بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با روي كار آمدن دولت موقت، انقلابيون در محك آزمايش قرار گرفتند، آنها كه تا ديروز خود منتقد وضع موجود بودند، بايد خود كشور را اداره مي كردند و مسئوليت هاي حكومتي را كه تازه داشت شكل مي گرفت، بر عهده مي گرفتند.
در سالهاي اول قبل از انقلاب به دليل نبود شناخت كامل در مردم به سياسيوني كه در معرض انتخاب بودند و ورود عده اي با چهره نفاق به عرصه هاي حكومتي، جريان هاي مختلف انحرافي سياسي، عقيدتي، اقتصادي و... در كشور ظهور كردند.
دولت موقت و بعد از آن دولت بني صدر به دليل همين انحراف با مردم و اعتقادات و آرمانهايشان از سوي مردم به كنار گذاشته شد. از دولت شهيد رجايي تا امروز دولت هاي مختلف با نگرش هاي سياسي متفاوت بر سر كار آمدند كه به دليل مراقبت نكردن از جايگاه مسئوليت و حكومتي كه مردم به آنها واگذار كرده اند يا از جانب شخص اول دولت و يا اطرافيان، فرصت براي سوء استفاده از قدرت و زاويه گرفتن از جريان اصيل مردمي و ايجاد جريان انحرافي در كنار آن به وجود آمده است. هر چند حضور جريان انحرافي نتوانسته است جهت گيري كلي كشور را عوض كند ولي در سرعت حركت قطار انقلاب اسلامي خللي وارد كرده اند.
سازمان مجاهدين
جرياني كه متهم اصلي حادثه انفجار نخست وزيري در هشت شهريور بود، در دل دولت شهيد رجايي حضور داشت و با حركت نفاق گونه، جايگاهي براي خود به دست آورد. اين جريان توانست در دولت موسوي نيز چند وزارتخانه را تصاحب و با شخص نخست وزير رابطه اي عميق بر قرار كند. حضور اين جريان در صحنهي اصلي دولت آقاي هاشمي رفسنجاني ادامه پيدا يافت تا زماني كه در دولت پس از آن، بار ديگر در مجلس و دولت بهصورت پررنگي نمايان شد. آلوده بودن اين جريان به انحراف هاي عقيدتي و سياسي در كنار مفاسد اقتصادي آن موجب شد اوج عناد و دشمنياش را با كشور در فتنهي 88 نشان دهد.
كارگزاران سازندگي
با پايان جنگ و آغاز رياست جمهوري اكبر هاشمي رفسنجاني، بحث اصلي كشور، سازندگي و رفع خسارت هاي ناشي از جنگ شد. دولت با گرفتن وام هاي مختلف از نهادهاي بين المللي و اجراي سياست هاي پولي آنها كشور را به سمت مشكلات اقتصادي عديده اي سوق داد. نوع نگاه اقتصادي دولت سازندگي با نوع نگاه حضرت امام و رهبري انحرافي بارز داشت. تا جايي كه مسئولين دولت سازندگي اشكارا بيان مي داشتند كه براي رشد و توسعه كشور ناچار بايد محرومين و مستضعفان در زير چرخ توسعه له شوند!
اين نوع نگاه اقتصادي در خود دولت سبب ايجاد يك طبقهي جديد در تقسيم بندي سياسي شد. تفكري مبتني بر نگاه تكنوكرات ها كه خود نام كارگزران را بر خود نهادند كه حلقه ي اوليه اش را خانواده رييس جمهور وقت تشكيل مي داد و بقيه وزيران و معاونان دولت هم حلقهي دوم را تشكيل دادند. صبغهي اصلي اين جريان در سالهاي اول اقتصادي بود، به طوري كه در بيشتر پروژه هاي مهم اقتصادي كشور مانند بانك ها، دانشگاه آزاد، شركت هاي هوايي و بهويژه در نفت حضوري فعال داشت.
اما زمان زيادي نگذشت كه انحرافهاي اقتصادي جريان كارگزارن خود را نشان داد و غلامحسين كرباسچي شهردار وقت تهران، بهعنوان يكي از شاخصترين چهرههاي اين جريان به پاي ميز محاكمه كشيده شد.
