ایران از مراکز سنتی و قدیمی تشیع محسوب می‌شود و بدین لحاظ و محل فعالیت وکلاو نمایندگان ائمه‌: بوده است‌. برخی از نقاط ایران در سابقه تشیع‌، مقدم بر دیگرمناطقند؛ نقاطی هم‌چون قم و آوه‌، و سپس مناطقی از خراسان‌، هم‌چون نیشابور و بیهق‌،از مراکز اصلی و قدیمی تشیع هستند. مناطق دیگری هم‌چون ناحیه جبال‌، شامل همدان‌تا قزوین و برخی نقاط دیگر و مناطق آذربایجان مثل ارّان و اردبیل‌، منطقه بُست درسیستان‌، ناحیه طبرستان‌، و مناطقی از آسیای میانه (هم‌چون بلخ و هرات و سمرقند) به‌شهادت نصوص تاریخی‌، محل حضور نمایندگان ائمه‌: و زیر پوشش سازمان وکالت‌بوده‌اند. در عصر دوّمین سفیرِ ناحیه‌ی مقدسه در دوران غیبت صغری‌، «محمدبن‌جعفراسدی‌» از ری‌، کار نظارت بر وکلای دیگر مناطق ایران‌، به خصوص مناطق شرقی راعهده‌دار بود.1 بررسی شواهد تاریخی مربوط به مناطق زیر پوشش فعالیت نمایندگان‌ائمه‌: و نحوه حضور و فعالیت آنان‌، گام مثبتی برای پویایی هر چه بیشتر مباحث‌مربوط به تاریخ ائمه‌:، تاریخ تشیع‌، و تاریخ تشیع در ایران خواهد بود. در این جا برآنیم تا اکنون با توجه به شواهد موجود، نحوه حضور سازمان و کالت و نمایندگانائمه‌: در مناطق مختلف در ایران را بررسی کنیم‌. شایان ذکر است که این پژوهش‌،بخشی از پژوهشی جامع پیرامون سازمان وکالت‌، وکلا و باب‌های ائمه‌: است که باعنایت حق تعالی‌، به زودی به وسیله انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی‌منتشر خواهد شد. در آن پژوهش ابعاد و مباحث مختلف‌ِ مربوط به سازمان وکالت‌، ازبدو تأسیس تا پایان دوره فعالیت آن‌، مورد بررسی قرار گرفته است و مشتمل بر مباحثمختلفی که برخی از آنها عبارتند ازاست همچون‌: زمینه‌ها و اسباب تشکیل سازمان‌وکالت‌، محدوده زمانی و جغرافیایی فعالیت سازمان وکالت‌، ساختار و شیوه عملکردسازمان وکالت‌، وظایف و مسئولیت‌های سازمان وکالت‌، ویژگی‌ها و صفات کارگزاران‌سازمان وکالت‌، معرفی باب‌های معصومان‌:، معرفی وکلای ائمه‌:، معرفی وکلای‌منحرف و خائن‌، و معرفی مدعیان دروغین وکالت و بابیت‌.

حدود مرزی ایران در دوران مورد بحث‌


تعیین دقیق حدود مرزی ایران در دوران مورد بحث‌، یعنی قرن دوم و سوم و ثلث اول‌قرن چهارم هجری‌، کاری دشوار است‌؛ چرا که پس از فتح ایران به وسیله مسلمانان‌،مرزهای پیشین ایران در عصر امپراتوری ساسانی از بین رفت و ایران به بخشی از دولتوسیع اسلامی به شمار آمد. مطرح شد و از قرن سوم به بعد نیز حکومت‌های متقارن‌، هریک در بخشی از ایران‌، دولتی تشکیل دادند. از این رو، در دوران مورد بحث‌، ما با یک‌حکومت فراگیر در تمامی خاک ایران مواجه نیستیم تا بر اساس آن‌، مرزهای این سرزمین‌را تعیین کرده و نمایندگان ائمه‌: را شناسائی نماییم‌. با توجه به این نکته‌، به ناچارهمان مرزهای ایران در آخرین سال‌های حاکمیت دولت ساسانی را معیار قرار می‌دهیم‌.به گفته برخی از محققان‌، حدود مرزی ایران در دوره ساسانی قابل انقسام به دو قسمت‌است‌: حدود قطعی و حدود تقریبی‌. حدود قطعی‌، از رأس خلیج فارس تا هیئت درساحل راست رود فرات‌، و سپس مسیر سه زیوم و نواحی غربی ارمنستان تا کوه‌های‌قفقاز امتداد داشت‌. بنابراین‌، تقریباً تمامی قفقاز و ایبری (گرجستان امروزی‌) و ارّان وآذربایجان جزو ایران بود. از سمت شرق نیز در عصر انوشیروان‌، جیحون سر حدّ ایران‌شد و همین طور سکستان (سیستان امروزی و تمامی افغانستان‌) نیز به ایران تعلق‌داشت‌؛ و سر حدّ ایران در این قسمت‌، کوه‌های سلیمان و هندوکش بوده است‌. البته‌برخی از مستشرقان هم‌چون هرتسفلد آلمانی‌، بعضی از نواحی هندوستان را نیز جزوایران عصر ساسانی بر شمرده‌اند. به هر تقدیر، با توجه به آنچه گذشت‌، می‌توان مدعی‌شد مناطقی از ماوراءالنهر که در پژوهش حاضر مورد اشاره قرار گرفته جزو ایران آن‌عصر به شمار آمده است‌.2

