بحث سرگرم سازي و توجه به پر كردن اوقات فراغت مخاطبين يكي از موضوعاتي است كه هميشه مورد توجه رسانه‌ي ملي قرار گرفته، به ويژه كه با فرارسيدن تعطيلاتي هم‌چون تعطيلات عيد نوروز اين موضوع اهميت بيش‌تري پيدا مي‌كند، چرا كه در درجه‌ي اول مخاطبين انتظار بيش‌تري در اين ايام از تلويزيون دارند و در درجه‌ي دوم شبكه‌هاي ماهواره‌اي تلاش فراواني براي جذب مخاطب در اين ايام مي‌كنند، به گونه‌اي كه به طور قطع رقابت سنگيني بين شبكه‌هاي ماهواره‌اي و رسانه‌ي ملي وجود دارد. به همين دليل هم رسانه‌ي ملي بايد با تدارك ديدين برنامه‌هاي مناسب، جذاب و فراوان تعطيلات خوشي را براي مخاطبين نورزوي خود رقم بزند تا هم اوقات فراغت را به خوبي پر كند و هم عرصه را براي جولان دادن برنامه‌هاي مبتذل ماهواره‌اي تنگ كند. از سوي ديگر بي‌شك فيلم‌هاي سينمايي هر سال بيش‌تر از ديگر ويژه برنامه‌هاي تعطيلاتي مانند سال نو مورد توجه مخاطبين قرار مي‌گيرد. اين موضوع درحالي است كه سال پيش حدود 100 فيلم سينمايي در ايام نوروز از سيما پخش شد و در همين راستا امسال هم اين تعداد بهبود پيدا كرد و حتي بسياري از شبكه‌هاي سيما دو فيلم سينمايي را در روز پخش كردند، كه اين موضوع نشان دهنده‌ي توجه رسانه‌ي ملي به رقابت در عرصه‌ي رسانه و تلاش براي جذب مخاطب و ايجاد شرايط بهتر براي او دارد و اين مسأله نويد سال خوبي را براي رسانه‌ي ملي در توجه به نيازهاي مخاطبان مي‌دهد.

اما نكته‌اي كه بايد در اين بين همسان با سعي در جذب مخاطب در نظر گرفته شود كيفيت برنامه‌ها و محتواي آن‌ها به ويژه فيلم‌هاي سينمايي است كه بي‌شك در كنار ايجاد شرايط پركردن اوقات فراغت در نوروز تأثير شگفت‌آوري در نوع نگاه مخاطب و ميزان تأثير پذيري او دارد. به ويژه كه به اعتقاد بسياري از روان‌شناسان رسانه پخش يك فيلم مي‌تواند تأثيرات بيش‌تري در ايام تعطيلات روي مخاطب بگذارد تا پخش آن در ايام معمولي سال و اين مسأله به دو دليل است:

1- دغدغه‌هاي ديگر مخاطب كه در زندگي شخصي او مطرح است در اين ايام كم‌تر است و او توجه بيش‌تري به برنامه و به ويژه فيلمي دارد كه مشاهده مي‌كند.

2- مخاطب به صورت ويژه‌اي خود به خود به دليل اوقات فراغت زياد در اين ايام به دنبال پي‌بردن به عمق سوژه‌ي اصلي فيلم‌هايي است كه مي‌بيند.

جزيره‌ي شاتر، نماينده‌اي تمام قد از هاليوود صهيونيستي
---------------------------------------------------------------
تمام اين مسايل بيانگر آن است كه بايد در ايام نوروز توجه بيش‌تري به عمق سوژه‌ي اصلي برنامه‌ها در سيماي ملي شود. موضوعي كه نوروز امسال در مواردي با پخش بعضي فيلم‌ها در سيماي ملي ناديده گرفته شد و اين مسأله درحالي بود كه نوروز سال پيش هم اين اتفاق در رسانه‌ي ملي رخ داد. به عنوان مثال امسال در روز 28 اسفند فيلم «شاتر ايزلند» از شبكه‌ي يك سيما به نمايش گذاشته شد. اين فيلم كه يكي از جديدترين ساخته‌هاي كارگردان نام آشناي هاليوود يعني «مارتين اسكوسيزي» است، سعي دارد داستان سفر مأموري به نام تدى دانيلز (با بازى لئوناردو دى كاپريو) و دستيار تازه‌اش (مارك رافالو) را به جزيره‌اي مرموز براي يافتن يكي از بيماران رواني زن كه از اين جزيره كه محل نگهداري بيماران رواني خطرناك است، گريخته را به تصوير بكشد.

