمي توانند در اين وضعيت خودساخته رهايي يابند. هرچند برخي ملتها در خيزش خود از فقر رهبري كارآمد رنج مي برند و بيگانگان نيز با ترفندهاي مختلف در اين كشورها پاي نهاده اند، اما گسترده تر شدن جبهه مقاومت و مبارزه با استبداد و استعمار و به حاشيه رانده شدن جريانهاي افراطي اي چون القاعده در اين حوادث، شانس بسيار كم بيگانگان براي مصادره انقلابهاي مردمي را در پي داشته است و خلع سلاح آمريكايي ها و آشكار شدن چهره فريبنده آنها و... از جمله موفقيت هايي است كه ملتها در مراحل اوليه قيام و خيزش خود كسب كرده اند.
در يك نگاه موضوعات زير در ارتباط با خيزش هاي اسلامي در منطقه داراي اهميت است:
1)بيداري اسلامي موجود در منطقه ناشي از آموزه هاي انقلاب اسلامي است، زيرا انقلاب اسلامي روح خودباوري، شجاعت، اعتماد به نفس را در ملت هاي مسلمان ايجاد كرد و ثابت نمود كه مي توان با تكيه بر ظرفيت هاي نامحدود مردمي : اسلامي در برابر استبداد و استعمار ايستاد و به پيروزي رسيد و بر اين اساس مسئولان جمهوري اسلامي در اين زمينه مسئوليت دارند.
2)هرچند دست آشكار و نهان آمريكا در مقابله با خواست عمومي ملت ها در كشورهاي مختلف به حمايت از مشي ديكتاتوري نمايان است اما آگاهي از اين خطر و استمرار مقاومت و پافشاري ملت ها بر ماهيت مردمي و ديني خيزش ها تنها راه خنثي سازي اين توطئه ها است.
3)تلاش براي به صحنه آوردن جايگزين هاي دروغين توسط غربي ها و جريانات با هويت دوگانه از مهم ترين خطراتي است كه خيزش هاي اسلامي را تهديد مي كند و تنها ادامه قيام توسط مردم، تأكيد آنان بر خواسته هاي ديني، حركت به سمت اهداف اسلامي، حفظ بيداري، اميد به وعده هاي الهي مي تواند در اين راستا موثر واقع شود.
4)جريان انحرافي در قالب اسلام آمريكايي با تئوريزه كردن نظرات و فتاواي آخوندهاي وابسته و حاكمان سرسپرده كشورهاي اسلامي در تلاش است با دگرگونه جلوه دادن خواست اسلامي- انساني ملت هاي منطقه و با سركوب مستقيم خيزش آنان منافع نظام سلطه و حكام سرسپرده را تأمين كند كه نقش آفريني نخبگان و صاحب نظران اسلامي به ويژه علماي ديني در اين عرصه بسيار رهگشا خواهد بود.
5)نظام سلطه با محوريت آمريكا، برخي دولت هاي سلطه گر اروپايي و سران غير مردمي كشورهاي منطقه در تلاش هستند با مطرح كردن مسائل غير واقعي، اتهام، فريب و به صورت خاص متهم كردن جمهوري اسلامي به دخالت در امور داخلي كشورهاي منطقه و برخورد دوگانه با اين خيزش ها ضمن كنترل و ناكارآمد نمودن حركت عميق ديني- مردمي ملتها زمينه مصادره مطلوب اين خيزشها به نفع خود را فراهم نموده و با سوار شدن بر امواج ناشي از خروش مردمي اهداف نامشروع خود را در منطقه دنبال كنند.
6)متأسفانه سازمان هاي بين المللي و در رأس آنها سازمان ملل متحد بر خلاف وظايف قانوني خود در حمايت از ملت ها عموماً با همراهي پنهان و آشكار با دولت هاي سلطه گر و حكام سرسپرده غرب در منطقه خنثي سازي خيزش هاي اسلامي منطقه را هدف قرار داده اند كه در اين راستا بايد با افشاگري ها و روشنگري ها با آن مقابله كرد.
7)غرب و آمريكا نيز به دليل فرسودگي، فساد و ناكارآمدي رهبران غرب گرا، روبه رو شدن با بيداري گسترده مردمي، مواجه شدن با بغض و كينه انباشته شده در كشورهاي عربي و مطرح شدن رهبران مردمي اي چون سيدحسن نصرالله با پيچيده ترين چالش ها در جهان اسلام و كشورهاي عربي مواجه شده است و اين وضعيت افول قدرت آن ها در منطقه را نويد مي دهد.

نويسنده:دكتر عباسعلى فرزندى


دسته ها : سیاست
يکشنبه 1390/3/8 9:25
X