قم‌


قم‌، یکی از مراکز سنتی تشیع است که از اواخر قرن اوّل به عنوان مرکز سکونت و تجمع‌شیعیان مطرح بوده است‌. در تقسیم‌بندی مناطق زیر پوشش سازمان وکالت‌، قم جزومناطق جبال محسوب می‌شود و به همراه آوه‌، قزوین و همدان‌، زیر نظر وکلایبرجسته‌ای اداره می‌شده است‌. در این شهر، اوقاف زیادی وقف پیشگاه معصومان‌:شده بود و وکلایی از جانب ائمه‌: ناظر و وکیل بر اوقاف قم بودند که از معروف‌ترین‌آنان «احمدبن‌اسحق قمی‌» است‌.3 در عصر امام صادق‌(علیه السلام) و امام کاظم‌(علیه السلام) گرچه ارتباط‌بین این دو بزرگوار و شیعیان قم برقرار بوده است‌، ولی نسبت به وکلای این دو امام درقم‌، سخنی در منابع دیده نمی‌شود.
از جمله وکلای مبّرز امام رضا‌(علیه السلام) در قم‌، «عبدالعزیز بن مهتدی قمی‌» است‌. وی امام‌جواد(علیه السلام) را نیز درک کرده بود و طبعاً بایستی وکالت امام جواد‌(علیه السلام) را نیز عهده‌دار بوده‌باشد.4 دیگر وکیل امام رضا‌(علیه السلام) «زکریابن آدم قمّی‌» بود که پس از آن حضرت نیز وکالت‌امام جواد‌(علیه السلام) را بر عهده داشته است‌. وی از افراد بسیار موثق و مورد اطمینان امام رضا وامام جواد‌(علیهما السلام) در قم بوده است‌.5 در دوره وکالت وی در قم‌، امام جواد‌(علیه السلام) دو نماینده‌سیار به قم اعزام کرد تا اموال و وجوه شرعی را از وکلای مقیم‌، هم‌چون «زکریا بن آدم‌»تحویل گرفته و به امام برسانند؛ ولی اختلاف بین این دو نماینده سبب شد که وی ازتحویل وجوه شرعی خودداری کند، و در وقت دیگری اموال را به سوی امام‌(علیه السلام) گسیل‌دارد.6 این نقل حاکی از وجود ارتباط مستمر بین مرکز سازمان وکالت در مدینه‌، ومنطقه دور دستی هم‌چون قم در این برهه زمانی است‌.
از روایت کشی نیز چنین بر می‌آید که «مسافر خادم‌» که مدتی در خدمت امام رضا وامام جواد‌(علیهما السلام) بوده است‌، از سوی امام جواد‌(علیه السلام) به قم اعزام شد؛ وی هم اکنون در همین‌شهر مدفون است‌.7
بنا به نقل کلینی‌، «صالح بن محمدبن سهل هَمَدانی‌» از جانب امام جواد‌(علیه السلام) وکیل دراوقاف قم بوده است‌. وی طی ملاقاتی‌، از امام‌(علیه السلام) نسبت به ده هزار درهم از اموال وقف‌که صرف مصارف شخصی خودش کرده بود، طلب حلیت نمود! و حضرت به ظاهرفرمود: حلال است‌؛ ولی پس از رفتن وی‌، نارضایتی خود را از این‌گونه کارها ابرازفرمود.8
در سال 210 ه¨ مردم قم که اکثراً شیعه امامی بودند، از خلیفه (مأمون‌) درخواست‌کردند تا خراج زمین را برای ایشان کاهش دهد، همان گونه که در مورد مردم ری عمل‌شده است‌؛ اما وی‌، خواهش آنها را نادیده گرفت‌! بنابراین‌، آنها از پرداخت خراج امتناع‌ورزیدند و کنترل امور قم را به عهده گرفتند.9 در نتیجه‌، مأمون سه هنگ از ارتش خودرا از بغداد به خراسان گسیل داشت تا قیام را فرونشاند. علی‌بن‌هشام‌، فرمانده ارتش‌عباسی‌، این وظیفه را به عهده