اما اين قصه بعد آشكار فيلم است چرا كه در پشت پرده‌ي اين قصه‌ي جنايي و مرموز هدف سياسي بزرگي نهفته است كه بي‌شك ادامه دهنده‌ي راه فيلم‌هاي «پيانيست» و «لعنتي‌هاي بي‌آبروي» (كوئنتين تارانتينو) است. اين هدف چيزي نيست جز ترسيم چهره‌اي فوق‌العاده مظلوم از يهوديت و صهيونيزم. چرا كه كل داستان فيلم در جزيره‌اي مي‌گذرد كه در فيلم بارها گفته مي‌شود كه اين جزيره سال‌هاي پيش مكاني براي زنداني كردن يهوديان و شكنجه‌ي آنان توسط نازي‌ها بوده است.

از سوي ديگر «تدي» شخصيت فيلم از كساني بوده كه در جنگ جهاني دوم در عمليات آزادسازي منطقه‌ي داخانو در ارتش آمريكا حضور داشته است و حتي در بعضي از قسمت‌هاي فيلم كاملاً عنوان مي‌شود كه شخصيت دوگانه‌ي تدي و حالت‌هاي عصبي و پارانوئيدي او به خاطر ديدن شكنجه‌هاي است كه عليه يهوديان در آن منطقه ديده است.

اغراق در مظلوم نمايي، حتي بالاتر از داخائو وهلوكاست
--------------------------------------------------------------
همه‌ي اين نكات در حالي در اين فيلم به نمايش گذاشته مي‌شود كه فيلم به شدت جزيره‌اي را كه محور فيلم حول آن مي‌چرخد هولناك و مرموز نشان مي‌دهد، چراكه كارگردان به خوبي مي‌داند كه هر چه‌قدر اين جزيره را دهشتناك‌تر نشان دهد، بيننده همزاد پنداري بيش‌تري با يهودياني كه به تعبير خود فيلم زماني در اين جزيره زنداني بوده‌اند مي‌كند و اين اتفاق‌ها در حالي رخ مي‌دهد كه در كنار اين موضوع، فيلم سعي دارد با نشان دادن حالت‌ها و وضعيت بسيار روحي بد تدي (شخصيت اصلي فيلم) كه در فيلم اين وضعيت به دليل مشاهده‌ي وضعيت بد يهوديان داخائو عنوان مي‌شود باز هم بيننده را به اين سمت بكشاند كه او چه چيزي را ديده است كه اين‌گونه دچار بحران رواني شده؟ و به تعبيري سعي كرده حتي بيش از چيزهايي كه درباره‌ي داخائو گفته مي‌شود اغراق كند و به طور صريح آن قدر وضعيت را وخيم نشان مي‌دهد تا بيننده را به باور همه‌ي چيزهاي عنوان شده از سوي خود يهوديان از جمله هلوكاست و چيزهايي بالاتر از آن سوق دهد. شايد بتوان حتي به اين مسأله اشاره كرد كه در راستاي مظلوم نمايي براي يهود اين فيلم حتي بيش‌تر از فيلم پيانيست كه به طور مستقيم زندگي يهوديان در حال جنگ را به تصوير مي‌كشد اغراق كرده‏است، چرا كه تصاويري كه از شكنجه‌گاه‌هاي يهوديان توسط نازي‌ها در اين فيلم به نمايش گذاشته مي‌شود، هم تلقين كننده‌ي توهمات مظلوم نمايي است و هم رفتارهاي فوق العاده متفاوت دي كاپريو در نقش تدي به عنوان مشاهده كننده‌ي شكنجه‌ي يهوديان بيانگر اين امر است.

به هر صورت اين فيلم هم مانند بسياري از فيلم‌هاي مغرضانه‌ي هاليوود يكي از فيلم‌هاي سياسي است كه جهت‌گيري كاملاً مشخصي دارد اما سؤال مورد نظر اين‌جاست كه چرا رسانه‌ي ملي اين فيلم را پخش كرد و چرا قبل و يا پس از پخش آن هيچ تحليل سينمايي- سياسي خاصي روي آن انجام نداد تا بيننده را كاملاً روشن سازد، به ويژه بيننده‌ي نسل جوان كه ممكن است در اين باره مطالعه‌ي كمي داشته باشد و تحت تأثير داستان ساختگي اين فيلم قرار گيرد.