با سيطرهي جريان كارگزاران بر شاهراه هاي اقتصادي كشور، خيز بعدي براي گرفتن مراكز فرهنگي برداشته شد. در اين ميان جرياني كه بعدا اصلاحات نام گرفت با پشتيباني اقتصادي كارگزاران توانست در انتخابات دوم خرداد 76 به پيروزي برسد و به اين ترتيب كارگزارانيها تسلط خود را بر وزارت خانه هاي اقتصادي كشور در دوران اصلاحات هم ادامه حفظ كردند.
گروه گرايي با محوريت خانواده شخص رييس جمهور در اين دوره موجب شد اولين حزب دولت ساخته پس از انقلاب شكل بگيرد. حزبي كه از همان ابتدا با زاويه گرفتن از جريان انقلاب هر روز بر طبل جدايي از مردم و رسوايياش بيشتر مي كوبيد. مهاجراني كه در دولت خاتمي توانست وزير ارشاد شود و مهدي هاشمي رفسنجاني از جمله افراد مؤثر بر حزب كارگزاران بودند كه امروز به دليل جرايم متعدد به لندن گريخته اند.
دوم خرداد
دوره جريان موسوم به دوم خردادي تكميل كنندهي جريان انحراف اقتصادي در دولت سازندگي در زمينه فرهنگي و سياسي بود. بي و بند باري فرهنگي در اين دوره با حضور مهاجراني در رأس وزارت ارشاد شتاب زيادي گرفت و جريان انحرافي سياسي هم با مديريت حلقه كيان و مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري انحراف سياسي را كليد زد. اصلي ترين گزينه جريان انحرافي كه رهبري آن را اشخاصي مانند حجاريان بر عهده داشتند، ايجاد حاكميت دوگانه در نظام جمهوري اسلامي بود. موضوعي كه بارها در دوره اصلاحات با پيريزي ماجراهايي مانند قتل هاي زنجيره اي و كوي دانشگاه با بمباران تبليغاتي روزنامه هاي زنجيرهاي پيگيري شد و در سال هاي آخر دولت در قالب مجلس و لوايح دوقلو ادامه پيدا كرد و به شكست انجاميد.
دومين حزب دولت ساخته در دولت خاتمي شكل گرفت و بيشتر اعضاي دولت به عضويت آن در آمدند. حزب مشاركت در كنار سازمان مجاهدين بيشتر فتنه هاي دوران اصلاحات را رهبري مي كردند.
جريان انحراف در اين دوره بيشتر ناشي از انحرافهاي فكري بود كه محوريت آن را حلقهي كيان بر عهده داشت. اين انحراف در عرصه سياست بهويژه سياست خارجي نمود ويژهاي داشت. قبول تعليق فعاليت هاي هسته اي در كنار نامهي ذلت بار دولت وقت به كاخ سفيد تنها نمونه هايي از اين جريان انحرافي بود. ديدارهاي خاتمي با جورج سوروس و رهبري فتنه 88 نيز يكي ديگر از نقاط سياه كارنامه اين جريان انحرافي است.
جريان نفوذي منحرف
اقبال به محمود احمدي نژاد در دولت هاي نهم و دهم از سويي بخاطر شعار هاي انقلابي و دينياش بود كه سالها فراموش شده بود و از سوي ديگر نااميدي از جريان هاي انحرافي دولت هاي قبل كه دستشان براي مردم رو شده بود.
حركت رو به جلوي دولت نهم در زنده كردن گفتمان عدالت و خدمات و تغيير چارچوبهاي مديريتي از تحكم بر مردم تا نوكري آنها و احياي ادبيات انقلاب اسلامي و امام خميني در حوزه سياست خارجي، نمايش كارآمدي جريان اصولگرايي بود، بهطوري كه رهبر معظم انقلاب نيز بارها از زنده شدن اين رويكرد و خط خدمت در دولت تقدير و تأكيد كردند كه اين دولت، قطار انقلاب اسلامي را به ريل اصلي خود بازگرداند.