گرفت‌؛ وی دیوار قم را ویران کرد و بسیاری از مردم را بهقتل رسانید! در میان مقتولان‌، «یحیی‌بن ابی‌عمران‌» ـ که بنا به گفته ابن‌شهر آشوب‌، وکیل‌امام جواد‌(علیه السلام) بودند ـ نیز وجود داشت‌. به نقل ابن‌شهرآشوب‌، امام جواد‌(علیه السلام) نامه‌ای به«ابراهیم بن محمد هَمَدانی‌»، ـ وکیل خود در همدان ـ داد و فرمود که قبل از وفات «یحیی‌ابن ابی عمران‌» آن را نگشاید! پس از شهادت "یحیی بن ابی عمران‌ " وی نامه را گشود ومشاهده کرد که امام‌(علیه السلام) وی را به جای «یحیی بن ابی عمران‌» به وکالت منصوب نموده‌است‌.10 این نقل‌، علاوه بر آن که دلالت بر نظارت دقیق امام‌(علیه السلام) بر کار نمایندگان خود درمناطق مختلف‌، حتی ناحیه دور دستی هم‌چون قم دارد، نشان‌گر ارتباط بین ناحیه همدانو قم نیز هست‌؛ چرا که «ابراهیم بن محمد همدانی‌» و فرزندانش یکی پس از دیگری‌، ازوکلای ناحیه همدان بوده‌اند؛
ارتباط سازمان وکالت با منطقه قم در عصر امام‌ هادی(علیه السلام) نیز هم‌چنان محفوظ بوده‌است‌. ابن‌شهر آشوب‌، خبری را دال‌ّ بر ارسال اموالی از قم برای امام‌ هادی(علیه السلام) به سامرّانقل کرده است‌. طبق این نقل‌، متوکل نیز از ارسال چنین مالی برای حضرت مطلع شده‌بود! و لذا درصدد اطلاع‌یابی از چگونگی تحویل آن به امام‌(علیه السلام) بود؛ ولی امام‌(علیه السلام) به‌نحوی عمل کرد که حساسیت متوکل برانگیخته نشود!11
از وکلای مورد اطمینان و موثق این دوره در قم‌، می‌توان از «احمدبن‌حمزه‌بن یسع‌»نام برد. وی طی نامه‌ای به همراه دو تن دیگر از وکلا، مورد مدح و توثیق قرار گرفت‌.12
در عصر امام عسکری‌(علیه السلام)، یکی از وکلای مبرّز و سرشناس آن حضرت‌، یعنی «احمدبن اسحق اشعری قمی‌» مسئولیت وکالت در امور اوقاف قم را عهده‌دار بود.13 وی پس‌از رحلت امام عسکری‌(علیه السلام) به بغداد منتقل و در آن‌جا مدتی به عنوان دستیار سفیر اوّل وسپس دستیار سفیر دوّم‌، به کار مشغول بود؛ و سرانجام هنگام بازگشت به قم در "حُلوان‌ "(نزدیک سرپُل ذهاب فعلی‌) درگذشت و همان‌جا مدفون شد.14 به همراه وی «محمدبن احمد بن جعفر قمی عطار» وکیل دیگر از منطقه قم نیز در بغداد به عنوان دستیار سفیراوّل و دوّم به خدمت مشغول بود.15
ارتباط بین ناحیه قم و مقرّ رهبری سازمان وکالت در سامرّا در عصر امام‌عسکری(علیه السلام)، از نقل صدوق درباره ورود هیئتی از قم به هنگام رحلت امام عسکری‌(علیه السلام)به سامرّا به خوبی قابل تبیین است‌. طبق این نقل‌، گروهی از قمی‌ها به همراه اموالی و به‌قصد تحویل آنها به امام عسکری‌(علیه السلام) به سامرّا وارد شدند؛ ولی با شهادت آن جناب‌مواجه گشتند! و لذا پس از طی مراحلی‌، موفق به دیدار حضرت مهدی‌‌(علیه السلام) و تحویل‌اموال شدند؛ به این ترتیب که آنان پس از آن که به کذب ادعای جعفر کذّاب پی برده ومأیوسانه‌، قصد بازگشت به قم را داشتند، از طریق پیک ارسالی از سوی ناحیه‌، موفق به‌دیدار با ناحیه مقدسه شدند؛ و در این دیدار بود که امام عصر‌‌(علیه السلام) نصب نماینده‌ای دربغداد را به آنان اعلام فرمود.16 گرچه احتمال حضور برخی از وکلای قم نیز در این هیئت‌می‌رود، ولی این نکته مورد تصریح قرار نگرفته است‌، و حداقل می‌توان گفت که تعدادی‌از قمی‌ها برای برقراری ارتباط مستقیم با امام‌(علیه السلام) و زیارت آن جناب‌، شخصاً به سامرّاسفر کرده بودند.