Inception، تلقين اهداف سياسي آمريكا به روش جوزف ناي
--------------------------------------------------------------------
اما نكته‌ي قابل توجه در اين بين اين‌جاست كه علاوه بر اين فيلم، فيلم‌هاي هاليوودي زيادي در ايام نوروز پخش شد كه حجم آن‌ها در مقايسه با فيلم‌هاي ايراني پخش شده به هيچ وجه قابل مقايسه نيست. فيلم‌هايي كه بسياري از آن‌ها نياز به يك تحليل كاملاً سياسي و محتوايي داشت تا ذهن بيننده را با اهداف پشت پرده آشنا سازد و مبادا مخاطب به ويژه مخاطب جوان كه اين روزها بسياري از آن‌ها به اين‌گونه فيلم‌ها دسترسي آساني دارند، تحت تأثير اين فيلم‌ها و اهداف پشت پرده‌ي آن‌ها قرار گيرند. يكي از اين نمونه‌ها فيلم Inception (تلقين) بود كه در روزهاي آغازين تعطيلات از شبكه‌ي يك سيما به نمايش درآمد، اين فيلم درباره‌ي گروهي آمريكايي است كه موفق به كسب توانايي شدند كه توسط آن روياي افراد را دزديده و يا حتي در رويا چيزي را به او تلقين كنند كه در واقعيت آن را باور كند، داستان اين فيلم دقيقاً مطابق با تئوري تلقين ايده‌ي آمريكايي بود كه توسط «جوزف ناي» (تئوري پرداز مشهور جنگ نرم آمريكا) بارها و بارها مطرح شده است، چرا كه او براين باور پافشاري مي‌كند كه اگر آمريكا مي‌خواهد سيطره‌ي خود را افزايش دهد، بايد با ابزار كم هزينه‌تري اين كار را انجام دهد كه بي‌شك تلقين ايده يكي از آن‌هاست. از سوي ديگر فيلم سعي دارد معناي مرگ و زندگي را در ذهن بيننده تغيير دهد و حتي او را به سمت پوچ‌گرايي سوق مي‌دهد چرا كه به تعبير نويسنده بسياري از كارهاي را مي‌توان در عالم رويا انجام داد كه در عالم واقع هرگز نمي‌توان در مورد آن‌ها حتي فكر كرد، كه يكي از اين كارها جنايت و قتل است كه در اين فيلم به آساني و به صورت فراوان به نمايش گذاشته مي‌شود.

بزرگ‌نمايي سي آي اي، رويكرد هميشگي فيلم‌هاي اكشن
------------------------------------------------------------------
اين درحالي است كه شخصيت اصلي فيلم يعني «كاب» كه نقش آن را دي كاپريو بازي مي‌كند يكي از افسراني است كه تا قبل از اين‌كه به اين موضوع دست پيدا كند، در اختيار ارتش آمريكا و سازمان جاسوسي «سي آي اي» بوده است و بر همين اساس فيلم سعي دارد تبليغ گسترده‌اي براي سيستم اطلاعاتي آمريكا انجام دهد. به نوعي كه حتي در ذهن بعضي از بينندگان ممكن است اين توهم ايجاد شود كه سازمان جاسوسي آمريكا يك غول شكست ناپذير خواهد بود. به همين دليل بدون شك نمايش اين فيلم به يك تحليل سياسي-رسانه‌اي جامع نياز داشت تا بيننده را از توهماتي كه دست اندركاران سازنده‌ي اين فيلم سعي دارند آن را به مخاطبش القا كنند، برهاند اما اين حركت در مورد اين فيلم هم انجام نشد.