با اين حال، در دولت دهم اگرچه خط خدمت از سوي عناصر خدوم و اغلب وزيران متعهد دولت با شتاب پيگيري شد كه در نهايت منجر به اجراي بزرگترين طرح تاريخ اقتصاد كشور شد اما يك جريان نفوذي كه اتفاقاً در حوزه خدماترساني به مردم حضور مؤثري ندارد، شروع به حاشيهسازي و ايجاد مساله براي دولت با روشهايي مانند ايجاد تقابل ميان قوا و نهادهاي قانوني كشور، درگير كردن كشور به مسائل انحرافي و اعمال برخي رانتها و مفاسد اقتصادي كرد.
اگر در سال 88 شعار استقلال، آزادي، جمهوري ايراني از سوي فتنه گران سر داده مي شد، طولي نكشيد كه همان كلام با رنگ و لعاب ديگري از سوي جريان نفوذي در دولت در قالب نظريه مكتب ايراني تكرار شد.
نقطه هدف مكتب ايراني و جمهوري ايراني هر دو كنار گذاشتن اسلام از مناسبات جامعه بود و هر دو از يك آبشخور مي نوشند و آنهم پر رنگ كردن نگاه ناسيوناليستي به جاي نگاه ديني و ارزشي است. به همين منظور، همان طور كه در زمان اصلاحات تخت جمشيد قداست پيدا كرد، در اين دوره هم منشور كوروش همان نقش را بازي مي كند.
خاتمي براي نفوذ خود در خارج از كشور سازمان گفتگوي تمدن ها را ايجاد كرد و جريان انحراف اكنون شوراي ايرانيان خارج از كشور را بهوجود آورده است. رييس دفتر خاتمي با خانم هاي بازيگر نشست و برخاست مي كند و رييس دفتر رييس جمهور در زمان دولت دهم همچنين.
جريانهاي انحرافي مكمل هم عمل ميكنند در مقابل نظام اسلامي
جريان هاي انحرافي در طول سالهاي بعد انقلاب به تجربه نشان داده اند كه مكمل هم عمل مي كنند در مقابله با نظام اسلامي. در فتنه ي سال 88 سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در كنار جريان اصلاحات با محوريت حزب مشاركت و با همراهي برخي از اعضاي خانواده آقاي هاشمي و حزب كارگزاران سازندگي در قدم اول قبل از انتخابات بهصورت هماهنگ اقدام به تخريب احمدي نژاد كردند و در قدم دوم و بعد از انتخابات همكلام و هم قدم با منافقين و ضد و انقلاب و سلطنت طلب به ركن اصلي نظام جمهوري اسلامي، يعني ولايت فقيه حمله ور شدند.
نكتهي قابل تامل اين است كه جريان انحرافي كه در دولت نهم در حاشيه بود و در دولت دهم توانست قدرت خود را بيشتر كند، در طول اين سالها تقريبا هيچ واكنشي به جريان انحرافي تجديد نظر طلب دولت هاي قبلي و فتنه گران بعد انتخابات از خود نشان نداده و جريان فتنه هم نسبت به رهبر جريان انحرافي در دولت و اهداف و عملكردش واكنش جدي از خود نشان نداده است كه گاه در پنهان و گاه در آشكار به تاييد آنها هم پرداخته اند، چرا كه جريان انحرافي در دولت فعلي هم همان هدف انها را دنبال مي كند يعني تضعيف ولايت فقيه!
تجربهي اين سه دهه انقلاب اسلامي نشان داده كه مردم بسيار با بصيرت تر از به ظاهر خواص عمل كرده اند و در حركت رو به جلوي خويش معطل اشخاص نمي شوند و اگر در دوره اي به كسي اقبال نشان داده اند اقبال به جريان و تعبير رهبري اقبال به خط خدمت است نه شخص.
دشمنان هميشه در طول اين سال ها به اشكال مختلف در صدد انحراف در حركت عظيم مردم در جمهوري اسلامي بوده اند و چون هيچ وقت نتيجه نمي گرفتند، سرمايه گذاري خود را بر روي خواص جامعه انجام داده و هر چند توانسته اند خواصي را از جامعه اسلامي جدا كنند ولي نتوانستند حركت جمهوري اسلامي را متوقف كنند.
نويسنده:محمد حسينزاده