در اوایل عصر غیبت صغری و در دوره سفیر اوّل‌، "حسن‌بن‌نضر قمی‌ " و "ابا صدام‌ "از وکلای برجسته در قم بودند. اهمیت این دو، به ویژه "حسن بنی نضر "، را می‌توان باتوجه به جریانی باز شناخت که طی آن‌، «احمد بن اسحق قمی‌» و جمعی دیگر از وکلای‌بغداد، سعی کردند تردید وی را نسبت به سفارت سفیر اوّل‌، از بین ببرند! این امر از آنجهت اهمیت دارد که تردید وی‌، می‌توانست آثار نامطلوبی در ناحیه قم برجای‌بگذارد.17
در دوره سفیر اول و دوم‌، از چهره‌های برجسته قم‌، "عبداللَّه بن جعفر حمیری‌ " بودکه با سفیر در تماس مستقیم قرار داشت‌.18 وی به اعتقاد برخی‌، وکیل برجسته قم در این‌عصر بوده است‌.19
در دوره سفیر دوم‌، ارتباط وکلای قم با وی‌، گاه از طریق بازرگانانی بود که بین قم وبغداد رفت و آمد داشتند؛ و بعضاً از ماهیت اموالی که به بغداد حمل می‌کردند نیز آگاه نبودند! نمونه‌ای را قطب راوندی از «ام کلثوم‌» دختر سفیر دوم‌، نقل کرده که مؤید این‌نکته است‌؛ در این جریان‌، فرستاده‌ای که اموال را به سفیر تحویل داد، از وجود قطعه‌ای‌پارچه در میان کالاها بی‌خبر بود! و سفیر وی را بدین امر آگاهی داد. 20
در عصر سفیر سوم و چهارم نیز ارتباط دفتر سازمان وکالت در بغداد با مناطق جبال‌در ایران‌، از جمله قم‌، برقرار بود. محدثان قم در این عصر، از جایگاه ممتازی برخورداربودند؛ و از این رو، گاهی برای تصحیح کتب حدیثی‌، مورد مراجعه سایران‌، حتی سفیرسوم‌، واقع می‌شدند. در یک مورد، "حسین بن روح نوبختی‌ " کتابی حدیثی با عنوان‌ "التأدیب‌ " را به قم فرستاد تا محدثان قم درباره آن نظر دهند!21 از جمله محدثان وفقهای مبرّز و سرشناس قم که با سفیر سوم و چهارم نیز ارتباط مستقیم داشت‌ "علی‌بن‌بابویه قمی‌ " است‌. وی به احتمال‌، وکالت در قم را نیز عهده‌دار بوده است‌؛ گرچه‌این امر در منابع کهن مورد تصریح واقع نشده است‌.
بدین ترتیب‌، می‌بینیم منطقه مهم قم‌، در قرون اولیه از جایگاه علمی و مذهبی والاییبرخوردار بود، و در دوران فعالیت سازمان وکالت‌، در ارتباط مستقیم و مستمرّ با دفترسازمان در مدینه‌، مرو، سامرّا و سپس بغداد قرار داشت‌؛ و روح قوی تشیع حاکم بر این‌شهر، سبب پرداخت وجوه شرعی بسیار و تخصیص موقوفات فراوان برای ائمه‌معصومین‌: شده بود.

آوه (آبه‌) و دیگر مناطق اطراف قم‌


از جمله مراکز سنتی تشیع در ایران که جزو قسمت‌های اصلی سکونت شیعیان در قرون‌نخستین محسوب می‌شود، "آوه‌ " یا "آبه‌ " در حواشی قم است‌. با توجه به وجود جوّشدید گرایش به تشیع در آوه‌، و نزدیکی آن به قم‌، طبیعی است که وکلای ائمه‌: دراین قسمت نیز فعال بوده باشند؛ و نیز با توجه به اهمیت قم‌، و برجستگی وکلای این‌ناحیه‌، قاعدتاً منطقه آوه بایستی زیر پوشش و در قلمرو فعالیت وکلای قم بوده باشد. بنابه نقل کلینی‌، در عصر غیبت صغری‌، یکی از اهالی آبه‌، مالی را برای ناحیه مقدسه برد؛ولی شمشیری را که جزو اموال بود، به علت فراموشی‌، در آبه جا گذاشت‌! وقتی اموال رابه ناحیه مقدسه تحویل داد، طی نامه‌ای‌، ضمن اعلام وصول اموال به وی‌، درباره‌شمشیر فراموش شده تذکر داده شد!22 با توجه به ظاهر این نقل‌، بعید نیست که فردمذکور از وکلای منطقه آبه بوده باشد؛ چرا که تعبیر روایت چنین است‌: حَمَل رجل‌ٌ من اهل‌آبه شیئاً یوصله‌، و نسی سیفاً بآبة‌، فانفذ ما کان معه‌، فکتب الیه ما خبر السیف الذی نسیتَه‌؟مردی از اهالی آبه‌، کالاهایی را برای تحویل (به ناحیه مقدسه‌) بدان سو برد، ولی‌شمشیری را در آبه جاگذاشت‌. از این‌رو، طی مکتوبی (از سوی ناحیه‌) به وی گفته شد:از آن شمشیری که در آبه جا گذاشتی چه خبر؟! تعبیر "حمل‌ " و "ایصال‌ " و کتابت‌حضرت با وی‌، می‌تواند مشعر بر وکالت او باشد.