كابالايي تمام عيار در قالب پسر جادوگر، آتش و يخ، القا
-------------------------------------------------------------
از سوي ديگر حجم وسيع فيلم‌هاي هاليوودي كه امسال از سوي رسانه‌ي ملي پخش شد تنها محدود به اين دو فيلم نبود بلكه يكي از موضوعات ديگري كه سوژه‌ي اصلي چند فيلم ديگر نوروزي امسال را شامل مي‌شد موضوع جادو و كابالا بود. اين موضوع به عينه در فيلم‌هايي مانند «پسر جادوگر» به كارگرداني «جان تارتلتوب» كه روز 4 فروردين از شبكه‌ي سوم سيما پخش شد و فيلم «القا» كه در روز 8 فروردين از شبكه‌ي اول به نمايش درآمد قابل مشاهده بود. هر دو فيلم به ويژه فيلم شاگرد جادوگر نماد كامل كابالا در انديشه‌هاي صهيونيزم مي‌باشند. علاوه بر اين در فيلم شاگرد جادوگر به صورت غيرقابل باوري علامت‌هاي فراماسونري به نمايش درآمده بود، به گونه‌اي كه اين نمادها آن قدر زياد در اين فيلم به كار گرفته شده بود كه گويي فيلم بخش اعظمي از داستان خود را به نمايش اين علامت‌ها اختصاص داده و اين درحالي بود كه اين علامت‌ها بدون هيچ توضيح و يا تحليلي در قالب اين فيلم در رسانه‌ي ملي به نمايش درآمد.


اومانيست در فيلم‌هاي كابالايي نوروز خودنمايي مي‌كرد
--------------------------------------------------------------
در همين راستا در فيلم «القا» به سحر و جادو در قالب قدرت ذهن پرداخته شده بود كه بدون شك بار منفي آن‌ها و تأثيري كه در ذهن بيننده ايجاد مي‌كند، بسيار فراوان است. چراكه هر دو موضوع يعني كابالا و مديتيشن و قدرت ذهن شاخه‌هايي از اومانيست هستند كه امروز در سينماي غرب جولان مي‌دهند. از سوي ديگر در فيلم «آتش و يخ» هم در روز 8 فروردين از شبكه‌ي تهران پخش شد به عينه موضوعاتي شبيه به فيلم شاگرد جادوگر تكرار شد، فيلم سرشار بود از وردها و جادوهايي كه حتي در اصطلاح خود كاباليست‌ها به آن جادوي سياه گفته مي‌شود.
پخش اين گونه فيلم‌ها درحالي صورت گرفت كه فيلم‌هايي مانند «گروه اِي» هم كه به نوعي جزو فيلم‌هاي سياسي قرار مي‌گيرد قابليت تحليل و تفسير فراوان داشتند، اين فيلم از شبكه‌ي تهران پخش شد.

My name is khan، فيلمي براي استحاله‌ي تصويري اسلام
------------------------------------------------------------------
اما دركنار اين فيلم‌ها، شبكه‌ي سوم سيما در تاريخ 11 فروردين فيلم «نام من خان است» به كارگرداني «kohan johar» كه محصول مشترك بين باليوود و هاليوود است را به نمايش گذاشت. داستان اين فيلم درباره‌ي شخصيتي مسلمان به نام «خان» مي‌باشد كه از قضا از بيماري به نام «اسپندرگر سندرم» رنج مي‌برد، اين بيماري به نوعي او را فرد عقب مانده نشان مي‌دهد هر چند كه او درحين داشتن اين بيماري، فردي باهوش است.

به هر صورت مادر او تصميم مي‌گيرد كه در همان دوران جواني او را براي تحصيل به آمريكا بفرستد. از سوي ديگر خود خان هم تصميم گرفته تا به آمريكا سفر كند تا با رييس جمهور آمريكا ملاقات كند و به او بگويد: «من يك مسلمانم و تروريست نيستم.» به هر صورت او موفق مي‌شود كه به آمريكا برود و در اين كشور كه به تعبير اين فيلم‌گويي سرزمين آرزوهاست به وسيله‌ي برادرش با دختري هندو تبار به نام «مانديرا» كه آيين هندوييسم دارد آشنا شده و پس از مدتي تصميم به ازدواج با او مي‌گيرد اما در همين قسمت از فيلم بايد به نكته‌ي جالبي اشاره كرد كه اين نكته‌ي جالب اختلاف بين نسخه‌ي اصلي فيلم و نسخه‌ي دوبله شده‌ي صدا و سيما مي‌باشد، چراكه در نسخه‌ي اصلي فيلم هنگام ازدواج اين دو، مانديرا هم‌چنان بر مذهب خود باقي مي‌ماند اما در دوبله‌اي كه در سيماي ملي از آن شده، مانديرا مسلمان مي‌شود و سپس با خان ازدواج مي‌كند كه اين تناقض بسيار مهم است چرا كه در دين اسلام يك مسلمان نمي‌تواند با كسي كه آييني غير آسماني دارد، ازدواج كند.

نكته‌اي كه باعث شده اين اختلاف مهم باشد اين است كه در نسخه‌ي اصلي فيلم در اكثر صحنه‌ها نه تنها از مسلمانان حمايت نكرده بلكه به نوعي با تحريف اصولي‌ترين دستورهاي دين مبين اسلام، آن را متزلزل نشان داده است.

از سوي ديگر موضوعي كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه ژستي كه سازندگان فيلم گرفته‌اند كاملاً مخالف با چيزي است كه در متن فيلم ديده مي‌شود، چرا كه فيلم ساز سعي مي‌كند كه نشان دهد فيلم در حمايت از مسلماناني است كه بعد از حادثه‌ي 11 سپتامبر در آمريكا مورد سوء ظن فراوان و حملات جدي قرار گرفتند اما چيزي كه در فيلم وجود دارد خلاف اين ماجراست، به ويژه صحنه‌هايي كه در نسخه‌ي اصلي فيلم از خشونت مسلمانان مسجدي در آمريكا عليه خان صحبت مي‌كند. چراكه كاملاً مشخص است كه فيلم سعي دارد اين موضوع را به بيننده القا كند كه مسلمانان هر چه باشند باز هم خشن و وحشي هستند و نمونه‌ي اين موضوع، حركت اين گروه عليه خان است كه خود يك مسلمانان مي‌باشد و خلاصه اين سكانس يعني «مسلمانان حتي به هم ديگر رحم نمي‌كنند.» به هر صورت فيلم «نام من خان» است كاملاً نشان مي‌دهد كه هاليوود سعي كرده با ساخت اين فيلم خود را دايه‌ي مهربان‌تر از مادر نشان دهد، يك دروغ‌گوي بزرگ است كه در پس اين‌گونه ژست‌هاي پر از فريب سعي دارد ضربات فرهنگي بزرگ‌تري به مسلمانان و چهره‌ي آنان در دنيا وارد سازد.

نقدهاي مثبت و منفي براي آينده‌اي بهتر
--------------------------------------------
اما به هر صورت در كنار پخش تمام اين فيلم‌ها به نظر مي‌رسد كه بدون شك رسانه‌ي ملي چه از اين پس و چه در ايام تعطيل به طور حتم بايد در پخش فيلم‌هاي غربي به ويژه فيلم‌هاي هاليوودي دقت بيش‌تري داشته باشد، چرا كه بعضي از آن‌ها به هيچ وجه نبايد به نمايش گذاشته شود و بعضي از آن‌ها بايد به طور حتم با تحليل محتوايي قوي همراه باشد، در غير اين صورت ما به صورت ناخواسته باعث تأثيرگذاري اهداف پشت پرده‌ي فيلم‌هاي هاليوودي خواهيم شد و اين درحالي است كه در صورت وجود برنامه‌هاي مفصل تحليلي نه تنها اين توطئه شكست مي‌خورد بلكه باعث شكوفايي ذهن بيننده و به نوعي روشن‌گري براي او مي‌شود.

از سوي ديگر بايد به اين مسأله توجه كرد كه نحوه‌ي انتخاب فيلم و پخش آن بايد به صورت صحيح و منظم صورت پذيرد چرا كه به عنوان مثال فيلم «نبرد تايتان‌ها» كه در ايام نوروز بارها و بارها آنونس آن پخش شد به دليل اين‌كه ماهيتي اسلام هراسانه و سكولاريستي داشت پخش آن از سيماي ملي متوقف شد و اين درحالي بود كه در برنامه‌ريزي‌هاي از پيش صورت گرفته، اين فيلم در نوبت پخش قرار داشت. به همين دليل بهتر است از همان ابتدا دقت فراواني در محتواي فيلم‌ها براي پخش در رسانه‌ي ملي صورت پذيرد. به هر ترتيب اين نكات هر چند كوتاه موضوعاتي بود كه به نظر مي‌رسيد ذكر آن‌ها ضروري باشد اما بايد به اين نكته هم قاطعانه اشاره كرد كه رسانه‌ي ملي نوروز امسال تمام تلاش خود را براي راضي كردن بينندگان انجام داد كه اين موضوع جاي قدرداني و سپاس دارد، به هر صورت هميشه در عرف رسانه‌اي بايد براي بهبود كار، نقدهاي مثبت و منفي را در كنار هم پذيرفت.

منبع:سايت برهان 


دسته ها : فرهنگی
يکشنبه 1390/1/21 17:18
X