در عصر غیبت‌، گاهی برخی از شیعیان آوه‌، شخصاً به مرکز رهبری سازمان وکالت‌مراجعه و ضمن دیدار با سفیر، اموال و وجوه شرعی را تحویل می‌دادند. صدوق به نقل‌از "محمد بن علی متیل‌ " چنین نقل کرده که‌: «زنی از اهالی آبه‌، که همسر محمد بن‌عبدیل آبی بود، به همراه سیصد دینار به بغداد آمد و ضمن دیدار با "جعفربن‌محمدبن‌ متیل‌ " (دستیار سفیر سوم در بغداد) اظهار داشت که مایل است‌شخصاً آن مال را به سفیر تحویل دهد؛ و لذا از وی یک مترجم خواست تا کلام او را برایحسین بن روح ترجمه کند. هنگامی که آن زن به همراه مترجم و "جعفر بن محمد متیل‌ "نزد ابن روح رفت‌، ابن روح با لهجه فصیح آبی (آوجی‌) شروع به تکلم با آن زن نمود! ودیگر، نیازی به ترجمه و مترجم نبود! و زن‌، پس از تسلیم مال‌، بازگشت‌».23
این نقل‌ها در مجموع‌، حاکی از حاکمیت روح تشیع در آوه‌، و ارتباط شیعیان آن دیاربا سازمان وکالت و وکلای ائمه‌: است‌. تشیع در آوه‌، آن‌چنان شدید بوده که موجب‌درگیری‌هایی با اهالی ساوه که گرایش‌های سنی داشته‌اند، می‌شده است‌. حموی بااشاره به جنگ دائمی بین آنها، از «میمندی‌» شعری نقل می‌کند که دلالت بر تشیع اهالی‌آبه دارد.24 قزوینی نیز نوشته است که «اهل آبة کلهم شیعة‌؛25 تمامی اهالی آبه شیعه‌اند». ومستوفی نیز نوشته است که اهالی خود ساوه سنی مذهب‌اند، اما تمامی دهات اطراف‌آن‌، شیعه اثنی‌عشری است می‌باشند.26
شهر کاشان نیز از شهرهای سنتی شیعه نشین بوده است‌، قزوینی گوید: "اهلها شیعة‌امامیة غالیة جدّاً "؛ اهل کاشان شیعه امامی و جدّاً اهل غلو هستند» و سپس به سنت مرسوم‌در این شهر درباره انتظار حضرت مهدی‌‌(علیه السلام) اشاره می‌کند.27 حموی نیز نوشته است‌: "اهلها کلّهم شیعة امامیة‌؛28 اهالی کاشان شیعه امامی‌اند. " مستوفی نیز نوشته است : «مردم‌(کاشان‌) شیعه مذهب‌اند و اکثرشان‌، حکیم وضع و لطیف طبع‌؛ در آنجا جُهّال و بُطّال‌کمتر باشد» قریه ماهاباد در اطراف کاشان‌، از قرای بزرگ‌، و اهالی آن شیعه امامی‌بوده‌اند.29
بعضی قسمت‌های دیگر از منطقه جبال (مناطق مرکزی به ویژه قم تا همدان‌) هم‌چون‌فراهان و تفرش نیز شیعه مذهب بوده‌اند. مستوفی‌، اهالی فراهان را شیعه و به غایت‌متعصب دانسته است‌.30 و تفرش نیز قدمت زیادی در تشیع دارد و عمده ساکنان آن راسادات حسینی دانسته‌اند.31
عمده تشیعی که در مناطق جبال بوده‌، احتمالاً به جهت تأثیر پذیری از تشیع قم بوده‌است‌.32 بدین ترتیب‌، اگر چه در منابع‌، نسبت به وجود وکلای مستقل در این نواحی‌تصریحی وجود ندارد، ولی با توجه به جوّ تشیع حاکم بر این مناطق‌، قطعاً ارتباط باسازمان وکالت داشته‌اند؛ و بعید نیست وکلای قم یا همدان‌، واسطه اتصال مردم ایننواحی با سازمان وکالت بوده باشند.

ری‌


شهرستان ری یکی از شهرهای باستانی ایران است که در سال 22 هجری به دست‌مسلمین فتح شد. پس از آن‌، بنای قدیمی آن خراب و شهر جدیدی از نو ساخته شد.33با این حال‌، سهم عرب‌ها در این شهر، نسبت به شهرهای دیگر بسیار کمتر بوده است‌.اهالی ری در اوایل امر، سنی متعصب بوده‌اند؛ و بعید نیست وجود خلافت فاسد وناصبی اموی‌، این اثر را در آن‌جا به جای نهاده باشد.34 اما این‌، به معنای فقدان سابقه‌گرایش‌های شیعی در این منطقه نیست‌. از همان ابتدای رشد تشیع در عراق و ایران‌،امامان شیعه‌: اصحاب خاصی از ری داشتند؛ دلیل این امر، لقب "رازی " در پی‌اسامی تعدادی از اصحاب ائمه‌:، از امام باقر(علیه السلام) به بعد می‌باشد.
قدیمی‌ترین سابقه تماس شیعیان ری با سازمان وکالت را شاید بتوان مربوط به عصرامام صادق‌(علیه السلام)، یعنی عصر تأسیس این سازمان دانست‌. قطب الدین راوندی‌، از «مفضل‌بن عمر»، جریان دو مرد خراسانی از اصحاب امام صادق‌(علیه السلام) را نقل کرده که مقداری مال‌را از خراسان به قصد مدینه برای تحویل به امام صادق‌(علیه السلام) حمل می‌کردند و همواره مواظب مال بودند؛ در ری‌، یکی از شیعیان‌، با آن دو ملاقات کرد و کیسه‌ای که حاوی دوهزار درهم بود به آنان داد. دو مرد خراسانی‌، با مواظبت تمام این اموال را تا نزدیکی‌مدینه حمل کردند. در نزدیکی مدینه متوجه شدند که کیسه‌ای که مرد رازی به آنانتحویل داده مفقود شده است‌! و لذا از این بابت غمناک شدند. وقتی به محضر حضرتشرفیاب شدند، کیسه را نزد حضرت یافتند! و معلوم شد که حضرت در دل شب بهخاطر نیازی که به آن مال پیدا کرده بود، شیعه‌ای از جن را مأمور آوردن آن کیسه نموده‌است‌!35
وجود مقبره "حمزة بن موسی بن جعفر‌‌(علیه السلام) " و حضرت "عبدالعظیم حسنی‌‌‌(علیه السلام) " وبرخی دیگر از اولاد ائمه‌: در ری‌، وجود سابقه تشیع در این شهر را در قرن دوم وسوم اثبات می‌کند. آمدن حضرت "عبدالعظیم حسنی‌‌‌(علیه السلام) " به این شهر از راه طبرستان واحتمالاً به دستور امام علی النقی‌‌‌‌(علیه السلام) برای توسعه فکر شیعه در این شهر بوده‌؛ و بنابراین‌،می‌توان گفت وی نیز به نوعی‌، نقش وکالت و نمایندگی از جانب امام‌(علیه السلام) را عهده داربوده است‌.36
شرفیاب شدن شیعیانی از ری به حضور امام جواد‌(علیه السلام)، نیز از بزرگ‌ترین قرائن وجودتشیع در ری در اوایل قرن سوم است‌.37 به گفته اسکافی‌، این شهر پس از یک دوره‌ناصبی بودن‌، تغییر کرده و گرایش شیعی در آن رواج یافته است‌!38 شواهد دیگری نیز،علاوه بر آنچه ذکر شد، برای وجود تشیع در این شهر، قبل از اواخر قرن سوم ذکر شده‌است‌.39 اما چنان که از کلام حموی برمی‌آید، رواج تشیع در این دیار، پس از غلبه "احمدبن حسن مادرائی‌ " بوده است که در 275 ق¨ بر ری غلبه یافت و با وجود اهل سنت وجماعت‌، تشیع را در آن‌جا ظاهر گردانید.40 قبل از او، حکومت علویان در این منطقه به‌طور منقطع در طول نزدیک به سی سال ادامه داشت‌؛41 و این قطعاً زمینه‌ای برای تشیعفراهم کرده است‌؛ و شاید زمینه‌های موجود برای تشیع‌، پیدایش این حاکمیت را سبب‌شده است‌. پس از غلبه وی‌، علمای شهر با تصنیف کتب شیعی‌، به وی تقرب‌می‌جستند.42 در مناطق اطراف ری‌، نظیر قصران‌، نیز گرایش‌های شیعی رواج داشته است‌.43
با توجه به نکات یاد شده‌، می‌توان گفت که گر چه احتمال حضور وکلا در ری درعصر امام رضا و امام جواد‌(علیهما السلام) در ری‌ـ به خصوص با توجه به وجود ارتباطات بین‌شیعیان ری و امام جواد‌(علیه السلام) ـ وجود دارد، ولی ارتباط اصلی سازمان وکالت با ری‌، مربوطبه اواسط نیمه دوم قرن سوم هجری‌، یعنی دوره غیبت صغری بوده است‌. در این عصر،یکی از وکلای برجسته و مبرّز امام حسن عسکری(علیه السلام)، یعنی "رازی " در منطقه ری به فعالیت مشغول بود. از نامه امام حسن عسکری(علیه السلام) به "اسحق بن اسمعیل نیشابوری‌ "چنین بر می‌آید که در عصر امام یازدهم(علیه السلام)، "رازی " به عنوان وکیل ارشد ناحیه ری‌، وواسطه و رابط بین وکلای خراسان و "عثمان بن سعید عَمْری " در سامرا، فعالیت می‌کردهاست‌. در این نامه‌، امام‌(علیه السلام) به همه شیعیان ناحیه نیشابور، بیهق و مناطق اطراف امرمی‌کند که حقوق شرعی را به "ابراهیم بن عبده‌ " وکیل بیهق و نواحی اطراف بپردازند؛ واو نیز اموال را به "رازی " و یا هر کسی که او معین کند، تحویل دهد. "رازی‌ " نیز به نوبه‌خود، اموال را به "عمری " تحویل می‌دهد. و سایر وکلای بلاد نیز مأمورند که در ارتباط‌با "عمری‌ " باشند.44 از این نقل‌، جایگاه والای «رازی‌» نزد امام حسن عسکری(علیه السلام) ووکلای آن جناب‌، و همین طور اهمیت منطقه ری در میان مناطق زیر پوشش سازمانوکالت‌، به خوبی قابل تبیین است‌. البته در میان وکلا، دو تن به نام‌های "احمد بن اسحق‌ "و "محمد بن جعفر اسدی‌ "، ملقب به لقب "رازی‌ " هستند که اوّلی جزو اصحاب امام هادی(علیه السلام)، و دومی از وکلای مبرّز عصر غیبت صغری بوده است‌؛ ولی با توجه به این که‌ "محمد بن جعفر اسدی " در 312 ق رحلت نموده‌، لذا بعید است در عصر امام حسنعسکری(علیه السلام) نیز وکیل بوده باشد؛ علاوه بر این‌، شیخ طوسی نیز نام وی را جزو غیرراویان از ائمه‌: آورده است‌. همچنین با توجه به این که بعضی از رجالیان‌، اطلاق لقب‌ "رازی " را منصرف به "احمد بن اسحق " می‌دانند، لذا بعید نیست مراد امام عسکری‌(علیه السلام)در این نامه‌، "احمد بن اسحق رازی‌ " باشد نه "محمد بن جعفر اسدی رازی‌ ".45
از این نامه چنین استفاده می‌شود که "عثمان بن سعید عمری " بعد از امام‌عسکری(علیه السلام)، در رأس هرم سازمان وکالت قرار داشته است‌. آن چه موجب شد امام‌عسکری(علیه السلام) به سمت متمرکز کردن فعالیت وکلای مناطق شرقی ایران در ناحیه ری‌حرکت کند، عواملی نظیر قیام دولت زیدیه در طبرستان در سال 250 ق‌، و فعالیت‌های‌نظامی مستمرّ خوارج در سیستان بود که موجب ایجاد مشکلات زیادی برای امامیه شده‌بود. از این رو، امام‌(علیه السلام) خود مستقیماً فعالیت‌های نواحی را زیر نظر قرار داد؛ و طبق اینفرمان‌، فعالیت‌های وکلای بیهق و نیشابور، به فعالیت‌های وکلای ری پیوند خورد، به‌نحوی که دو شهر مزبور می‌بایست دستورات را تنها از وکیل ری دریافت می‌کردند ووکیل ری نیز از "عثمان بن سعید " در سامرّا.
پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)، نخستین سفیر عصر غیبت (عثمان بن سعیدعمری‌) که از قبل در رأس جریان فعالیت‌های مخفی سازمان وکالت قرار داشت‌، رهبری‌سازمان را به دست گرفت و فعالیت‌های نواحی شرقی ایران را از طریق «رازی‌»، وکیلخود در ری‌، مستقیماً هدایت می‌کرد؛ و "رازی " نیز به نوبه خود، فعالیت‌های کارگزاران‌را در بیهق‌، نیشابور و شاید همدان‌، زیر نظر داشت‌. به دلیل برخی شواهد، می‌توان این‌احتمال را تقویت کرد که ارتباط قوی بین وکلای ری و همدان وجود داشته است و درمراتب تشکیلاتی‌، وکیل همدان زیر نظر "رازی‌ " به انجام وظیفه مشغول بوده است‌.کلینی نقل می‌کند که «محمد بن هارون بن عمران همدانی‌»، برادر وکیل همدان‌،مغازه‌های خود را وقف امام دوازدهم(علیه السلام) نمود، و می‌خواست آنها را به وکیل حضرت‌،که هویتش برای وی مجهول بود، بسپارد. پس از آن‌، "محمد بن جعفر اسدی رازی "،وکیل ری‌، دستوری دریافت کرد که این مغازه‌ها را به عنوان وکیل کل ایران‌، به صورت‌وقف در اختیار بگیرد.46 این نقل می‌تواند مؤید وجود رابطه قوی بین ری و همدانباشد. گر چه بیان روشنی از ارتباطات "رازی " و وکلای همدان وجود ندارد، ولی شواهدبسیاری دال‌ّ بر نظارت "رازی " بر فعالیت‌های همه وکلای ایران در دست است‌.47
فعالیت "ابوالحسین‌، محمد بن جعفر اسدی‌ " به عنوان مهم‌ترین و سرشناس‌ترین‌وکیل ایران‌، هم‌چنان در دوره سفیر دوم و سوم در منطقه ری ادامه داشت‌. در عصر سفیردوم که بیشترین توقیعات از سوی ناحیه مقدسه در این عصر صادر شد، "اسدی‌ " یکی ازمهم‌ترین وسایط اخراج و ایصال توقیعات بود. شیخ طوسی در رجالش‌، درباره وی تعبیر "احد الابواب " را آورده‌،48
که خود این تعبیر، مشعر به واسطه بودن فرد در رساندن‌نامه‌ها و توقیعات امام‌(علیه السلام) بر شیعیان است‌. شیخ در کتاب غیبت خود نیز از وی با این‌عبارت یاد کرده است‌: «و کان فی زمان السفراء المحمودین اقوام‌ٌ ثقات‌ٌ ترِدُ علیهم التوقیعات‌من قبل المنصوبین للسفارة من الاصل‌، منهم ابوالحسین محمد بن جعفر اسدی‌...؛49 و در زمان‌سفیران ستوده‌خو، گروه مورد اعتمادی بودند که از سوی سفیران مرتبط و منصوب ازجانب اصل (ناحیه مقدسه‌)، برای آنان‌، توقیعاتی وارد می‌شد، که از جمله ایشان‌ابوالحسین محمد بن جعفر اسدی و... است‌.
طبق نقل صدوق‌، در عصر سفیر دوم‌، پس از وفات "حاجز بن یزید " شیعیان و وکلای‌نواحی شرقی که با ری در تماس بودند، مأمور شدند که با "اسدی رازی " در ری ارتباط‌برقرار سازند. بنابراین نقل‌، فردی از مرو، دویست دینار از طربق "حاجز " در بغداد، به‌سوی ناحیه مقدسه ارسال داشت‌، ولی توقیعی از سوی ناحیه مبنی بر وصول مال و بیان‌کل آن (هزار دینار) صادر، و به فرد مزبور دستور داده شد که از آن پس‌، با "رازی‌ " مرتبط‌شود؛ و پس از چندی‌، خبر وفات "حاجز " به گوش او رسید!50
«محمد بن جعفر اسدی رازی‌» تا سال 312 ق وکالت ناحیه ری و نظارت بر کاروکلای ایران‌، به ویژه وکلای نواحی شرقی و خراسان را عهده دار بود. پس از وفات او دراین سال‌، روش ارتباط بین وکلا و "ابن روح‌ "، سفیر سوم‌، از مکاتبات غیر مستقیم ازطریق "رازی " به تماس مستقیم "ابن روح " و وکلا تغییر یافت‌. شیخ صدوق چند شاهدتاریخی را در تأیید این نکته ارائه داده است‌.51 این که پس از "رازی " چه کسی وکالت ری‌را عهده‌دار بوده‌، معلوم نیست‌.
از دیگر وکلای منطقه ری در عصر غیبت صغری‌، می‌توان از "ابوعلی محمد بن‌احمد بن حمّاد مروزی محمودی‌ " نام برد. وی از اصحاب امام جواد‌(علیه السلام) و امامَین‌عسکریین‌: و در عصر امام عسکری‌(علیه السلام) وکیل آن جناب بود؛ چنان که از نامه امام‌عسکری(علیه السلام) به "اسحق بن اسمعیل نیشابوری " استفاده می‌شود؛ چرا که در آن‌، وی‌مأمور شده نامه را برای تعدادی از وکلای حضرت قرائت کند که در بین آنها "محمودی‌ "نیز نام برده شده است‌.52
بنا به قول راوندی‌، وی از سوی ناحیه مقدسه‌، به همراه "جعفر بن عبدالغفار " به‌وکالت "دینور " منصوب شد؛ ولی قبل از خروج به سمت دینور، سفیر حضرت‌حجت(علیه السلام)53 به وی گفت‌: "وقتی وارد ری شدی چنین و چنان عمل کن‌! و پس از گذشت‌یک ماه از هنگامی که وارد دینور می‌شوند، دستور ناحیه مقدسه مبنی بر وکالت ری بهوی ارسال می‌شود! و در این هنگام‌، متوجه معنای سخن سفیر می‌شود و به سوی ریحرکت می‌کند.54
یکی دیگر از وکلای منطقه ری‌، "بسّامی‌ " است‌. طبق نقل صدوق‌، "اسدی‌ " و "بسّامی‌ " جزو کسانی هستند که از میان وکلای ری‌، موفق به رؤیت حضرت مهدی‌‌(علیه السلام) ووقوف بر معجزات آن حضرت شده‌اند؛ و از میان غیر وکلا، "قاسم بن موسی‌ "، پسرش‌ "ابو محمد هارون‌ "، "صاحب الحصاة‌ "، علی بن محمد، "محمد بن محمد کلینی‌ " و "ابوجعفر رفّاء " به این فیض نایل گشته‌اند.55


دسته ها : مذهبی
يکشنبه 1387/12/25 23:58
X